چقدر پیشنهادمون تحویل گرفته شد
خوب مهدی جان این رو هم اضافه کن :
خوب باشه توفیق نصیبتون نمیشه :d
ولی کوه برید واسه سلامتی خودتون
قربان همه بر و بچ زحمت کش
Printable View
چقدر پیشنهادمون تحویل گرفته شد
خوب مهدی جان این رو هم اضافه کن :
خوب باشه توفیق نصیبتون نمیشه :d
ولی کوه برید واسه سلامتی خودتون
قربان همه بر و بچ زحمت کش
سلام
خب بزاريد من هم برنامه هام رو براي قرار بگم:
اجراي كري زنده توسط مهدي بست و هادي چيزه!!!!(اره ...همون....نه نه ....انقدر هم كه بد نيست...)
اجراي نقش مليجك و تعريف كردن جكهاي بيمزه توسط امين 101 (101 هيچ ربطي به 101 سگ خال دار نداره!)
سخنراني اميد با موضوع چه طور يك بازيكن حرفه اي شويم(بازيكن فوتبال نه....بازيكن بازي هاي كامپوتري)
تعريف خاطرات گذشته توسط امين 101 با موضوع:چه طور شلوارم پاره شد(با شرح كليه جزييات)
در پايان برنامه براي اينكه عقده هاي شما خالي بشه ،مهدي 87 ميره وسط واميسه و ما با سنگ ميزنيمش!
سلام
خب اين چيز جديدي نيست .... تكراري شده ديگه (به قول معروف اين كارا تو قرارها استيكي شده)نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
من آيدي خودمو ميخوام عوض كنم بزارم امين 102 ..... چون اخيرا يك سگ خالدار جديد در نواحي انجمن گرافيك ديده شده :laughing: :happy: ;)نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
نبينم كسي به آلن دلون (ببخشيد داش اميد خودمون) بياحترامي كنه .... وگرنه حسابي شاكي ميشم :ohno: :blink: :angry:نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
خيلي دوست دارم خاطره پاره شدن شلوار رو كامل بگم اما چه كنم كه يه جاهاي بايد سانسور بشه !!!! :blush: :blink: :whistle:نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
اينو حسابي پايم !!! :rolleye: :laughing: اگه سنگ هم كم آورديم فحش ميديم !!! :blink:نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
امروز 17 بهمن 1384 اولین قرار اعضای کرمانی انجمنهای تخصصی p30world ساکن کرمان در پارک ملی کرمان برگزار شد و شرح ماوقع
قرار رو ساعت 6 عصر در پارک تنظیم کرده بودیم و البته آقا مهرداد که این قرار رو تنظیم کرده بودند نگفته بودند کجای پارک و ما هم در اون پارک بزرگ گیج و گم شده بودیم البته شانس خوب ما سه نفر از اعضا موبایل مجهز به سیستم پیام کوتاه داشتند که هر لحظه از اوضاع هم با خبر می شدیم من به همراه عضو جدید سایت مجتبی که دوست گرمابه و گلستان من هم هست اومدیم البته مجتبی یک سری کار داشت که چند دقیقه ای از من جدا شد و بعد اومد وارد پارک که شدم احساس کردم یک کار واجبی دارم پس اول رفتم اون کارو کردم بعد اومدم در اصلی پارک دیدم یک آقائی با کت و شلوار ایستاده و یک دوربین و یک مجموعه نرم افزاری کوانتوم هم دستشه آنن فهمیدم که طرف خودشه آهسته رفتم جلو ولی قبل از هر چیز اون منو شناخت و سلام کرد ( خوب هادی خوبه رو همه می شناسن ) بعد از سلام و احوال پرسی چند لحظه منتظر موندیم هر کی میومد نزدیکمون مهرداد ( رویای تلخ ) یک sms می فرستاد که اگر طرف دست کونه تویه جیبش بفهمیم از بچه های فروم است ولی این اتفاق نیوفتاد خدائیش ما منتظر یک بچه کوچولو ویکپسر مامانی بودیم که هیچ کودوم نیومدن بلکه یک دفعه یک آقای سبیل کلفت اومد و نزدیک ما ایستاد و ما هم که خوب یک کم ترسیدیم که نکنه الان کتکه رو بخوریم یک کم خودمون رو جمع کردیم ولی این محبوبیت و مشهور بودن من کار دستمون داد و اون مرد سبیولو که همون بابک کینگ باشه مارو شناخت و اومد جلو و گفتیم که اولی پرید حمزه هم گفته بود با یک شلوار مدل بلائی میاد از یک طرف دیگه پارک اومدو اول از همه هم منو شناخت بعد رفتیم وسط پارک نشستیم رویه چهار تا پایه که دور یک میز بود و مراسم نخودچی خرون شروع شد اول از همه از من تقدیر کردند که نماینده شایسته فوتبال کرمان در دیار غربت هستم و بعد از ضعفهای مهدی بست و چیزهای دیگه سخنهای زیادی به میان اومد که همونطور که من فکر می کردم همه موافق بودند اول از همه من بعنوان مسن ترین عضو شروع به صحبت کردم و از رشادتهای خودم در فروم داد سخن از خودم در کردم بعد بابک از آشنائیش گفت که چطور تویه فروم عضو شده و حمزه هم گفت که با هفت هشتا ID تویه فروم عضو شده که پسورد هیجکدومشون یادش نیست بعد مهرداد از نحوه عضو شدنش و دلیل انتخاب اسمش گفت که میومده تویه فروم ولی عضو نبوده ولی بعد از دیدن اولین عکس مهدی بست تویه قرارها شب خواب وحشتناکی میبینه و تصمیم میگیره با این رویایه تلخ بیاد و کلا قسمت کرک و سریال رو نابود کنه بع د از بازگشت مجتبی همه رفتیم سوار ماشین مهرداد شدیم و تویه خیابونها شروع کردیم به ویراژ دادن اول کار مهرداد گفت که تویه این ماشین اصلا از جماعت نسوان کسی ننشسته ولی بعدا با ترفندهای پلیسی هادی خوبه پرده از جنایتهائی برداشته شد که در این پراید تمیز شسته شده و مفروش به قالی کرمونی اتفاق افتاده بودند راستی اولی که سوار شدیم دیدم که کمربندهای ایمنی بسته شده گفتم شاید اینها از ترس جریمه وقتی نیستند هم کمربند رو میبندند ولی نگو وقتی سوار شدم خواستم کمربند رو باز کنم و ببندم مهرداد کلی تعجب کرد که مگه این بازم میشه نگو بنده خدا تو این چند سال فکر می کرده اینها باز نمیشن و با کلی مکافات و ذجر خودش رو از زیر کمربند رد می کرده تصور کنید بعد راه افتادیم اولش گفت که نوار غیر مجاز و اینها نداره بخاطر محرم ، نوار مجاز هم نداره فقط آمرکائی داره اونم DJ Aligator ! بعد که گذاشت دیدیم معین می خونه شروع کردیم به دور زدن که من احساس کردم بخاطر سرما اون کار واجب باز داره اذیت می کنه برا همین موضوع رو مطرح کردم که نگو حمزه هم تجار فشار شب اول قبره برا همین رفتیم و دربدر گشتیم دنبال اونجا که مجتبی گفت بریم پاساژ گلستان اونجا که رسیدیم گفت اونجا در قسمت پارکینگ است و منو حمزه می خواستیم با عجله بریم تو پارکینگ که مجتبی من رو متوجه کرد که باید رد گم کنی بزنیم و از یک ور دیگه بریم و ما رفتیم و از طبقه اول سریع پیچیدیم اونجا چندتا اونجا بود که اونی که من رفتم چراغش خراب بود ولی مال حمزه هم چراغش درست بود هم احتمالا خوش آب و هوا تر بود که یک ربع ساعت دیرتر اومد بیرون بعد از راحت شدن وجدانمون رفتیم بالا یک عکس گرفتیم و بعد از یک گردش کوتاه و تعریف از اونجا رسیدیم دوباره باغ ملی که اینجا مهرداد منو مجتبی رو پیاده کرد و من دیگه نیدونم که چی شد
بچه های حاضر در قرار hadikhobe , Babak king , HolySooshiant,royaye_talkh55
با تشکر از همه شما که وقت گذاشتید
قرار بعدی بچه های کرمان اواخر اسفند خواهد بود
آقا هادی شما عکسی از قرارتون ننداختین ؟نقل قول:
نوشته شده توسط hadikhobe
گارسون مجالس p30wrold استخدام شد. ;) ( مهدي جان اميدوارم ناراحت نشي. شوخي بود هااااا)نقل قول:
مهدي ميگم منو بكنيد مسئول پذيرايي !
اميد جون ممنون. حتما ميام.نقل قول:
رضا جون آره داداش همون جای قبلی و همون ساعت قبلی هست
پنجشنبه 27 بهمن
پارک لاله روبروی مجسمه ابوریحان
ساعت 4 بعد از ظهر
يكي بياد اين هادي خوب بد زشت رو تحويل بگيره از بــــــــي تــــــــــوجـــــــــــه ـــــــــــي مـــــــــــــرد.نقل قول:
خوب هادی خوبه رو همه می شناسن
هادي جان اگه عكسي رو هم كه گرفتين ميزاشتي گزارشت تكميل ميشد.
دوستان میبینید تور ور خدا این هادی خوبه هر جا باشه اون قرار دیگه مگه میشه قرار میشه یه چیز دیییییییییییییییییییگه
عجب آدمايي / كم ميارن منو ميارن وسط - من (براي جفتتون دارن - من دارم روز شماري ميكنم :devil: )
رضا جان شما فكر كنم اولين قرارا رو نبودي ! وگرنه ميفهميدي :tongue:
راستي شما 2 تا حتما بياين ها !! :evil:
----
ميگم حالا كي مادر خرج ميشه ؟ :laughing: :laughing: ( ساقي / مافيا / بست / الفين / امين/ جاي شما اينجا خاليست.....داوطلب)
با سلام خدمت دوستان عزیز حرف و حدیث زیاده که انشا الله باشه برای فردا که امشب خیلی خوابم میاد :happy:
قبل از هر چیز بگم که حجم و اندازه عکس هایی که هادی بده :tongue: گذاشته بالا هست و کیفیتشون هم بده :tongue: :tongue: برای همین من از خودم زحمت در کردم و یکم کم حجم تر و با کیفیت تر و واضح ترشون کردم که لینک هاشو براتون میذارم :cool:
نکته بعد که باید بگم اینه که چرا همه هادی خوبرو اول از همه میشناختن چون من که رسیدم دیدم چند نفر دم در اصلی واستادن که یکیشون اینقدر بزرگه که بقیه دیده نمیشن :puke: بعدش هم ازون دور همچین تو چشای ادم زوم کرده و بعد به کناریش اشاره میکنه -کمی پچ پچ میکنه و در عین حال یک لحضه چشم بر نمیداره خوب معلومه دیگه ادم از ترس بهش سلام میکنه :ohno:
(میگم چرا پارک امروز اینقدر خلوت بود بیچاره مردم جرئت نداشتن بیان تو :laughing: )
ولی هادی جان خیلی خنده دار نوشتی ها دمت گرم :biggrin:
راستی هادی جون اون صدای ابشار چی بود که از توی زیرزمین پاساژ میومد :puke:
يكي بهم ميگه اين اقايون كي هستن تو عكس كه Holy گذاشته !!! ;)