در موج تاب آینه چو چشم گشودم
آنقدر پیر گشته بودم
که لوح حمورابی را میتوانستم
به جای شناسنامه ارائه دهم
بودن چه سود ؟
با خورد و خواب
دلفسردهتر از مرداب
طرحی ز یک سراب، نقشی عبث بر آب
باید شناخت، ورنه بهناگاه خوشبخت میشوی
بیرحم و تنگدیده و دلسنگ میشوی
قارون چنانکه شد
گند کثیف خوشبختی را
با عطرهای عربستان نمیتوانی شست.
نصرت رحمانی