میبوسمت ! به دور از چشم کسانی که امروزه ، خواستن را به اندازه توانستن حقیر کرده اند و این گناه نا بخشوده را پنهان از چشم داروغه های حلال و حرام به پاک ترین حادثه زندگیم، بدل میسازم و رویایت از آن من خواهد شد به دور از چشم داروغه های حلال و حرام
هر چه تردید شد عشق به پایان نرسید
ماه در مهر تو محصور شد آبان نرسید
می شکستند دلم را که مرا ابری تر ...
ابرها هم متراکم شد و طوفان نرسید
باد هی بال کبوتر به حیاتم آورد
نامه های تو ولی از تو چه پنهان نرسید
مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبد
چشم من اما به خراسان نرسید
چمدان سفر از حسرت دیدار تو پر
مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسید
همسفر ٬ باز بگو راه کمی طولانیست
عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسید