فراستی : ببین رئیس ...
شمقدری : یه نکته بگم! من رئیس نیستم! من برادر ...
فراستی : برادر کوچیکه ی رئیسی؟
شمقدری : من برادر کوچیک شمام!
آی حال کردم بااین تیکه!
حالا نسبتی داره با اون روح الله شمقدری واقعا؟
Printable View
فراستی : ببین رئیس ...
شمقدری : یه نکته بگم! من رئیس نیستم! من برادر ...
فراستی : برادر کوچیکه ی رئیسی؟
شمقدری : من برادر کوچیک شمام!
آی حال کردم بااین تیکه!
حالا نسبتی داره با اون روح الله شمقدری واقعا؟
بعد از مدت ها بالاخره تونستم ديشب براي اولين بار اين برنامه رو ببينم.:31:
بخشي كه مربوط به نقد پايان نامه بود خوب پيش رفت و انواع نقد ها مطرح شد و تقريبا فيلم با خاك يكسان شد:31:
باحالترين قسمتش هم اونجا بود ه كلاهداري گفت يه پلان از فيلم كه به نظرتون خوب بوده رو بگيد ولي فراستي به شيوه خيلي قشنگي پيچوند كه همه فهميدن همچين پلاني در كار نبوده
اين شمقدري هم كه كلا از نظر سينمايي تو تعطيلات رسمي بود و مطمئنم خيلي از بچه هاي اينجا از اون سينما رو بهتر ميشناختن! انقدر كه درباره 9 دي صحبت كرد دراره سينما صحبت نكرد!
اومده ميگه ما ژانر سياسي داريم!! يه تعريف هم از اين ژانر ارائه كرد و ميخواست به زيبايي هرچه تمام تر يه كمبود سينماي جهان رو برطرف كنه و يه ژانر اضافه كنه!!
تو بخش نقد فيلم هاي بهار كه همش شد نقد جدايي نادر از سيمين، من نفهميدم چرا فراستي علنا جلوي اين فيلم جبهه گرفت!! من به عنوان يه بيننده احساس كردم به جاي اينكه نقد كنه داره داره به طور وحشتناكي دشمني ميكنه! ميگه اين فيلم متوسط مايل به ضعيفه! انصافا اين ديگه خيلي بي انصافي بود
تيكه جالب اين بخش هم اونجا بود كه اون يكي منتقده برگشت گفت "بعضيا ميخوان با مخالفت كردن با اكثريت،شخصيت پيدا كنن"
قاه قاه :دینقل قول:
این یارو فراستی هر چی از دهنش در میاد به فیلمایی مثه جدایی نادر از سیمین و یکی از ما دو نفر و جرم و ... میگه ولی برای فیلمای مزخرفی مثه اخراجی ها و پایان نامه فقط کم مونده بیاد تعریف کنه ازشون
گزارش مردمی هفت بیشتر تعریف بود از این فیلم مسخره و اونایی که تعریف کرده بودن بیشتر نشون داده بودن
فرق امثال برنامه هایی مثه نود با هفت و این جور برنامه ها این جور جاها مشخص میشه
ولی خیلی جالبه که سینمای ایران سن و سال نمی شناسه هااااااااااا
امثال مثل داوود نژاد و کلاهداری
این نشانه رشد بار فرهنگی سینما نیست!!
+
طفلک می ترسید حرف بزنه! به نظرم خیلی استرس داشت که وقتی نوبتش می شه چی باید بگه
این خودش روح الله بود:دینقل قول:
اون یکی جواد شمقدری هست که معاونت امور سینماییه
مطمئنی برنامه دیشب رو دیدی ؟ فراستی با خاک یکی کرد پایان نامه رو .نقل قول:
حالم از این تهیه کننده بهم خورد ! عجب وضعی داره مملکت ما که این هویچ ها که هیچی از سینما بارشون نیست تهیه کننده میشن !
کلا تهیه کننده داشت تعاریف جدید از سینما ارائه میداد بعد میگفت چه اشکالی داره ! ما ایرانی ها تعاریف و سینمای خودمون رو داشته باشیم !
دقیقا!نقل قول:
فراستی دیشب فیلم رو با خاک یکسان کرد!
بیچاره کارگردان نمیدونست باید چی جواب بده!
دلم براش سوخت:27:
جالبه هر نقدی فراستی میکرد برمیگشت میگفت خودمون خواستیم اینجوری باشه!!!
کل کل اش با شمقدری هم خیلی جالب بود!
در ضمن این شمقدری که دیشب تو برنامه بود داداش اون شمقدری معاونت سینمایی هست!
سلام
اوپس!
بله جواد شمقدری!
اشتباه شد ...
دیشب انگار به جیرانی هی گفته بوند "اجازه بده مهمان ها حرف بزنن"
برا همین صد دفعه به مهمون هاش گفت "حرف بزنید بعدا نگید نذاشت حرف بزنم!" [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شمقدري كه فاجعه قرن بود.سينما رو به فنا ميدن اينا:41:
چند روز پيش داشتم ميرفتم دانشگاه،2-3تا صندلي جلوتر 2 تا دختر بودن كه داشتن بليت هاي پايان نامه رو پخش ميكردن بين مسافرا!! سكه و ماشين هم كه ميدن. بعد اين كلاهداري ميگه هيچكس از ما حمايت نميكنه و فيلمي كه تازه داره شروع به فروش ميكنه رو ميخواستن جمع كنن!! بعد نميگه فيلمش همينشم داره چجوري فروش ميكنه!
من موندم حمايت ديگه تا چه حد ميخوان!
آقا راستي اون منتقده كه تو بخش دوم رو به روي فراستي نشسته بود اسمش چي بود؟؟
من دیدم شما مطمئنی دیدی ؟نقل قول:
اگه به این میگی با خاک یکسان کردن پس با خاک یکسان کردن چی میگی ؟ دو سه تا انتقاد اونم خیلی اروم از این فیلم کرد ولی واسه فیلمی مثه جرم اول بحث میاد اون کلمه رو به کار میبره یا میاد به جدایی نادر از سیمین اول صحبت میگه :
فيلمي ضعيف با تكنيك و فرم مبتذل و بيكاركرد است كه حرفي جز ترويج دروغگويي در جامعه ندارد
---------- Post added at 11:36 AM ---------- Previous post was at 11:34 AM ----------
يادداشت نيما حسنينسب درباره تناقضهاي رفتار و گفتار منتقد ثابت برنامه «هفت»
مدال شجاعت و عيار جسارت و كوچههاي خلوت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سينماي ما- عيار استقلال راي و جسارت مسعود فراستي در نقد فيلم اين روزها در برنامه «هفت» 28 خرداد 1389 روشنتر از هميشه پيش چشم بينندگان برنامه بود. اگر بنا بود همه ايرادهاي تكصدايي ناشي از حضور هميشگي يك منتقد (بخوانيد يك نگاه) به سينماي ايران را تنها به يك ويژگي مثبتش ببخشيم، آن ويژگي صداقت و جسارت منتقد در بيان ديدگاه خاص و خلاف جريانش و پرهيز از هرگونه مماشات، محافظهكاري، توصيهپذيري يا كوتاهآمدن با هر موضوع فرامتني بود. شكل برخورد فراستي با فيلمي در حد و اندازههاي «پاياننامه» و محافظهكاري و كوتاهآمدن آشكار و غيرقابل انكارش در مواجهه با كيفيت نازل آن فيلم و دقايقي بعد شوريدن پرطمطراق و تكرارياش به «جدايي نادر از سيمين» نشان داد كه همان يك دانه مدال شجاعت و جسارت را هم انگار بايد از منتقد ثابت «هفت» پس گرفت! اين مدال شجاعت و جسارت و شفافگويي را تا اطلاع ثانوي به فريدون جيراني بايد داد كه چند برنامهاي هست كه - بر خلاف همه شائبهها و پيشفرضهاي قبلي - جوري برنامه را مديريت ميكند كه تصويري هر چند كوچك از يك وضعيت عمومي واقعي و مستقل و منصفانه از صنف سينماي ايران و فيلمهاي در حال اكران به دست ميدهد. دخالت جيراني در كار منتقد ثابت برنامه – كه به هر دليل اين بار ناگهان آرام و متعادل شده بود - دست مريزاد داشت.
دوست دارم كمي هم بحث را به راه و رسم جوانمردي بكشانيم! عميقاً معتقدم شكل برخورد و ميزان تندروي و ادبيات خاصي كه فراستي در نقد فيلمهايي هزاران بار بهتر و شريفتر از فيلم مذكور در همين برنامه در پيش گرفت (نيازي هست مثال بزنيم؟) و از سوي ديگر ميزان نرمخويي و خطاپوشي و كوتاهآمدن او در برابر اين فيلم و دو نمونه شاخص قبلي اين جريان (ملك سليمان و اخراجيها 3) ابداً رسم جوانمردي و انصاف نيست. تريبوني بهشدت مهم و موثر و پرمخاطب را در نظر بگيريد كه كسي از آن به سينماي اين روزها نگاه ميكند و شكل اين نگاه و ميزان ايرادگيري و ادبيات اين انتقاد در ساختن تصويري عمومي از يك فيلم مهم و تاثيرگذار است. آنوقت به اين نتيجه ميرسيم كه تعبير اول علي معلم در مناظره بهشدت راهگشاي هفته قبل درباره بعضيها (!) تا چه حد درباره همين ماجرا هم صدق ميكند. كوبيدن فيلمسازان مستقل و بيپشتوانه و بيرانت (بخوانيد بيخطر!) با شديدترين الفاظ و ابعاد مختلف و بعد آرامش و كوتاهآمدن در برابر معدودي فيلم و فيلمساز مورد تاييد و موجه متوليان سينما و پايينكشيدن شعله انتقاد به شكلي ظاهراً ظريف و هوشمندانه فقط و فقط حقانيت يك گروه بر ديگري را آشكار ميكند و لاغير. اين نكته را خوشبختانه فراستي در گفتوگويي درباره شكل برخوردش با «ملك سليمان» (كه اتفاقاً در قياس با دو فيلم ديگر خيلي بهتر و سينماييتر و قابل دفاعتر به نظر مي رسد) آشكار كرد و تلويحاً از فشارها و تماسها و توصيههايي گفت كه باعث شده تا فتيله نقد را پايين بكشد!
برنامه اخير «هفت» در انتها با مطرحشدن مجدد بحث «جدايي نادر از سيمين» ناخواسته وضعيتي پديد آورد كه دو شكل رفتار و گفتار و عملكرد متناقض فراستي را در يك برنامه كنار هم ببينيم؛ مجسم كنيد چند نفر از همه جا بيخبر كه موضع منتقد را در برابر «پاياننامه» ديدهاند و چند دقيقه بعد در برابر «جدايي نادر از سيمين» هم ميبينند. هر دو نقدها البته منفي و مخالف فيلمها بود، اما واژهها و صفات به كار رفته، ميزان عصبيت و تند شدن و ميدانداري در مخالفت با هر چيز فيلم اصغر فرهادي كجا و آن نقد ملو و بيتندروي در برابر محصول حامد كلاهداري و روحالله شمقدري و موسسه مرآتهنر كجا؟ كشتن زمان برنامه به بثهاي بيهوده و بردن موضوع به جاهايي بيرون از ايرادها و ضعفهاي فيلم و توقف روي يك موضوع بياهميت براي نپرداختن به اصل ماجرا آدم را ياد وقتكشي مرسوم فوتباليها در دقايق آخر بازي مياندازد و فراستي در چند برنامه ثابت كرد خوب بلد است توپ را به گوشه زمين ببرد و وقت تلف كند و اوت و كرنر بگيرد و منتظر سوت پايان بازي باشد و خلاص!
ميدانم كه مسعود فراستي – اگر حاشيهها و فرامتنها و فضايي كه حضور رسانهاي به او تحميل كرده بگذارد – سينما را ميشناسد و هميشه هم روي فرم تاكيد دارد. دوست دارم خودش در يك قضاوت در خلوت به تماشاي وضعيت فرماليستي (!) خودش در مواجهه با اين دو فيلم در برنامه «هفت» بنشيند و قضاوت كند... كوچه خلوت فيلمهايي مثل «جدايي نادر از سيمين» شبيه خلوتي «خيابانهاي آرام» چاپلين دلايل فرامتني دارد، وگرنه به گواهي آمار فروش و استقبال و روحيه عمومي مخاطب ميشود فهميد كدام كوچه خلوت است و كدام ظاهراً خلوت و بي سروصدا نگه داشته شده است.
---------- Post added at 11:37 AM ---------- Previous post was at 11:36 AM ----------
اظهارنظر مسعود فراستي درباره «پاياننامه» و «جدايي نادر از سيمين» در برنامه "هفت":
«جدايي نادر از سيمين» فيلمي ضعيف با تكنيك و فرم مبتذل و بيكاركرد است كه حرفي جز ترويج دروغگويي در جامعه ندارد!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سينماي ما - هما بذرافشان: در برنامه هفت بيست و هفتم خرداد نوبت فيلم پاياننامه و عواملش بود كه مقابل صندلي نقد منتقد ثابت برنامه بنشيند! آن شب اما مثل هر برنامه نبود و مسعود فراستي خيلي رو به راه نبود يا شايد حضور ذهن نداشت يا ... . اولين سوال را فريدون جيراني از حامد كلاهداري پرسيد كه ژانر پاياننامه چه بود؟ كلاهداري گونه فيلم را اكشن ماجرايي با مايههاي درام سياسي (!) دانست اما روح الله شمقدري با اعتماد به نفس كامل گونه فيلم را سياسي خواند. در تمام اين مدت هنوز فراستي با آرامش تمام نشسته بود و نظر خاصي نداشت. حسن حسيني روي خط برنامه آمد و گونه يا ژانر را تعريف كرد و به اين ترتيب معلوم شد كه اصلاً چيزي به نام ژانر سياسي در مباحث مطالعات سينمايي وجود ندارد و فراستي با تاييد صحبتهاي حسن حسيني رسالتش را به خاطر آورد. روحالله شمقدري اما هنوز روي حرفش پافشاري ميكرد كه ژانر فيلم سياسي است و به نظر او ژانر سياسي وجود دارد و تعاريف تئوريك صرفاً محصول است و در ترجمه هر لغتي را ميتوان استخراج كرد؛ اينجا بود كه فراستي در مقابل اين حرف از ترجمه دفاع كرد و گفت اشكالي ندارد.
اين جلسه به هر جلسهاي شباهت داشت غير از نقد فيلم و فريدون جيراني كه خوب متوجه شرايط شده بود، به ناچار دست به كار شد. جيراني معتقد بود كه يكي از مشكلات اساسي فيلم عدم شخصيتپردازي صحيح بود؛ اين كه شخصيتها به خوبي معرفي نشده و و بيننده تكليفش با شخصيت خوب و بد قصه مشخص نيست و غير از نشانههاي كوچك فرامتني – مثل ين كه بد من داستان از لندن آمده - نشانه و تعريف ديگري از شخصيتپردازي وجود ندارد، البته غير از خاراندن دست توسط يكي از شخصيتها كه البته بين كارگردان و تهيهكننده فيلم بر سر هويت اين شخصيت اختلاف وجود داشت! جيراني به زباني ساده گفت كه معلوم نيست كي به كي است و چرا اينها همديگر را ميكشند و كي به كي هست؟ و در ضمن اين تصوير پپر خشونت و قتلهاي زياد (به تعبير آنها بكش بكش) در خيابانهاي تهران غير قابل باور و ضربهزننده به كشور هم هست...هرچند نه تهيه كننده و نه كارگردان هيچ كدام از اين موضوعها را نپذيرفتند و كلاهداري يكي دوباري هم برافروخت و گفت به جاي نقد فيلم دارند به او توهين ميكنند.
فراستي در اواخر جلسه كه وقت زيادي نمانده بود، شروع به انتقاد كرد و سعي كرد اوج بگيرد و گفت به هيچ وجه نشاني از دغدغه سياسي در اين اشخاص ديده نمي شود. كلاهداري در جواب فراستي گفت كه در آن دوران نمونههايي از اين شخصيتها ديده ميشد كه خيلي شناختي به اطرافشان نداشتند و تنها به حد درك خودشان موضوعات را مي فهميدند و لااقل اين چيزي بوده كه او ديده است. در طول بحث كلاهداري مدام تاكيد داشت كه او و برادرش كه فيلمنامهنويس فيلم است، نگاه و تحليل خاصي از سياست دارند و فيلم را شبيه اين تحليل ساخته و پرداخته است.
شمقدري در ادامه اين نشست گفت كه پاياننامه تمام توان آنها در ساخت فيلم نبوده، چرا كه فيلم از سوي يك جريان فاشيستي و به تعبير عاميانه نامردانه زير فشار بوده كه فيلم به جريان و موضوعي نسبت داده شود كه به اندازه سر سوزن هم ربطي به قصه فيلم ندارد؛ اين كه بازيگران فيلم هنوز تحت فشارند و اين كه ده روز از يك فيلم بگذرد و تيزر نداشته باشد خيلي سخت است و در اين جريان فيلم ساختن كار بزرگي است. مسولان تلويزيون هم كه گويا دچار عذاب وجدان شده بودند، براي جبران اين كاستي در يك نوبت ميان برنامه «هفت»، دو بار تيزر پاياننامه را پخش كردند تا متهم به چيزي نشوند.
شمقدري اعلام كرد كه فيلم پاياننامه در راستاي حماسه نهم دي و همسو با نظام ولايي است و حامد كلاهداري هم خود را همسو و همنگاه با شمقدري دانست و گفت اگر غير از اين بود، هرگز فيلم ساخته نمي شد و به اين ترتيب جلسه نقدي كه انتظار ميرفت پر هيجانتر و شفافتر از اين باشد، به همين سادگي و در كمال آرامش به پايان رسيد و مسعود فراستي هم كه هميشه تكليف عالم و آدم را در نقدهايش يكسره مي كرد، جلسه نقد اين فيلم را با همين مختصر انتقادها خاتمه داد و عملكرد فراستي در برنامه اين احساس را در هر بينندهاي ايجاد ميكرد كه اي كاش آن شب من جاي فراستي فيلم را نقد ميكردم.
منتقد ثابت برنامه اما كارش همينجا تمام نشد و همه حال و انرژي و روحيه نقد تند و تيزش را چند دقيقه بعد در صحبت از شاهكاري مثل «جدايي نادر از سيمين» ساخته اصغر فرهادي رو كرد؛ جاييكه با اعتماد به نفس كاملي در يك جمله اعلام كرد كه «جدايي نادر از سيمين» فيلمي ضعيف با تكنيك و فرم مبتذل و درنيامده و بيكاركرد است كه حرفي جز اشاعه و ترويج دروغگويي در جامعه ندارد و حرفش اين است كه ايران جاي زندگيكردن نيست... وقتي جيراني از او خواست درباره بهترين فيلم اكران بهار نظر بدهد، گفت تنها فيلم خوب اين دوره «شرط اول» ساخته مسعود اطيابي بوده و جيراني جواب داد كه فيلم همين يك منتقد مدافع و طبعاً فقط يك راي مثبت دارد. فراستي هم در كمال تواضع جواب داد كه البته اين يك راي "خيلي" است! و بينندگاني كه تازگيها فيلم خوب و بحثانگيز و اخلاقگراي فرهادي را ديدهاند و شايد هم «شرط اول» را ديده باشند، نيمهشب داشتند با خودشان فكر ميكردند كه واقعاً با وجود چنين منتقداني اينجا جاي زندگي نيست!
---------- Post added at 11:39 AM ---------- Previous post was at 11:37 AM ----------
اظهارنظر مسعود فراستي درباره «پاياننامه» و «جدايي نادر از سيمين» در برنامه "هفت":
«جدايي نادر از سيمين» فيلمي ضعيف با تكنيك و فرم مبتذل و بيكاركرد است كه حرفي جز ترويج دروغگويي در جامعه ندارد!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سينماي ما - هما بذرافشان: در برنامه هفت بيست و هفتم خرداد نوبت فيلم پاياننامه و عواملش بود كه مقابل صندلي نقد منتقد ثابت برنامه بنشيند! آن شب اما مثل هر برنامه نبود و مسعود فراستي خيلي رو به راه نبود يا شايد حضور ذهن نداشت يا ... . اولين سوال را فريدون جيراني از حامد كلاهداري پرسيد كه ژانر پاياننامه چه بود؟ كلاهداري گونه فيلم را اكشن ماجرايي با مايههاي درام سياسي (!) دانست اما روح الله شمقدري با اعتماد به نفس كامل گونه فيلم را سياسي خواند. در تمام اين مدت هنوز فراستي با آرامش تمام نشسته بود و نظر خاصي نداشت. حسن حسيني روي خط برنامه آمد و گونه يا ژانر را تعريف كرد و به اين ترتيب معلوم شد كه اصلاً چيزي به نام ژانر سياسي در مباحث مطالعات سينمايي وجود ندارد و فراستي با تاييد صحبتهاي حسن حسيني رسالتش را به خاطر آورد. روحالله شمقدري اما هنوز روي حرفش پافشاري ميكرد كه ژانر فيلم سياسي است و به نظر او ژانر سياسي وجود دارد و تعاريف تئوريك صرفاً محصول است و در ترجمه هر لغتي را ميتوان استخراج كرد؛ اينجا بود كه فراستي در مقابل اين حرف از ترجمه دفاع كرد و گفت اشكالي ندارد.
اين جلسه به هر جلسهاي شباهت داشت غير از نقد فيلم و فريدون جيراني كه خوب متوجه شرايط شده بود، به ناچار دست به كار شد. جيراني معتقد بود كه يكي از مشكلات اساسي فيلم عدم شخصيتپردازي صحيح بود؛ اين كه شخصيتها به خوبي معرفي نشده و و بيننده تكليفش با شخصيت خوب و بد قصه مشخص نيست و غير از نشانههاي كوچك فرامتني – مثل ين كه بد من داستان از لندن آمده - نشانه و تعريف ديگري از شخصيتپردازي وجود ندارد، البته غير از خاراندن دست توسط يكي از شخصيتها كه البته بين كارگردان و تهيهكننده فيلم بر سر هويت اين شخصيت اختلاف وجود داشت! جيراني به زباني ساده گفت كه معلوم نيست كي به كي است و چرا اينها همديگر را ميكشند و كي به كي هست؟ و در ضمن اين تصوير پپر خشونت و قتلهاي زياد (به تعبير آنها بكش بكش) در خيابانهاي تهران غير قابل باور و ضربهزننده به كشور هم هست...هرچند نه تهيه كننده و نه كارگردان هيچ كدام از اين موضوعها را نپذيرفتند و كلاهداري يكي دوباري هم برافروخت و گفت به جاي نقد فيلم دارند به او توهين ميكنند.
فراستي در اواخر جلسه كه وقت زيادي نمانده بود، شروع به انتقاد كرد و سعي كرد اوج بگيرد و گفت به هيچ وجه نشاني از دغدغه سياسي در اين اشخاص ديده نمي شود. كلاهداري در جواب فراستي گفت كه در آن دوران نمونههايي از اين شخصيتها ديده ميشد كه خيلي شناختي به اطرافشان نداشتند و تنها به حد درك خودشان موضوعات را مي فهميدند و لااقل اين چيزي بوده كه او ديده است. در طول بحث كلاهداري مدام تاكيد داشت كه او و برادرش كه فيلمنامهنويس فيلم است، نگاه و تحليل خاصي از سياست دارند و فيلم را شبيه اين تحليل ساخته و پرداخته است.
شمقدري در ادامه اين نشست گفت كه پاياننامه تمام توان آنها در ساخت فيلم نبوده، چرا كه فيلم از سوي يك جريان فاشيستي و به تعبير عاميانه نامردانه زير فشار بوده كه فيلم به جريان و موضوعي نسبت داده شود كه به اندازه سر سوزن هم ربطي به قصه فيلم ندارد؛ اين كه بازيگران فيلم هنوز تحت فشارند و اين كه ده روز از يك فيلم بگذرد و تيزر نداشته باشد خيلي سخت است و در اين جريان فيلم ساختن كار بزرگي است. مسولان تلويزيون هم كه گويا دچار عذاب وجدان شده بودند، براي جبران اين كاستي در يك نوبت ميان برنامه «هفت»، دو بار تيزر پاياننامه را پخش كردند تا متهم به چيزي نشوند.
شمقدري اعلام كرد كه فيلم پاياننامه در راستاي حماسه نهم دي و همسو با نظام ولايي است و حامد كلاهداري هم خود را همسو و همنگاه با شمقدري دانست و گفت اگر غير از اين بود، هرگز فيلم ساخته نمي شد و به اين ترتيب جلسه نقدي كه انتظار ميرفت پر هيجانتر و شفافتر از اين باشد، به همين سادگي و در كمال آرامش به پايان رسيد و مسعود فراستي هم كه هميشه تكليف عالم و آدم را در نقدهايش يكسره مي كرد، جلسه نقد اين فيلم را با همين مختصر انتقادها خاتمه داد و عملكرد فراستي در برنامه اين احساس را در هر بينندهاي ايجاد ميكرد كه اي كاش آن شب من جاي فراستي فيلم را نقد ميكردم.
منتقد ثابت برنامه اما كارش همينجا تمام نشد و همه حال و انرژي و روحيه نقد تند و تيزش را چند دقيقه بعد در صحبت از شاهكاري مثل «جدايي نادر از سيمين» ساخته اصغر فرهادي رو كرد؛ جاييكه با اعتماد به نفس كاملي در يك جمله اعلام كرد كه «جدايي نادر از سيمين» فيلمي ضعيف با تكنيك و فرم مبتذل و درنيامده و بيكاركرد است كه حرفي جز اشاعه و ترويج دروغگويي در جامعه ندارد و حرفش اين است كه ايران جاي زندگيكردن نيست... وقتي جيراني از او خواست درباره بهترين فيلم اكران بهار نظر بدهد، گفت تنها فيلم خوب اين دوره «شرط اول» ساخته مسعود اطيابي بوده و جيراني جواب داد كه فيلم همين يك منتقد مدافع و طبعاً فقط يك راي مثبت دارد. فراستي هم در كمال تواضع جواب داد كه البته اين يك راي "خيلي" است! و بينندگاني كه تازگيها فيلم خوب و بحثانگيز و اخلاقگراي فرهادي را ديدهاند و شايد هم «شرط اول» را ديده باشند، نيمهشب داشتند با خودشان فكر ميكردند كه واقعاً با وجود چنين منتقداني اينجا جاي زندگي نيست!