دختر کبریت فروش the little matchgirl - هانس کریستین اندرسن
آدمها گاهی در جنگ میمیرند. گاهی گوشه خیابان از گرسنگی.
ولی چیزی که این داستانو تاثیر گذارتر میکنه اینه که دخترک وقتی برای گرم شدن تک تک کبریتها رو روشن میکنه با خاموش شدن هر شعله تصویری از لحظات خوش زندگیش در اون شعله خاموش میشه؛ خانه گرم، غذاها و مادربزرگی که دیگه زنده نیست.
اگه بخواهیم ارزش انیمیشن های عروسکی استاپ موشن رو بیاد بیاریم این یکی از نمونه های باارزشه.من اینو قدیما توی تلوزیون دیده بودم ولی الان توی نت پیدا نکردم. احتمالا یه کار روسیه.مخصوصا تصاویر داخل شعله ها خیلی قشنگه.
« چه باید کرد اگر چیزی جز خاطراتمان برای گرم شدن نداشته باشیم؟
چنین است داستان دخترک کبریت فروش که رویاهایش از گذشته در شعله های کبریت ظاهر میشوند...»
Dudley Do-Right of the Mounties
دادلي دورايت محصول سال 1969 عنوان يكي از زير مجموعه هاي برنامه ي The Rocky and Bullwinkle Show بوده كه خب ما به صورت مجزا از تي.وي خودمون ديديم .
دادلي دورايت (Dudley Do-Right) يه پليس سوار كانادايي باهوش و سرخوشي بود كه هميشه ي خدا به دنبال گرفتن خلافكاري به نام اسنايدلي ويپلاش بود . يه تريپ هم داشت كه از همون تيتراژ مشخص ميشد ، اينكه به صورت برعكس سوار اسبش به تاخت بره !
اسنايدلي ويپلاش (Snidely Whiplash) خلافكاري شرور ، بامزه و خل و چل كه منحصربفرد ترين خلافش بستن زنهاي مردم با طناب به ريل قطار بود و خيلي هم از اين كارش كيف ميكرد . و خب كلاه سيلندري سياهش كه بنوعي نماد و حتي عامل اصلي شرارتش بود بطوري كه در يكي از قسمتها كه دادلي كلاه رو با يه كلاه ديگه عوض كرد خيلي بچه خوبي شد .
نل (Nell) دختر ترشيده ي بازرس فنويك بود كه با 37 سال سن معشوقه ي دادلي دورايت هم بود . اغلب از مشنگ بازي دادلي اينا عصب ميزد ولي خب خودشم كم از بقيه نداشت .
بازرس فنويك (Inspector Fenwick) كه اغلب در دفتر كارش در اردوگاه بود و ماموريت هاي دادلي رو بهش ابلاغ ميكرد . خب يه كم خنگ و البته نسبت به دخترش تعصبي .
و البته جناب اسب كه با روحياتي مشابه دادلي و البته لباس فرم سوارنظام ياور دادلي جون و رفيق فابريك نل هم بود .
صداي رواي دوبله ي فارسي هم از مرحوم احمد آقالو بود . جالبه كه در دوبله عنوان ميشد كه اسنايدلي ويپلاش به بستن پيرزن ها به ريل قطار علاقمنده و ركوردش هم 28 تايي ميشد! (و البته تصوير اسنايدلي ويپلاش يه زماني آواتار piremard خودمون هم بود:27:)
صداي آهنگ پيانوي زمينه به همراه افكت هايي مثل زوم روي كاراكترها براي معرفي يا جمله هايي كه به صورت نوشته ي جدا در مابين هر قسمت مي ديديم (كه البته با صداي راوي همراه ميشد) شمايل كار رو خيلي به كمدي كلاسيك هاي صامت نزديك مي كرد كه خب با ديالوگهاي شوخ و شنگ و طراحي ها خوب چفت شده بود .