فکر کنم این سوتی رو تعریف کرده بودم تو این تاپیک اما یه بار دیگه میگم. قضیه اینه که یکی از دوستای من واسه تولد دوست دخترش یه دونه از این کلاههای پشمالو با شال گردن خریده بود که اون زمان مد بود. اما چون میترسید مامانش ببینه به من گفت تو ببر خونتون فردا صبح میگیرم ازت ... من بردم خونه کلی فکر کردم کجا بزارمش بردم گذاشتم تو انباری... فردا صبح دوستم زنگ زد گفت من فلان کافی شاپ هستم اگه اشکال نداره بیار اینجا به من بده من وقت نکردم بیام در خونتون. منم قبول کردم. رفتم از تو انباری نایلون رو گرفتم احساس کردم شال گردن و کلاه یه کم خیس هستن دست زدم دیدم آره یه کم نم داره اما گفتم اشکال نداره خشک میشه تا اونجا...
بعد سریع نایلون رو گرفتم رفتم بیرون. باید دو خط تاکسی سوار میشدم. خط دوم که داخل شهر بود عقب نشستم قبل از من هم دو تا خانم سانتی مانتال نشسته بودن از اینایی که فیسسسس میکشن و کلی افاده دارن. یه کم از ایستگاه فاصله گرفته بودیم که من نایلون رو یه کم بالا گرفتم دستم بره تو جیبم تا کرایه رو حساب کنم یهو احساس کردم یه چیز از تو نایلون پرید بیرون و نشست رو شونه م... سرمو برگردوندم دیدم یه موش کوچولو نشسته رو شونم :18: رنگم عین گچ سفید شد صدامم در نمیومد. بعد موش رفت پشت صندلی عقب. هیچ کس اینارو تو ماشین ندید فقط من فهمیدم چه فاجعه ای رخ داده و پاهامو 10 سانت بالا نگه داشته بودم و تو دلم دعا میکردم که رفته باشه صندوق عقب :blink:... یهو دیدم خانم بغل دستی من با دستش داره میزنه رو ساق پاش و بعد چنان جیغی کشید که راننده جفت پا رفت رو ترمز و ماشین و نگه داشت و از ماشین پیاده شد فرار کرد... بعد هر 4 تا در ماشین باز شدن و هر کس به یه طرف فرار میکرد و اون خانم هم وسط خیابون داشت بالا پایین میپرید و تقریبا شلوارشو در آورده بود از پاش و مردم همه داشتن نگاه میکردن. به نظرتون من اون صحنه چیکار کردم خیلی آروم و بی سر و صدا صحنه رو ترک کردم و رفتم به کافی شاپ مورد نظر و امانتی رو به دوستم دادم و اون هم داد به عشقش... حتما میتونید حدس بزنید که اون نم روی شال چی بود دیگه :rolleye: