-
هر حکم که بر سرم برانی سهلست ز خویشتن مرانم
تو خود سر وصل ما نداری من عادت بخت خویش دانم
هیهات که چون تو شاهبازی تشریف دهد به آشیانم
گر خانه محقرست و تاریک بر دیده روشنت نشانم
گر نام تو بر سرم بگویند فریاد برآید از روانم
شب نیست که در فراق رویت زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم عهد تو شکست و من همانم
من مهره مهر تو نریزم الا که بریزد استخوانم
من ترک وصال تو نگویم الا به فراق جسم و جانم
مجنونم اگر بهای لیلی ملک عرب و عجم ستانم
شیرین زمان تویی به تحقیق من بنده خسرو زمانم
شاهی که ورا رسد که گوید مولای اکابر جهانم
ایوان رفیعش آسمان را گوید تو زمین من آسمانم
دانی که ستم روا ندارد مگذار که بشنود فغانم
-
من به چشم های بی قرار تو
قول می دهم:
ریشه های ما به اب
شاخه های ما به افتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم!
قیصر امین پور
-
من مردم ديدهي جهانم///ديده نبود سزاي پرده
گر غير من است پرده، خود نيست///ورنه منم انتهاي پرده
فخرالدین عراقی
-
هوای گشت زدن تا گذر کشید مرا
از انزوای سکوتم به در کشید مرا
به شوق گشت زدن با تو بود باور کن
به خویش جاذبه شهر اگر کشید مرا
ناصر فیض
-
ای سبز ، ندا دیده به راهت دارد
امّید به گام ِ دادخواهت دارد
راهی که تو می روی زچاه آکنده ست
بادا که نگاه ِ او نگاهت دارد !
م.سحر
-
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
حافظ
-
ثلاثین و ثلاثین و ثلاثین
به حق سوره طه و یس
که این رنج بزرگ بردار از ما
به حقش یا غیاث المستغیثین
بیت اول: ....
بیت دوم: خودم
-
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو میدوند هان ای تو همیشه در میان
اه که میزند برون از سرو سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان
-
نیلوفران برایید
نیلوفران خفته ی نیلاب های روشن
نیلوفران سبز فلق های دور
از خواب راهبانه بپرهیزید
نیلوفران خواب
و آنگاه
بیدار و شعله ور
تا آسمان برکه فراز ایید
نیلوفران که خفته شمایید
یاران چگونه بایدم از دشت ها گذشت
تا باغ ارغوان ؟
م.آزاد
-
نادیده من از عشق تو یک روز فراغ
بهره نبرد مرا ز وصلت جز داغ
کردی تن من ز تاب هجران چو کناغ
تا خو داری تو دوست کشتن چو چراغ