سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
بزه کردی و نکردند موذنان ثوابی
Printable View
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
بزه کردی و نکردند موذنان ثوابی
يسحبني...
يسحبني...
كأنني شراع
ليلا إلى شواطئ الإيقاع
نزار قباني
عاشق شو ارنه روزی، این صبر هم سرآید
اذن ولی نباشد، پنداشتی که جستی؟
یارب شکسته حالان، طاقت دگر ندارند
تا کی کنند اجانب، چندین دراز دستی
محمد صادق باطنی
يالله ياللي من ترجاك ما خاب
يا من عليه اشكي مشاكل حياتي
ياران، نظرى كه نيك انديش شوم
بيگانه ز قيد هستىِ خويش شوم
تكبير زنـــان رو سوى محبوب كنم
از خرقه برون آيـم و درويش شوم
روح خدا
مشتاق لك ماتدري وش كثر مشتاق
مشتاق لك اكثر من الشوق فيني
كثر المحبة والغلا كثر الاشواق
كثر الغرام اللي فضحني بعيني
یادمان باشد سر سجاده عشق؛جز برای دل محبوب دعایی نکنیمیادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماندطلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
من لوعته جزعت واصبحت بالهين
سهل انكساري راجي(ن) يوم لقياه
ومن لوعته فارقت خلان وافين
وصرت الوحيد اللي تعدد خطاياه
ومن لوعته هزت نفوس الملايين
واصبح صواب الحب ينزف من دماه
ومن لوعته حتى طيور الكراويين
في عاليات الجو مات(ن)سراياه
ومن لوعته حتى الزهر والبساتين
ذبلن وصغرن تنتظر يوم سقياه
ومن لوعته في داخل القلب همين
في كل هم(ن) مية هموم تنعاه
ومن لوعته حتى ليال المحبين
زاد الزعل فيها زعل واعدم رضاه
ومن لوعته اضلم سماء الناس راجين
نور(ن) يضوي معتم الصمت بشفاه
ومن لوعته حتى نفوذ المسلمين
صار انكماشه يقرب اليوم بخطاه
ومن لوعته زلزال بام(ن)وبرلين
زادت درجاته وزادت ضحاياه
هذا اعتقادي وارحموا قلب(ن)يلين
في حب مجمول(ن) ولايوم عفناه
هاي و هوي عاشقان شد از زمين بر آسمان
نعرهي مستان اگر نشنيد هشياري چه شد؟
از خمستان نعرهي مستان به گوش من رسيد
رفتم آنجا تا ببينم حال ميخواري چه شد؟
ديدم اندر کنج ميخانه عراقي را خراب
گفتم: اي مسکين، نگويي تا تو را باري چه شد؟
فخرالدین عراقی.... د
دور از هم چشمی شیطان و یزدان
دور از آزادی و دیوار زندان
دور دور از درد پنهان
مجدالدین میر فخرایی