نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم
خدا کند که بیایی....
Printable View
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم
خدا کند که بیایی....
یك چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شكرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جانی خویشم
سید علی خامنه ای
مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
فروغی بسطامی
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
آه از ان جور تطاول که در این دام گه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در هر تپیدن از دلم، آید صدای پای تو
ای ساقه ی برف آشنا! امید گل کردن کجا
تا خون سبز زندگی، یخ بسته در رگ های تو؟
ای خشک سال جاودان! ای کوری ِ گلزار جان!
سیمین بهبهانی
نگار من که سفر کرده باز می آید
چو مهر از پس ابری فراز می آید
از اینکه دیده به راهم چه غم که وقت نیاز
عزیز بنده نوازم به ناز می آید
دل دیوانه ی عاشق نشود پند پذیر
بهتر ان است به خود وابگذارید مرا
نیست کاری به شما مردم فرزانه مرا
واگذارید دمی با دل دیوانه مرا
علی اطهری کرمانی
أجمل حب وأنبل وأصدق حب هو الحب في الله
وكل إنسان يحتاج هذا الحب النقي لتبقى السعاده في قلبه
والبسمة على شفاهه...
هشيار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو که خواب عدم در پي است هي
خوش نازکانه ميچمي اي شاخ نوبهار
کشفتگي مبادت از آشوب باد دي
بر مهر چرخ و شيوه او اعتماد نيست
اي واي بر کسي که شد ايمن ز مکر وي
فردا شراب کوثر و حور از براي ماست
و امروز نيز ساقي مه روي و جام مي
حافظ....
یکی پند میداد فرزند را
نگه دار پند خردمند را
مکن جور بر خرد کان ای پسر
که یکروزت افتد بزرگی به سر...