تير خلاص بر سرم زنم يا دلم×××كه هردو عاشقند و ديوانه دوست...با گفتن نامت اي معشوقم...
Printable View
تير خلاص بر سرم زنم يا دلم×××كه هردو عاشقند و ديوانه دوست...با گفتن نامت اي معشوقم...
مژگان و لبش عذر و عذابی دگرست
وز کبر و ز لطف آتش و آبی دگرست
بی شک داند آنکه خردمند بود
کان آفت آب آفتاب دگرست .
من فاصله گرفته ام از غربت نگاههایی آشنا
و انقدر نفسهایم از گلویم دور شده
که صدای هق هقم نمیاید
جواب آرفو:تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم×××روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم...
جواب ترانه:دلم را به نامت دهم جلا×××تا باز هم عاشق شوم و با صفا...
ازين دوستان خدا بر سرند
كه از خلق بسيار بر سر خورند .
دلم سوزان از اين عشق خدايي×××كه ليلي را كند مرغ هوايي....
يكي در نجوم اندكي دست داشت
ولي از تكبر سري مست داشت
بر كوشيار آمد از راه دور
ولي پرارادت سري پر غرور
خردمند ازو ديده بردوختي
يكي حرف در وي نياموختي
چو بي بهره عزم سفر كرد باز
بدو گفت داناي گردنفراز ...
زوزه ی باد
خش برگ
چرخش پا
رقص مستانه ی ابر سپید
به وجد میآوردم
سبزینه ی بهار
روبان قهوهای
از درخت بید
بالا میرود
کودکی شاد
زمختی باد
و زیبا مهمانی طاقت فرسای کوهستان
ندانم كه بشر چرا ناسپاس شد×××دلش را به گناه با سپاس شد...
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد
می دانم می دانم می دانم
...