سلام دوستان
آخر بازی وقتی که این پیر مرده که ظاهرا معلم هم بوده رو میکشیم، پیر مرده میگه که غیر ممکنه که یک شاگرد پاهاش رو جا پای معلمش بزاره. (یه چیزی تو همین مایه ها)
بعد این پسره الطائر یه چیزی به عربی میگه. فکر کنم گفته که بعضی از چیزهای غیر ممکن ، ممکن میشوند.
کسی دقیقا فهمیده که این به عربی چی گفته؟
چون من زیاد با زبون عربی میونه ی خوبی ندارم.