-
دلم درجی ست اسرار سخن درهای غلطانش
فضای علم دریا فیض حق باران نیسانش
نه من تنها شدم بانی این خانه کز اول بود
اساس از کاملان هند و شروان و خراسانش
سه رکن از خانه بود از خسرو و خاقانی و جامی
من از بغداد کردم سعی در تکمیل ارکانش
زهر علمی دلم بهره ده یارب چو می دانی
دل من پیر تعلیم است و من طفل سبق خوانش
مولانا حکیم محمد فضولی بغدادی
-
شبها ز فراق تو دلم پر خون ست***و ز بی خوابی دو دیده بر گردون ست
چون روز آید زبان حالم گـــــــــوید***کای در بر بامــداد حالست چون ست
سنایی غزنوی
-
تا تو آبى به تكلف بخورى
نه سبويى و نه آبى به سبوست
غافل از خويش مشو يك سر موى
عمر آويخته از يك سر موست
اعتصامی
-
تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی
مست وآشفته برآرید ببازار مرا
چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی
دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا
خواجوی کرمانی
-
ای کاش که جای آرمیـــــــــدن بودی***يا اين ره دور را رسيــــدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک***چون سبزه اميد بر دمیدن بودی
خیام
-
یکی دیوانهای را گفت: بشمار
برای من، همه دیوانگان را
جوابش داد: کاین کاریست مشکل
شمارم، خواهی ار فرزانگان را
بهائی
-
اى دريغ آن خرقه خز و سمور
كه ز من فرسنگها گرديد دور
اى دريغا آن كلاه و پوستين
اى دريغا آن كمربند و نگين
اعتصامی
-
نفسم جنب غرامت است ای دلجوی
کو تیـغ کـــه غســلها توان کرد بدوی
.
جلاد منا بـــه آب آن تیـــغ دو روی
یک راه ز من جنابت نفس بشوی
.
خاقانی
-
يكى مرغ زيرك ز كوتاه بامى
نظر كرد روزى به گسترده دامى
بسان ره اهرمن پيچ پيچى
به كردار نطعى ز خون سرخ فامى
اعتصامی
-
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمیکند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمیزند
.
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
.
هوشنگ ابتهاج