-
دلتنگم ،
با تمامي غرورم در مسلخ خود به زانو در آمده ام ،
باد غربت به روي پاي بست ويران دلم مي وزد ،
و طره هاي مويم در سيلان حضور باد سرگرم پايكوبي اند .
ضربآهنگ ناهماهنگ قلبم خسته از اين تلاش بيهوده خواستار سكونند ،
و من ، زير آوار سهمگين نگاهت تجسم عيني گل قاصدكم در آغوش باد !
سلام ممنون
شما خوبی اقا جلال ؟چه خبرا
-
در پس روزهاي ابري ، نهفته اي
و من بي قرار بارِشَم
اي ابرها در امتداد انتظارم با يكدگر بر خورد كنيد
تو در پشت برهنگي اندام بيد نشسته اي
و من بي تاب تنپوشي از سبزينه ها هستم
اي بيدها ، عرياني تان را با شكوفه هاي استقامت من بپوشانيد
تو دركنار كودكي غنچه آرميده اي
و من كهولت شاخه ها بسر مي برم
اي لحظه هاي ناب ، غنچه هاي گمگشته را
در شاخسار خميده ام پيدا كنيد ...
ممنون فرانک.
خبر اینکه مژگان خانم فریاد رس میخواد
-
دوستی از رو زمین پاک شده
عشقها و مردونگی خاک شده
هر کی فکر خودش توی قفس
حتی اگه شد بی هم نفس
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر منم ببار
خوب به فریادش می رسم الان
-
روزی در چشمانت
نگاهم را
واز آن پس دیدم
اشکهایت در گریزند همه وقت
نکند اشک
آب کند
بشوید
ببرد
نگاهم را
آه که این بیهوده است
------------
ای بابا
با اجازتون اون قلی را ویرایش می کنم
غریبه رفت و امد می کنه اینجا
-
تصورهای باطل ، نقش زد آینده ی ما را
به تصویری مجازی ، خط کشید آیینه ی ما را
-
آه که این بیهوده است
همچو کوه است غرور تو ومن
استوار و در دل بیقرار شکستن
من از آنم ترس است
بعد وصل آن خطوط موازی
بر زبان ها افتد
قصه ی ما عاشقان مغرور
وآن هنگام که شاگردی
دراندیشه ی وصال ماست
معلم فریاد برآرد
عاشقان مغرور
هرگز به هم نمی رسند
این درس امروز ماست...
-
ترا من در کجا یابم
ترا من از کجا بویم
ترا من در کجا بینم
ترا من از کجا جویم
دل گم کرده خود را
که ویران گشته از دوری
چگونه در تو آمیزم
چگونه از تو پس گیرم
اقا جلال چی شد ؟ کجا رفت ؟
-
مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
بی گنه میکشتیم ، اکنون گنهکارم بکش
تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر
پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش
جرم میآید زمن تا عفو میآید ز تو
رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش
وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش
ایناهاش
-
شکستی تو مرا
با تو گفتم
از همه تنهایی ام، خستگی ام
با تو گفتم تا بدانی
با همه ناجیگری، بی ناجی ام
تو، سکوتت خنجریست
بر قلب من
و حضورت، مرهمی
بر زخم من
پس، باش
تا همیشه با من باش
-
شعرم اگر در خاطری آتش نیفروخت
اما دلم چون چوب تر از هر دو سر سوخت
برگی از این دفتر بخوان شاید بگویی:
-آیا که از این می تواند بیشتر سوخت؟
-
تا كي بگويم برگرد
و تو بادبادكي را كه ته دريا به جلبك ها گير كرده
بهانه بياوري براي نيامدنت
اصلا بگذار طعم خاكستري شب رابچشم
بگذار آن قدر شبيه دريا شوم
كه تو ديگر به چشم نيايي
بگذار بميرم ...
-
باد
دیوانه ترشده امشب
می وزد وحشیانه
لابه لای پیردرختان خشک
می دزدد از هر شاخه ای
برگ خشکیده ای
می گوید به آن تو بازیچه ای
بازیچه ای...
می کشدش به زنجیر و
می برد به آسمان
هوهو می خندد و
نظاره می کند
جان داد نش را
وبه سوگش می نشیند شب
دلش را اندوهی می فشارد
آهسته می گو ید
مرگ فرشته ای بود
که تو را با خود برد -----
جلال جان سکوت اختیار کردید؟
-
در کوچه با هواي تو سيگار ميکشيد
مردي که پا به پاي تو سيگار ميکشيد
مردي که دستهاي تو بر شانهاش نبود
در سوگ دستهاي تو سيگار ميکشيد
تقدير، آن شبي که تورا در بغل گرفت
ديوانهوار پاي تو سيگار ميکشيد
-
اندكي شبيه دريا شده ام
همين دريايي كه در حوض خانه ي همسايه است
دهانم طعم آبي گرفته
پاهايم جلبك بسته
و در دلم هزار ماهي بي نام و نشان آشيانه كرده
باز هم نيستي
غروب چهارشنبه
و كسي ناشناس واژه هاي علاقه را سر مي برد
و كنج آواز مردگان مي اندازد
نمي دانم
شايد آخر دنياست
كه عقربه ها به بن بست رسيده اند
كاش بيايي
سر بر شانه ات بگذارم
و عريان ترين حرف هايم را
شبيه هق هق پرنده هاي پر شكسته
يادت بياورم
سکوت؟
تازه من پر حرفم!
-
می خواهم از تو
بی بهانه
گذر کنم
پیله ات
از دیوارهای آهنی
سخت تراست
دیگر سرانگشتان نحیفم را
یارای ریسیدن
ابریشم های آهنی نیست
از کاویدن وجودت
برای ذره ای محبت خسته ام
دراین معدن غرور
ذره محبتی نیست
نگاهت عشق را ِز یادم می برد
آه که در چشمانت
کمی مهربانی نیست
--------------
نه این چند دقیقه یهو ساکت شدی
شاید داشتی چیزی می خوردی:دی
-
تا به ديروز، تو بودی پری و من پر ِ تو:
حاليا قصّه ی ما قصّه ی ديو است و پری.
تو شدی باد و گذشتی به سبکْ ساری و من
لاله ام، داغ به دل، مانده به خونين جگری.
بر زبان جانِ مرا نيست به جز نامت و تو
گوش ِ دل داری ازسنگ گران تر به کری
سکوتم از رضا نیست!!
خب. حالا شما بگین کجا غیب شدین؟!!
-
برخيز و بيا بتا براي دل ما حل کن به جمال خويشتن مشکل ما
يک کوزه شراب تا بهم نوش کنيم زان پيش که کوزهها کنند از گل ما
سلام دوستان
مژگان جون وایسا با هم بریم.
---- سفری سخت در راه هست(دوباره ولی ایندفعه سخت تره)
احتمالا 3 شنبه میریم تا ...
-
اين همه شور كه در ذهن غزل هاي من است
بوي ياسي ست كه از هرم تنش مي آيد
غزلم نذر نگاهت مددي كن؛ چنديست
"مرگ دارد تن خود را به تنم مي سايد"
سلام محمد. چطوری؟ کجا با این عجله!
-
دلم می شکند زیر بار این همه دلتنگی
روحم ولی در پی دلتنگی ِدیگر
می گریزد از همه دلتنگی ها
با پرهای شکسته باز سوی آسمان ها می رود
می رود سوی ( ناشناختنی )
شاید اینبار درآن اوج
به معبودش رسد...
-
سلام ممد جان خوبی؟
من می خوام به خونه خدا برم....تو کوجای می خواهی بیایی؟
جلال جان من اینجایم
-
دارنده چو ترکيب طبايع آراست از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نيک آمد شکستن از بهر چه بود ورنيک نيامد اين صور عيب کراست
***
قربانت جلال جون و ابجی مژگان
امروز و فردا که تا صبح هستیم
سه شنبه میرم
مژگان سلام منو بهش برسون بگو با ممد بد تا کردی!!!
-
تولد یلدا
آخرین دختر پاییز رنگین
یک شبه قدی کشید تا فلک
که همه مبهوتند...إ
گیسوانش پر نگین
به بلندای تنش
مِشکین ِمِشکین
ولی افسوس که باید برود
همرهِ مادر خویش
با کوله باری سنگین
تو که امشب دوری از من
ای همیشه در یاد من
از سرخی ِانار، قلب یلدا
فرا گیر عشق را
و بیاموز به من
تپشش
شاید که قلب مرده ام زنده کند
آذرش
-----------
ممد دادا اینجوری حرف نزن دلم می گیره..
اااااااااااااا
هرجا می خواهی بری و هرکاری می خواهی بکنی دلتو به خدا...
-
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند ...
-
دامن کشان همیشد در شرب زرکشيده
صد ماه رو ز رشکش جيب قصب دريده
از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی
چون قطرههای شبنم بر برگ گل چکيده****
فعلا مثل اینکه افتادیم تو سایه خدا هم مارو نمیبینه
قدر زندگی رو بدونید.شما ها دیگه بیخودی حرف رفتن نزندی؟میگن مرغ امین همیشه تو راهه.دیگه بعدا سخت میشه جبران
-
و بدانجا که رسید
همه چیز رسوا شد...
قالبی ازهزار رنگ پاییز
قالبی پُر ز تهی
سرد و بسته
چون پیله های سخت
و چه تلخ بود
که درآن سکوت سنگین
گُل رویاهایش
درعطش عشق
در غم ِمرگِ پاکی و صداقت
پرپر شد...
--------
جلال جان واقعا قشنگ بود این چندخط
بسیار قشنگ و لطیف
دوست داشم
ماییم که لطف و حضورشو نمی بینم..ممد دلتو بده به خدا
-
دلا راهت پر از خار و خسک بي گذرگاه تو بر اوج فلک بي
شب تار و بيابان دور منزل خوشا آنکس که بارش کمترک بي
***
مژگان نظرم داره بر میگرده.هیچ توقع اینجاهش رو نداشتم؟
-
من به گريه التماس میکنم
يا گريه به من؟
و تو انگار کن از آغاز بودهای
مثل خدا
و مرا آفريدهای
مثل نگاهت
يا خندههات ...
خوشحالم که خوشتون اومد
محمد کجا میخوای بری؟
-
توقف کنم،چرا؟
پرنده ها به ستوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت : فواره وار
و در حدود بینش
سیاره های نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذره های زمان خواهد شد .
چرا توقف کنم؟
----
جلال جون همین بغلا زیاد دور نیست
-
مجهول مرو با غول مرو
زنهار سفر با قافله کن
ای مطرب دل زان نغمه خوش
این مغز مرا پرمشغله کن
ای زهره و مه زان شعله رو
دو چشم مرا دو مشعله کن
ای موسی جان شبان شدهای
بر طور برو ترک گله کن
خوبه. تماستو با من قطع نکن!
-
نميدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نميخواهم بدانم
کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد
ساخت
ولي بسيار مشتاقم
که از خاک گلويم سوتکي سازد
گلويم سوتکي باشد
بر دست کودکي گستاخ و بازيگوش
و او
يکريز و پي در پي
دم گرم خودش را در گلويم سخت
بفشارد
بدين سان بشکند
دائم سکوت مرگ بارم را
//*/
اون بستگی به شرایط داره.یا مثل یچه ادم برمیگردیم دوبراه هی پست میدیدم هی ادیت میکنیم یا...
-
آنجا که حسن دست به تیغ کرشمه برد
اول جفا کشان وفادار میکشد
وحشی چنین کشنده بلایی که هجر اوست
ما را هزار بار نه یک بار میکشد
خب مثل اینکه اوضات بحرانیه!
انشا الله حل میشه و همیشه ادیت میکنی!
شب همه خوش
-
دلا امشب سفر دارم ....چه سودائي به سر دارم
حكايتهاي پر شرر دارم....چه بزمي با تو تا سحر دارم
***
شب بخیر جلالی راستی نگفای این دومیش برا چیه ها؟
بچه ها یه گالری درست کردم از مینیاتور های استاد فرشچیان.تو پی سی بدون تگ url نمیشه گزاشت:13:
این لینکش(این یک تبلیغ بود:21:)
کد:
http://360.yahoo.com/mohammad_nazary99
-
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
-
در شعر من چون آرزوی مرگ بیند
در دل نخواهد گفت : آمین ؟
ایا نگاه من تواند خواست از او
حرمت نهان موی برفین پدر را ؟
ایا نگاهش را تواند داد پاسخ
چشمی که نتوانست دیدن دورتر را ؟
با من چهخواهد گفت آن روز؟
چندان به چشمم خیره خواهد شد که تا شرم
با پنجه های گریه بفشارد گلویم
بر گونه ام ، اشک روان خواهد شد آنگاه
از تابش خورشید رویش ، برف مویم
او ، گرچه در ایینه ی پیشانی من
نقشی تواند دید از بیزاری خویش
من ، بی خجالت گریه خواهم کرد آن روز ؟
گرییدنی مستانه در هوشیاری خویش
...
-
شاعر دنيا من اگه بودم
آغاز شعرم با کلام پدرم بود
عشق تو صحرا من اگه بودم
آب حياتم توي دست پدرم بود
واي اگه گندم پوست تنم بود
اون که با دستاش من مي کاشت پدرم بود
ريشه رو تو خاک اگه مي ذاشت پدرم بود
***
جون ممد نگو این دیگه تکراریه؟
-
دل من سخت شکست
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاري بود
دل من سخت شکست
و چه زشت ...به من و سادگيم
خنديدي
برو تا راحت تر... تکه هاي دل خود را سر هم بند زنيم
***
ما رفتیم بخوابیم
صبح بخیر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
من از خشم تو پژمردم بهارم كن به لبخندي
چه باشد گر برآري آرزوي آرزومندي
ز گيسويت پريشانم قسم بر نوش لبهايت
تو خود داني كه شيرين تر از اينم نيست سوگندي
-
یکی ز بند سر زلف او اسیر کمند
یکی ز کنج زنخدان او فتاده به چاه
یکی خراب لب لعل او نخورده شراب
یکی قتیل دم تیغ او نکرده گناه
یکی ز غمزهی خونخوارهاش تپیده به خون
یکی ز حسرت نظارهاش نشسته به راه
یکی ز جنبش مژگان او به چنگ اجل
یکی ز گردش چشمان او به حال تباه
یکی به خاک در او فشانده گوهر اشک
یکی به رهگذر او کشیده لشکر اه
-
هزار دل به ارادت ترا همي جويد
تو سنگدل به لطافت دلي نمي جويي
-
یکی را به بر ارغوانی سلب
یکی را به تن خسروانی ردا
ز اصحاب بستان که یکسر بدند
برهنه تن و مفلس و بینوا
-
هنوزم ، چشم دل ، دنبال فرداست
هنوزم سینه لبریز از تمناست
هنوز این جان بر لب مانده ام را
در این بی آرزویی آرزوهاست