يه روز غضنفر به دستشويي ميره در رو كه باز ميكنه پشه ها بلند ميشن غضنفر ميگه خواهش ميكنم خواهش ميكن سر سفره بده بلند نشيد
Printable View
يه روز غضنفر به دستشويي ميره در رو كه باز ميكنه پشه ها بلند ميشن غضنفر ميگه خواهش ميكنم خواهش ميكن سر سفره بده بلند نشيد
از قزويني پرسيدند: پيکان بهتر است يا بنز ؟ قزويني با قاطعيت گفت : پيکان از او پرسيدند : چرا ؟ گفت : آخه پيکان آخرش ( کان ) دارد ولي بنز که آخرش (کان) ندارد!!!
پسر رو کرد به پدرش و گفت : بابا جون موضوع انشاء ما «روابط پدر و مادر در خانه است» خواستم از شما بپرسم «بيشعور حمال» را چطور مي نويسند
قزويني يه بابچه اش به حموم مي ره . وسط حموم يقه بچه را ميگيره. بچه داد مي زنه : بابا... بابا ...آخه من بچه ات هستم .قزويني يه مي گه: خفه پدر سوخته ....مگه ما بچه نبوديم؟!!!
خيلي باحال بود مرسينقل قول:
نوشته شده توسط bi bi
قزويني يه بچه اي راتوي بمبست گير مي اندازه . بچه که مي بينه راه فرار نداره شروع ميکنه به داد زدن و کمک خواستن. قزويني يه ميگه : اگه بيان ، مي آن کمک من. نه کمک تو!!!
فرداي شب عروسی رشتي يه پدر زن ميگه : حالا شب عروسی هم تموم شد ولي دختر شما پرده نداشت ها پدر زن ناراحت مي شه و مي گه پرده نداشت، اجاق که داشت.... تلويزيون که داشت... داماد مي گه : نه بابا منظورم پرده ...است پدر زن مي گه : آهان منظور اون پرده است. خب اون پرده را مادرش هم شب عروسی اش نداشت!!!
در زايشگاه پدر بچه به خانم پرستار گفت : به نظرم اين بچه خيلي شبيه من است. پرستار گفت : اشکالي نداره بچه ها همه شون اولش خيلي زشت و بد ترکيب هستند.
زن ترکه از شوهرش مي پرسه: اگه من مردم تو چکار مي کني؟ ترکه با حالت رومانتيکي مي گه : هيچي ديوونه مي شم. زن ترکه مي گه : نه بابا مطمئنم که يه زن ديگه ميگيري. ترکه مي گه : نه بابا ديگه اينقدر ديوونه نمي شم!!!
مامان جون اون ميمون را ببين چقدر شبيه دايي مسعوده - اين چه حرفيه که مي زني ؟ به گوشش مي رسه و دلخور مي شه. - ولي مامان جون من که يواش گفتم . ميمونه نشنيد!!!!