دلم با تو بود
تو ولی سرد شدی
آنقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم
و تو به من تهمت سرد شدن زدی
Printable View
دلم با تو بود
تو ولی سرد شدی
آنقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم
و تو به من تهمت سرد شدن زدی
مرمت کن منو از نو/ نذار خالی شم از رویا/ نگاهم کن اگه حتی/ تموم شه خواب این دریا
بی دل و خسته...
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست
یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر طبیب دل بیماری نیست..
در ظلمات تنهایی های من ٬
تو . . . یاد تو . . . و خاطراتت ٬
روشنترین ستاره های منند . . .
پر نورترین شعاعهای امید . . .
وقتی که چشمهایم را . . آرام می بندم . . .
آرامش یاد تو ٬ در همه رگهایم
طراوت شیرینی می دواند . . .
و مرا به سوی آینده سوق می دهد . .
با گامهایی استوار .
در حضور خار...
در حضور خارها هم مي شود يك ياس بود
در هياهوي مترسك ها پر از احساس بود
مي شود حتي براي ديدن پروانه ها
شيشه هاي يك متروكه را الماس بود
دست در دست پرنده بال در بال
نسيم ساقه هاي هرز اين بيشه ها را داس بود
كاش مي شد حرفي از "كاش مي شد" هم نبود
هر چه بود عشق بود و احساس بود و ياس بود
چشم چشم دو ابرو .............. نگاه من به هر سو
پس چرا نيستي پيشم ؟............. نگاه خيس تو کو ؟
گوش گوش دو تا گوش............یه دست باز یه آغوش
بيا بگير قلبمو ............................ يادم تورا فراموش
چوب چوب یه گردن.................جایی نری تو بی من!
دق مي کنم ميميرم ................. اگه دور بشي از من
دست دست دوتا پا ..................... ياد تو مونده اينجا
يادت مياد که گفتي ................. بي تو نميرم هيچ جا
من؟من؟یه عاشق.....................همون مجنون سابق
تا چندی دیگر
دمی بر بال باد می آسایم
و آنگاه،
زنی دیگر
باز مرا خواهد زایید
آمدم تا بفهمانم آدمان را
«می توان حوا بود و آدم ماند»
و این رسالت من بود
که اجداد من،نسل در نسل
«شبان»بوده اند.
دلم میگیرد
بعد از سکوتی
میشکند
باران بارید .... دیشب
و تو هیچگاه با اسب نیامدی
نه با اسب سفید
نه حتی با اسبی سیاه
نه در آغوشم
نه در نفسهایم
نه در دلم
که در گلوی منی
بغض کردهای
و مرا
هر لحظه
نزدیکتر میکنی
به انفجار درونم
سهم ِ تـو از من
هرچه بود ؛
سـپـردی اش بـه بـاد .
سهم ِ من از تــو
هر چـه بـود ؛
هـســت .
عـزیـز می دارمـش
تا آخرین نـبـض ِ بـودن
تا لحـظـه ی سـپــردن بـه خــاک ...