قاصدك بر ما چه خبر آوردي
از اين از آن, از كه خبر اوردي
اين همين الان فالبداعه گفتم
Printable View
قاصدك بر ما چه خبر آوردي
از اين از آن, از كه خبر اوردي
اين همين الان فالبداعه گفتم
دوست عزیز اینجا تاپیک مشاعره هست لطفا رعایت کنید ...
ميرفتيم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سياه!
راهي بود از ما تا گل هيچ.
مرگي در دامنهها، ابري سر كوه، مرغان لب زيست.
ميخوانديم: «بي تو دري بودم به برون، و نگاهي به
كران، و صدايي به كوير».
ميرفتيم، خاك از ما ميترسيد، و زمان بر سر ما
ميباريد
خنديديم: ورطه پريد از خواب، و نهانها آوايي
افشاندند.
ما خاموش، و بيابان نگران، و افق يك رشته نگاه.
بنشستيم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي، و
زمينها پر خواب.
خوابيديم، ميگويند: دستي در خوابي گل ميچيد
دانی که چرا خدا به تو داده دو دست؟
من معتقدم که اندر آن سری هست
یک دست به کاره خویشتن پردازی
با دست دگر ز دیگران گیری دست
تصویر یک تصور بود
تندیس آرامشی یکسو
تردید گفتن با سکوت
تشبیه مشابه یک اشتباه ! !
همه ميدانند
همه ميدانند
که من و تو از آن روزنه ي سرد عبوس
باغ را ديديم
و از آن شاخه ي بازيگر دور از دست
سيب را چيديم
همه ميترسند
همه ميترسند ، اما من و تو
به چراغ و آب و آينه پيوستيم
و نترسيديم
من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را می شنوم....
منکربودم عشق بتان را یک چند
ان انکارم مرا بدین روز افکند
در پاكتي درگشوده
برايت مشتي سلام و بوسه فرستادم
با اندكي هواي نيالوده
و چن قطعه عكس نان براي تبرك
كه پشتشان نوشته ام
آيا دوباره مي بينمت ؟
آيا هنوز
وقتي كه مي دوم
دلت هواي شانه هاي مرا دارد ؟
آيا هنوز بر اين عقيده اي كه
دو دو تا مساوي چار است ؟
و هيچ قصد توبه نداري ؟
ناچارم برايت دعا كنم
از فرط عشق بميري
نقل قول:
نوشته شده توسط hamed_shams
عزیز با توجه به اینکه شما تازه عضو شدید باید خدمتتون عرض کنم که این انجمن کاملا بر قوانین خود تاکید دارد لطف کنید قوانین کل و قوانین مختص به هر تاپیک رو بخونید .
سايه جان اگر شما قانون هاي محكم بذاري مديران بهت كمك مي كنن و نميگذارند كه تاپيك به اين بزرگي بي خودي بسته بشه !نقل قول:
نوشته شده توسط saye
متشكرم .
...
يكي پنج بيتم خوش آمد بگوش
كه در مجلسي مي سرودند دوش