نمی دانم آمده ام برایت بنویسم یا
بگوییم دلم برایت تنگ شده است ؟!
تنها یک چیز را می دانم
اینکه :
دلم تنگ است .
Printable View
نمی دانم آمده ام برایت بنویسم یا
بگوییم دلم برایت تنگ شده است ؟!
تنها یک چیز را می دانم
اینکه :
دلم تنگ است .
ای غم تو که هستی از کجا می آیی؟ هر دم به هوای دل ما می آیی
باز آی و قدم به روی چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا می آیی
---------- Post added at 09:02 PM ---------- Previous post was at 09:01 PM ----------
شاید اگر جای تو بودم
کمی و فقط کمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشک میریختم
شاید اگر جای تو بودم
طاقت دیدن چشمهای خسته ات را نداشتم
شاید اگر جای تو بودم
بلور بغضم را با تلنگری آسان میشکستم
تا بدانی
و بدانی
که
.
.
.
.
چقدر دوستت دارم
---------- Post added at 09:03 PM ---------- Previous post was at 09:02 PM ----------
مي روم تا دل غمگين تو را شاد كنم
دل غمگين تو را ، ز غصه آزاد كنم
مي روم با همه ی غصه و تنهايي خود
غم تنهايي خود ، به عالم آواز كنم
مرگ
تنها دری است
که تا به تو فکر می کنم باز می شود
این را درست روزی دانستم
که از خانه ای که در آن نبودی بدم آمد
باز امشب
یاد تو را، افراط کرده ام
میدانی که من یک دائم الخمرم!
دوست داشتم تو را به اندازه دوست داشتنم
در آغوش بگیرم ...
اما، ....
چقدر فاصله دارم از تو
آنقدر که فقط لبخندهای تو را میبینم
و تو مرا هیچ ....
لالا لا لا گل گندم چی اومد بر سر مردم
میون اتش افتادیم شدیم از بین دنیا گم
لا لا لا لا بداوردیم
بنام زندگی مردیم
خیانت شکل یاری شد
زیاران پشت پا خوردیم
لا لا لا لا گل لاله
حریم عشق پاماله
سیاهی رنگ هر سفره
سر هفسین هرساله
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….
.
.
.
.
دیدار شما آرزوی ماست !
(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )
.
.
.
.
زندگی مرا از سنگ ساخت
سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت
ساختمانی که میشود از آن بالا
خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان
مردم از کنار جسدت رد شوند
و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!
.
.
.
.
تو خالی از آهنگ
من خالی از شعر
خانه خالی از ساز
دیگر چه داریم برای
باهم بودن …!!
.
.
.
.
تو کور بودی
و من کر و لال…
من برایت دست تکان دادم
و تو مرا صدا زدی …
برای همین بود
که ما
هرگز بهم نرسیدیم …!!
.
0
.
0
اونقدر غمم زیاده که دارم دق می کنم ، می گذرم از تو چشمات اینو ثابت می کنم
آخه چقدر غرورمو شکستی و دم نزدم ، صبرم دیگه تموم شده با اینکه عاشق توام .
*
گرچه یوسف را عزیز مصر با درهم خرید
من تو را با نقد جان و دل خریدارم عزیز .
*
هروقت بی حواس لبتو گاز گرفتی بدون یکی در حسرت بوسیدن لباته .
*
آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی که توی قلب کسی که
دوسش داری یه خونه گرم و راحت بدون همسایه داری .
*
با ارزش ترین چیز در زندگی دل آدم هاست اگه کسی بهت
سپردش امانت دارخوبی باش .
پارین
*
با قلبی از عشق
با خطی از حریر محبت
با جمله ای کوتاه
درختی صاف
بر روی یک برگ کهنه از یاس
می نویسم : دوستت دارم .
*
عاشقم کردی و گفتی عاشقان دیوانه اند
عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای.
………………………………………… …………………………………….جنس من از آهن و از سنگ نيست
من دلم تنگ است و يار دلتنگ نيست
حال دل از مننميپرسي چرا
حال پرسيدن كه ديگر ننگ نيست
* * * * * * * * * * *
یکشبی مجنون نمازش را شکست /
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست /
گفت : یارباز چه خوارم کرده ای ؟ /
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ /
مرد اینبازیچه دیگر نیستم /
این تو و لیلای تو ، من نیستم /
گفت ای دیوانه ،لیلایت منم /
در رگت پنهان و پیدایت منم /
سال ها با جور لیلایتساختی /
من کنارت بودم و نشناختی .
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند ،
بیاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم !
…………………………………..
تو کي هستي که همه فکر و خيالم شده تو
/ تو شدي زندگي من ، همه يادم شده تو /
ياد تو در خاطراتم وقتي پيدا مي شود
/ مي رود دنيا ز يادم چون که يادم شده تو .
…………………………………………..
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد / احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت / زیبایی گل های بهار از نظر افتاد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیش هم بودن اگر دیروزها لطفی نداشت
ارزش دیروز را امروز باور میکنیم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ،
این یار قدیمی چه وفایــی دارد
روز مرگم هر که شیون کند از دور برم دور کنید ... همه را مست خراب از می انگور کنید ...مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید...مستاز همه جا حال خرابش بدهید...بر مزارم نگذارید بیاید واعظ...... پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ....جای تلقین به بالای سرم دف بزنید ... شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید...روز مرگم وسط سینه من چاک زنید ...اندرون دل من یک قلمه تاک زنید... روی قبرم بنویسید وفادار برفت ان جگر سوخته خسته از این دار برفت
ترسم اخر زغم تو دیوانه شوم ..بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم ..انقدر باده بنوشم مست و خراب ..نه دگر دوست شناسمنه دگر جام شراب
ما را که بجز توبه شکستن هنری نیست / با زاهد بی مایه شکستن ثمری نیست
برخیز جز این چاره نداری که در این حال / جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست . . .
.
ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی / آتش به شب تار زدی خسته نباشی
ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی / با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی . . .
.
.
.
به خدا خسته از آن زخم زبانت شده ام / بی خیال تو و ابروی کمانت شده ام
اشکم از دیده فرو ریخت و رسوایم کرد / حرف آخر ، تو کجایی ؟ نگرانت شده ام !
.
.
ای صـبا از مـن به اسماعـیل قـربانی بگو
زنده برگشتن ز کوی یار شرط عشق نیست
-------------
چقدر تلخ است !
آن را که نزدیک ترین به خود می پنداری
دورترین به تو باشد
و تلخ تر از آن
این که
خود را که نزدیک ترین به او می پنداشتی
دورترین به خود پندارد !
……………………….
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم