-
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زیمن مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت ؟
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
-
دیروزها را
باد برده است
و فرداها
آمیزه ای است
از امید
و تصور مبهم یک خوشبختی
کاش
در این دایره
ابر بطالت
نقطه ی روشن کنون را
پنهان نکند
-
دل سپردن رمز قفل اين حصار تو به تو نيست
با تو بودن بهترينه ! اما ختم جستجو نيست
اونور ديوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعكاس اين ترانه ‚ آخرين آواز قو نيست
بايد بري تا بتونم اين شب رو نقاشي كنم
طعم گس نيشاي اين عقرب رو نقاشي كنم
-
مرگ پایان کبوترنیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشه انگور می اید به دهان
مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند
مرگ مسوول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
-
. ديگر ماندن را
. مجالي نيست،
. هنگامه ي عبور است،
. همه لحظه ها
. طلب رفتن مي كنند،
-
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
-
یادآور حــماسه
در دشت لالـه زاران
هر برگِ گشته پرپر
یادآور بهــار است
یا اوج سربلـندی
از قلبِ بیقرارسـت
این خاك خشك و تشنه
دل میـدهد به بـاران
یكسر پر از شـــقایق
میــگردد ایـن بیابان
-
نه من من ‚ نه من تو ‚ تو اين شبا ما نميشه
عشق عظيم ما دوتا ‚ زير يه سقف جا نميشه
دل سپردن رمز قفل اين حصار تو به تو نيست
با تو بودن بهترينه ! اما ختم جستجو نيست
اونور ديوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعكاس اين ترانه ‚ آخرين آواز قو نيست
-
تور در آب بیندازیم
وبگیریم طراوت را از آب
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ماه می اید پایین
می رسد دست به سقف ملکوت
-
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
-
تا بخواهی خورشید تا بخواهی پیوند تا بخواهی تکثیر
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک اینه یک بستگی پک قناعت دارم
من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد
و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف می کند
من صدای پر بلدرچین را می شناسم
-
میگریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله میکنی و فرو میگذارمت
-
تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید به حناها افراها
و هنوز یک خوشه کشت در خور چیدن نه یاد رسیدن نه
و هزاران روز و هزاران بار
تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید به حناها افراها
پایان شبی ما در خواب یک خوشه رسید مرغی چید
آواز پوش بیداری ما ساقه لرزان پیام
-
من و تو ماهي نبوديم مثه اون قصه ي ناب
تنها اين شبا رو مهتابي مي خواستيم عسلك
همه ي سهم ما از دنيا همين بود عسلك
سايه ي ستاره هم ستاره چين بود عسلك
اما بين چشماي مرده و مات آدما
برق چشماي ما آفتابي ترين بود عسلك
-
كاش می شد از زندگی گلی ساخت---تا از آن گل گلبرگی به کسی هديه دهيم
. زين گل پر گلبرگ--- هديه باران کنيم---شاد کنيم---قلب هر دريا دل
-
لحظه موعود نزدیک است ....
من هم ، نقاب می زنم ....
آقا ، ببخشید....
-
دشمن به غلط گفت من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام
آخر کم از آنکه من بدانم که کیم
قشنگ بود
-
مطربان رفتند و صوفي در سمــــــــاع عشق را آغاز هست، انجام نيست
کام هر جويندهاي را آخـــــــــري است عارفـــان را منتهـــــــاي کـام نيست
-
تو پادشه مکر و رذالت
ارزاني آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پيشکش و قصه ي ما هم به سلامت !
اي زاده ي هفت پشت اصالت
لعنت به تو و ذات خرابت
-
تو نازک طبعی و طاقت نياری
گرانیهای مشتی دلق پوشان
چو مستم کردهای مستور منشين
چو نوشم دادهای زهرم منوشان
سلام اقا محمد حالتون خوبه؟
-
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نيم شب دوش به بالين من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزين
گفت ای عاشق ديرينه من خوابت هست
من هم خوبم شما چطوری؟چه خبر؟
-
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بستهاند دگر
افتتح يا مفتح الابواب
هیچی میگزرونیم.شما چه خبر؟
-
بيشتر از آنکه تصور کني خيانت ديده ام
وبيشتر از انکه باور کني قلبم را شکسته اند
اما تو نه خيانت کرده اي نه قلبم را شکستي
تو جگرم را آتش زدي
زبانم ميگويد به اميد روزي که روزگارت سياه تر از پر کلاغ
تيره تر از غروب
و غمگين تر از دم جدايي باشد.
اما دلم مي گويد ! اما دلم ميگويد ! به اميد روزي که
ديدگانت زيبا تر از بهشت
بر لبانت لبخنده
و صد هزار پري کنيزت باشد.
i.m fine TANX(دلم من گرفته اینجا.سفری در راه هست)
-
درويش نمیپرسی و ترسم که نباشد
انديشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پيداست از اين شيوه که مست است شرابت
به سلامتی کجا.
-
تو که تازه رسيدي از گرد راه
تو که تازه به دل ما رسيدي
تو چه جوري ما رو ديوونه ديدي
تو چه جور نقشه برامون کشيدي
نکنه حوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخواي در بياري
نکنه حوصلمونو تو بخواي سر بياري
ما ديگه حوصله ي حرفاي پوچ رو نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ رو نداريم
دست به سرم بذار ولي سر به سر دلم نذار
يه باري از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار
بيچاره خوش باور و ساده و پاک دل ما
واسه يه ذره و فا عمري هلاکه دل ما
دل ما رو تو ديگه در به در اين در و اون درش نکن
گل ما رو به خزونه تو با عشقت ديگه پرپرش نکن
عمريه که عاشق خداييه اين دل ما
آخر خطه و باز فدائيه اين دل ما
بيا با ما تو يکي از ته دل يار بشو
راستي راستي بيا با ما عمري گرفتار بشو
سفرمون کجا بود مومن.خواستم بگم شعر معاصر هم بلدم
-
وقتي گريبان عدم با دست خلقت مي دريد
وقتي ابد چشم تورا پيش از ازل مي آفريد
وقتي زمين ناز تو را در آسمانها مي کشيد
وقتي عطش طعم تورا با اشکهايم مي چشيد
من عاشق چشمت شدم نه عقل بو د و نه دلي
چـيزي نمـي دانـم از اين ديوانـگي و عـاقـلي
يک آن شد اين عاشق شدن دنيا همان يک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتي که من عاشق شدم شيطان به نامم سجده کرد
آدم زميني تر شد و عالم به آدم سجده کرد
مـن بودم و چشمان تـو نه آتشي و نـه گلـي
چيزي نـمي دانـم از اين ديوانگي و عاقلي...
چه جالب باز اون بحث امروزی شدن ما دنبال تنوعیم؟ چرا نمیتونیم 2 شب یه غذا بخوریم؟ مگه کشک بادمجون چش بود جاش رو داد مرغ کنتاکی وناگت مرغ
-
يار من باش که زيب فلک و زينت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروين من است
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسين من است
چون اونقت بهت میگن کهنه پرست.امل و ... خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو.وقتی بهت گقتن غذا چی خوردی نگی چه میدونم مسمی بادمجون.بگو فست فود خوردیم با بکس تو یه اسم خاجی هم از خودت درار چه میدونم بگو son mother هرکی بهت گفت کجاست(البته نمیپرسه چون رم سوال پرسیدن از کله ادما پریده بگو اه تا حالا نرفتی.تو چه قد بی کلاسی میشه حکایت پادشاه و لباسش گفت چی داتش بگو ساندویچ تنوری با قارچ و پنیر چون همه جا همین اشغال رو میده.بقیش رو کاریت نباشه!!!
-
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است
حافظ منشين بي مي و معشوق زماني
کايام گل و ياسمن و عيد صيام است
عجب دیگه چی کار کنم تا از این تراموای فرهنگ شرقی با روشنفکری غربی عقب نیفتم
-
تا چه بازی رخ نمايد بيدقی خواهيم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست
چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
الان گوش کن یه صدایی از اون دور دورا داره یماد(صدای اذان از فاصله دور شنیده میشود)در این جور مواقع یه وقت ضبط رو کم نکنیا. اگه جایی بودی که چند نفر بود شروع کن به بحث الکی هر چی بلدی از رادیو و تلویزون و ماهواره شنیدی بگو اصلا مهم نیست خودت نمیفهمی فقط سر حرفت وایسا.میگن بابا طرفش کارش درسته تو جریانات روزه.تازه اگه داد هم بزنی رگ گردنت بزنه بیرون و چشمات 4 تا شه خیلی تاثیر داره.گور بابا اقتصاد مملکت.هرچی بخوای مارکدارش هست اونم با 4-5 هزار تومن یه وقت یه کفش ایرانی نگیریا.بده زشته میگن نگاش کن کفش ملی پاشه
-
تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردی
سيل خيز از نظرم رهگذری نيست که نيست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحری نيست که نيست
خب شب خشو
-
تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كني
همچو فرهاد روم از عقب كوه كني
تو مگر ماه نكوروياني
تو مگر شاه نكوروياني
بازم خودم
صبح بخیر(افتاب زده)
-
یک نشانه یک پیام
بار دیگر یک مسافر زمینگیر شده
یکی از جنس خودم
دل به گل داده فراموش شده
از سفر می پرسد
من ز مقصد گویم
لحظه ای شوق سفر
می شود بیدار در عمق دلش
بار دیگر چشم هایش می زند برق شروع
-
عمرم از چیست بدین حد کوتاه
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز
پدرم از پدر خویش شنید
که یکی زاغ سیه رو پلید
با دو صد حیله به هنگم شکار
صدره از دستش کردست فرار
-
راس بگو من که نباشم اخمای پیشونیتو
کی میاد دونه دونه با حوصله باز می کنه ؟
من نباشم کی می شینه تا سحر بالای سرت ؟
کی میاد برداره اشکو از رو چشمای ترت ؟
من نباشم کی میاد موقع رفتن اشکاشو
می کنه بدرقه ی راه بلند سفرت ؟
-
تا پیچ تاب قد ترا دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
از هر زنی , تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی , کرشمه رقصی ربوده ام
سلام ,خوبی فرانک خانوم ..؟
-
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به درنرود
محمد دیشب کلی با خودش درد دل کرده بنده خدا
-
دختر همسایه مون ، نمی دونه دوس نداری
داره دور قاب عکست گل و پولک می زنه
نه که فکر کنی به تو نظر داره ، می کشمش
مثلا داره رو زخمام گل پیچک می زنه
کارش این نیس ، طفلکی شب تا سپیده می شینه
گل و بوته و شکوفه روی قلک می زنه
مرسی اقا فرهاد
شما خوبی ؟
رسیدن به خیر
-
هم نشيني به از كتاب مخواه
كه مصاحب بود گه و بيگاه
سلام دوستان
-
Hey you, out there in the cold هی تو، بیرون آنجا تو سرما
Getting lonely, getting old که داری تنها میشوی، پیر میشوی
Can you feel me?میتونی مرا احساس کنی؟
Hey you, standing in the aislesهی تو، که در راهروها می ایستی
with itchy feet and fading smilesبا پاهای خارشی و لبخندهای محو شونده
Can you feel me? میتونی مرا احساس کنی؟
Hey you, don’t help them to bury the lightهی تو، به آنها کمک نکن که روشنایی را دفن کنند
Don't give in without a fight . بدون یک نبرد تسلیم نشو
pink floyd
ممنون پایان جان
فعلا بای
-
دریا , نشسته سرد
یک شاخه ,
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد می کشد
مرسی , خوبم