اگر باراناگر دوباره زیر طاقباران که با دوده در کوچه رقصو چتر که نیستکیف روی سرمیدوند و ما بیکاراگر که طاقاگر هنوز طاقاگر که زیر طاقکه باز بخندیم به کیفها که روی سراگر تگرگاگر فقط تگرگیک دانهاش که در دو دست آببا آن نگاهاز لابهلای دودهها و کوچههاهزار حرفبعد از هزار حرفاگر نگاهاگر که باز نگاهپس باران.