دایال آپ دارم نمی تونم برات آپ کنم ببخشید:11:نقل قول:
Printable View
دایال آپ دارم نمی تونم برات آپ کنم ببخشید:11:نقل قول:
دی ال سی ها اومدن که مثلا داستان رو روشن کنن ...
اینا که بیشتر سوال ایجاد میکنن !
من که نگفتم آپلود کن :20:نقل قول:
گفتم لینکاشو بده :20::20::20::31:
باشه خودم میگردم :11:
سه صفحه که بیشتر نبود کهنقل قول:
آلن ویک اپیزود1: نایتمیر(کابوس) بخش 1: خواب نویسنده
بازی طوری شروع می شود که دوربین مانند پرنده ای بر روی دریاچه و کوه ها پرواز می کند و همزمان صدای مردی می آید که در مورد داستان های ترسناک می گوید:"همیشه در داستان های ترسناک مقتول می پرسد"چرا؟" اما هیچ جوابی برای آن نیست و همیشه این طور می ماند این چیزی است که ما را تا آخر داستان همراهی میکند، اسم من آلن ویک هست، من یه نویسنده ام" سپس فضای بازی از روز به شب تغییر می کند و آلن در مورد کابوس های خود می گوید: "آن ها بسیار عجیب اند و می شه بگین من رو گیج کردن و مثل یه سر درد همیشه با منن" بعد از آن آلن را هنگام شب در حال رانندگی می بینیم که از یک تونل عبور می کند و ناگهان با یک مرد تصادف می کند از ماشین بیرون می آید و بالای سر مردی که با آن تصادف کرده است می رود ( آلن در این قسمت، بازی رو برای ما شرح می دهد مثل کسی که از او بازجویی شود!) آلن می فهمد که مرد مرده وبرای ما توضیح می دهد که نمی تواند این تصادف را گزارش دهد زیرا ممکن است که به زندان بیفتد و دیگر هرگز آلیس رو نبیند( آلیس همسر آلن ویک هست اصلانم خوشگل نیست من جای آلن بودم می رفتم با یکی دیگه) ناگهان چراغ های جاده خاموش می شود وهمه جا حس وحال تاریکی می گیرد آلن اطراف خود را نگاه می کند وهنگامی که رو برمی گرداند متوجه می شود که جسد غیب شده است( همراه با غیب شدن جسد یه موزیک کوتاه ترسناک مثل فیلم ها پخش می شه که حس ترس رو به گیمر القا کنه) آلن می ترسد و به صورت نشسته عقب عقب می آید سپس بلند می شود از این به بعد دیگر کنترل آلن به دست گیمر می افتد آلن باز مثل راوی می گوید: " باید به فانوس دریایی برم می دونم که اونجا چیز مهمی در انتظار منه." سپس به سمت فانوس حرکت می کند، کمی جلوتر مشاهده می کند که پل خراب شد پس از سمت راست که راه کوچکی به سوی فانوس دارد می رود، هنگامی که چند قدم بر می دارد متوجه می شود که همان مردی که با او تصادف کرده کنار ماشین قرار دارد، زنده است و یک تبر نیز به دست دارد و انگار دود سیاهی بدنش را احاطه کرده و از آن بدتر آلن را تهدید به مرگ می کند و در حالی که به سمت آلن می آید حرف های عجیب غریب با صدای نارسا می گوید.
آلن به سمت فانوس فرار می کند اما فرد مرموز جلویش سبز می شود وسعی می کند با تبر آلن را بزند در ضمن آلن راه فراری ندارد چون درب مزرعه(یا هر چیز دیگه) بسته شده ونیرویی آن را کنترل می کند تا آلن نتواند در را باز کند، حال سی پی یو از گیمر می خواهد که با گرفتن کلید "شیفت" و یکی از دکمه های موو منت سه بار از دست فرد تبر به دست جا خالی دهد. بعد از این که گیمر این کار را انجام داد در باز می شود و آلن فرار می کند. در هنگام فرار چراغ های خیابان یکی یکی می شکنند سپس آلن به یک پل چوبی می رسد مردی آن طرف پل ایستاده که می گوید" سریع! بیایید!"وقتی آلن به آن طرف پل می رسد مرد او را به سمت خانه هدایت می کند اما وقتی وارد خانه می شود در خانه بسته شده و مردی که به آلن کمک کرده بود توسط آن مرد مرموز با تبر کشته می شود آلن از پنجره نگاه می کند اما در کمال تعجب مرد تبر به دست شبیه خود آلن است
به هر حال آلن از خانه خارج می شود وبه جایی می رسد که یک نور می بیند و شخصی که قیافه اش معلوم نیست صحبت می کند که"من می توانم به تو کمک کنم، پس دنبال نور من بیا" سپس به آلن می گوید که تاریکی در کابوس های تو همه جارو فرا گرفته است ولی تو باید با آن مبارزه کنی سپس یه چراغ قوه و یک تفنگ از آسمان تحت کنترل نور به سمت آلن می آید، آلن آن ها را می گیرد و مردی که فقط صدایش می آید توضیح می دهد که باید سپر تاریکی دشمنانت رو از بین ببری چون تاریکی از اونا محافظت می کنه و تا وقتی که سپر دارند تقریبا شکست ناپذیر اند و نیز می گوید بعد از این که سپر از بین رفت باز تاریکی در وجودشان است ولی دیگر از آن ها محافظت نمی کند اما اون ها هنوز دشمن تو هستند و تو نمی توانی نجاتشان بدی پس با گلوله بزنشون
بعد از این که گیمر این کار رو یاد گرفت راهش را به سمت فانوس ادامه می دهد و با هزار بد بختی وارد خانه می شود اما چراغ های خانه خاموش می شوند و صدای ترسناک زنی می آید که می گوید "اون این جا است".
نتیجه تا الان : آلن ویک یک نویسنده است که رمان های ترسناک می نویسد وبه نظر میرسد خود او در یکی از این داستان ها گیر کرده!!!
اگه خوب بود بگید ادامشو بنویسم اگه نه که هیچی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آلن ویک قسمت 1 : کابوس، بخش 2: به بریت فال خوش اومدین
بعد از آن صدا آلن از خواب بیدار می شود (پس تمام ماجرای قبل یک کابوس بیش نبوده!!!)
همسرش(آلیس) میگوید که چیزی نیست عزیزم بازم یه کابوس دیگه بود،خوشحال باش ما رسیدیم!
در همان حال گوشی آلن زنگ می زند آلن به آلیس می گوید "barry " است (بری بهترین دوست آلن است).
بری می گوید که در خدمت آلن است و هر چی بخواد محیا می کنه آلن هم تشکر می کنه اما به نظر می رسه که آلیس از این بابت خوشحال نمی شه!!!
(آلن و آلیس برای خلاص شدن از دست اون کابوس های آلن به یک روستا یا شهر کوچک به اسم بریت فال اومدن) بعد از آن آلن و آلیس باهم به شهر می روند(با ماشین) آلیس به آلن می گوید که من یه چرخی میزنم تو برو به رستوران شهر و از آقای استاکی آدرس و کلید اون جایی رو که برامون کرایه کرده بیار، آلن هم قبول می کند و وارد رستوران می شود.
در رستوران آلن عکس خود را می بیند و میفهمد که این جا هم شناخته شده است واز این امر خوشحال نمی شود چون او برای رهایی از کار و گرفتاری به مسافرت آمده است، خلاصه از بدشانسی یا خوشانسی آلن خدمتکار رستوران او را می شناسد و یکی از فن های آلن است اما آلن به دلیلی که گفتم از این موضوع خوشحال نمی شود( خودمونیم خیلی سعی کرد مخمونو بزنه ولی گول نخوردیم تازه زنیکه پر رو می خواست شهر رو نشونمون بده!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) آلن از خدمتکار در مورد استاکی سوال می کند خدمتکار که اسمش رو میگه(رز) میگه که استاکی روم به دیوار اون پشت تو دستشوییه!!! آلن به سمت سرویس بهداشتی می رود اما چراغ های راهرو رستوران سو سو می کنند و یک پیرزن هم به آلن هشدار می دهد که تو تاریکی آسیب می بینی، آلن توجهی نمی کند و حرکت می کند اما هرچه در دستشویی را میزند استاکی جواب نمی دهد، ناگهان یک پیرزن سیاه پوش که یک تور روی صورتش است به آلن می گوید که متاسفانه آقای استاکی مریض بودن و بجاشون من کلید رو آوردم آلن تشکر می کند و می رود.
در بیرون رستوران با همسرش به سمت آن آدرس می روند و کمی که دور شدن مردی را می بینیم که با عجله از رستوران بیرون می آید ومی گوید"خانم ویک کلیدتون" (اون مرد استاکی بود).
آلن و آلیس به خانه می رسند(در راه آلن توضیح می دهد که قبلا یک نویسنده ی موفق بوده ولی الان 2 ساله که هیچ داستانی ننوشته) و منظره ی زیبایی رو مشاهده می کنند(یه خونه که روی توی یه جزیره ی کوچیکه وسط دریاچه ست) آن ها وارد خانه می شوند آلن بیرون می رود تا چرخی بزند.
بعد از چند دقیقه آلیس آلن را صدا می زند که یک سورپرایز برات دارم آلن وقتی وارد خانه می شود می بیند که آلیس برای او یک دستگاه نمی دونم چی چی (همونایی که می نویسی سریع چاپ می کنه) با چند تا ورق آماده کرده تا آلن آنجا داستان جدیدش را بنویسد . آلن از این بابت بسیار ناراحت می شود اما آلیس برای او توضیح می دهد که با یک روانشناس تماس داشته و اون می تونه به اونا کمک کنه آلن این بیشتر عصبانی می کند و با آلیس جر و بحس می کند(در همان حال برق خونه یه لحظه می ره و همان پیرزن که کلید رو به آلن داد ظاهر می شه اما آلن و آلیس اونو نمی بینن وقتی که برق میاد اونم ناپدید می شه) آلن از خانه بیرون می زند اما بعد از چند لحظه صدای جیغ آلیس می آید که از آلن درخواست کمک می کند اما آلن دیر به خانه می رسد و آلیس به داخل آب افتاده پس آلن نیز برای نجات آلیس به داخل آب شیرجه می زند در این هنگام صدای پیرزنی (شاید همان پیرزن سیاه پوش ) می آید که می گوید "ادامه بده"
نتیجه تا الان: 1بخش یک فقط یک کابوس بود2 آلن در قدیم یک نویسنده موفق بوده که 2ساله هیچی ننوشته 3 به نظر می رسه که یه پیرزن سیاه پوش با الن دشمنی داره وسعی می کنه به همسر آلن آسیب بزنه4 آلیس داخل آب دریاچه افتاده و آلن برای نجات او به داخل آب شیرجه می زنه
آلن ویک اپیزود 1: کابوس، بخش 3: رها شدن از دست کابوس
همزمان با آن صدا، صدای دیگری می آید که می گوید آلن بلند شو.
بعد از آلن خود را داخل ماشینش می بیند که تصادف کرده و از جاده خارج شده است. آلن با خود می گوید که نمی داند چه جوری به آنجا آمده و چیزی به یاد نمی آورد و نیز احساس می کند از یک کابوس پا به کابوس دیگر گذاشته است. آلن از ماشین بیرون می آید و می خواهد برای کمک زنگ بزند اما موبایلش کار نمی کند، چرخی به اطراف می زند و ایستگاه پمپ بنزین را مشاهده می کند پس تصمیم می گیرد تا به آن جا برود اما برای این کار باید از وسط جنگل بگذرد( شب است و جنگل تاریک!!) او به راهش به سمت پمپ بنزین ادامه می دهد اما ناگهان یک نور شدید مشاهده می کند بعد از آن که نور ناپدید شد چند برگه را در آسمان می بیند که اتفاقا یکی از آن ها در دست آلن فرود می آید آلن برگه را می خواند اما نوشته ها بسیار عجیب اند!!! آلن می فهمد که برکه یک ورق از یک کتاب داستان است که اتفاقا آلن خود، آن را نوشته، اما آلن چیزی به یاد نمی آورد (اسم کتاب داستان دیپارت چر است)
(در داخل برگه نوشته شده که یک مرد در تاریکی جنگل با تبر به قهرمان داستان حمله می کند)
آلن کمی جلو تر که می رود به یک کارگاه چوب بری که متعلق به استاکی است می رسد خوشحال می شود اما استکاکی را مشاهده می کند که با تبر به او حمله می کند( عین آن چیزی که داخل برگه بود و عین همان خوابی که آلن در اول بازی دید) آلن بسیار تعجب می کند اما باید فرار کند پس به داخل خانه ای که در وسط کارگاه است می رود و در را قفل می کند، در داخل کابین آلن یک چراغ قوه و یک کلت پیدا می کند، آن طرف یک تلفن است، آلن به پلیس زنگ می زند اما استاکی با تبر کابل های تلفن را قطع می کند و ارتباط آلن نیز قطع می شود بعد از آن استاکی با یک بولدوزر به کابین می زند تا آلن را از پرتگاه پایین بیندازد اما آلن سریع از کابین بیرون می پرد و به راهش ادامه می دهد.
در راه آلن با چند نفر که مثل کابوسش تاریکی کنترلشان کرده روبه رو می شود که چاره ای بجز کشتن آن ها ندارد.به هر حال آلن به پمپ بنزین می رسد در پمپ بنزین نور وجود دارد و این به آن معنا است که تاریکی در آنجا نیست (حداقل برای یه مدت)در داخل پمپ بنزین یک دفعه تلویزیون خود به خود روشن می شود در تلویزیون آلن دیده می شود که داخل اتاقی در کنار دستگاه تایپی است(مثل زندانی ها) و باخود می گوید"من خواهم نوشت. من به نوشتن ادامه می دم بیرون این جا فقط تاریکی وجود داره. بیرون کابین، بیرون داستان، فقط تاریکی وجود داره. من می تونم نیروش رو (یک خانم منظورشه چون می گه her) تو تاریکی احساس کنم. همین حالا من می تونم بوی عطرش رو تو اتاق احساس کنم. من بهش(یه خانوم) خواهم رسید. من درستش خواهم کرد. منو اونو(یه خانوم منظورش آلیس هست) برمی گردونم. داستان به واقعیت تبدیل می شه. اگه وایسم اون از دست می ره!!!" آلن این را نمی تواند با ور کند پس به پلیس زنگ می زند و در خواست کمک می کند بعد از چند لحظه پلیس می آید(اسم پلیس سارا است).آلن برای پلیس توضیح می دهد ( با هیجان فراوان) که تو یه ماشین بوده که تصادف کرده و نیز می گوید که همسرش آلیس گم شده آلن ادامه می دهد که با همسرش در یه کابین تو یه جزیره بودند تو دریاچه ی کالدرون ( در همین حال سارا به آلن می گه که آروم باشه ) اما سارا جواب می دهد که جزیره ای تو دریاچه ی کالدرون نیست(از وقتی که سطح آب دریا چه بالا اومده) آلن جواب می دهد که می تواند اورا به آن جا ببرد اما سارا بهش می گه تو زخمه بدی رو سرت داری در همین حال آلن بر روی زمین می نشیند ( به خاطر خستگی و زخم روی صورت توان ایستادن ندارد)
سارا به آلن می گوید بشین داخل ماشین ما حلش می کنیم اول به دریاچه می ریم بعد هم میریم به ایستگاه پلیس و نیز از آلن می پرسد که آقای استاکی صاحب این منطقه رو ندیده؟ آلن در ذهن خودش می گوید" نمی توانم به او حقیقت را بگویم ( آخه آلن استاکی رو تو درگیری تو کارگاه کشته بود) چون دیگر به من باور نمی کند و نیز برای پیدا کردن آلیس هم به من کمک نمی کند. به هرحال آن ها به جزیره ای که آلن و آلیس در آن بودن می روند اما در کمال تعجب آلن مشاهده می کند که همانطور سارا گفته بود جزیره و کابین زیر آب رفته اند.
در این جا قسمت 1 به پایان می رسد.
نتیجه تا الان :1 آلن قسمتی از حافظه ی خود را از دست داده چون حدفاصل بین افتادن آلیس تو آب و بیدار شدن خودش تو ماشین تصادف کرده رو به یاد نمیاره 2 آلن یه چندتا ورق پیدا می کنه که انگار قسمتی از یک داستانند که خودش نوشته اما خود آلن نوشتن این داستان رو به یاد نمیاره و نیز انگار داستان توی برگه ها به واقعیت تبدیل می شه3 یه جورایی محیط بریت فال و مردمانش به کابوس آلن تو بخش 1 شباهت دارند 4 کابین و جزیره ای که آلن و آلیس توش بودن رفته زیر آب.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
اگه لینک های داستان Alan Wake رو می خواین که خودش تو امضاش نوشته بنده خدا !!!!! صفحه های 141-142-142 !
------------------
در ضمن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ؛ ما منتظر ادامه داستان هستیم ... کارت عالیه .... :46::46::46: :31:
راس میگی !نقل قول:
اگه لینک های داستان Alan Wake رو می خواین که خودش تو امضاش نوشته بنده خدا !!!!! صفحه های 141-142-142 !
اینقد هل بودم که ندیدم ! :22::38:
علی جان ممنون :40:
خدمت شما :نقل قول:
کسی اول ep4 هست یا رسید سیو اش رو برام بذاره لطفا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(نمیدونم چرا همه اینجا سیو از دس میدن منم از شانس اینجا سیو داشتم!)
---------- Post added at 11:28 PM ---------- Previous post was at 11:25 PM ----------
خوشالم که خوشت اومده ...نقل قول:
الان پی بردم که بازی خیلی قشنگیه.
:46:
به کم عادت کردی؟ :31:( کم:دوربین)
تب رو میزنی خیلی بهتر میشه :31: :21:نقل قول:
خوشالم که خوشت اومده ...
به کم عادت کردی؟ ( کم:دوربین)
انگار باید از اول برم چون بازی رو نصب نکردم از یه pc دیگه کپی کردم هرچی سیو ها به جا خودش کپی میکنم فایده نداره اصلا سیو خودشم پاک میکنم بازم سیوش نمیپره نمیدونم چحوریهنقل قول:
به هر حال ممنون که زحمت کشیدی اپ کردی
خدایی حوصلت میگیره از اول بازی کنی؟نقل قول:
یعنی باز باید فرار کنی :31:
مرســـــــــــــــــی:40::11:نقل قول:
من هر دفعه vertical رو normal می کردم ، horizontal رو inverse به خاطر همین جواب نمی داد
اول بازی ازم پرسید از این تنظیمات راضی هستید منم گفتم نه ! اونم گفت برو توی تنظیمات عوضش کننقل قول:
هرچی می گشتم پیداش نمی کردم بالاخره ALI&SOAP عزیز به دادم رسید :5:
الان رفتم تا قسمت کابین دیدم اصلا حسش نیست انشالله سال دیگه:31:نقل قول:
خوب برو توی منو بازی توی قسمت اپیزودها اون اپیزودی که بودی رو بزن بازی کن.لازم نیس از مرحله 1 برینقل قول:
سلام من این بازی از سایت میهن دانلود دانلودش کردم این بازی تا اخرش همه رو باید با اون نور چراغ قوه و تفنگ بزنی حرکات اکشن با دست و پا نداره :13:خوب شد نخریدمش
دوست من این بازی داستان محورهنقل قول:
پس اگه اکشن مث COD می خوای این بدردت نمی خوره:46:
اپیزود 2 :گرفته شده
بخش 1 : ایستگاه شریف بریت فال
آن چه گذشت: 1 آلن با همسرش آلیس به بریت فال اومدن2 آلن و آلیس با هم دعوایشان می شود3 آلیس گم می شود4 آلن درون یک ماشین تصادف کرده خود را می یابد بدون این که بداند چگونه به آن جا آمده5 کابین و جزیره ای در دریاچه ی کالدرون وجود ندارد.
در اول اپیزود سه سال پیش را نشان می دهد که آلن به خانه می آید همسرش بر روی عکس های او کار می کند اما یکدفعه برق می رود آن ها باهم شمع روشن می کند و آلن برای این که آلیس نترسد داستان بچگی خود را برای او می گوید( در بچگی آلن از تاریکی می ترسیده مثل هر بچه ی دیگر اما مادرش برای این که او نترسد یه وسیله به او می دهد که کلیکر نامیده می شود و اگر کلیدش را بزنی نور ایجاد می کند(یکمی هم بوس موس می کنند:21::31:) دوباره بازی به زمان حال می آید:
بعد از رفتن به دریاچه سارا آلن را به ایستگاه پلیس می برد، پزشک ایستگاه آلن را مداوا می کند سارا موبایل آلن را به او تحویل می دهد در مورد اتفاقات از آلن می پرسد آلن می گوید: نمی تونم به یاد بیارم من وآلیس تو کابین بود ولی اون الان نیست ببینم جست و جو رو برا پیداکردنش شروع کردین؟ سارا هم جواب میده :آره، در این هنگام موبایل آلن زنگ می زند و آلن بیرون می رود و گوشی را بر می دارد(تماس گیرنده نا مشخص است) نا گهان صدای آلیس را از پشت تلفن می شنود که از آلن درخواست کمک می کند اما بعد از آن صدای مردی می آید که به آلن می گوید: دقیقا همون کاری رو انجام میدی که من بهت میگم اگه میخوای زنتو دوباره ببینی!!! آلن می پرسد که کی داره حرف می زنه اما مرد جواب می دهد که: برو به پشت ایستگاه، اونجا یه سوراخ تو فنس هاست داخل اون منطقه"Junker" رو نگا کن من اونجا یه چیزی رو برات جا گذاشتم بعد از این که از دست پلیسا خلاص شدی می تونی منو تو پارک "lover’s peak " ببینی (در نصفه شب) کار احمقانه ای نکن ما حواسمون بهت هست.
آلن به پشت ایستگاه می رود و گواهینامه آلیس را پیدا می کند بعد از آن دوباره موبایلش زنگ می زند این دفعه بری است بری از آلن می پرسد : کدوم گوری بودی من یه هفته ست دنبالتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیروز به این جا اومدم(بریت فال ) آلن هم جواب می دهد : بیا اینجا ایستگاه پلیس شریف منو ببر نمی تونم الان حرف بزنم.
تو راهرو ایستگاه پلیس دوباره یکی از تلویزیون ها خود به خود روشن می شود و باز آلن را درون یک اتاق در کنار دستگاه تایپ می بینیم(دوباره آلن تو تلویزیون تقریبا همون حرف های قبل رو میزنه) بعد از آن آلن پیش سارا می رود وبا او حرف می زند(چون ندونستم این قسمت رو چه جوری توضیح بدم عین حرفاشون رو می نویسم)
" آلن: دوست دارم که برم، می تونم الان برم؟
سارا: خب ما هنوز باید حر ف بزنیم درمورد......(آلن حرفش را قطع می کند)
آلن : آیا من بازداشتم؟
سارا: نه، البته که نه ولی ما باید بدونیم که تو کجا می مونی تا من بتونم با تو در تماس باشم.
یکی دیگه از پلیس ها: کابین های elderwood خوبن (پیشنهاد)
آلن: به نظر خوب میاد.
دکتر هارتمن:(خودش را معرفی می کند خواهد به آلن دست بدهد آما آلن به او دست نمی دهد)
من شما رو دعوت می کنم تا در کلبه ی دریاچه ی کالدرون اقامت داشته باشین
آلن:(با عصبانیت) توبا زن من حرف زدی؟
دکتر: من خوشحالم که با اون(آلیس) چند جلسه در مورد وضعیت شما حرف زدم
آلن: (باز با عصبانیت): چیزی بهش گفتی؟
دکتر: من دعوتش کردم ، کلینیک من جاییه که.....(آلن با زدن یه مشت تو دهنش حرفش رو ناتموم میذاره)
در این هنگام سارا آلن رو می گیرد اما ناگهان مردی که کاپشن قرمز به تن دارد وارد ایستگاه می شود و به سارا می گوید: دست رو به موکل من نزن
سارا:تو کی هستی؟
مرد قرمز پوش: من بری ویلر هستم نماینده اون(آلن) اگه کاری با آلن داری با من حرف می زنی و به دکتر هم می گه: نمی دونم چیکار کردی که آلن این جوری زده تو....نت.:31::31:
دکتر: در خواست من هنوز سر جاش هست.(خطاب به آلن)
(بیرون از ایستگاه بری از آلن می پرسد: موضوع چیه؟ من فک کردم دستگیرت کردن.)
نتیجه تا الان:1 آلن تماسی از آدم ربا ها دریافت کرده که باید نصفه شب به محل ملاقات تو پارک عمومی بره.2 آلن می فهمه که دکتر هارتمن رو مخ زنش کار کرده تا به بریت فال بیان3 بری دوست آلن به بریت فال اومده وبا آلن به کابین الدر وود میره.
(نگران پیرزن سیاه پوش نباشین بعد به حسابش می رسیم:31:
راستی تو ایستگاه پلیس بازم همون زنی که تو رستوران اول بازی گفت نرو تو تاریکی جون آسیب می بینی رو میبینیم که با لامپا ور میره:31:)
علی جان فونت بسیار کوچیکه . . . یک فکری به حال ما عینکی ها بکن :31:
شرمنده یهو خودش قاطی کرد:11:نقل قول:
دمت گرم قسمتهای مهم رو واسه ما جوونا بولد کردی :31:نقل قول:
(یکمی هم بوس موس می کنند)
قشنگ ترین چیزی که داخل این بازی تجربه کردم احساس ترس در تاریکی و امنیت وقتی داخل نوره هستش.
فقط امیدوارم نسخه بعدی بهتر ساخته بشه تا گیم پلی از یکنواختی در بیاد.
درسته. بازی طوری طراحی شده که وقتی میری توی نور واقعا احساس آرامش بهت دست میده و خیلی لذت بخشه :40::10::31:نقل قول:
قشنگ ترین چیزی که داخل این بازی تجربه کردم احساس ترس در تاریکی و امنیت وقتی داخل نوره هستش.
به نظرم تنها نکته ی منفی بازی کاراکترهاییه که به عنوان زامبی میان دنبالت.
کاش یه کم قیافه شون و حرکاتشون ترسناک تر بود.
مثل بازی dead space که از این نظر گل کاشته.
البته من تازه اولاشم، نمیدونم این کاراکترها تو مرحله های بعدی عوض میشن یا همینان :11:
به نظرم Alan Wake یکی از معدود بازی هایی هست که در عین زیبایی، ترسناک هست...نقل قول:
یکی از عوامل اصلی ترس در در بازی هایی مثل Dead Space یا Fear یا سری RE، داشتن محیط بسته، خفقان آور و گاها زشت و آرایش شده با خون و اجزای بدن و وجود دشمنان کریه و بدترکیب است، ولی هیچ کدام از این عوامل ذره ای در Alan Wake وجود ندارن!
محیط بازی یکی از زیباترین و بکر ترین محیط های خلق شده در بازی هاست و دشمنان نیز طراحی جالبی دارند، تماشای یک هیبتِ سیاهِ تبر به دست در تاریکی جنگل زیبایی خاص خودشو داره.
-------------------------------
از فرصت استفاده کنم و سوالی از دوستانی که بازی رو تموم کردن بپرسم:
محتوای مخفی: *Spoiler Warning*
آره واقعا محیط بازیش خیلی قشنگه.نقل قول:
محیط بازی یکی از زیباترین و بکر ترین محیط های خلق شده در بازی هاست و دشمنان نیز طراحی جالبی دارند، تماشای یک هیبتِ سیاهِ تبر به دست در تاریکی جنگل زیبایی خاص خودشو داره.
من که لذت میبرم تو جنگلش قدم میزنم :10:
فقط بعضی وقتا یه دفعه موقع قدم زدن این زامبیا میان قلبم میره تو دهنم :41:
تاریکی یکی از مهمترین المان هایی هست که همیشه تو بازی ها و فیلم ها از این برای تزریق ترس استفاده میشه
در AW به خوبی از این المان استفاده شده و ترکیب نور وتاریکی اتمسفری ترسناک و البته جالب خلق کرده:11:
منبع: چیه دیگه این یه جمله رو هم خودم نمیتونم بگم؟:31:
Trust No One In The DARK!
هیچ به جملات زردی که نوشته میشه دقت می کنین ؟
خیلی مفهومیو جالبن!
mr.stcratch شخصیت منفی امریکن نایت میر هست:46:نقل قول:
---------- Post added at 01:01 PM ---------- Previous post was at 01:00 PM ----------
کدومتون اون زیر زمینو دیده که همش نوشته tom ?نقل قول:
دوستان این بازی که تازه واسه پی سی اومده واسه 3 4 سال پیش ایکس باکسه دیگه ؟ نه ؟
یعنی اون زمان این گرافیکو داشته ؟
خیلی شاخ بوده پس :11:
البته گرافیک نسخه PC خب به مراتب خیلی بهتره گرچه نسخه کنسولی هم چیز خوفی بود نور پردازی عالی بودنقل قول:
بازی هم 2010 روی 360 عرضه شد که همون زمان شایعاتی مبنی بر عرضه واسه PC بود و ارتباطش با ویندوز ویستا که نشد و بازی امسال عرضه شد:11:
دوستان نسخه كامل بازي چند DVD بايد باشه؟
2 دی وی دی
من دیدم :31: تازه یه ساعت داشتم اینور و اونور رور میگشتم یه چیزی پیدا کنم:31:نقل قول:
کدومتون اون زیر زمینو دیده که همش نوشته tom ?
یکم دست بجنبون من که حالشو ندارم دوباره از اول بازی رو برم اخرشو بفهمم:31:
بازی جالبی بود
حال کردم
ولی یکم خشونتش کم بود
آخر بازی هم دقیقا معلوم نشد چی سر آلن آمد!؟
دی ال سی رو حتما برید ...یه ذره روشنتر میکنه قضیه رو ...نقل قول:
DLC ها با خود بازي هستن؟يا بايد جداگانه گرفت؟اخه من هنوز يك نسخه خوب پيدا نكردم!نقل قول:
يك مغازه رفتم 1DVD داشت!
اره داخل خودش هست.توی منو بخش اپیزودها اپیزود 7 و 8 دی ال سیهای بازیننقل قول:
دوسمون توضیح دادن...نقل قول:
خو شاید یه DVD9 بوده ...
نه بابا 4.7 بود...نقل قول:
نسخه فشرده شده بوده.. BlackBox. حجمش هم 3.64 گیگ هست. تکسچرها هم فشرده شدن.نقل قول:
من هم همین نسخه رو از اینترنت دانلود کردم. و بازی هم کردم. نسبت به حجمش کیفیتش خوب بود.
یه جا بخر که معتبر باشه تا خیالت راحت باشه و این همه حرف و حدیث هم توش نباشه
اپیزود 2: گرفته شده
بخش 2 : پارک ملی الدر وود
ببخشید به خاطر تاخیر:11:
بعد از خارج شدن از ایستگاه پلیس آلن و بری به خانه ی "Rusty" می روند تا یک کلبه از او اجاره کنند وقتی که به خانه ی او می رسند آلن از راستی درخواست یک کلبه تو الدروود می کند راستی نیز کلید را به آلن می دهد آلن همچنین از او می پرسد که چگونه به لاورپیک برور بعد از آن آلن و بری به کلبه می آیند در راه آلن تمام اتفاقات را برای بری تعریف می کند(حتی این که یک هفته ای گم شده است) اما بری به او باور نمی کند و فکر می کند او به خاطر آلیس مشکل روانی دارد.
در خانه نصفه شب آلن می خواهد به لاورپیک برای ملاقات با آدم ربا برود و بری هرچه از او درخواست می کند تا آلن همه چیز را که برای او تعریف کرده به پلیس نیز بگوید فایده ندارد دست آخر آلن به بری می گوید تا صبح اینجا منتظر باش اگر نیامدم به پلیس خبر بده وبعد می رود.
در راه ناگهان صدای کمک خواستن مردی می آید آلن متوجه می شود که صدای راستی (همان صاحب کلبه ) است سریع به کمک او می رود اما راستی را به شدت زخمی در داخل کابینی میابد راستی به آلن می گوید که:"اون برگه رو خوندم من فهمیدم که به واقعیت تبدیل میشه، می دونم که دوباره تاریکی میاد سراقم باید پاور پرق رو روشن کنی اون تو اتاق کارمه بیا اینم کلیدش، سریع بجنب" آلن کلید را از او می گیرد اما وقتی به پاور برق می رسد می بیند که با تبر کاملا خراب شده همین که می خواهد به پیش راستی برگردد صدای فریاد راستی بلند می شود سریع خود را به محل راستی می رساند اما خبری از راستی نیست و فقط خون روی کف زمین وجود دارد. قسمت راست دیوار کابین خراب شده و آلن از آن جا رد می شود بعد از این که کمی حرکت می کند راستی را می بیند که با یک تبر از بالای کلبه به پایین می پرد وبه آلن حمله می کند و آلن نیز چاره ای به جز کشتن او ندارد بعداز آن بری به آلن زنگ می زند و به او می گوید که از پنجره چیزی دیده بری به آلن می گوید که" تو دیونه نیستی،امیدوار بودم دیونه باشی ولی تو دیونه نیستی " آلن نیز به او می گوید که در کابین رو برای هیچ کس باز نکند. بعد از آن آلن مسیرش را به سمت محل قرار ادامه می دهد و در راه نیز با لشکری از انسان های تسخیر شده ی تاریکی درگیر می شود خلاصه آلن به جایی می رسد که یک تله کابین آن جا است از آن استفاده می کند تا به آن سمت پارک برود اما در وسط راه برق تله کابین قطع می شود و آلن به زمین می افتد و تفنگ و چراغ قوه اش نیز از دستش می افتد در این هنگام تعداد زیادی از موجودات شبه زامبی آلن رو محاسره کردن و به سمتش می آیند اما ناگهان یک مرد به کمک آلن می آید و او را نجات می دهد(اون مرد همون آدم رباست) مرد به آلن می گوید"دنبال من بیا الان بقیشون میان" آلن جواب می دهد"من اسلحه ندارم" اما آدم ربا به اومی گوید که با فلیر اونا رو دور کن تامن با تفنگ بزنمشون.
آلن و آدم ربا بعد از کشتن تعداد زیادی از شبه زامبی ها جای خلوتی را پیدا می کنند تا با هم حرف بزنند.
آلن به آدم ربا می گوید چی از جون من می خوای؟ بذار آلیس بره و در جواب می شنوه که: من انتظار داشتم که اینو بگی چون برگه رو خوندم تو یه نویسنده ی لعنتی عالی هستی، من تمام برگه ها رو می خوام و گرنه زنت مجازات می شه( دستش رو مثل چاقو به زیر گردنش می کشه یعنی این که زنتو می کشم) آلن از این حرف آدم ربا بسیار عصبانی می شود و با مشت به صورت آدم ربا می زند و هردوی آن ها از بلند به پایین پرت می شوند. آدم ربا فرار می کند اما اسلحه اش را جا می گذارد آلن تفنگ او را برمی دارد و می خواهد که شلیک کند اما دیگر دیر شده آدم ربا فرار کرده است.
آلن تصمیم می گیرد که برگردد پیش بری اما برای این کار باید از وسط جنگل عبور کند پس دوباره یک لشکر از شبه زامبی ها را نابود می کند بعد از آن تماسی از آدم ربا دریافت می کند.
آدم ربا به او نشانی محل قرار جدید را می گوید(معدن زغال سنگ) و از او می خواهد که تمام داستان را بیاورد اما آلن می گوید که من 1 هفته وقت می خواهم تا تمامش کنم اما آدم ربا قبول نمی کند و فقط 2 روز به او وقت می دهد. در این هنگام یک بار دیگر بری به آلن زنگ می زند و به او می گوید که تعداد زیادی کلاغ در اطراف خانه اند و سعی می کنند بیایند داخل. آلن نیز به او می گوید: لامپ ها را روشن نگه دار و در را باز نکن تا من بیایم.
بعد از آن آلن یک ماشین پیدا می کند و سریع به سمت کابین می رود، پس از نابود کردن کلاغ ها بری در را برای او باز می کند.
آلن باز تعریف می کند که: بری را به شهر فرستادم تا از مردم در مورد کابین دریاچه و... بپرسد، خودمم باید سعی کنم تا چیزی بنویسم و تحویل آدم ربا دهم تا آلیس را ول کند. ونیز می گوید من همیشه در داستان هایم از نیروی ماوراء طبیعه استفاده کردم با این که خودم هیچ اعتقادی بهش نداشتم اما مثل این که داره به واقعیت تبدیل میشه.!!!!
اما زمانی که پشت دستگاه تایپ می شیند رور بازتاب شده از برگه های سفید مانع او می شوند(پس آلن نمی تواند داستان را خودش ادامه دهد)
سپس یک ویدیو پخش می شود که درآن رز به بری زنگ زده و به او می گوید که تمام برگه هارا پیدا کرده او همین طور می گوید که در یک کابین تو پارک تریلر بیرون از شهر است بری هم تشکر می کند و به رز می گوید که کمتر از نیم ساعت آن جا هستند.
در این هنگام نمای خانه ی رز را می بینیم که در کمال تعجب رز باز تلفن دستش است و با این که صدای بوق آن را می شنود اما باز حرف می زند، سپس دور بین می چرخد و در کنار رز همان پیرزن سیاه پوش(همون پیرزن بدجنس) را می بینیم که به هر صورت رز را تسخیر کرده تا آلن را به کابین رز بیاورد.
در این جا اپیزود 2 به پایان می رسد
نتیجه تا الان: 1 آلن محل قرارش با آدم ربا می رود و می فهمد که آدم ربا تمام برگه های کتاب داستانی را که آلن نوشتنش را به خاطر نمی آورد می خواهد.2 بری اول حرف های آلن را باور نمی کرد اما با دیدن کشته شدن راستی و حمله ی کلاغ ها باور می کند3 آلن یک قرار دیگر با آدم ربا می گذارد ( در معدن زغال سنگ ) 4 آلن می خواهد آدم ربا را دور بزند و خود یک داستان سره هم کند اما نور بازتاب شده از برگه ها مانع این کار می شود5 رز توسط پیرزن تاریکی تسخیر شده و به دروغ به بری می گوید که تمام برگه های آقای ویک را پیدا کرده تا آن ها را طبق خواسته ی پیرزن به خانه ی خودش بکشد.
تو این بخش باز از اون تلویزیون ها می بینیم که خودشان روشن می شوند
نکته ی مهمش این جا است که آلن داخل تلویزیون می گوید اگر داستان نابود شود آلیس نیز نابود می شود!!!!
"راستی سال نو همتون مبارک انشاالله سال خوبی داشته باشین"
:40::40::40: