دفتر سفید
خودکار پر جوهر
چراغ خواب نیز روشن
همه اماده اند
با خود می گویم چرا من
دیگر نمی خواهم بنویسم
اما نه کاغذ سفید انتظار می کشد
خودکار دادمی زند
چراغ خواب تما شا می کند
ایا امشب نیز
نام تو را
اری بازمن و تو
یک صفحه کاغذ با هزاران کیلومتر فاصله
فقط سکوت می کنم
به یادت
می گویم دوستت دارم
دوستت دارم