تن ز جان و جان ز تن مستور نیست ///لیک کس را دید جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و نیست با/// هرکسی آتش ندارد،نیست باد.
مولانا
Printable View
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست ///لیک کس را دید جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و نیست با/// هرکسی آتش ندارد،نیست باد.
مولانا
در خرابات مغان نور خدا ميبينم
اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم
جلوه بر من مفروش اي ملك الحاج كه تو
خانه ميبيني و من خانه خدا ميبينم
==
حافظ
ما طی بساط ملک هستی کرديم / بـی نقض خودی خداپرستی کرديم
بــر ما مـی وصـل نيـک می پيوندد / تف بر رخ می که زود مستی کرديم
ابوسعید ابوالخیر
مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان
مـی خـواه مــروق به طـراز آمدگان
رفـتـنـد یـکان یـکان فـــراز آمــدگان
کس می ندهد نشان ز بازآمدگان
خیام
ناگاه بروئید یکی شاخ نـــــــــبات .:.:. ناگاه بجوشید چنیــــن آب حیات
ناگاه روان شد ز شهنشه صدقات .:.:. شادی روان مصطفی را صلوات
مولانا
تا نگرید طفلك حلوا فروش
بحر رحمت در نمیآید به جوش
مایه در بازار دنیا این زر است
مایه آنجا، اشك دو چشم تر است
مولانا
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
==
حافظ
وصف تو کار واژه ی های لا من نیست
این شعر های عاشقانه مال من نیست
سهیل محمودی
تا کجا راحت پذيرم يا کجا يابم قرار
برگ خشکم در کف باد صبا افتاده ام
ما،خانه به دوشان بیابان بلاییم
در موج بلا،مست ز صحبای ولاییم
دل سوختگان پسر فاطمه ماییم
حتی به سوی کعبه اگر روی نماییم
و الله قسم کعبه ی ما روی حسین است
در روز قیامت همه گریند و نگرید
آن چشم که بارنده به غم های حسین است
این دل شده از روز ازل خانه ی الله
پس تا ابدالدهر دلم جای حسین است