جز تــــو
- آغوش تــــو-
هیچ خورشــــیدی
از پسِ این زمســتان بر نمی آیــــد
جز تــــو
- آغوش تــــو-
هیچ خورشــــیدی
از پسِ این زمســتان بر نمی آیــــد
هدایای تودشمنم شده اندبی وجودشان شایدمی توانستم لحظه ای رابی یاد تو سر کنم
وپاییز است و پاییز است و پاییز
ودل می گویدم از عشق بگریز
ودانم كرده ای من را فراموش
وقلب بی كسم با غم هم آغوش
ولی این را بدان هر جا كه باشی
دعایت میكنم بی غصه باشی
دلت شاد و رهت بی خار باشد
وبا قلبت خدای آسمان ها یار باشد
.
.
.
ای سراپا همه اُنس،
باز اين دلداده،
با قلم های خلوص،
در تنش های دلش،
می نويسد كه تويی،
ای سراپا همه اُنس،
مرهمِ اين همه زخم؛
...
تو چنان مرا به بازی گرفتی
که خدا شیطانش را بخشید... !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آدمها یک بار مصرف نیستند ،
تاریخ انقضأ هم ندارند،
اسباب بازی هم نیستند،
آنها هم به اندازهٔ تو آدمند.
زند گی با تو
زندگی با تو کردن خوش است
به امید وصل تو بودن خوش است
اشک خونین ز چشم در پیش تو چکیدن خوش است
می از ساغر لب میگو ن تو نو شیدن خوش است
ناله نی و آهی جگر کشیدن پیش تو خوش است
همچو مجنون زنجیر عشق تو درپا انداختن خوش است
چو پروانه بگرد شمع رخسار تو سوختن خوش است
دربند عشق توهمچو عشا ق جها ن شهره ءآفاق شدن خوش است
سر به بالین تو ماندن و جا ن از برای تو دادن خوش است
و هـَمین روزمــرگــے هاسـت ..
حاشیــه ســازِ لبخنـــدهــامان
تـو امـــــا ٬
از آنِ هر لــحظـه مـی شوی
قــلم میـــزنــے ..
تــراژِدی هایِ تَــمـــام روزگــارم را !
بوی سوختنــــــــــی می آید ...
چیزی دارد می سوزد اینجـــا
چیزی شبیـــ ــه "دل" !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]