روز وشبامون میگذره بی خبر از دل پیر شدن
یادش بخیر جوونی رو وقتی که میگیم دیر شده
Printable View
روز وشبامون میگذره بی خبر از دل پیر شدن
یادش بخیر جوونی رو وقتی که میگیم دیر شده
لالا نــــــخواب ســـــودي نـــــداره هـــــمون بــــهتر كه بـــــشماري ستـــــــاره
همون بهتر كه چـــــشمات وا بـــــمونه كه مــــــاه غـــــصه ش نشه تنها بيــــــداره
لالالالا نــــــخواب بازم ســـفر رفـــت نمــــــيدونم به كــــارون يا خزر رفـــــــت
فقــــط دردم ايـــــنه مثـــــــل هـــميشه بـــــدون اطــــلاع و بـــــي خـبر رفـــــــت
لالالالا نــــــخواب ميدونـــه جنگــــــه دست هر كـــــــي مــــي بيني يــه تفنگــــه
يـــــــه عــــمر دور چشماش گشتم اما نفهــــميـدم كه اون چشــــما چــــه رنـگـــه
لالالالا نــــــخواب زنـدونـــه دنــــيـــا ســـــر نــــاســـازگـــاري داره بــــا مــــــا
بشيـن بــازم دعــا كن واســه اون كــه مــــــا رو ايـــــنجا گــــذاشت تنهاي تــنــها
لالالالا نـــــخــــــــواب اون راه دوره خدا مــي دونه كــــه حـــالــش چــه جـوره
تـوي خلوت مي گم اينجا كـسي نيست خداييــش كـــــه دلــــم خيـــلي صــــــبوره
لالالالا نـــــخواب تـيـره ست چراغـم مـثـله آتــــش فــــشون ميــمونه داغـــــــــم
به جونه گــــلدونا كم غصه اي نيسـت هـــزار شـــب شــد نيومد بــــاز ســراغــم
لالالالا نخـــواب خواب كه دوا نيست دل ديــــونه داشتــن كـــه خـــطا نـيـســــت
ميگن دسـت از سرش بـردار، نـميشه آخــه عــاشق شــدن كه دست ما نـيـســــت
لالالالا نخـــواب تـنـها مـــيمـــونـــــم كـمـك كــــن قـــدر چــــشمـات رو بــدونـم
چـــــرا چـــشمات پـر خـشم عــزيزم؟ مـــگه مـــن مـــثل اون نـــــــامـــهربـونـم؟
لالالالا نــــخواب مــــاه و نــــگاه كن مــــن اسفند و مــــيارم تــــــو دعــــا كـــن
بـــــگو بــرگرده پــيـش مـــا بـمـونــه كـــتاب حـــافظ و بــــردار و وا كـــــــــــن
لالالالا نــــخواب ســـــرما تـــــو راهه هـمـيـشه عـــــــمر خــوشبختي كــــــــــوتاهه
مـــيگن بــــا يــــه فرشته اونو ديــدن دروغــــه جــــــون دريــــــا اشـتـبــــــــــاهه
لالالالا نــــخواب تلـــخه جــــدايــــي كمـــــر خـــــــم مــــيشه زيــــر بي وفــايي
تو بـيـدار بـاش هـــمه تو خواب نازن بـــراي كـــــــي بخونــم پــــس لالايــــــي؟
لالالالا نــــخواب تــــــنـهايـــي زرده اگـــــــه طـــــــولاني شـــــه مـثـله يه درده
اگـــــه چـشـم انـتـظار باشي كه هيچي دروغ مــــيگي بــــه دل كــــه بــر ميگرده
لالالالا نــــخواب اشــــكـــــــت زلاله مـثـله بـــــارون پـــــاي نـــــــــــخل وصاله
من وتو هم شب و هـم قلب وكـشـتـيم ولـي اون چـي؟ چـقـدر اون بــــــــــي خياله!
لالالالا نــــخواب دنـــــيـا خـسـيـســه واســـــــه كــــم آدمـي خــــوب مـــي نويسه
يكي لبهاش تو خوابم غرق خنده ست يكي پلكهاش تو خوابم خــيس خـــــــــيسه
لالالالا نــــخواب عــــــاشق يه سيبه هـمـيـشـه سـرخ و تـــــــب دار و غــــريبه
تا اون بالاست رسيده ست اماتنهاست پـايـيـن هـــم كــــه بـيـفـتـه بــــي نـصـيـبـه
لالالالا نــــخواب ايـــــنجا سيـــــاهي پــــــر امـــــــا تـــو تــــنگ قـصـه مـاهـي
اوني كه مـاهـا رو بيـدار نگـه داشت الهــــي خـواب بـــــــاشه حـــــالا الهـــــــي
لالالالا نــــخواب تا اون بـــــــخوابه بـشـيـن ايـنـقـدر كــــــه تـا خـورشيـد بـتابه
زمـونــي كـــه يـقـيـن كـردم بيدار شد بـــــخواب بـــا يـــــاد عـكـسي كه تو قابـه
لالالالا بــــخواب بـيـداره حــــــــــالا ديـــــگه بـــــايد بــــخــوابي پــــــس لالالا
بـــــخواب ديگه تو مي توني بخوابي بـبـيـن خــــــــورشيد اومــــد بـالاي بــــالا
لالالالا ايـــــنــــم بــــود ســــرنوشتم ايــــن از امـــــروزم و اين از گـــذشـته ام
نمي خوابم تا تو بـرگـردي يــك روز مـــنم خـواب رو واسـه اون روز گــذاشتم
***
به به دوست جدید.خوش اومدی
دست به گیسوی شب بردم
ترسید
هراسان خودش را پس کشید
گفتم نترس دختر !
من آفتاب نیستم
سایه ای جامانده از عصرم
کودکان پاپتی هم رهایم کرده اند
ایجا کسی مرا راه نمی دهد درون خانه اش
تو دیگر نرو !
سفر مکه می خواهی بری دادا؟
سر كلاس ادبيات معلم گفت
فعل رفتن رو صرف كن
گفتم : رفتم ...رفتي ...رفت
ساكت مي شوم ، مي خندم ،
ولي خنده ام تلخ مي شود
معلم داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده
و من مي گويم : رفت ...رفت ...رفت
رفت و دلم شكست ...غم رو دلم نشست
رفت و شاديم مُرد ...
شور و نشاط رو از دلم برد
رفت ...رفت ...رفت
و من مي خندم و مي گويم :
خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است
كارم از گريه گذشته كه به آن مي خندم
***
1-شعر رو داری.سروده خودمه ها:46:
2-نه بابا.سعادت مکه نداریم.ولی میزبان یکیه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] []ه
شراب را زهرآگین میکنی
سکوت را ضرب میگیری!
نگاه را آتش میزنی!
من اما
شراب مینوشم
کر میشنوم!
کور میبینم!
خیلی قشنک بود
یاده یکی از شهر بهبهانی افتادم
کشتی مارو محمد
معلوم نیست مقصدت کوجاست ایا
من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد
نوبت خاموشي من سهل و آسان مي رسد
من که ميدانم مرگ ويرانگرچه بي رحم و شتابان مي رسد
پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
من که ميدانم به دنيا اعتباري نيست اعتباري نيست!...
بين مرگ وآدمي قول و قراري نيست
من که ميدانم اجل ناخوانده وبيدادگر
سرزده مي آيد و راه گريزي نيست
پس چرا؟پس...پس چرا عاشق نباشم؟
---------------
به قول اقاهه خیلی دور خیلی نزدیک شاید ایا
مانده در آستانهی بهت
خیره و مات
من هستم!
بر محیطِ حجمی
سرشارتر از تهی احساس، رقصیده
من هستم!
مرثیهای ناهمگون را میمانی
گاه ترک خورده
گاه شکسته
گاه ویرانه
آن ناگاهِ رویایی را چگونه است که نمیبینمات؟!
با دشنهای کینآلود بر قلب هستی خویش زخمه میزنی
که چه؟
دیوانهوار بر طبل بیعاری لحظههای خویش ضرب میگیری
که چه؟
-----------
ایول محمد این تصنیف گلپا بود؟
ایول ایول
هنوز از سقفه دلم، داره بارون مي چکه
واثه درياي غمم خيلي، قلبم کوچيکه
همجا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم
همه جا سبزو من، چرا خاکستريم
تو کتابم ولي حيف، صفحهٌ آخريم
کفترا رفتنو من، کفتر يريريم
به همين دلم خوشه، که تو ناباوريم
همه جا بهاريه، چرا من خزونيم
همه با غصه ها قهرن چرا من جون جونيم
هنوز از زخمه دلم، داره بارون مي چکه
هنوز از سقفه دلم، داره بارون مي چکه
واثه درياي غمم خيلي، قلبم کوچيکه
واثه درياي غمم خيلي، قلبم کوچيکه
----
ایول ایول ابجی مژگان ایوا
علاوه بر فیلم دستی هم بر موسیقی داره
توجه توحه:انقدر ه نده
هیاهوی ذهنات بیصداست
نگاهات بیصدا
صدایات بیصداست.
آن که غریب و ناآشنا مینگرد
من هستم!
-ایول ایول چشم چشم
ندادم ندادم.. دیدی دیدی
باز آخوند، با عمامه،
با دروغ هاي فراوان،
مي خورد از مال مردم، مي پرد بر کول مردم،
کودکي تنبل به حوضه، همچو بلبل مدح و رو ضه،
يادم آيد از فلسطين، از بلندي هاي جولان، از دلار نفت ايران،
حرف هاي احمقانه، از رجايي زمانه،
دور مي گشتيم ز خانه، شرع چون شمشير بران، پاره مي کرد مغز ها را،
بشنو اينک کودک من، از زبان مام ميهن، مرزو بوم پاک ايران، اين رئيس جمهور نادان، کرد ويران کرد ويران
-*-*-*-
دست گلت درد نکنه
ایول ایول
نه می مونده نه مستی
شبامو غم گرفته..مثل اینه که ساقی واسم ماتم گرفته
-
این تصنیف از همون البوم هم خیلی قشنگه
هر آنکس مال و جاهش بيشتر بي دلش از درد دنيا ريشتر بي
اگر بر سر نهي چون خسروان تاج به شيرين جانت آخر نيشتر بي
*-*-*-*-*-*
ایول-ایول مثل این که زیاد گلپا دوست داریا
گیتارمن زیبا و خوش تراش.
یادآورنسلهای گمشده باستان
پر از رنگهای تند دلنشین کویر و کوهستان
پر از رنگهای آرام دریا و آسمان
پراز هوای تازه و نور
پر از هیجان و شور.
ذهن با وفای او پر از یادهای شیرین و دور.
ارواح رفتگان را حاضر کند در اتاق من:
-----
البوم قهر و نازش را خیلی دوست دارم
نکنه حوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخواي در بياري
نکنه حوصلمونو تو بخواي سر بياري
ما ديگه حوصله ي حرفاي پوچ رو نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ رو نداريم
دست به سرم بذار ولي سر به سر دلم نذار
يه باري از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار
بيچاره خوش باور و ساده و پاک دل ما
واسه يه ذره و فا عمري هلاکه دل ما
دل ما رو تو ديگه در به در اين در و اون درش نکن
گل ما رو به خزونه تو با عشقت ديگه پرپرش نکن
عمريه که عاشق خداييه اين دل ما
آخر خطه و باز فدائيه اين دل ما
بيا با ما تو يکي از ته دل يار بشو
راستي راستي بيا با ما عمري گرفتار بشو
-----
کارش خیلی درست بود.ای از عشق پاک من .... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی یه سوال درباره شعرت چه جوری گیتار میتونه یاداور نسل گمشده باشه حداقل میزاشتی عود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [e]
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده كه آن به
به شمشيرم زد و با كس نگفتم
كه راز دوست از دشمن نهان به
بچهها بريد بخوابيد، ديروقته، مردم چي ميگن؟! خجالت داره والا :38:
ادامه شعر اینه احتمالا واسه همینا که گفته گیتار را اورده.....
-------------
"مراببوس! مراببوس!
دخترزیبا امشب برتو مهمانم.
درپیش تو میمانم تا لب بگذاری برلب من.
دختر زیبا! از برق نگاه تو .."
گلنراقی: آخرین بوسه- طنین تاریخی در شاخه های تبریزی تابستان خشم.
دقایقی گذرد:
"مهتاب، ای مونس عاشقان، روشنایی آسمان.."
ویگن: مهتاب- تکرار خاطرات شبهای سور شهر.
زمانی دگر:
"تو دریای من بودی! آغوش وا کن!
که میخواهد این مرغ زیبا بمیرد."
مهرپویا: قوی زیبا- بازآوار یادهای تلخ اجتماع.
دمی بعد:
"وقتی چلچله ها میرن/ به سفر های دورادور
از تو میپرسم، چو هر یک/ میکنند از بامم عبور"
اصلانی: عبور - ترنم خفیف هجرت بافقهای دور.
گرمی موسیقی تنهایی را
در ضیافت خیال کند مسحور.
رفتيم و از اين رفتن بسيار تو را بخشيد
آزادي و قلبتو بر رفتن ما خنديد
آن تازه رسه نو بر گر حالم و پرسيد
گو شکر خدا گفتم و راضي ز صوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
در مکتب عشاق گر اينه جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
در آينه ات بنگر حيوان صفتي بيني
حاشا مکن اين باور اين دست تو نيست ايني
اين دست تو نيست ايني
اين است ترازوي عدالت تو پادشه مکر و رذالت
ارزانيه آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پيشکشو قصهء ما هم به سلامت
گفتم که گلي افسوس پا تا به سرت خاره
اين مستي و پيروزي چند است و نه بسياره
چند است و نه بسياره
سقاي هزار تشنهء آواره
سيراب شدند جملگي از آب سرابت
لعنت به تو و ذات خرابت
در مکتب عشاق گر اينه جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
اي عاشق پوشالي بر اصل و نسب بالي
اي کاش نبيني تو آنروز که پامالي
آنروز که پامالي
در مکتب عشاق گر اينه جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
اي شناگره قابل تو آب نميديدي
بازيچهء شب گردان مهتاب نميديدي
اينک تو و اين مرداب
اينک تو واين مهتاب
بيداري اگر اين است
رفتيم دگر درخواب
****
عجب یک کلمه هم نفهمیدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] []
امیر خان نکه شما الان هفتا پادشاه رو خواب دیدی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] []
با تو بخواب میروم. با تو بیدار میشوم.
این است رسم بیکران عشق، ای نازنین.
با من بخواب میروی. با من بیدار میشوی.
این است رسم بیکران عشق، ای نازنین.
روزها و هفته ها این بیتِ محبت رج میزنیم.
--------
امیر جان دادا
می بینم که همه جا فعالیت می کنی...
نوشیدنی انرژی زا خوردی یا همدم را جستی ناقلا
من از صداي گريه تو
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...
چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...
با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...
با تو بوي خاک و بارون
عطر ترمه و گلابدون
زنده ميشه...
تو مثل شهر کوچيک من
هنوز برام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازه...
تو مثل ياد بازي من
تو کوچه هاي پير و خاکي
هنوزم براي من عزيز و پاکي...
ترانه سرا : اردلان سرفراز
****
امیر یه دونه از این امیرا برا منم درست کن ولی خب بنویس ممد دیگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ه
تو دله یه مزرعه
یه کلاغه رو سیاه
هوایی شده بره ..پابوس امام رضا
اما هی فکر می کنه..اونجا جای کفترهاست
اخه من کجا برم..یه کلاغ که رو سیاست
ترسم اين قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را
يار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
*-*-*-*
رفتی پیش امام رضا دعا فراموش نشه
الوان نامرتب شلیته بر چمن
کفش بلند پاشنه کرم کنار گل.
شلوارک و شلوار در نسیم
باغ در دوار رایحه تداوم حیات
---------
آخه من کجا برم یه کلاغ که روسیاه است
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز اين خاطر پريشان را
می كشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگين حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهش جانسوز
از خدا راه چاره می جويم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گويم
*-*-*-*-
شما دعا کن حله
مادر برایم سرکتاب باز کند: خوب، بد، متوسط.
سپس تند نذری به امامزاده داوود برده؛
نظرقربانی بگردنم آویز کند.
در برگشت بره قربانی بر سفره امام اضافه کرده؛
میخواست آش اوماج نذری دهد که باران گرفت.
-------
چشم من دعا می کنم..
دعا می کنم هرکسی هر مشکلی داره مشکلش به خوبی و خوشی حل بشه
به حق حسین
(تریپ منبری شد)
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بستهاند دگر
افتتح يا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سينههای کباب
*-*-*-*-*-
انشالله.مژگان فامیلتون جدیدا سر شب میخوابه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با یک ناسزا آغاز؛
و دهها قربان صدقه ی بعدی
فضای زندگی را معطر دایم میکنی.
روزها میگذرد.
با سکوت خود مرا چیز خورد میکنی.
-----------
نمی دونم والا..احتمالا به خاطر کهولت سنه
يک کدوم صبح تا غروب تو کوچه ول نمي شه
ميگه يک دل مگه از فولاده
که تو اين دور و زمونه چشش و هم بذاره
هيچ چيزي نبينه يا اگه چيزي ديد
خم به ابروش نياره
ميگم آخه بابا جونم اون دل فولادي
دست کم دنبال کيس خودشه
ميگه از اشک چشش زير پاش گل نميشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
اما هر چي قلب شد دل نمي شه
نه ديگه نه ديگه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
*-*-*
اگه بهش نگفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] این رو گفتی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روی تخم سفید با خواندن نام
همه کسانیکه مظنون بودند.
حتی آنها که او ابا داشت و فشار بیشتر بر سکه میداد.
همه ی خویشان را نام برد و تخم نشکست.
دوباره رفت تو پستو؛ از صندوق چفت و رز دارش
کتاب ازمابهتران را درآورد.
با ورق زدن صفحات چاپ سنگی کاهیش
عکس خانوادگی آنها را
با انگشت مسن سبابه اش نشان داد.
رو بمن کرد؛ ملایم گوید:
"این از تخم و ترکه پریان است."
در این تصویر آل، دواله پا، جن، دیو، پری، غول
- نیم انسان نیم جانور: سمدار ،دمدار، ناخندار، پرمو ، بیمو، بیدم
شاخدار، بیشاخ، قوی، ظریف - ردیف ایستاده.
-
ممد تهدید م یکنی..باج می خواهی
دعا می کنم دندونات بریزه ها
خانه ام آتش گرفتست
آتشي جانسوز
هر طرف مي سوزد اين آتش
پرده ها و فرش ها را
تارشان با پود
من به هر سو مي دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از درون خسته سوزان
مي کنم فرياد ، اي فرياد
خانه ام آتش گرفتست
آتشي بي رحم
همچنان مي سوزد اين آتش
نقش هايي را که من
بستم به خون دل
بر سر و چشم درو ديوار
در شب رسواي بي ساحل
واي بر من
واي بر من
سوزد و سوزد غنچه هايي را که پروردم
بدشواري در دهان گود گلدان ها
روز هاي سخت بيماري
از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب
بر من آتش بجان ناظر
در پناه اين مشبک شب
من بهر سو مي دوم گريان
از اين بيداد مي کنم فرياد ، اي فرياد
واي بر من همچنان مي سوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
وانچه دارد منظر و ايوان
من بدستان پر از تاول
اين طرف را مي کنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخيزد ، بگردش دود
تا سحرگاهان که ميداند
که بود من شود نابود
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا : « مشت خاکستر »
واي آيا هيچ سر بر مي کنند از خواب
مهربان همسايگانم ازپي امداد
سوزدم اين آتش بيداد گر بنياد
مي کنم فرياد ، اي فريــــــــــــــاد ، فريــــــــــــــــــــاد
***
نه نه تو رو خدا نکن.اون وقت تنها لذتم یعنی خوردن رو از من میگیری [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دایی با داعیه خواندن کتاب سینوهه مصری در لندن،
سودازدگی و بی اشتهایی مرا به غلظت خون و صفرا ربط دادند.
دستور فرمودند مرا هجمه کرده؛
زالو گیر دوره گرد را امر کردند تا از کیسه خود ۶ زالو
گذاشت به سینه و بازو -
برای مکیدن لختگی خون.
نیم ساعت بعد این جوخه سیاه کرمان کلفت شده.
اینبار دایی دستور دادند برای من
عناب، برگ تربچه و لیوان آب انار؛
سپس جوشانده، گزنگبین و نبات.
برای ناهار هم آش گشنیز با قلم گوسفند و هویج.
ولی از آروغ عافیت و چورت قیلوله خبری نشد.
از پدر بزرگ پرسیدم؛
ازغزلیات حافظ با نیت من شاهد آورد:
"پیرهن چاک.."
پدر سطوری از شاهنامه، امیرارسلان و بینوایان خواند.
عمو روزنامه را ورق زده به قسمت
بروج فلکی حواله ام کند.
در همان صفحه سطری با ۳ واو رایانه یآبم.
در تارنما نشانی ترا خواستم.
صفحات متوالی نام، مشخصات، عکس و نشانی
در عدسی چشمانم ظاهر شدند.
---------
باشه دعا می کنم موهات بریزه
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم که ني ني شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان کز همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
آنکه ز زخم تير او کوه شکاف مي کند
پيش گشاد تي ر او واي اگر سپر برم
در هوس خيال او همچو خيال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
*-*-*-*-
زشت میشما [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادمه این اهنگ رو میخواستی نه؟پیدا شد؟
من دنبال او بودم؛
ولی طومار نامها و زبانها مرا دربر گرفت.
باز قطرات پیام و نامه از دور میچکد.
**
آه معشوق من پری ست؛
اوبا منست ۲۴×۷ ایام.
شب بر شاخه توت کهن مرا صدا میزند.
صبح سحر کنار چشمه
با ۲ کبوتر مغرور بر ۲ قایق خوشتراش و زانوی مخدرش
در استتار "پیرهن چاک " مرا اشاره میدهد.
در صلات ظهر، در هرم لغزان گرمای صحرا
زیر سایه درخت گردوی سر به فلک،
رقصی پرپیچوتاب میکند.
سپس از پاواز رود به کناره خاوری رفته
زیر سایه درختچه های آلبالو، موازی ماهی خزر،
روی چادر سفید گلریز پهن خود.
در تولد دوباره اش
خورشید کسوف میکند.
چشمان باز مرا خیره؛ سپس خواب میکند.
با تماس دست من با این برج عاج بپهلو فتاده
برق فشار قوی ز بازو گذشته مرا با صرع رعشه ای زمین میزند.
در قفل قامت افقی ۲ نخل شناور کارون
از گهواره پرفشار آبهای خلیج فارس
به اقیانوس آرام میبرد.
غروب بر شیب مطبوع اخرایی تپه
بر گیسو۱۰۰۰بار شانه میکشد.
از پشت پرده مشکی مویش
۲ چشم میشی مرا نظاره میکنند.
وشب، باز شب، در رویای خواب و بیدارمن
با کش وقوس مرا اسیر امواج هوس میکند.
در خیسی سرد سحر، قبل از خروس خوان؛
تحریک نیمرخ ماهرنگ او
با آبشار سیاه گیسو
پرده ی مهدار پنجره را پر وخالی میکند.
---------------
ایول نه نجستمش
اینقدر دوستش دارم
یاد در.وان طفولیتم می افتم
دلم گرفت اي هم نفس
پرم شکست تو اين قفس
تو اين غبار . تو اين سکوت
چه بي صدا . نفس نفس
از اين نامهربوني ها
دارم از غصه مي ميرم
رفيق روز تنهايي .
يه روز دستاتو مي گيرم
تو اين شب گريه مي توني
پناه هق هقم باشي
تو اي همزاد همخونه
چي ميشه عاشقم باشي؟
دوباره من دوباره تو
دوباره عشق . دوباره ما
دو هم نفس . دو هم زبون
دو همسفر . دو همصدا
تو اي پايان تنهايي
پناه آخر من باش
تو اين شب مرگي پاييز .
بهار باور من باش
بذار با مشرق چشمات .
شبم روشنترين باشه
ميخوام آيينه خونه
با چشمات همنشين باشه
l
دلم گرفت اي هم نفس
پرم شکست تو اين قفس
تو اين غبار . تو اين سکوت
چه بي صدا . نفس نفس
*-*-*
بیا این در خیال یادگاری من برا شما
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:
تقدیم به ابجی مژگان یادگاری
http://www.4shared.com/file/3433595/73e73fbf/dar_khial.html
سحر با باد ميگفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد كه واثق شو با لطف خداوندي
درين بازار اگر سوديست با درويش خرسند است
خدايا منعنم گردان به درويشي و خرسندي
راستی محمد گوش دادم خیلی قشنگ بود
يارم به يک لا پيرهن خوابيده زير نسترن
ترسم که بوي نسترن..مست است و هشيارش کن
ي آفتاب آهسته نه پا در حريم يار من
ترسم صداي پاي تو خوابست و بيدارش کند
-------
سلام
دارم میرم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اهنگ که قابل نداشت.فرانک دعا فراموش نشه.
خدافظ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قربانتان
محمد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در راه باریکی که از آن می گذشتیم
تاریکی بی دانشی بیداد می کرد
ایمان به انسان شبچراغ راه من بود
شمشیر دست اهرمن بود
تنها سلاح من در این میدان سخن بود!
این حرفا چیه محمد
سالم و سرحال بر می گردی
یارب غم آن سرو خرامان به که گویم ؟
دل نیست بدستم سخن جان به که گویم ؟
خونابهی پیدا همه بینند خود از چشم
احوال جگر خوردن پنهان به که گویم ؟
چه خداحافظی پرکش و قوسی!
حالا کجا رفت محمد؟
- ای صاحب دستان دوستی،
منشاء خانواده و خون!
خویش من از من در بیرون.
خوبیها جمع جهانی شده با طرد بد.
تو با منی، در منی، بهیاد منی!
من با تو، در تو، با یاد تو!
این بزم ماست، این رسم ماست، این جسم ماست:
در جذبهء لذت لحظه،
گرمی و شور فریاد میکشد در عطر دمهای گذران ...
--------------
سلام
ممد جان ممنون دادا کلی خوشحالم کردی
سلام جلال جان
نمی دونم کوجا رفته
نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجي
نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم نيائي
همه عزّي و جلاللي همه علمي و يقيني
همه نوري و سروري همه جودي و سخائي
لب و دندان سنائي همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي
سلام مژگان خانوم.
از این حرفا زیاد میزنه! الآنه که سر و کله اش پیدا شه!
یک رقص طولانی تانگو
- بیان عمودی طلبی افقی -
در امتداد محور زمان آغاز کنیم.
موسیقیمان صدای موج دریا
با نرمای نسیم
و ضرب صدای دالفین های نزدیک و دور.
تو با پای برهنه در شلیته قاسم آبادی و بلوز سرخ
پای راست بجلو - آهسته آهسته تند تند آهسته
من با شلواری سیاه و پیرهنی سفید
پای چپ بجلو - آهسته آهسته تند تند آهسته
بسوی هم اییم.
ما دو پروانه سبک بال پایکوبیم بر آب.
شانه باد در شبق گیسویت فتاده
تا در تناوب باز و بسته آن قارمون نامریی
شور را شتابی منظم بخشد.
من با دستمال سبز بگردن
- برگ بزرگ حیات بوته موز -
بسیاق کولی کوچ گر کروآت در ساحل آدریاتیک
محو در رویت رویای روبرو؛
بهم نزدیک میشویم.