لحظه ها میگذرد
و در این تنهایی
اندکی بیش نباید خندید
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است!!!!!
پشت این خنده سرد وبی روح
گریه ای مستتر است
تو چرا می گریی؟!
تو چرا میخندی...؟!
Printable View
لحظه ها میگذرد
و در این تنهایی
اندکی بیش نباید خندید
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است!!!!!
پشت این خنده سرد وبی روح
گریه ای مستتر است
تو چرا می گریی؟!
تو چرا میخندی...؟!
زندگی یه قصه است که وقتی میری تو بطنشمیبینی با همه اتفاقات شیرین و تلخشفقط تلخی های روزگار شد نصیب مااز جاده ابریشم یه کوره راه مسیر مایک کم فکر کن و توی زمانه سیر کنزندگی یعنی چی واسه جوون جهان سومجز اینه که صبح زود تا غروبها کار کنه ؟بعد شب تا صبح با کانال اروپا حال کنهنه ! نگو ندیدی ، جدیدی ! زندگی همینه بازمهمیشه زور و مرگ و فقر توی کمینه واستتو جوونیهاش عکس پیریشو میزنه به قابتوی جامعه هم رو صورتش میذاره نقابهمون دختری که می خواد باز با من باشهبا یه خرج کوچیک ، می تونه پاکدامن باشهدرد و دل های من روی کاغذ پلاسه هر دمزندگی همینه ! حرفهامو خلاصه کردم
آرزوهام ، تو دست بادپس کی میشیم از غم آزاد؟؟؟رویای من ، نقش آبهامشب خدا ، انگار خوابه
دیدی همه روزها، یک رنگه تمومشباز خوبیش اینه که با تو دل سنگه زمونهسختیهاش واسه اینه ، تو از نشاطت کم بذاریزود میمیری ، کافیه چشمهاتو هم بذاریدوست نداری با کسی تو رو مقایسه ات کننبمیری می فهمن نمیشه معاوضت کننهمیشه واسه تحقیر تو هست دستهایی حاضرآره واسه ما مرغ حیاط همسایه غازهیه روزی عشقت میره از پیشت و خودکشی می کنی براشسر یک ماه واسه عشق دیگه می کنی تلاشقانون اینه ! زنده باد و شب نشده مرده باد!(مصدق)جای زندگی این زنده ها به یاد مرده هانتوی سختی ها همین بسه که کنارت یه دوستهزندگی یه سیبه باید گاز بزنی با پوستش(سهراب سپهری)زندگی یعنی خفه شو بی باک ! تو پسر بددیگه حرفهام تموم ، حالا نقطه سر خط
آرزوهام ، تو دست بادپس کی میشیم از غم آزاد؟؟؟رویای من ، نقش آبهامشب خدا ، انگار خوابه
بذار حرفهام ، یک جا جمع شن یه باراون گوشه ای و می کنی منو چپ چپ نگاهمیدونی در آسمون به روم بسته نبودزندگی منم رنگی بود زیر سقف کبودولی انگار باید آینده ها رو پیش بینی کنیمتا بتونیم تیره بختی ها رو پیشگیری کنیممثل مادر که همیشه فکر پس اندازهزندگی آسفالته ، که پره دست اندازهاین زندگی عقده ایه ! می کنه تلافی یه جوریحالا بگو از وقتی بچه طلاقی چه جوری؟اولها گیر نمیدن که میگی خوبه ! بد نیستوولی پاست میدن عین توپه بد مینتونزندگی یه اسبه که میره به تاخت ، آرهدرست مثل یه بازی که برد و باخت دارهتو میبازی ! یکی باید اشکهاتو پاک کنه"محمد بی باک"این زندگی ادامه داره تا تو رو خاک کنه...
سکوت این روزها
پر از صداهای مبهمی اند
که دیگر صدای تو را نمی شنوم..
نذار که گم بشم تو، خاطرات نخ نما !
چن تا گریه مونده تا دیدار بعدی ما!
یغما گلرویی
شونه به شونه می رفتیم
منُ تو ، تو جشن بارون!
حالا تو نیستیُ خیس ِ
چشمای منُ خیابون!
یغما گلرویی
وقتی چشمای تو سرسنگینن،
همه ی ترانه هام غمگینن!
بی سرزمین تر از باد یغما گلرویی
آسمان ابریست
تا نجابت شویی اين مسخ خواب آلود
يك شبانگه باقیست.
حتم شب بر اين است
ماتمی در راه است
اندکی بايد خفت
شايد اين وهم دغلباز شرور
به درك آويزد.
چه كنم ؟
بغض دمكردهی عصيانگر من
دل به دريا زده است
چاره ای نيست
تا زمان پابرجاست
قصه ای بايد گفت :
ماتمی در راه است
آسمان هم ابریست
اندکی بايد خفت...
ساعت
واپسین غروب حیات
آخرین نفس هایش را
به جهان برزخ روانه می کرد
نمی دانست که هست یا نیست
زمان هشیاری
از آخر کار خویش ، گله داشت
صدای سوت قطار
در غار برزخ پیچید
در کوپه ی پر هیاهوی لحظات
به خواب رفته بود عمیق
ساعت هفت شب بود
به ایستگاهش رسید ، به گونه ای دیگر
پیاده شد
و در هتل همان جهان اطاقی گرفت
شماره ی اطاقش را وقتی خواهم دانست
که در همان ایستگاه آخر پیاده شوم ،
جوری دیگر
فقط
ساعتش را نمی دانم
مرداد ۸۷
گلی امیر اصلانی
سیاه می پوشم
برای همیشه گی نبوده هایت
نبودنت
نبودنم
نبودگی هامان ..
عشق من! بيقرارم! تو اما...
من تو را دوست دارم،تو اما ...
من فراموشي خاطراتم
احتمالاً غبارم،تو اما...
هيچكس اين طرفها ندارد
هيچ كاري به كارم، تو اما...
گوش كن، من رگ خشك باغم
من كجا جويبارم، تو اما...
برگ زردم، بله، ميپذيرم
پوچ و بياعتبارم، تو اما...
چهره دردناك وتبسم؟
خندهاي مستعارم، تو اما...
بيپناهم، سپر هم ندارم
چشم اسفنديارم، تو اما...
صورتم سرخ ... آري، قشنگ است
از درون هم انارم، تواما...
فصلها از بهارم گذشتند
خب، تمام است كارم، تو اما...
گفتمت: فصل خوبي است،
گفتي:خستهام، كار دارم، تو اما...