این روزهــــا
خط میــــ کشــم
بــه روی
هرکه جـــــز توســــت ...
این روزهــــا
خط میــــ کشــم
بــه روی
هرکه جـــــز توســــت ...
تو
يک حس کشنده ی لذت بخشی
و داغ
مثل ليسيدن عسل از لبه ی شکسته ی ليوان
با کامی تلخ
از جويدن هزار بسته ته سيگار
بيا آخرين پک را به من بزن
من هم دود ميشوم همين روزها...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک جایی
یک غریبه
می شود همان اتفاق ناخوانده زندگیت که سالها به آرزویش نشسته بودی......
اما او فاتحه کل زندگیت را یک جا میخواند !!!
( شرمنده شعر نیست )
وقتی دلت گرفته باشد
با صدای دست فروش دوره گردی هم ، گریه ات میگیرد ...
فکر می کردم عشق و غرور با هم زیباست
فکر می کردم عشق و تعصب با هم زیباست
فکر می کردم عشق و گذشت با هم زیباست
حالا احساساتی حتی بیشتر از آنچه که باید دارم
ولی عشق را هرگز
ای کاشــــــــ
قبل از اینکه عشق را گاز میزدیــــــــم
آنرا میبوییدیــــــــم...
وقتــــ ی چشمـــ / چشمـــ ـهـــآیـــ ـم /
از دیدن ِ " نــَـ ـبودنـــ ـتـــ " خستــ ه / خستــ ه میـــ ـشود ...
چشمـــ میـ ــ ـگذارم وَ میـــ ـشمـــآرم ...
یکــــ / ١
دو / ۲
ســ ه / ۳
...
ایـــن بـــآر دوستـــ دآرم * تــــو // تــــو* صـــدا بـــ ـزنــــ ی ...
بـ ـیــــ ــآ م؟!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ـخواهــــم دور شــوم ز این شهر غریــب
ـشایـــد در آغوش تنهــایــ ی
ـرویایــت را
ـبــه خواب ببــرم ..
" عـــاطفه وفــاخـواه "
پدر آمد از راه
دست هایش خالی
کودکان چشم به دستان پدر…
سفره خالی را پدر از پنجره بیرون انداخت
... ... ....سفره قلبش را
... بار دیگر گسترد! بچه ها
آن شب هم
مثل دیگر شبها
یک شکم سیر محبت خوردند
اگر انسانیت قحطی نباشد ، فقر بی معنیست
جدا شد یار شیرنت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی