دنیا چه آلوده شده به سم بی صداقتی
پاهای عشق وعاشقی تاول زده بگی نگی
انگار تموم زندگی گرفته بوی کهنگی
دنیا چه آلوده شده به سم بی صداقتی
پاهای عشق وعاشقی تاول زده بگی نگی
انگار تموم زندگی گرفته بوی کهنگی
کلمات هم شده اند بازیچـــه مـــــــــــــن و تـــــــــــــو ! مـــــن برایِ تــــو می نویسم ... تـــــــو برایِ او مـــی خوانی !!!
مدتیست خودم را به خرييت زده ام...!
دلم برای آن روی سگم تنگ شده...!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگر تمام شد...
گفتم هر انچه را که باید میگفتم..
نوشتم هر انچه را که باید می نوشتم
تمام کردم هر انچه را باید تمام میکردم
اما...
یاد توهنوز در لحظه ها بازی می کند
گاهی به من نگاه می کند
گاهی کنار پنجره می نشیند و سیگار می کشد
هنوز هم مثل اولین باری که تو را دیدم جوان است
احساسش پاک است
دیگر تمام شد
میخواهم یاد تو را همچون نخی نازک و رنگی
به دور قرقره زندگیم بپیچم
شاید روزی رسد شکافها بشکافند و من انها را دوباره بدوزم...
دیگر ﻧﻤﯽ گویـــم ﮔﺸﺘـــﻢ
ﻧﺒــــﻮﺩ , ﻧﮕﺮﺩ , نیست!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ بگویــــم
ﮔﺸﺘـــــﻢ! ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺑﻮﺩ !
ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ من ﻧﺒﻮﺩ........
داری کنارِ من با عهدِ تازه ای سر می کنی
من سیب و می چینم چرا حرفام و باور می کنی!
اونقدر خوبی که می تونم باز ازت خواهش کنم
دستام و محکم تر بگیر ... احساسِ آرامش کنم :40:
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
هرگاه صدای جدیدی سلام میکند تپش قلب میگیرم!
من دیگر کشش خداحافظی ندارم..
مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم....!
من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ
تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر
مرا می خواندی
باران کـــــ ِ مـے بارد ...
منـــ و کفش ـهایمـ ،
دلتنگ ِ ـهمان خیابانـے مـے شویمــــ
کــ ِ از آسمانش
بیدِ مجنون مـے ریزد بر روے نگاـهمـ ...
باران کــ ِ مـے بارد ...
دوباره ریشه مـے دهمــــ ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]