نقل قول:
خیلی خلاصه خوش شانسی معلوم شد از این بچه لوسای فامیلی که کاری بهت ندارن هر کاری بکنی قربون صدقتم میرن:31:
Printable View
نقل قول:
خیلی خلاصه خوش شانسی معلوم شد از این بچه لوسای فامیلی که کاری بهت ندارن هر کاری بکنی قربون صدقتم میرن:31:
اینم یکی دیگه جدیده ماله دیروزه... من یه دوست دارم که شماره موبایلش خیلی شبیه شماره موبایل منه. فقط جای عددا فرق داره. خلاصه من همیشه قاطی میکنم. مثلا هر وقت زنگ میزنه من اینجوری میشم :18: چند ثانیه ای فکر میکنم که من چجوری به خودم زنگ زدم یا یه بار شماره خودمو جای شماره اون تو گوشیم سیو میکردم و بعد یه دفعه خواستم تست کنم ببینم اس ام اس سند میشه یا نه واسه خودم یه اس ام اس فرستادم دیدم یه اس ام اس با اسم دوستم اومد و من برای چند دقیقه داشتم فکر میکردم که چجوری شد من به خودم اس ام اس دادم همون اس ام اس از طرف دوستم اومد و داشتم ربطش میدادم به مشکلات شبکه مخابرات و ... تا اینکه فهمیدم چه سوتی دادم.
اما سوتی اصلی رو دیروز دادم. داشتم با ماشین میرفتم تو خونه . یه دختره بد جوری آمار داد. منم سریعا دور زدم و یه کم جلوتر رفتم تو یه کوچه پارک کردم دیدم اومد تو کوچه ... بعد اومد لب پنجره ماشین بهش گفتم سوار شه ولی گفت عجله داره باید بره خونه بعد بهم گفت شمارت رو نمیدی ؟ منم هول کرده بودم شماره دوستم رو گفتم اون تو گوشیش سیو کرد گفت یه ربع دیگه بهت زنگ میزنم. تا شب منتظر موندم اما زنگ نزد کلی فحش و بد و بیراه نثارش کردم. امروز دوستم رو دیدم گفت یه دختره از دیروز تا حالا دهن منو سرویس کرده هی زنگ میزنه میگه شما همونی نیستی که با ماشین تو فلان خیابون و .... منم هی میگم نه ... بازم زنگ میزنه آخرش بستمش فحش دیگه زنگ نزد. منو میگی سریع گوشی رو از دستش قاپیدم رفتم تو کال رکورد دیدم دختره با دبیت زنگ زده :41: به دوستم گفتم اگه بازم زنگ زد شماره منو بده بهش اما با اون فحشهایی که دوستم میگفت بهش دادم فکر نکنم دیگه عمرا زنگ بزنه.
تقریبا یه جورایی ...نقل قول:
خیلی خلاصه خوش شانسی معلوم شد از این بچه لوسای فامیلی که کاری بهت ندارن هر کاری بکنی قربون صدقتم میرن
نقل قول:
ایول پس شما هم اهل رسوندن دختران بی پناه به سر منزل مقصودید
بابا ایول :10::46:نقل قول:
تو اصل خنده ای داداش .:11::27:
ما رو دعوت کن یه دو سه روزی با هم باشیم کمی بخندم شاد بشم روحیه ام عوض بشه.:10::8:
یه سوتی دیگه از ما
سر کلاس ریاضی نشسته بودیم ... معلم ازم خواست که تمرین رو حل کنم .. حل کردم ولی معلم کتابم رو گرفت ..... تمرین هایی رو که گفته بود حل کنید رو حل نکرده بودم .. کتابم رو ازم گرفت و گفت برو بشین ... بعدش به بغل دستیم گفت: "کتابت رو بده" دوستم جواب داد:" نیاوردم!" به بعدی گفت تو کتابت رو بده .. اونم گفت نیاوردم ... یه دفعه عصابانی شد و لیست رو درآورد و می خواست کتابای همه رو نگاه کنه ... بعد که به من رسید گفت: کو کتابت
منم گفتم :" اجازه دادیم دستتون" :27::27::27: ... کله کلاس رفت روی هوا .... معلممون که بچه مثبت بود نفهمید چی شده بود فقط ساکت موند ...
من بودم حداقل ماهی پلو درست می کردمنقل قول:
****
داشتم از منزل بیرون می رفتم همسایه در چارچوب ایستاده بود ، از دور گفتم : آقای ... من می رم بیرون با خودم کلید نمی برم ، در رو نبندید هیچی همینو گفتم و محکم در رو بستم:18:
وقتی برگشتم خونه همسایه ام تو همون چارچوب ایستاده بود و بلند می خندید :"تو خودت می گی در رو نبد بعد محکمتر از همیشه می بندیش":31:
---
یک فکسی رسید که شما رو برای فلان جلسه در محل" همایشهای صدا و سیما " دعوت کردیم برای فلان چیز
خب تابستون بود و محوطه ی جام جم هم خنک و پر از سبزه و درخت بود
تا من محل جلسه رو پیدا کنم از بازرسی حراست رد بشم سرمای عجیبی خوردم
آب از بینیم سرازیر بود و فقط دو تا دستمال کاغذی داشتم و دیگر هیچ :19:
جاتون خال چون دیر کرده بودم دقیقا روبروی خانمهای جلسه و روبروی دوربین "تنها جای خالی " نشستم و جلسه بسیار ساکت برگزار می شد و همه هم چشم در چشم همدیگر :21:
تازه قرار بود من متنی رو که شب قبل آماده کرده بودم بخونم ! :19:
فیلمبردار هم دقیقا روی من زوم می کرد و در آستانه ی درب خروجی هم خانمی مشغول نُت برداری جلسه بود ، خلاصه اینکه با اون سرماخوردگی آبروی ما رفت اونهم مستند " فیلم جلسه" من با دوستم " آقای دکتر" با هم دعوت شده بودیم ؛ از اون به بعد ایشون هر وقت سمینار یا همایشی بر قرار بود بشوخی بمن می گفت : آقای ... می آی بریم جلسه :27::18:
هی چقدر خجالت آور بود حتی خاطره اش :41:
:46:
امضای منم فک کنم از July 2007 تا الان توش سوتی بوده و هنوزم هست!
آخ آخ چه قدر تو بدشانسی:31:نقل قول:
نقل قول:
واقعا سخت بود فهمیدنش . اصلا از اون جمله ی بالایی نمی شه این جمله ی پایینی رو استنباط کرد . :13: