سوتی تکراری بود. اینم یه سوتی از من...
عموم اینا میخواستن برن مسافرت... کلید خونشون رو دادن به من که شبها برم بخوابم. عموم به من سپرد که مواظب آکواریوم باشم و به ماهیا غذا بدم. یه آکواریوم بزرگ داشتن که پر از ماهی های گرون قیمت بود. شب اول من رفتم به اینا غذا بدم بد دیدم دماسنج 24 درجه نشون میده نمیدونم چرا احساس کردم ماهی ها سردشونه بخاری شو یه کم زیاد کردم بعد نیم ساعت دیدم دماسنج اصلا تکون نخورد .دیدم اینجوری نمیشه بخاری رو گذاشتم آخر که زودتر گرم بشه بعد از اینکه گرم شد دوباره کمش کنم. بعد اومدم نشستم جلو تلویزیون و خوابم برد صبح هم سریع لباس پوشیدم رفتم خونمون دیگه آکواریوم یادم رفت. شبش اومدم دیدم از رو آب بخار بلند میشه و ماهی ها همه روی آب شناور هستن و روغنشون در اومد روی آب :دی اومدم درستش کنم گفتم آبش رو عوض میکنم چند تا ماهی میخرم میندازم توش. نصف آبش رو خالی کردم اومدم آکواریوم رو بلند کنم از رو اوپن یهو کمرم گرفت از دستم افتاد شکست تمام آشپزخونه رو آب گرفت... کلا سه روز رفتن من خونشون رو به گند کشیدم. دیگه بعد از اون هیچ کس به من کلید خونش رو نداد :(