مصاحبه محسن چاوشي عزيز با مجله همشهري جوان
البته مربروط به هفته قبله ولي چون ديدم اينجا كسي نذاشته گفتم بد نيست
من تلخ نيستم
هر روز عمرم از همه بدتره ، نبضم نمی زنه ، پلکم نمی پره...>> و این شروعی است برای دومین آلبوم محسن چاووشی که باز هم تا حدود زیادی همان فضا و تصویر تلخ و سیاه را که خیلی ها را عاشق کارهایش کرده ، دارد . این گفت و گوی چالشی قرار نیست به صورت عمده به ريز و درشت آلبوم جدید چاووشی بپردازد و قطعات و ملودی های آن را بالا و پائین کند و به ایراد و ابهاماتش بپردازد . قصه ، خیلی پیچیده تر و جذاب تر است . قرار است فضا و شخصیت کارهای چاووشی را بیرون ببریزیم و ته و تویش را دربیاوریم ؛ اینکه این تلخی ملموس و تاریکی عجیب از کجا کی آید ، از کجا نشأت گرفته ، چرا تا این حد ماندگاری اش زیاد شده که در تمام آثار این خواننده بروز پیدا می کند و خودش را نشان می دهد و کی قرار است که به پایان برسد .
ميگويند هر اثر هنري نشانه هايي از شخصيت خالق آن در خود دارد. تو آدم غمگيني هستي !
نه به هيچ وجه. من اصلا ادم غمگيني نيستم بيشتر با گذشته ام زندگي مي كنم و اگر گذشته ام را از من بگيرند هيچ هويتي در كارها و ترانه هايم باقي نميماند. هميشه از فردا ترسيده ام . فردا كابوس هميشگي من است. اگر فردا رسيد و من همچنان بودم و نفس ميكشيدم ، آنوقت با تجربه اي بيشتر و نگاه بازتري به امروز كه تا آنوقت ، گذشته اي از زندگي من است نگاه مي اندازم.
پس اين دنياي غمگين و سياه كارهايت از كجا ميايد؟
اين تعبير شايد به نوعي تعبير و برداشت شخصي شما باشد. من اعتقاد دارم كه كارهاي من نه غمگين و سياه و تلخ به قول شما ، بلكه يك جور حقيقت عاشقانه است كه با لحن خودم به آن پرداخته ام.
خودت به عنوان خواننده و خالق اين قطعات ، فكر ميكني كاراكتر آدم هايي كه كارهايت را گوش ميكنندچه نوع كاراكتري است و چه جور آدمهايي با چه خصوصياتي مخاطبان پروپاقرص تو هستند؟
من به تمام مخاطبان موسيقي ام احترام ميگذارم و اعتقاد دارم كه سبك موسيقي من محدود به بخش كوچكي نيست ؛ بلكه گستردگي بي انتهايي دارد كه اين براي من قابل احترام است.
اينكه ميگويند همه عاشقان شكست خورده و افسرده كارها و قطعات تو را گوش ميكنند اذيتت نميكند؟
زياد به اين موضوع اعتقاد ندارم. شايد باز هم به نوعي اين صحبت برداشت شخصيه شماست. من دوستان بسيار زيادي دارم كه هيچ كدامشان نه عاشق شكست خورده اند و نه افسرده ولي كارهاي مرا گ.وش مي كنند و چقدر هم خوب با آنها ا رتباط برقرار ميكنند. خيلي از آدمهايي خم كه به وصال رسيده اند كارهاي مرا گوش مي كنند.
تا حالا كتابهاي كافكا را خوانده ايد؟
نه نخوانده ام ، نه اسمش را تا به حال شنيده ام و نه ايشان را كه سياه و تلخ مينويسد را ميشناسم.
پرسيدم چون به نظرم دنيايي كه تو داري و در كارهايت هم بالطبع آثاري از اين دنياي شخصي ات وجود دارد تا حدودي شبيه دنياي كافكايي است و البته رنگ و صداي تو هم در اين اتفاق تاثير پر رنگي دارد.
من كه گفتم ايشان را نميشناسم ولي اگر تحليل شما از كافكا و دنيايش قبل از تحليل كارهاي من بوده است پيشنهاد ميكنم با دقت دوباره اي كارها را گوش كنيد. براي خودم مسئله عجيبي است كه چرا همه اصرار دارند كارها و دنياي من را سياه جلوه دهند و اينگونه تعبير كنند خيلي ها عادت دارند بدون درست گوش كردن درباره كارهايم را قضاوت كنند اين درست نيست.
فكر مي كني اگر كافكا زنده بود طرفدار كارهاي تو مي شد؟
نميدانم.
دنياي آرماني محسن چاوشي چه خصوصياتي دارد؟
دنياي آرماني من كاملا شخصي است!
يك دوست صميمي محسن چاوشي چه خصوصياتي بايد داشته باشد تا بتواند وارد دنياي آرماني و شخصي او شود؟
رازدار بودن خيلي مهم است. باوفا،دلسوز و مهربان ؛ يعني دوست صميمي من بايد رفيق خوب روزها و رفيق روزهاي خوب باشد.
كمي هم در مورد محتواي كارهايت صحبت كنيم. موافقي؟
بريم.
يك نوع ترس محو در آثار تو نسبت به عشقهاي يك طرفه وجود دارد . زخم خورده عشق هاي يك طرفه اي واقعا؟
هيچ ترسي در آثارم وجود ندارد. من فقط حقيقت و دردهاي اجتماعي را بيان مي كنم و همين. به لطف خدا در زندگي شخصي ام هم هرگز شكست نخورده ام.
احساس ناب و كاملا شخصي تو در كداميك از كارهايت وجود دارد؟ يعني كداميك از كارهايت را وقتي گوش ميكني با خودت ميگويي اين خود منم؟
موسيقي و كلا كار هنري يعني سرشار از احساس بودن و سرمنشا موسيقي از احساسات ناب يك هنرمند تراوش ميكند. اين سوال سوال درستي نيست كه من يكي از كارهايم را به عنوان احساس شخصيم انتخاب ميكنم. من چيزي را كه به آن اعتقاد ندارم هيج وقت به زبان نمياورم.
يكنواخت شدن فضاي كارهاي يك هنرمند بدترين ضربه را هم به خود او و هم مخاطبش مي زند. احساس نميكني فضاي كارهاي تو كمي دارد يكنواخت مي شود؟
براي من عجيب است كه شما چه اصرار داريد كه به كارهاي من جهت بدهيد...كارهاي من نه سياه است نه يك سويه. اين تمام سعي ما براي آلبوم ژاكت بوده.
دغدغه اصلي تو در ژاكت به كدام بعد شخصيتي ات برميگردد؟
ژاكت نگاه من 29-30 ساله به چيزهايي است كه بايد ميشد و نشد...
و البته چيزهايي كه نبايد ميشد و شد...خود من اولين بار كه قطعه "كي بهت خنديده" را گوش كردم حس كردم قصه اين ترانه يك قصه واقعي است. فضاي اين قطعه نسبت به آلبوم فرق ميكرد. ماجراي اين قطعه چي بود؟
عجيب است كه حدستان درست است!!!
از در موسسه "آواي باربد" بيرون ميامدم كه يك آقايي جلوي مرا گرفت...اسمش هادي بود از بجنورد. داستان ترانه "كي بهت خنديده" داستان واقعي زندگي هادي است قسمم داد به حضرت عباس(ع) كه اين كار را بكنم و اسمش را هم بگويم، گفتم حتما اسمت را ميگويم و خوشحالم از اينكه حالا به قولم وفا كردم. اين قطعه را ساختم به خاطر هادي.
بعد از اين همه سال ، قطعه "بازار خرمشهر" از كجاي ذهن تو بيرون آمد؟
قبل از هر چيز ميخواهم بگويم كه هدفم از خواندن اين قطعه چه بوده است. اين يكجور اداي دين به زادگاهم بوده و مردمان خوبش. اما اينكه چرا شاد؟ به خاطر اينكه دوست دارم هميشه مردم زادگاهم شاد باشند. قصه بازار خرمشهر قصه يك جوان ساده ، پاكباز و بي آلايش است كه به دنبال عشقش ميرود ولي به خاطر ناتواني هايش آنرا از دست ميدهد. اتفاقا خيلي از دوستان در مورد اين قطعه از من ميپرسند كه چرا اين را به اين سبك خوانده ام توضيحات مختصري داده بودم ولي حالا كاملتر گفتم.برداشت از اين قطعه آزاد است.
خرمشهر را چقدر دوست داري؟
خرمشهر زادگاه من است و پر افتخارترين شهر ايران در روزهاي سخت.
ماندگارترين صحنه اي كه در همه سالهاي زندگي ات ذهن تو را درگير كرده چه صحنه اي است؟
خانه هاي ويران و تركش خورده، كودكان بي نفس ، عاشقان پاكباز و ...
در كاور آلبوم و در صفحات بيروني عكسي از تو ديده نميشد. در مصاحبه هايت عكس نميگيري حتي در عكس پوستر آلبوم هم سرت را پايين گرفته اي آيا با چهره اتد مشكل داري؟
نه به هيچ وجه...عكس پوستر ژاكت در يكي از مسافرتهايم و كاملا به صورت اتفاقي گرفته شده است...چون ديدم به فضاي پوستر مي خورد از آن استفاده كرده ام. ودر مورد عكس نگرفتن هم بايد بگويم اينطوري راحت تر هستم همين...
با اين روحيات خاص، قدرت مديريت صحنه را در كنسرتهايت خواهي داشت؟
به زودي اين اتفاق خواهد افتاد و جوابت را هم در سالن خواهي گرفت.