ربما الجذر البشري
وربما جذر الأمواج
وربما لا أدري
Printable View
ربما الجذر البشري
وربما جذر الأمواج
وربما لا أدري
یا رب زکرم به من نشان ده
آن روی جهان ربای مهدی
یارب زکرم دلی به من ده
ازکف بردش جمال مهدی
یارب توکرم کن وعطا کن
بر عالمیان ظهور مهدی
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
حافظ
دردم از یار است و درمان نیز هم***دل فدای او شد جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن *** یاز ما این دارد و آن نیز هم
نقل قول:
يک جام شراب صد دل و دين ارزد
يک جرعـه مي مملکـت چين ارزد
جز باده لعـل نيسـت در روي زمين
تلـخي کـه هزار جان شيرين ارزد
خیام
باز دیر ارسال شد!
پست قبلی ویرایش شود ...
ادامه با شعر مریم خانوم .. :دی
دود آه سینه نالان من
سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود
کس نميبينم ز خاص و عام را
حافظ...
این در جواب پست آقای vorojax
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
این در جواب پست آقای SevenART
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
حافظ
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
نقل قول:
اگر فقیه نصحیت کند که عشق مباز
پیاله ای بدهش گو دماغ تر کن
به چشم ابروی جانان سپردم دل و جان
بیا بیا تماشای طاق و منظر کن
ای خدا....! باز دیر ارسال شد!
الا ای دولتی طالع که قدر وقت میدانی
گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش
هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریست
سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
حافظ
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
حافظ
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
حافظ