از من مگريز اي كه به دنبال تو هستم
با من منشين گر خلل حال تو هستم
بر زن تو در اين خانه تفعل كه چه گويد
بنگر كه دراين باب چه در فال تو هستم.
Printable View
از من مگريز اي كه به دنبال تو هستم
با من منشين گر خلل حال تو هستم
بر زن تو در اين خانه تفعل كه چه گويد
بنگر كه دراين باب چه در فال تو هستم.
سايه جان ميبينم كه اومدي !
چه عجب ...
--------
مده بوسه بر دست من دوستوار
برو دوست داران من دوست دار ..
راستش ازم چيزي نموند ، به جز همين جسم ظريف
خوب مي دوني چي مي كشه غريب تو خونه ي حريف
با ف سخته و كم پيش مياد !
-----
فرو كوفت پيري پسر را بچوب
بگفت اي پدر بيگناهم مكوب
توان بر تو از جور مردم گريست
ولي چون تو جورم كني چاره چيست ؟
بداور خروش اي خداوند هوش
نه از دست داور برآور خروش .
شما با مشاعره مخالف بودي مي گفتي همه شعرا توش خونده نمي شه
ـــــــــــــــــــــــــ ــــ
شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد
يكي از ما كه زنجيرش كمكي سنگين تر از ما بود
لعنت كرد گوشش را ونالان گفت " بايد ر فت "
و ما با خستگي گفتيم " لعنت بيش بادا
گوشمان را چشممان را نيز بايد رفت "
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ انجا بود
دست در آب چشمه جوشان دلم خواهم كرد×××كه دست را بشويم از اين همه گنه...
دوستان بنده برگشتم البته هنوز مديرن جواب رو ندادند انشا الله كه با حضور بنده موافقت كنند...بنده قول ميدم كه فقط طبق قانون كار كنم...
سلامنقل قول:
سايه جان ميبينم كه اومدي !
چه عجب ...
ممنون که به یادمن بودید
..............
کاش پر می زد پرستوی بهار
تا خبر آرد مرا از لاله زار
لاله زار پر هیا هوی قدیم
کوچه های پر تکاپوی قدیم
کوچه هایی ساده بی رنگ و ریا
خانه هایی پر زآداب صفا
خاک در دستان ما پر مایه بود
پنجه در گیسوی ما چون شانه بود
نان گندم بود و آب از چشم عشق
رنگهارا بود تاب از چشم عشق
این همه دلمردگی ها هم نبود
صحبت از مردانگی ها کم نبود
این همه مشق تقلب هم نبود
سور در بر پایی ماتم نبود
قلبمان را هم صفا پر کرده بود
چشممان را هم صفا پر کرده بود
صحبت از نان من و تو حرف مفت
از رفاقت بود هرکس هرچه گفت
هر که نان می داد دور اندیش بود
فکر روز دیگرش در پیش بود
گل به پای سبزه سر بر خاک سود
یاد پاکی ها دلم از کف ربود
من کنون در حسرت دیرینه ام
پر شد از گرد و غبار آیینه ام
کاش بارانی ببارد پاک پاک
تا بشوید زآینه نیرنگ خاک
کاش فردا از بهاران پرشود
ازفروغ مهر یاران پر شود
کاش عیسی زنده گرداند دلم
کاش می دیدم از اول منزلم
می توانستم دل افشانم به پاش
کاش اما کاش کاش
شايد اين دل امشب بزند تقديري×××تا شود مخلص دل و تيري...
يكي را بگفتم ز صاحبدلان
كه دندان پيشين ندارد فلان
برامد ز سوداي من سرخروي
كزين جنس بيهوده ديگر مگوي
تو در ان همان عيب ديدي كه هست
ز چندان هنر چشم عقلت ببست
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم×××روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم...