-
در بيداري لحظهها
پيكرم كنار نهر خروشان لغزيد.
مرغي روشن فرود آمد
و لبخند گيج مرا برچيد و پريد.
ابري پيدا شد
و بخار سرشكم را در شتاب شفافش نوشيد .
نسيني برهنه و بي پايان سر كرد
و خطوط چهرهام را آشفت و گذشت.
درختي تابان
پيكرم را در سايه سياهش بلعيد.
طوفاني سر رسيد.
و جاپايم را ربود.
نگاهي به روي نهر خروشان خم شد:
تصويري شكست.
خيالي از هم گسيخت.
-
تو فراموش نکن
خانه اي را که پر از ياد تو است
همچنان منتظرم
من فراموش نکردم قدمي
که تو برداشته اي سوي دلم
تو فراموش نکن
گرچه آن روز گذشت...
که تو رفتي و هنوز...
مانده برگشتن تو...
من فراموش نکردم
غم آن لحظه سرد
ديدن رفتن تو...
-
و صدا خواهم در داد: اي سبدهاتان پر خواب! سيب
آوردم، سيب سرخ خورشيد...
-
دلم گرفت از اين لحظه هاي تنهايي
ترحمي كن و بازآ بمان با من
چه سالها كه گذشت و نرفتي از يادم
هنوز عشق تو اين عشق جاودان با من
-
نفس آدمها
سر بسر افسرده است
روزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا
هر نشاطي مرده است
دست جادويي شب
در به روي من و غم ميبندد
ميكنم هر چه تلاش،
او به من مي خندد...
-
...عشق...
ديوونگي اينگار بدم نيست خدا×××دوستت دارم دست خودم نيست خدا...
-
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
-
رو قشنگا خط كشيده زشتا رو برام نوشته
باز كه ابري شد نگاهت بغضتم واسم عزيزه
اما اشكات رو نگه دار نذار اينجوري بريزه
من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد
باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد
حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني
من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني
يادته من و تو داشتيم ساده زندگي مي كرديم
از همين چشمه ي شفاف رفع تشنگي مي كرديم
يه دفه يه مهمون اومد عقلم رو يه جوري دزديد
دل تو به روش نياورد از همون دقيقه فهميد
اولش فكر نمي كردم كه دلم رو برده باشه
يا دلم گول چشاي روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و ديدم دل من ديوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ي من با خبر شد
اولش گفتم يه حسه يا يه احترام ساده
اما بعد ديدم كه عشقه آخه اندازش زياده
تو بازم طاقت آوردي مث پونه ها تو پاييز
سرنوشت تو سفيده ماجراي من غم انگيزه
بد جوري ديوونتم من فكر نكن اين اعترافه
هميشه نبودن تو كرده اين دل و كلافه
مي دونم فرقي نداره واست عاشق بودن من
مي دونم واست يكي شد بودن و نبودن من
مي دونم دوسم نداري مث روزاي گذشته
من خودم خوندم تو چشمات يه كسي اين رو نوشته
اما روح من يه درياست پره از موج و تلاطم
ساحلش تويي و موجاش خنجراي حرف مردم
آخ چه لذتي داره ناز چشماتو كشيدن
رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن
من كه آسمون نبودم اما عشق تو يه ماهه
سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بي گناهه
تو كه چشماي قشنگت خونه ي صد تا ستاره س
تو كه لبخند طلاييت واسه من عمر دوباره س
بيا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن
من بدون تو مي ميرم بيا و بهم كمك كن
-----
اين طولاني ترين شعري بود كه من توي اين تاپيك نوشتم ! راستي نظرتون چيه دربارش ؟
-
...عشق...
نميدون عشقت چيكارا كرده×××كه اين دلم همش خدايا كرده...
امروز اگه عاشقت ميدوني×××يه عالمه دلم مياد ميدوني...
ناله ي من زمزمه نام توست×××اينم نگم عاشقي ابزار توست...
كعبه تو دلارو هم ميبره×××تا عرش اعلا همرو ميبره...
اگه نگم بازم اينو ميدوني×××دلپيرشونم خدايا ميدوني...
هر نفس بلا مياد ذكر توست×××اينم نگم عاشقي ابزار توست...
عشقت خدا رفته ز ياد مردم×××عاشقي از هوشت پريده مردم...
نگيد كه عاقبت وجود نداره×××يه روز مياد كه همتون بيچاره...
ميريد حضور اون خدايي×××كه خود بودش شاهد ماجرايي...
آره دلم ميسوزه واسه شما×××اين زندگي كجاش داره يه صفا...
عاقبتو به زندگي نفروشيد×××خداتون به هوسا نفروشيد...
--------------------------------------------------------------------
شب و باران و نماز است و هماواز قنوت×××باقي مثنوي ام را بسرايم به سكوت
خدايا مارا ببخش و بيامرز...
-
دیگر چیزی نمینویسم
سکوت ...
تمامی عشق همین است
[u][i]