خانه ای با خشت جانم می رسانم تا به عرش
نام آن را می گذارم مادرم
سرزمینی سبز و خرم چون بهشت
می کنم تقدیم پای مادرم
تک سرود روحبخشم با صفا
هدیه می دارم به مهر مادرم
دوست دارم که کارم روز و شب
بوسه ها باشد به دست مادرم
اوج تسکین دل آزرده ام
نیست جز تماشا در نگاه مادرم
افتخارم ساعتی در اوج نور
سر بذارم روی پای مادرم
معبد حمد و ستایش های من
لحظه هایی در حضور مادرم
سر پناهم اوج طوفانهای سرد
نغمه هایی از دعای مادرم
شهر ما شاید دمی بی برکه بود
اوج دریای حیاتم چشم خیس مادرم
بعد نامت ای خدای مهربان
می پرستم جان پاک مادرم !!!