چند وقته سوتی ننوشتم ولی الان جبران میکنم.
سه روز پیش ساعت 9 صبح بود. شب قبلش فیلم از کلوپ گرفته بودم و میخواستم نگاه کنم. خیلی گشنم بود و واسه خودم چیزی درست کردم. نون تو یه دستم بود و کاسه ماست هم تو دست دیگم. یهو دیدم کنترل بالا سر بابامه و بابام طبق معمول جلوی تلویزیون خوابه. خم شدم با همون دستی که نون توش بود کنترل رو بردارم که نمیدون چی شد محاصباتم اشتباه شد و کاسه ماست نصفش ریخت رو بابام. صحنه واقعا دیدنی بود.
ولی یک سوتی دیگه.
پارسال تو مدرسه معلممون از بچه ها سوال میکرد با زبون اتنگلیسی و اونها باید با YES و NO جواب میدادن. نوبت رفیقم که شد رفیقم به جای YES گفت Yea یا Yeh یا یه چیزی تو این مایه ها. من قبلنم دیده بودم که خارجیها اینطوری YES رو بگن.
ولی این دوست ما گویا جای دیگه ای این جریان رو دیده بود.
خلاصه معلممون در جوابش با حالت تعجب (مثلا بابا تو رو چه به این غلطا یا از تو بعیده کتاب خونده باشی) بهش گفت ooooo Yea???
و این دوست بد بخت ما هم فکر کرد سر شوخی باز شده و در جواب گفت:
ooohhhhh yea comon baby
همین کافی بود تا کلاس بترکه.
آخه این دیالوگ خیلی معروفه!!!!
زمان مدرسه داشتم با دفتر دار صحبت میکردم که بهم گفت ترتیب کارای پرینتر رو بده و در همین لحظه یکی از همکلاسیها اومد تو و بی مقدمه گفت:
آقا ترتیب کیو بدیم؟؟؟
دفتردار ما هم تا میخورد این بدختو زد.