پريرا: بايد برزيل را به فينال مى رساندم
«كارلوس آلبرتو پريرا» سرمربى تيم ملى فوتبال برزيل شنبه شب پس از حذف شدن تيمش در مرحله يك چهارم نهايى جام جهانى آلمان توسط فرانسه، مسئوليت ناكامى اين تيم را به عهده گرفت.وى پس از پيروزى يك بر صفر فرانسه بر مدافع عنوان قهرمانى جهان گفت: «من مايلم كه از بازيكنانم تشكر كنم. من نتوانستم وظيفه ام را انجام دهم چرا كه وظيفه ام رساندن تيم به فينال بود.»«پريرا» گفت: «در برزيل وقتى كه تيم ملى شكست مى خورد سرمربى مورد ملامت قرار مى گيرد و من نيز بار ديگر از اين خط مشى مكتوب پيروى خواهم كرد.»وى افزود: «ما هرگز براى چنين لحظه اى آماده نبوديم. اين لحظه براى همه ما لحظه دشوارى است.»پريرا اظهار داشت كه تيم برزيل با عدم يارگيرى «تيرى آنرى» هنگام نواختن يك ضربه آزاد بهاى سنگينى پرداخته است. آنرى با استفاده از ضربه آزاد زين الدين زيدان در دقيقه ۵۷ گل پيروزى فرانسه را به ثمر رساند.وى گفت: «ما توسط يك تيم بسيار قوى كه يك بازى بى نقص ارائه داد شكست خورديم.»پريرا در ادامه اظهار داشت: جاى تاسف است كه چهار تيم مرحله نيمه نهايى جام جهانى آلمان همگى اروپايى هستند در اين مرحله آلمان حريف ايتاليا و پرتغال حريف فرانسه شده است.وى افزود: «حداقل يك تيم آمريكاى جنوبى مى بايست در مرحله نيمه نهايى باشد و اين جاى شرمسارى براى فوتبال جهان است.»
روزنامه شرق
گفت و گو با ژوست فونتن لينه كر كفش طلايش را به من هديه داد
فرانسه- برزيل براى ركورد دار گل زنان جام جهانى هم يك خاطره زيباست. ژوست فونتن فرانسوى با ۱۳ گل زده آن هم در يك تورنمنت ركورد دار است اما هيچ كس به او جايزه اى نداد. تا امروز كه كفش طلايش را هديه مى گيرد تا آن خاطرات قديمى زنده شود. «من يك گل به گيلمار زدم. بعد از آن هم گل نخورد. آنها بازى را بردند اما تيم ما ۱۰نفره بود. ژونكوئه پايش شكست و از بازى بيرون رفت. آن موقع تعويض وجود نداشت. فوتبال ديگرى بازى مى شد.» جام جهانى سوئد ۱۹۵۸. فونتن حالا ۷۳ساله است ولى همان لبخندى را بر لب دارد كه در جوانى داشت و بين پاريس و خانه اش در شهرى كوچك در رفت و آمد است. به رغم جراحى هنوز هم سرحال است و مى گويد: حالم خوب است. پزشكان گفتند كه بايد مراقب باشم. من از وقتى ۲۷ساله بودم مريض شدم. وقتى كه پايم آسيب ديد و مجبور شدم از فوتبال كنار بروم. آن موقع پزشكان و علم امروزى وجود نداشت.
•••
•آقاى فونتن از آن خاطرات بگوييد.
كه چه كسى باور مى كرد من به آن ركورد دست پيدا كنم؟ در آن موقع آمار و ارقام امروزى وجود نداشت و در آن جام جهانى مجبور بودم كه كفش هاى بورئه را بپوشم چون كفش هاى خودم پاره شده بود.
•مى گفتند كه شما به لطف مصدوميت بليادر بازى كرديد.
شايد اتفاق خوبى بود كه براى من در آن روزها مى افتاد. رنه در تمرينات قبل از شروع جام مصدوم شد، او هم اتاقى من بود و احتياج داشتم كه هم او را دلدارى بدهم و هم خودم را آماده كنم . من بايد از شرايط سختى عبور مى كردم. او بازيكن ثابت تيم بود و من ذخيره اش بودم. روزنامه نگاران هم از فوتبال من متعجب بودند.
•همين طور دروازه بان ها . ۱۳ گل در يك تورنمنت واقعاً عالى است.
شايد به لبوف منتقد ورزشى و رونالد مفسر تلويزيونى بايد حق داد كه در اين مورد حرف مى زدند!
•مگر لبوف چه مى گفت؟
اينكه گل زدن آسان است و بازيكنان دوران من ضعيف بودند. شما نام درواز ه بان هاى آن دوره را مرور كنيد: ياشين، گيلمار ، اسونسون، كاريزو، بئاراگروشيچ و پوورتو.
•چه چيزى از آن جام برايتان مانده است؟
هيچ چيز. فقط چند عكس. من سه مدال داشتم اما چه كسى مى داند الان كجا هستند و چند بطرى كه يك كارخانه به من هر ساله هديه مى داد. خاطرات زيباى من با اين چيزها كامل مى شود.
•آيا فيفا به شما جايزه اى نداد؟
هرگز چنين چيزى اتفاق نيفتاد. فقط يادم هست وقتى فيفا قرار بود به گرى لينه كر كه در جام ۸۶ مكزيك با شش گل بهترين گل زن جام شد كفش طلا بدهد او از اين كار متعجب بود و از آنها سئوال كرد كه چرا به فونتن با ۱۳ گل زده اين جايزه را نمى دهند. آنها هيچ وقت به اين مسئله فكر نكرده بودند. بدين صورت او جايزه خودش را به من هديه داد.
•و حالا؟
حالا بلاتر به من يك كفش طلاى رسمى هديه داده است براى آن ۱۳ گلى كه به ثمر رساندم. البته ۴۸سال بعد. اما خب بد هم نيست.
•۴۸سال بعد ، مهاجمان مدرن چگونه هستند؟
من از فوتبال انگليس خوشم مى آيد چون چيزى در آن قابل پيش بينى نيست و حتى تيم ته جدولى هم مى تواند بزرگان را شكست دهد. اما از فوتبال ايتاليا و اسپانيا هم به خاطر جو فوتبال لاتين و حرارت آن خوشم مى آيد. من هم چنين خونى دارم.
•امكان اين را هم داشتيد كه در ايتاليا بازى كنيد؟
بله امكان آن وجود داشت. دو بازى مقابل يووه انجام دادم و سه گل زدم. بارسلونا هم به من پيشنهاد داد كه خيلى خوب بود. اما تكرار مى كنم كه در ۲۷سالگى مجبور شدم از فوتبال خداحافظى كنم.
•كدام مهاجم امروزى را دوست داريد؟
كلوزه خيلى قوى و فرصت طلب است و مى تواند بازيكن بزرگى بشود. از او خوشم مى آيد. رونالدو را هميشه دوست داشتم. او هميشه بوى گل مى دهد و به قول بعضى ها لذت از زندگى است. او شانس اين را دارد كه با برزيل بازى مى كند و زندگى براى مهاجمى با چنين دوستانى آسان تر است. من خيلى دوست داشتم كه او را در خط حمله تيم ترينيداد مى ديدم. شوچنكو قوى است اما در تيم اوكراين بازى مى كند و درست برخلاف رونالدو. از رونى هم خوشم مى آيد، مى جنگد، تكنيك خوبى دارد اما اخلاق خوبى ندارد. آنرى فقط چوب انتخاب هاى تاكتيكى مربى اش را مى خورد. تونى خيلى خوب از توپ محافظت مى كند و قدر آن را مى داند. توتى قدرت باور نكردنى دارد اما او يك مهاجم نيست. كرسپو هم ايده آل است.
•همه اين مهاجمان كه گفته ايد نمى توانند ركورد شما را بشكنند. فقط رونالدو توانسته است.
اگر به گفته لبوف دروازه بان هاى زمان مرا در مقابل داشتند شايد مى توانستند. فقط يك چيز را مى گويم. مهاجمان امروزى محافظه كار شده اند. ۴۰سال پيش مهاجمان فداكارى مى كردند و دروازه بان ها براى خراب كردن آنها از دروازه بيرون مى آمدند.
روزنامه شرق
ما پيش مى رويم آنرى: مهم همين است و بس
براى فرانسه همان طور كه زيدان يك ستاره است، تيرى آنرى هم جايگاه خود را دارد و نمى توان از كنار او به آسانى گذشت. او فينال ليگ اروپا را از دست داد اما اين بار نمى خواست كه همان داستان تلخ تكرار شود. هر چند انتقادات زيادى هم وجود داشت اما گل طلايى او براى فرانسه سر آغاز دوره جديدى در تاريخ فوتبال فرانسه است.
•تيرى شما با پيروزى مقابل برزيل برگ تازه اى را در تاريخ فوتبال فرانسه نوشتيد و به نيمه نهايى رسيده ايد. پيروزى مقابل برزيل بزرگ است، اين طور نيست؟
من در كنفرانس مطبوعاتى قبل هم گفته بودم كه اين رويا نيست. اما بايد اعتراف كنم كه رسيدن به چنين پيروزى مثل يك رويا است. حالا ما بايد سعى كنيم كه تا انتها پيش برويم.
•اين طور به نظر مى رسيد كه فرانسه به طور كامل بازى مقابل برزيل را تحت اختيار داشت. شما هم چنين احساسى داشتيد؟
بله. ما بازى را خوب اداره كرديم. هرچند لحظات سخت و دشوارى هم وجود داشت اما هيچ وقت عصبى نشديم و در بيشتر زمان بازى توپ را به گردش درمى آورديم. اما خب اگر برزيل هم توپ را مى گرفت پس گرفتن آن خيلى سخت بود ولى مهم اين بود كه هيچ گاه اعصابمان به هم نريخت. در ده دقيقه اول چندان خوب نبوديم و آرام آرام بازى را در دست گرفتيم و آنها را به زحمت انداختيم. بعد از گل هم آنها توپ و بازى را در دست داشتند و ما به ضد حمله توجه بيشترى داشتيم.
•شما فكر مى كرديد كه بتوانيد يك گل را حفظ كنيد...
بله اما هنوز وقت باقيمانده مانده بود و ما نمى توانستيم كار ديگرى بكنيم. ما بايد دفاع مى كرديم. همه به خاطر ديگرى تلاش مى كردند و مى جنگيدند اگر تيم ما اينطور بازى نمى كرد آن وقت ديگر تفاوتى با ديگران نداشتيم.
•دومنك گفته است كه اين بهترين بازى فرانسه در اين جام بوده است، شما چه نظرى داريد؟
مطمئناً. ما خيلى اميدوار هستيم كه تا انتها خوب پيش برويم. من مى دانم كه شما دوست داريد از پرتغال حرف بزنيد. اما در حال حاضر من مى خواهم از اين بازى و اين پيروزى لذت ببرم. بعداً در باره پرتغال حرف مى زنيم.
•شما يك گل سرنوشت ساز و بى نظير در برابر برزيلى ها به ثمر رسانديد...
خب. زمان براى هر كسى مى رسد. اين بار نوبت من بود. فوتبال يك ورزش گروهى است و همه در يك گروه بازى مى كنند. مهم نيست كه چه كسى گل مى زند، چه كسى خوب بازى مى كند و چه كسى بد بوده. فقط لحظه اى كه گل زده مى شود و پاس داده مى شود اهميت دارد.
•در نهايت پاس زيدان به شما رسيد و تمام شد.
بله. پرونده آن طورى بسته شد. زيدان توپ هاى خوبى برايم فرستاد و قبل از آن هم چند موقعيت داشتم. مردم خيلى در اين مورد حرف مى زدند و كسى انتظار نداشت كه ما در جام جهانى بتوانيم خوب بازى كنيم و برنده شويم. حالا همه چيز برايمان خوب اتفاق افتاده است و من هم در كنفرانس مطبوعاتى نمى خواهم در مورد خودم حرف بزنم. اين را جدى مى گويم. من خيلى خوشحالم كه گل زدم اما اصلاً مهم نيست. مهم اين است كه ما از اين مرحله رد شده ايم و به نيمه نهايى رسيده ايم.
•در مورد آن گل حرف بزنيم.
ما دو سه موقعيت خطرناك روى ضربات ايستگاهى داشتيم. خصوصاً روى آن ضربه اى كه ويرا جلوتر از من بود و با ضربه سر توپ را زد اما آن را فراموش كردم. شايد هم در چنين موقعيتى شما ضربه را بزنيد و بيست متر آن طرف تر توپ بيرون برود. مهم اين است كه روز دلخواه شما برمى گردد.
•اين پيروزى هيجان بزرگ ترى را نسبت به پيروزى مقابل اسپانيا به وجود آورد، اين طور نيست؟
شما هم همين هيجان و احساس بزرگ را در شب پيروزى مقابل اسپانيا ديديد مهم اين است كه تيم ما پيش مى رود و نام حريف مهم نيست.
روزنامه شرق
پرسپوليس پولدارترين بدهكار دنيا!
يكى اين وسط دروغ مى گويد. يكى همه را گذاشته سر كار. چطور بايد باور كنيم ندارهايى كه چك ۴۵۰ ميليونى مى كشند را؟ چطور باور كنيم متمولانى را كه براى امرار معاش فرش زير پايشان را مى فروشند؟ حرف و عمل مديران اين فوتبال يكى نيست و تناقض على الخصوص در فصل نقل و انتقالات بيداد مى كند. ديگر لازم نيست براى آشنايى با چهره آدم هايى كه مثل ريگ بيابان پول خرج مى كنند در چروك هاى صورت شيوخ عرب خيره شويم. چرا راه دور مى رويم؟ همين جا كنار گوش خودمان و در بستر فوتبالى كه هنوز بازيكنانش روى سنگ و خاك مى دوند و بهترين ورزشگاه هاى آن با استاديوم شماره ۵ يك باشگاه دسته دومى آلمان قابل قياس نيست، پول هايى رد و بدل مى شود كه كمتر مغزى با شنيدن آنها به سوت كشيدن نمى افتد، حالا ديگر به لحاظ پول شمردن و پهن كردن فرش اسكناس زير پاى فوتباليست جماعت به يك قدمى عرب ها رسيده ايم با اين تفاوت كه آنها با چنين مبالغى فوتباليست هاى ممتاز نقاط مختلف دنيا را استخدام مى كنند و ما روز به روز شمار صفرهاى حساب بانكى بازيكنان داخلى كه با روزهاى اوج خود فاصله گرفته اند را افزايش مى دهيم!
اينكه مديران فوتبال على رغم تمام كمبودها و كاستى هاى موجود راضى به جدايى و ترك صندلى خود نيستند كاملاً طبيعى است. اينجا نظارت وجود ندارد. اينجا هيچ كس پيدا نمى شود بگويد: «آقاى محترم چه كار دارى مى كنى؟ تو كه حساب بانكى ات يك صفر بزرگ است چطور چك ۴۵۰ ميليونى مى كشى؟ فردا كه يك ريالش هم نقد نشد يقه چه كسى را مى گيرى؟ بازيكن بايد يقه كى را بچسبد؟» حساب و كتاب كه نباشد همين مى شود. مديريت در محيط فاقد نظارت بهترين كار دنياست. چه اهميتى دارد كه زمين هاى فوتبال مان چمن باشد يا خاكى؟ ورزشگاه داشته باشيم يا نه؟ نتيجه بگيريم يا بچسبيم به ته جدول؟ در اين فضا همه مى توانند زندگى آرام و بدون دغدغه اى داشته باشند. سخت ترين ساعاتش به همان ۹۰ دقيقه ها مربوط مى شود كه آن هم شكر خدا هفته اى يك بار بيشتر نيست.
پرسپوليس پولدار است و استقلال ندار! باور كنيم؟ تيمى كه وزارت رفاه را پشت سر خود دارد چون به اندازه پيش قسط چند بازيكن پول در حسابش نيست بازيكنانش را به حراج گذاشته و هر روز يكى از آنها را از دست مى دهد، از آن طرف پرسپوليس بدون پشتوانه مالى به گرگ بازار نقل و انتقالات تبديل شده و سنگين ترين رقم ها از دسته چك محمدحسن انصارى فرد جدا مى شود. در اين ميان هيچ رابطه منطقى و قانع كننده اى وجود ندارد و البته براى شك كردن به روند موجود مستندات ديگرى هم به چشم مى خورد.
وينكو بگوويچ سرمربى ۳ فصل قبل پرسپوليس كماكان ۹۰ ميليون تومان از اين باشگاه طلبكار است. راينر سوبل هم تمام مبلغ قراردادش را دريافت نكرده و بازيكنى مثل كريستوفر ره كه حتى يك جلسه هم با اين تيم تمرين نكرد توانست از آب گل آلود قرمز رنگ ماهى بگيرد و با شكايت به فيفا پول قابل توجهى را به جيب بزند. وضعيت يان نيكولفسكى دروازه بان مقدونيه اى هم دست كمى از كريستوفر ره نداشت و او هم بدون يك بازى رسمى نهايتاً ۶۰ ميليون تومان طلبكار شد. ۲ بازيكن پانامايى كه سر جمع كمتر از ۹۰ دقيقه براى پرسپوليس بازى كردند در حال حاضر شاكى هستند و فيفا به زودى حق آنها را خواهد گرفت.عليرضا امامى فر كه آخرين رد پاهايش با پيراهن سرخ به حدود ۲ سال قبل باز مى گردد هم هنوز ۶۰ ميليون طلبكار است و جواد كاظميان كه بايد طى ۳ فصل گذشته ۳۰۰ ميليون دريافت مى كرد تنها ۱۰۰ ميليون گرفته و به تازگى به جرگه شاكيان پيوسته. اينها همه طلبكاران پرسپوليس نيستند و در اين ليست حتى نام برخى از سوپرماركت هاى تهران هم به چشم مى خورد! همين تيم با نيكبخت و بادامكى (براى ۲ سال) و مهدى واعظى (يك ساله) در مجموع قراردادهايى به ارزش ۸۹۰ ميليون تومان منعقد كرده و كاملاً قابل پيش بينى است كه آنها نيز دير يا زود شكايتنامه اى را تنظيم مى كنند و به كميته انضباطى فدراسيون فوتبال مى فرستند. پرسپوليس تقريباً به تمام بازيكنان فعلى اش بدهكار است اما مديران اين تيم براى آنكه به ناكارآمدى و بى كفايتى متهم نشوند قراردادهاى آنچنانى مى بندند تا بلكه به اين ترتيب چند روز بيشتر در اين بازار آشفته دوام بياورند. بازارى كه در آن هيچ كس بابت هيچ چيز بازخواست نمى شود.
سازمان تربيت بدنى به عنوان متولى اصلى پرسپوليس تا چه حد فعاليت هاى اين باشگاه را زير نظر دارد؟ مگر غير از اين است كه هنوز ليگ به ميانه هاى راه نرسيده بازيكنان ناراضى شروع به سنگ اندازى مى كنند و پرسپوليس براى چندر غاز دست به دامن سازمان مى شود؟ پس چرا حداقل براى يك مرتبه هم كه شده مشكل را قبل از وقوع حل نمى كنيد و مقابل اين سريال تكرارى نمى ايستيد؟
چطور ممكن است كه يك تيم براى
۴-۳ بازيكن يك ميليارد تومان هزينه كند و آن وقت زمين تمرين اختصاصى نداشته باشد، ورزشگاه نداشته باشد و حسرت ابتدايى ترين امكانات حرفه اى را به دل بكشد. در فوتبال ايتاليا، بلژيك و بسيارى از كشورهاى اروپايى ديگر تيم ها موظفند قبل از آغاز فصل مبلغ مشخصى را به حساب خود واريز كنند تا صلاحيت حضور در مسابقات را به دست آورند. هيچ مماشات و كدخدامنشى هم در كار نيست و باشگاهى كه بنيه مالى نداشته باشد به دسته هاى پايين تر فرستاده مى شود. اينجا اما با حساب بانكى صفر چك ۴۵۰ ميليونى مى كشند و انگار نه انگار كه اتفاقى مغاير با اصول حرفه اى مديريت و تيمدارى به وقوع پيوسته است! به هر صورت چنين رقم هايى به شيوه هاى مختلف در فوتبال كشور هزينه مى شود و اينكه چرا باشگاه ها با توانايى پرداخت اين مبالغ از حداقل ها بى بهره هستند سؤالى است كه همچنان جوابى را پيش روى خود نمى بيند.يك روز هم انصارى فرد مى رود و مدير بعدى مى گويد: «وقتى باشگاه را تحويل گرفتم ۶ ميليارد تومان بدهى داشت.» و اين چرخه همچنان ادامه پيدا مى كند. چك ميليونى بازيكن قديمى نقد نمى شود و با بازيكن جديد قرارداد ۴۵۰ ميليونى مى بندند. يكى اين وسط همه را سر كار گذاشته ... اين طور نيست؟
Copyright 2006, Iran Varzeshi Newspaper
نوازى: استقلال مرا تأمين نكند، مى روم پرسپوليس
ايران ورزشى- خبر بازگشت محمد نوازى به استقلال براى اكثر اهالى فوتبال غيرمنتظره بود. استقلالى ها معتقدند كه خود نوازى ابراز تمايل كرده تا دوباره پيراهن آبى را به تن كند. از طرف ديگر شنيديم كه نوازى براى بازگشت به استقلال شرط و شروطى گذاشته! براى آنكه بيشتر در جريان صحت و سقم اين قضيه قرار بگيريم با نوازى تماس گرفتيم.
آقاى نوازى دوباره استقلال؟!
<شايد به استقلال بروم. آنها مرا خواسته اند. من هم ميل دارم در تيم سابقم بازى كنم.
نگران نيستى؟
<چرا نگران باشم. سال ها در استقلال بازى كرده ام و تجربه بازى در اين تيم را هم دارم.
از صباباترى راضى نبودى؟
<چرا. من آنجا خوب كار كردم.
پس چرا جدا شدى؟
<خب. وقتى آدم در استقلال و پرسپوليس نباشد ارتباطش با روزنامه ها و راديو و تلويزيون قطع مى شود. ديگر در چشم نيست. همين به آقايان بهانه مى دهد تا به آدم كم لطفى كنند.
قراردادت با صبا تمام شد يا...؟
<قراردادم تمام شد ولى آنها مرا مى خواستند.
حالا كه به استقلال برمى گردى فكر مى كنى با هوادارانش به مشكل برنمى خورى؟
<البته هنوز قراردادم با استقلال قطعى نشده ولى اگر برگردم هم مشكلى نيست. سوء تفاهمات قبلى برطرف شده. به هر حال آنها نسبت به تيم شان تعصب دارند و نمى توانند بعضى رفتارها را هضم كنند.
حالا آمديم به استقلال نرفتى؛ آن وقت چه مى شود؟
<من امروز (يكشنبه) با پرسپوليسى ها هم مذاكره كرده ام.
يعنى ممكن است قرمزپوش بشوى؟
<چرا كه نه. اگر آنها پول بيشترى بدهند به آنجا مى روم چون مشكل مالى دارم.
استقلال برايت مهمتر است يا پرسپوليس؟
<صد در صد استقلال اما خب آنها هم بايد شرايط مرا قبول كنند.
ممكن است باز هم در جناح چپ بازى كنى؟
<مادگى اش را دارم. هرجا كه مربى بخواهد بازى مى كنم.
و اما راجع به تيم ملى، حرفى دارى؟
<برانكو هم به محمد نوازى ضربه زد و هم به فوتبال ايران. آن هم ۸ سال.
دورتموند، شهر پيروزى آلمان طلسم وستفالن
طلسم ورزشگاه وستفالن همچنان وجود دارد. آلمانى ها اين جاده را به خوبى مى شناسند و براى رسيدن به فينال به آن اميدوار هستند. ورزشگاه دورتموند در حقيقت، «تئاتر روياها»ى فوتبال آلمان و ملت آن است: يازده بازى و فقط يك مساوى. ديگر بازى ها در آن به پيروزى ختم شده است. كريستف متزلدر مى گويد: اين شانس ما است و در برابر ايتاليا زيباترين بازى را انجام خواهيم داد ولى طرفداران ما در دورتموند انگيزه بزرگ را در ما به وجود مى آورند. ورزشگاه كاملاً آلمانى است و خوشحالم جايى مى رويم كه مردم با فوتبال زندگى مى كنند و عشق آنها است. همين شانس بزرگ ما محسوب مى شود.» نيمه نهايى در وستفالن. اين بار ايتاليا- آلمان. هرچند ايتاليايى ها به سابقه گذشته درخشان خود فكر مى كنند و آن را نقطه برترى خود مى دانند ولى آلمانى ها هم از طلسم خود حرف مى زنند و دوست ندارند كه اين طلسم در حساس ترين شرايط بشكند و روياهايشان خراب شود. وقتى كلينزمن و يواخيم لو وارد ورزشگاه مى شوند تا شرايط زمين و ورزشگاه را بررسى كنند با خوشحالى در آن قدم مى زنند. يواخيم لو مى گويد: «ما از دو روز قبل قهرمان لقب گرفته ايم و حالا بايد قهرمان اروپا هم بشويم. همه چيز در دورتموند به نفع ما است و بايد از اين فرصت استفاده كنيم.» آنها از نقطه برترى خود مقابل آرژانتين شروع مى كنند تا اينكه به دورتموند برسند و حتى آن شكست سخت و افتضاح در فلورانس را فراموش مى كنند. لو مى گويد: «آن بازى اصلاً وجود ندارد. حتى يك ثانيه هم به آن فكر نمى كنيم و نبايد هم اينچنين مسائلى را وارد تيم بكنيم.» آلمان با چنين روحيه اى خود را آماده مى كند و از قدرت ايتاليايى ها نمى ترسد. آنها مثل جنگجوهاى قديمى زندگى مى كنند و فضاى رختكن آنها شباهت بسيار زيادى به نظاميان دارد. تيم بروفسكى مى گويد: «ما روى يك هدف تمركز كرده ايم و احساس مى كنيم كه به اين هدف نزديك شده ايم. حالا وقت آن نيست كه متوقف شويم. آنها از نظر تاكتيكى شرايط خوبى دارند هر چند شروع خوبى نداشتند اما توانستند در ثانيه آخر مشكلاتشان را حل كنند. بله ما در گذشته با آنها مشكل داشتيم اما اين بار فكر مى كنيم كه با تفكر درست آنها را شكست بدهيم.» اگر قرار باشد جملات بازيكنان آلمانى را كنار هم رديف كنيم، همه از شرايط روحى بزرگشان حرف مى زنند و طلسم وستفالن را از ياد نمى برند.همه چيز به نفع آنها است و در خانه خود بازى مى كنند و حتى يوشكا فيشر اظهار مى كند: «فوتبال مثل يك نبرد است.» و آلمان ها نمى خواهند در اين جنگ بازنده باشند. شايد آنهايى كه برنامه هاى جام جهانى را يك سال قبل ترتيب دادند، به اين موضوع فكر نمى كردند كه وستفالن همانند يك طلسم و خوش شانسى به كمك آلمان و ميزبان بيايد، اما امروز كه به اين شرايط نزديك شده اند، بدشان نمى آيد كه اين موضوع را بزرگتر از آن جلوه دهند و از آن براى بالا بردن روحيه تيم استفاده كنند. آلمانى ها طى چند روز اخير با جملات تند و حتى غيرمنصفانه به ايتاليايى ها حمله كردند كه حتى اعتراض دولتمردان ايتاليايى را هم به همراه داشت. اما وقتى از فوتبال صحبت مى شود آنها از وستفالن حرف مى زنند؛ تئاتر روياهاى آلمان كه مى تواند روياهاى آنها را برآورده كند.
منبع : روزنامه شرق