دوستان لطفا بحثهای حاشیه ای مثل نقد حکومت و وضعیت ارزی و ... رو که هممون میدونیم انتهاش به کجا میرسه رو تا جایی که ممکنه مطرح نکنید تا ادامه ی حیات تاپیک با مشکلی مواجه نشه /
پیشاپیش ممنون از توجه و همکاری دوستان گرامی
Printable View
دوستان لطفا بحثهای حاشیه ای مثل نقد حکومت و وضعیت ارزی و ... رو که هممون میدونیم انتهاش به کجا میرسه رو تا جایی که ممکنه مطرح نکنید تا ادامه ی حیات تاپیک با مشکلی مواجه نشه /
پیشاپیش ممنون از توجه و همکاری دوستان گرامی
بله همه جا همین داره میشه البته جدیدا چند تا عروسی دعوت شدیم که تو کارت نوشته بودن به صرف میوه و شیرینینقل قول:
یعنی دیگه کم کم ناهار یا شام دادن داره حذف میشه
شاید تعجب کنید ولی واقعیه
دونفر بودن میشناختیم بعد این دوتا توافق کرده بودن دختر با خانوادش صحبت کرده بود که زیاد به پسر و خانوادش سخت نگیرن بعد خانواده دختر هم منطقی و حساب شده برخورد کردند با پسر علیرغم اینکه شرایطش ایده ال نبود (دانشجو بود و...) بعد میدونید چی شد؟
خانواده پسر وقتی برگشتن از مجلس خواستگاری برگشتن گفتن که اینا خیلی کوتاه اومدن چرا اینقدر خوب برخورد کردند؟ پسر جان مطمئنی ریگی به کفششون نیست؟...
بله آقایون اینجوری هم هست این بین یک خانواده بخواد هم درست برخورد کنه اینجوری میشه!
عرض شود به خدمت شما که توی دنیای امروز اصطلاح کشورهای جهان سوم بی معنیه ! حداقل از بعد از فروپاشی شوروی !!نقل قول:
اصلا به جای بحث کردن درباره علل ازدواج نکردن ، می دونید چرا می خوایید ازدواج کنید ؟؟ جواب دادن به قانون خلقت ؟؟ پیروی از عرف جامعه ؟؟
خیلی از کسانی که به مراکز مشاوره برای درمان افسردگی مراجعه می کنند کسانی هستند که اصلا نمی دونند برای چی ازدواج کردند !! از آرامش و تنهایی مجرد بودن یکدفعه خودشونو وسط یه بلبشویی به نام تاهل پیدا می کنن و به خودشون می گن این چه کاری بود من کردم ؟؟ اگه جوابی داشته باشن که خوبه و گرنه به مشکل اساسی بر می خورن !!
واقعا تو کشور ما ازدواج تبدیل به یک غولی شده که برای رفتن زیر یک سقف مرد و زن باید 7 خان رستم رو رد کنند من نمیدونم توی خارج از کشور (جدا از مسائل شرعی و اصول دینی و فرهنگی) چطوره که یک خانم و آقا که از هم خوششون میاد سریع با هم ازدواج میکنند و میرن زیر یک سقف و حتی یه بچه از سن 18 سالگی کاملا مستقل میشه و میره برای خودش حتی اگر ازدواجم نکنه جدا زندگی میکنه اما اینجا طرف تا 40 سالگی هم حتی اگر وضع مالیشم بد نباشه وباله گردن پدر و مادرش هست و اسمشم میزارن احساسات و پیوند خانوادگی محکم که تو دنیا نظیر نداره اگرم میخوایید بگید اینجا اوضاع مالی خرابه و گرونیه مگه اروپا و ... نیستش والا مخ آدم هنگ میکنه
اگر به دین هم باشه که زمان خود پیامبر هم همه چند تا زن و صیغه و ... داشتند حتی شاید تا همین 30 سال پیش هم خیلی از مردهای ایرانی 2 تا زن داشتند به ما که رسید وا رسید :41:
خدایش وقتی آدم درست فکر کنه اصلا ازدواج نباید چیز عجیب و غریبی باشه که امروز برای جوانان شده عذاب و فکر کنم حتی یه عده میخوان ازش فرار کنن اگر به همین تاپیک یه نگاه کنیم مشخصه برای خیلی ها اسم ازدواج که میاد 4 ستون بدنشون میلرزه (یکیش هم خودم) و از طرفی هم به خیلی از دلایل که خودتون هم بهتر از من میدونید نبودن جنس مخالف تو زندگی داره خیلی ها رو عذاب میده واقعا دارم به این نتیجه میرسم که ازدواج کردن داره واسه خیلی ها (و خودم) دیگه میشه یه موضوع عجیب و غریب که درک کردنش از رابطه فیساغورث و حل کردنش از مسئله 4 مجهولی هم سختره و هر چی هم آدم بخواد خودش رو بزنه به اون راه بازم نمیشه و آخرشم می بینی هنوز تو اندر خم یک کوچه گیر کردیم
بزارید راحت بگم چه مسخره بازی شده امروز جامعه ما خب دو نفر میخوان برن زیر یه سقف دیگه مهر و ماشین و خونه چند صد میلیونی و شغل آنچنانی و تحصیلات عالی و قیافه و تیپ و ... چیه تازه آخرشم مثلا من راضی اون راضی یکی باید بیاد نظر خانواده های محترم رو جلب کنه و رضایت اونا رو بگیره آخه چرا انقدر سختش میکنید مگه آدم قرار چند سال عمر کنه که بیشترش رو دنبال این چیزا باشه پس کی از بودن کنار همسرش لذت ببره تو 40 سالگی یا 50 سالگی ؟
یه حساب سرانگشتی مشخص میکنه که این راه تهش به کجا ختم میشه = 12 سال مدرسه + 4 سال دانشگاه + 2 سال خدمت + 3 سال سابقه کار پیدا کردن (تازه اگر کاری باشه) + چیزایی که دیگه نگفتم مثلا 2 سال پشت کنکور بودن + 2 سال دنبال کار گشتن = تازه از اینجا به بعد بری سر کاری با حقوق ماهی 500 تومن = 156$ ----> اجاره خونه ماهی 350 (حداقلش رو گفتم - پول پیش خونه) و .... و --------> نتیجه پایانی = END OF LIFE
به نظرم کلی حرف نزنیم بهتره......
اینجوری هم پسرا از طرف خانمها متهم میشن و هم دخترا از طرف پسرااااااا
شام ندادن و یا مختصر گرفتن مراسم رو میتونیم از دوبعد منفی و مثبت بررسی کنیم
از نظر مثبتش خوب تو این اوضاع و احمال اقتصادی به صرفه هست که مراسم رو سبک بگیریم....حالا شام ندیم چیزی نمیشه .الته خدا کنه اقوام جنبه این مراسمها رو داشته باشند و بعد از مراسم به خاطر یه شام آبرو ریزی راه نندازن.خودتون که با شرایط فرهنگی برخی از هموطنامون آشنا هستیم که بعد از مراسم کلی ایراد میگرن .
از نظر منفی هم میتونم بگم که شاید اون سنتهایی که قبلها بود و باعث میشد ادمها بیشتر به هم نزدیک بشن داره از بین میره
دیدم تو عروسی ها میگن که چرا باید فلانی رو دعوت کنیم.ما که سال به سال همو نمیبینم و خرج اضاقی رو دستمون میمونه.......این حرف به نظرم خوب نیست.همین مراسمها هست که باعث مشه اقوام رو بعد از مدتها ببینیم و از احوال هم با خبر بشیم و اگه گره ای تو زندیگ داشتن و تو نستیم کمکشون کنیم حتما این کا رو انجام بدیم
واقعا سدوال به جایی بود...نقل قول:
خیلی از کسانی که به مراکز مشاوره برای درمان افسردگی مراجعه می کنند کسانی هستند که اصلا نمی دونند برای چی ازدواج کردند !! از آرامش و تنهایی مجرد بودن یکدفعه خودشونو وسط یه بلبشویی به نام تاهل پیدا می کنن و به خودشون می گن این چه کاری بود من کردم ؟؟ اگه جوابی داشته باشن که خوبه و گرنه به مشکل اساسی بر می خورن !!
اگه صرفا برای فرار از تنهایی داشتن همدم کسی بخواد ازدواج کنه که اخر و عاقبتش مشخصه...
خیلی هارو میشناسم که ازدواج رو دوای مشکلات روانی و بعضا مشکلات اقتصادی خودشون میدونم
پسر عمه بنده قبل از ازدواجش خیلی ولخرج بود و میگفت اگه زن بگیرم میتونه منو تو خرج کردن کنترل کنه............الان ازدواج کرده و داره همون راه مجردی خودش رو ادامه میده و شایدم بدتر.......
در این مورد بگم فامیلمون پارسال جشن نامزدی ساده گرفت (نه جشن عروسی و هنوز عروسی نگرفته) و خیلی از کسایی که انتظار داشتند رو دعوت نکرد اونم به خاطر بی پولی بود وگرنه چه اشکالی داره آدم داشته باشه کل شهر و هم دعوت میکنه میدونی بعدش چی شد تا مدت ها پشت سرش حرف بود و همش مراسمش رو مسخره میکردند بنده خدا الان با این وضعیت تصمیم داره اگه راه داشته باشه اصلا عروسی نگیره چون اون کسایی هم که تو نامزدی نبودند منتظرن تا تو عروسی دعوتشون کنه و دیگه خودتون حساب خرج عروسیش رو کنید هر چند که اگر نگیره هم تا ابد پشتش حرف میزنند و مسخرش میکنندنقل قول:
از نظر مثبتش خوب تو این اوضاع و احمال اقتصادی به صرفه هست که مراسم رو سبک بگیریم....حالا شام ندیم چیزی نمیشه .الته خدا کنه اقوام جنبه این مراسمها رو داشته باشند و بعد از مراسم به خاطر یه شام آبرو ریزی راه نندازن.خودتون که با شرایط فرهنگی برخی از هموطنامون آشنا هستیم که بعد از مراسم کلی ایراد میگرن .
این سنت هایی هم که میفرمایید خیلی وقته از بین رفته وقتی آدم نزدیکترین فامیلش رو سالی یه بار تو عید می بینه و مجبوره الکی لبخند بزنه و به زور با هم روبوسی کنند به خاطر همون سنت دید و بازدید نوروز بهتر که تو عروسی هم نباشند نه به خاطر خرج اضافی بلکه به خاطر احساساتی که خیلی وقته از بین رفتهنقل قول:
از نظر منفی هم میتونم بگم که شاید اون سنتهایی که قبلها بود و باعث میشد ادمها بیشتر به هم نزدیک بشن داره از بین میره
دیدم تو عروسی ها میگن که چرا باید فلانی رو دعوت کنیم.ما که سال به سال همو نمیبینم و خرج اضاقی رو دستمون میمونه.......این حرف به نظرم خوب نیست.همین مراسمها هست که باعث مشه اقوام رو بعد از مدتها ببینیم و از احوال هم با خبر بشیم
ما آدما خیلی وقته نقاب به چهره زدیم اما واقعیت چیزه دیگه ایست
به یاد همون جمله معروف: شما جیب ما رو نزن کمک پیشکششون :sq_2:نقل قول:
و اگه گره ای تو زندیگ داشتن و تو نستیم کمکشون کنیم حتما این کا رو انجام بدیم
نقل قول:
بله حداقلها نیاز هست ، دست خالیه خالی که نمیشه رفت دنبال ازدواج ولی خب یه سری چیزای جدید و نو ظهور تو جامعه به وجود اومده که من یکی به شخصه برام قابل هضم نیست
مثلایکی از شروط پدره دختری که بنده باهاش قصد ازدواج داشتم این بود که 5 تیکه از وسایل اولیه زندگی رو من بخرم: 1- تلویزیون 2- فرش 3- یخچال 4- سرویس چوب 5-ماشین لباسشوئی
خب الان یعنی اصولا این موارد + هزینه سرسام آور مسکن رو پسر باید متحمل بشه + هزینه عروسی + طلا و .... من نشستم حساب کردم
خیلی بخوای کم هزینه کنی برای اون 5 مورد حداقل باید 7-8 تومن بذاری کنار
یه خونه کوچیک و ارزون بخوای اجاره کنی حدودا 7-8 تومن پول پیش + 300 الی 400 هزار تومان اجازه
یه عروسی ساده بخوای بگیری الان تو این وضعیت کمتر از 10 -12 تومن در نمیاد
و هزینه های خورده ریز دیگه که بخوای نخوای پیش میاد
میگم داداش من هنوز خیلی بچه حساب میشم که تو این بحثای ازدواج و اینا وارد شم از اولین نفرایی هم بودم که این تاپیک و دیدم ولی سعی کردم چون تو این جور چیزا وارد نیستم هیچی نگم
ولی خداییش نتونستم این دفعه جلو خودمو بگیرم
.
.
.
اون قسمتی که قرمز کردمو می بینی ؟
جون من راس گفتی داداش؟
آخه بنظرم خیلی خنده داره اگه خودم جات بودم یکی این حرفا رو بم میزد............
خداییش همون جا میزدم زیر خنده ....
کلا اینا گفتم تا بگم یعنی واقعا این جور آدما هم هستن !؟؟؟؟؟؟
سلام...
اون روزی که اولین پاسخ رو به این تاپیک میدادم فک نمیکردم به هیچ عنوان این تاپیک این همه بیاد جلو!!!
میخواستم دو نکته رو در خصوص ازدواج ذکر کنم که لزوما ربط ندارن به تاپیک!
1-به نظرم، اگر بخوایم با کسی زندگی بکنیم، باید از لحاظ تفکر و اخلاق با هم بخونیم!! یا اشتراک داشته باشیم.... مثلا تفاوت های در باور و اعتقادات، در فرهنگ(نه سطح اجتماعی و پول!! که فرهنگ...) یا مثلا خشک بودن طرفمون ممکنه باعث ایجاد مشکل بشه... خیلی ها هستن که چون خانمشون یا شوهرشون!! زیادی شوخ طبع بوده، باهاش به مشکل خوردن... البته گاهی افراد، خانم یا اقای شیطون! رو دوست دارن که این مورد برای اقایون بیشتر صدق میکنه که دوست دارن خانمشون شیطون باشه و باعث جالب شدن زندگی بشه...در کل، این مورد به نظرم برای دوام زندگی خیلی مهمه... مخصوصا تفاوت های کلی در اعتقادات احتمالا زندگی رو جهنم میکنه...
2- به نظرم عروسی گرفتن واقعا چیز باشکوهی هستش.... من از این مراسم واقعا متنفر بودم(چند سالی هست که عروسی نرفتم!)! ولی هفتهی پیش به عروسی خواهر یکی از همکلاسی ها دعوت شدیم و چون قومیتشون(خزل- کرد) عروسی هاشون معروفه (جزو باحال ترین عروسی های ما کرد ها) رفتیم.... واقعا لذت بردیم از هر نظر از این عروسی... تنوع رنگ و افراد، قیافه ها، شادی و اینکه از بچهی 8-9 ساله میرقصید تا پیرمرد 70-80 سالش واقعا زیبا بود... لباس هایی که با دوستان نیگا میکردیم و با خودمون میگفتیم مثلا 15 تا خانم گلونی(لباس برای خانم های با سن بالا) تو مراسمه و این یه ارزشه!!! یا مثلا خانم های جوون با تنوع رنگ و تیپ و اینا که کاربرد های خودش رو داره! :)....
در نهایت، بنده به این نتیجه رسیدم که ادم یا باید عروسی نگیره، یا یه عروسی درست حسابی بگیره مثل این رفیق ما که چندصد نفر فامیل، و چندصد نفر ادمی که مسافر بودن و داشتن رد میشدن بیان و از عروسی لذت ببرن...!!
عرض شود که دیدگاه بنده در خصوص ازدواج هم به این شکل هستش که اقا! باید کلا همه چیز رو اماده کرده باشه که با خانمش مرحلهی جدیدی از زندگی رو که در سایهی امنیت مالی و مسکن مشخص و ... میباشه اغاز میکنه که همانا، لذت بردن بسیار بسیار بیشتر و با کیفیت تر از زندگیه!!! نه اینکه اول زن بگیری، بعد به نتیجه برسی که نمیتونی مدیریت کنی و مجبور باشی 3 شیفت در روز کار کنی و خانمت هم 2 شیفت و اخرش هم هیچی!!! نه تفریحی نه مسافرتی نه چیزی....
رفیقمون فعلا نیست که جواب بدهنقل قول:
اون قسمتی که قرمز کردمو می بینی ؟
جون من راس گفتی داداش؟
آخه بنظرم خیلی خنده داره اگه خودم جات بودم یکی این حرفا رو بم میزد............
خداییش همون جا میزدم زیر خنده ....
کلا اینا گفتم تا بگم یعنی واقعا این جور آدما هم هستن !؟؟؟؟؟؟
اما من جسارت میکنم و جواب شما رو میدم.بله هستند...تا دلت بخواد
بعضی جاها اصلا رسمه نیمی از جهزیه رو پسر باید تهیه کنه....یادمه یه خانم همدانی بود که قرار بود برادرش ازدواج کنه و بهم گفت قراره یه روز بریم برای برادرم جهزیه بگیریم!!!!!!!!!
اولش تعجب کردم و فکر کردم داره شوخی میکنه اما گفت راست میگه و رسمشون همینه