نقل قول:
اون اوایلش رو که اصلا یادم نمیاد ولی در یه مکانی بودم که نمیدونم چطوری بود بعد فهمیدم کسی داره دنبالم میکنه من هم سرعتم زیاد شد و دویدم ولی اون هم سرعتش خیلی زیاد بود اینقدر زیاد شد که خیلی زود به من زسید
چشمتون روز بد نبینه تا به من رسید من از خاب پریدم ..................
ولی بقیه خواب از اینجا شروع شد که تو بیداری اتفاق افتاد
من تا از خواب پریدم جلوی خودم یه چیز سیاه دیدم که که به من حمله کرد و گلویم رو گرفت من هر چی داد میزدم صدام در نمیومد تا این که یه ذکر گفتم و او ناپدید شد (یه زکر الهی)
واقعا ترس اک بود من اون رو با چشم خودم دیدم
از یکی پرسیدم گفت به اینا میگند بختک و از این جور چیزا
راستی بعدا هم احساس میکردم که قبلش یکی گلویم رو فشار داده
حامد دیشب زیاد بحث .... کردیم شاید واسه اون بوده