باشه بابا تو راست میگینقل قول:
Printable View
باشه بابا تو راست میگینقل قول:
هنوز کسی منظور من از اون پستم در مورد نظم رو متوجه نشد !!!نقل قول:
من میگم نظم نسبیه ، چون ممکنه چیزی که ما اونو بی نظمی می دونیم ، در وجود خودش نظم داشته باشه. یا برای ما یه چیزی نظم باشه ، ولی برای یهک ناظر با شرایط دیگه بی نظمی باشه. اصلا کاری به این دنیا و قوانینش ندارم. گرچه نمونه هایی هست از بی نظمی در همین دنیا. ولی نمی خوام بیانش کنم فعلا.
وقتی نظم نسبی باشه (یعنی صرفا در ذهن ما وجود داره نه در حقیقت جهان) اونوقت دیگه برهان نظم چه ارزشی داره ؟
خوشم میاد خوب از خودت اصول خارج میکنی بعدشم نتیجشوهم استنباط میکنی :13:نقل قول:
اگرمنبعی داری بگو تا اشتباهشون بهشون بگم چون اصلا اینجوری نیست خوبه خودتم تعریف برهانا رو گذاشتی اگر فهمیده بودیشون اینجوری نمیگفتی:13:
دوستان لطفآ هرکس خودش یک تعریفی از خدا اینجا بزاره...
خودش و فقط خودش نه ارسطو ابن ینا و محمد(ص) و...
میخوام نظر همه رو بدونم
لطفا:20:
مرسی:11:
در جوابتون می تونم بگم که من هیچ نمی دانم که خدا چیست .نقل قول:
زور هم نمیزنم که بدانم چیست. چون هر چه تلاش کنم قادر به درک ماورای عقل نیستم.
خدا برای من....جواب وجود داشتن و هستی است..........!!!!!!:40:
اگه از ديد بحث مادي و غير مادي (حالا اين يكي از ابعاد نگرشه خب) به خدا نگاه كنيم اين سوال ذهنمون مياد كه :نقل قول:
دوستان لطفآ هرکس خودش یک تعریفی از خدا اینجا بزاره...
خودش و فقط خودش نه ارسطو ابن ینا و محمد(ص) و...
میخوام نظر همه رو بدونم
لطفا
اگه قبول داريم مغر انسان مادي هستش
اگه قبول داريم كه خدا غير مادي هستش
پس چطوري ميتوانيم خدا رو با مغزمون درك كنيم؟
---------
حالا كسي كه اصلا با بحث مادي و غير مادي آشنايي نداره و دركش نميكنه و به اصطلاح فلسفي ، ماترياليسمه و از مكتب ايمپريسيسم پوزيتيويسم پيروي ميكنه ، با محدود كردن شناختش ، دردايره ي محسوسات و در حيطه ي حواس پنجگانه خودشو در عرصه هاي غير مادي دچار آشفتگي ميكنه چون از حيطه ي حواس نميتونه خارج بشه كه كاملا منطبق بر فلسفه ي پوزيتيويسم ها هستش و ميخواد كه همه چيو اثبات كنن
---------- Post added at 08:30 PM ---------- Previous post was at 08:28 PM ----------
خدا همونه كه تو قلبمه:40: و من در نااميدي به اميدش كارامو پيش ميبرم
لطفآ دوستان دیگر هم نظراتشون رو بدن
ممنون میشم:20:
خدا چیست ؟کیست ؟اصلا چیزی یا کسیست ؟هرچی فکر میکنم نمیتونم جواب بدم فکر کنم آخرین مرحله شناخت به او میرسه
از سولای کوچیک شروع کنیم بعد بریم بالا بهتر نیست؟
به نظر من نبايد در بعد خودمون دنبال خدا بگرديم يعني در يك بعد ديگه و جدا بايد در نظر بگيريم !بعدي كه كامل تر از اين ابعاد ناقص ما باشه !
تصورش خيلي سخته ولي ممكنه!
من به خاطر اين اين حرف رو ميزنم كه اين اشكال بر همه ي براهين وارده كه وقتي ازشون ميپرسم كه خدا كل است يا نه ميگن بله ولي وقتي بعدش ميگم :پس من هم جزو خدا و خدا هستم مشكل پيدا ميكنن !
براي همين همچين تصوري دارم كه بعدش فرق ميكنه ولي بعد ما رو هم شامل ميشه !
نميدونم چطور بيان كنم !:41:
---------- Post added at 02:28 PM ---------- Previous post was at 02:24 PM ----------
كاملا موافقم :11:نقل قول:
اصلا فلسفه نياز اصليش درك فراطبيعيه !
به نظر من يه ماترياليست به هيچ وجه نميتونه درك درستي از خدا داشته باشه !
براي درك يك بينهايت بايد بينهايت فكر كرد !
مثلا كسي كه بدونه خدا محدود به زمان نيست و در همه ي زمان ها بوده ديگه سوال نميكنه كه قبل از خدا چه بوده !:20: