ناله من می تراود از در و دیوار
آسمان، اما سراپا گوش و خاموش است!
Printable View
ناله من می تراود از در و دیوار
آسمان، اما سراپا گوش و خاموش است!
دلم می خواست، عشقم را نمی کشتند
صفای آرزویم را - چون خورشید تابان بود –
می دیدند.
چنین از شاخسار هستیم آسان نمی چیدند
گل عشقی چنان شاداب را پر پر نمی کردند.
به باد نامرادی ها نمی دادند.
به صد یاری نمی خواندند.
به صد خواری نمی راندند.
چنین تنها، به صحرا های بی پایان اندوهم نمی بردند.
دلم می خواست، یک بار دیگر او را در کنار خویش می دیدم،
به یاد اولین دیدار در چشم سیاهش خیره می ماندم،
دلم یک بار دیگر، همچو دیدار نخستین،
پیش پایش دست و پا می زد.
شراب اولین لبخند در جام وجودم های و هو می کرد.
غم گرمش نهانگاه دلم را جستجو می کرد.
دلم می خواست، دست عشق – چون روز نخستین _
هستی ام را زیر و رو می کرد!
مگو : "این آرزو خام است! "
مگو: " روح بشر همواره سرگردان و ناکام است. "
اگر این کهکشان از هم نمی پاشد،
و گر این آسمان در هم نمی ریزد؛
بیا تا ما " فلک را سقف بشکافیم و
طرحی نو دراندازیم. "
به شادی " گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم! "
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد!
سلام ...
با همهی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی طوفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیم
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیم
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانیام؟
حرف بزن بغض مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانیام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
( محمد علی بهمنی )
.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
سهراب
تو بی گناهی
هر چند ساطورها سکوت کرده اند
و دست های سلاخی شده ی یک شاعر
روی میز ریخته است ...
wwww.milad-janat.blogfa.com
" تهران "Milad Janat
شهری که از باران می گریزد
نمی داند
ما روی ابرها هم که باشیم
خیس می شویم.
فردا پنج شنبه است
و اندام تو
در پذیرایی مردی
چسبناک می شود
و شهوت زنی
فنجان قهوه ی روبرویم را بالا می رود.
پنجره ها را باز بگذار
می خواهم از شعرهایم دور شوم ...
Milad Janat
وطن من تن بود
و تنم در غربت .
Milad Janat
تکيه بر ديوار کردم خاک بر پشتم نشست
،دوستي با هرکه کردم عاقبت قلبم شکست.