منسوخ باد
بی تو
ننگ و عشق و ضیافت
رو به رویم بنشین
اگر نه بی تو
رو به روی کدام قبله ؟
چه نغمه ای ؟
از گلوی کدام بریده ؟
رو به رویم بنشین
اگر چه مرا جسارت نیست
Printable View
منسوخ باد
بی تو
ننگ و عشق و ضیافت
رو به رویم بنشین
اگر نه بی تو
رو به روی کدام قبله ؟
چه نغمه ای ؟
از گلوی کدام بریده ؟
رو به رویم بنشین
اگر چه مرا جسارت نیست
زمان میگذرد
اما من ایستاده ام
و برای تو دست تکان میدهم
این روزها این گونه ام :
فرهاد واره ای که تیشه خود را –
گم کرده است.
نصرت رحمانی
یک شب رنگت می کنم
سبزت میکنم
بهت شاخ و برگ می دهم
بعد
در سایه ات آرام می گیرم
عباس معروفی
میترسم از عشق
از عشق میترسم
این شعرهای عاشقانه که مینویسم
سوت زدنِ کودک است در تاریکی
- باغ انار
در شعلههای شهوت خود می سوخت.
پاییز ساده لوح گمان می کرد:
آن بازتاب رنگی اندیشه های اوست.
مادر را خاک کردند
پدر روي قبر آب مي پاشيد
کودک با تعجب پرسيد:
مادر کي جوانه مي زند ؟!
خورشید
نه طلوعی داشت
نه غروبی
آفتابگردانها اگر نمی چرخیدند!
چه احتمال ضعيفي
مثل اين كه بگوييم امروز آفتاب از غرب طلوع مي كند
و تو از شرق
چه احتمال ضعيفي
كه تو اين صفحه را ورق بزني
و من را پيدا كني
هميشه احتمال دوست داشته شدن كمتر است
و احتمال مردن از عشق بيشتر
كسي اگر خلاف اين را ثابت كند
از فيثاغورث جايزه مي گيرد !
با خیال دیگری می رفت
و من ساده چه عاشقانه
کاسه ای آب
پشت سرش
خالی کردم
...