شما گفتید "میزان" و "عمق" روابط در فرهنگ ایرانی خوب است و این رو نقطه ضعفی در غرب دونستید، و من اون چیزها رو گفتم که مشکلات "میزان" و "عمق" روابط زیاد است. بحث بودن و نبودن نیست، مگه شما ادعا می کنید این چیزهایی که لیست کردین در فرهنگ های غربی وجود نداره و ویژه فرهنگ ماست؟ در دانمارک کسی به پدر و مادرش سر نمی زنه؟ در نروژ مردم با افراد جدید آشنا نمیشن؟ در نیوزیلند مردم از تجربیات بزرگتر ها استفاده نمی کنند؟ در استرالیا مردم از مشکلات هم آگاه نمیشن و برای حلشون به هم کمک نمی کنن؟
صحبت من درباره "میزان" و "عمق" روابط بود، خانوادگی و غیرخانوادگی نداره. در کشور ما روابط بین افراد بیش از حد زیاد هستند، و بیش از حد عمیق طوری که افراد به میزان کافی حریم شخصی و استقلال فیزیکی و ذهنی برای خودشون ندارن. انسان ها به هم بیش از حد وابسته (co-dependent) هستند (که مفهومی متفاوت با علاقه است)، و بیش از حد نسبت به هم مهرطلب. شما از هر روانشناسی که بپرسید این مشکلات رو براتون تایید می کنه که ریشه در مسائل فرهنگی ارتباطات ما دارن و اینها چیزهای "خوب" ای نیستند. در اکثر کشورهای غربی اکثر اون مزایایی که گفتید هست، اکثر این معایب هم نیست چون اونها "بالانس" بهتری رو پیدا کردن.