-
مشت میکوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم
خفقان.......
من به تنگ امده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم آی
آی با شما هستم این در ها را باز کنید
من به دنبال فضائی میگردم
لب بامی ..
سر کوهی ..
دل صحرایی
که در انجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
ز شما خفته ی چند
چه کسی می اید با من فریاد کند
-
تن سپید جاده
از سیل گریه آسمان
همیشه خیس خیس
و اکنون!!
جاده رفیق من شده است
اما بی انتهاتر از گذشته
امروز چون روزهای رفته
آتشفشان چشمانم
میل فوران دارد
و جاده در اشک های من
غرق می شود...
-
وقتی که
از دور می رسی
تازه یادم می افتد
که دلم را
لای دفتر شعرم
کنج نامه ات جا گذاشته ام
راستی...!چه سر پر سودایی!!
-
مي روم ديگر شما يادم كنيد
اين غزلهاي مرا دفتر كنيد
ميروم تا دل نبندم به خوبي هايتان
باز هم دل بستمو زخمي شدم باور كنيد !
-
مرا با مهرباني خواندنت چيست ؟
بدين نامهرباني راندنت چيست؟
بپرس از اين دل ديوانه من
كه اي بيچاره عاشق ماندنت چيست؟
-
خبر چون سيل دنيا را گرفته
كه دارا رفته سارا را گرفته
خودم را دار خواهم زد يقينا
دلم تصميم كبري را گرفته !
-
های بانو
شوخی نکن
چشم خسته بسته می شود
قلب خسته
می ایستد.
" کیکاووس یاکیده "
-
باران اگر دستش به بالای ابرها نمی رسد
تصویر ماه را
روی آینهء لرزان دریا می بوسد
خوب شد این چند عکس قدیمی ات را ...
کنار خداحافظی شتابان آن سال
جا گذاشتی !
" سیروس جمالی "
-
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اینکه فریاد میکشم از ته دل
آب ....آب .....آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد !
-
گریه هایم بی صداست
اشکهایم بی انتهاست
رد پای اشکهایم را بگیر
تا بدانی خانه ی عاشق کجاست