[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیف اسماء حُسنی
نامهای نیکوی خداوند
Printable View
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیف اسماء حُسنی
نامهای نیکوی خداوند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در قایق سرگشتهی این ماه هلالی
من هستم و یاد تو و دریای خیالی
این گوشه همان گوشه و این میز همان میز
جای لب تو مانده بر این ساغر خالی
عمران صلاحی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استاد هرم نگشت تا دزد نشد
تا دزد نزد به دزد شاه دزد نشد
با طایفه بزرگ چو رفاقت بنمود
ان پنهان شریک وعیان بادزدنشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اندر سر ما همت کاری دگر است
معشوقه خوب ما نگاری دگر است
مولانا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را بکس
همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
فردوسی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
درس ادیب اگر بود زمزمهٔ محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
نظیری نیشابوری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
در و یاقوت برون از کمر خویش میار
که لب لعل تو از هر دو جهان ما را بس
حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس
حافظ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم بر آستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق
بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق
چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شدهست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق
ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق
:»حافظ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان مست ترم کن
:»حسین منزوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند
:»فاضل نظری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باهجر توهرشب زپی وصل توگویم
یارب توشب عاشق ومعشوق مکن روز
سنایی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر وپاکی دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگـر و طاعت شیطان دگر است
کـس نگفته است ونگوید که دد ودیو شویـد
نقش انسان دگر ومعنی انسان دگر است
کـس نیامد که ستاید ستم وتفرقه را
سخن از عدل دگر ، قصه احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست بعهـد
مرد پیمان دگر وبستن پیمان دگر است
هرکه دیدیـم بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است
رحیم معینی کرمانشاهی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
حافظ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم
ملک الشعرا بهار
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از خاک ، مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم “عشق” زمینیست
فاضل نظری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سال ها ای ارگ بم چون کوه سنگین بوده ای
شهریاران وطن را تخت رنگین بوده ای
ای بنای روزگاران کهن ای ارگ بم
مظهر آزادی ایران زمین درروز غم
گودرز حاتمی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طبیعت چه زیباست گر خرد انسان ها هم همانند طیبعت زیبا بود
گر از طبیعت بوی مهربانی میوزد گر انسان هم همانند طبیعت بوی مهربانی میداد
گر طیبعت بر ما هوای بیداری میدهد ای کاش انسان هم محبت بیداری همچون طبیعت میداشت
ابوالفضل محمدی سادوله
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر کجا هستم،باشم
آسمان مال من است.
پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است.
چه اهمیت دارد؟
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
من نمی دانم
که چرامیگویند:اسب حیوان نجیبی است،کبوترزیباست؟
وچرادرقفس هیچ کسی کرکس نیست؟
گل شبدرچه کم ازلاله ی قرمزدارد؟
چشمهارابایدشست،جوردیگربای ددید.
واژه ها رابایدشست.
واژه بایدخودباد،واژه بایدخودباران باشد.
چترهارابایدبست،
زیرباران بایدرفت
:»سهراب سپهری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
نه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکست
چراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست
امیرخسرو دهلوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشسته ام با شب قمار مى كنم
و هرچه مى برم تاريكتر مى شوم
گروس عبدالملکیان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شب همه شب بدون تو در به درم، نگاه کن
عشق تو گشته هستیام چشم مرا به خواب کن
ایلیا مرادی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مشو، مشو، ز من خستهدل جدا ای دوست
مکن، مکن، به کفاند هم رها ای دوست
برس، که بیتو مرا جان به لب رسید، برس
بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست
بیا، که بیتو مرا برگ زندگانی نیست
بیا، که بیتو ندارم سر بقا ای دوست
اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد
من غریب ندارم مگر تو را ای دوست
چه کردهام که مرا مبتلای غم کردی؟
چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست
بگفت دشمن بدگو ز دوستان مگسل
برغم دشمن شاد از درم درآ ای دوست
از آن نفس که جدا گشتی از من بیدل
فتادهام به کف محنت و بلا ای دوست
ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده
مرا بر آتش محنت میازما ای دوست
چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست
مخواه بیش زیان من گدا ای دوست
ز لطف گرد دل بیغمان بسی گشتی
دمی به گرد دل پر غمان برآ ای دوست
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
دلم که با غم تو گشت آشنا ای دوست
ز روی لطف و کرم شاد کن بروی خودم
که کرد بار غمت پشت من دوتا ای دوست
ز همرهی عراقی ز راه واماندم
ز لطف بر در خویشم رهینما ای دوست
عراقی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
فاضل نظری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ازکلیــدشربگــــویم مــن دراینجا وقت خشم
کـــرده بسیاری هلاکت هـــــابدنیاوقت خشم
بودن وافســـانه ی آنرابه آتـــش می کشـــــد
می کندهمچون جهنّنم زندگی هاوقت خشــــم
نفسِ انسان همچوابلیس است درهنگام خشم
همچوشیطان می تنددردست وپاهاوقت خشم
می شــــــوداوبرخـــرشیطان سوارومی جهد
تاجهنّــــم می رودهـــــرباراوباپای خشــــــم
دوستـــــی هــــاداده بربادوخـــــریده دشمنی
چشــــــم ها رابسته ،لبهامی گشایدوقت خشم
هـــــرکه دراطراف اوباشندازخوبان به مهر
نیــــش خورده اززبان اوفراوان وقت خشم
برتصـــوّرهای خودمُهــــــرحقیقت می زند
میکنــــدآنرامِــــلاکِ اَمروفرمان وقتِ خشم
چشــــــم براطرافیانش بسته می داردزخشم
کس ندیده هیچگاه دراومـــــــداراوقت خشم
نفسِ شیطان وپریشان گویِ اودروقتِ خشم
می برداورابه هــــربیغوله آسان وقتِ خشم
دشمنی هــــادوستی هایش همـــه بیجا شده
منعکس گردیده خشمش روی آنهاوقتِ خشم
اززبانــــش دیدآسیــب فـــراوان بی حساب
بـــرنمی گــــــــرددچرااوبرمداراو قتِ خشم
خشـــم میگیـــردوازآن میکنــــــداوشربه پا
شـــرِّاودنیـــابســـوزدب ی محاباوقتِ خشــــم
تازه بعــــدازآن طلبکاراســــــت وداردادّعا
باکلیدی ازجهنّم هست همـــــراه وقتِ خشم
ابتداازخشـــــــــم میســـــوزانداومِهــــروو َفا
بعـــــدازآن میگرددآرام وپشیمان وقتِ خشم
دشمنی هــــادوستی هــــــایش همه بیجاشده
منعکس گردیده خشمش رویِ آنهـاوقت خشم
هست شرّش چون کلیدِشـــــرِّ بیجاوقتِ خشم
آرزودارم بمیردخشــــــمِ بیــــجاوقتِ خشـــم
احمد یزدانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیست حالی در دل شاعر خیالانگیزتر
از سکوت خلوت اندیشهزای نیمشب
:»رهی معیری
شعرگیف,گیف شعر,شعرهایgif
از فروغ فرخزاد لطفا بزارین
سلام _ درصفحات قبل موجوده ولی بازم چشم:»نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو خود ار با نگهی پاک بخود بینی
یابی آن گنج که جوئیش درین ویران
چو کتابیست ریا، بی ورق و بی خط
چو درختیست هوی، بی بن و بی اغصان
هیچ عاقل ننهد بر کف دست آتش
هیچ هشیار نساید بزبان سوهان
پروین اعتصامی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کس ندانست که من میسوزم
سوختن، هیچ نگفتن، هنر است
پروین اعتصامی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شبانگاهان که مه می رقصد آرام
میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من مست هوس ها
تن مهتاب را گیرم در آغوش
فروغ فرخزاد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه دگر فرصت نمی خواهم دگر
دیده ام را می گریزانم ز در
محو می شد کاش از این روزگار
دختر دریایی مهتاب وار
مرگ باید با دل هم بستر شود
تا هجوم آبی دریا رود
من به دنبال گریز و رفتنم
جا نمی گیرد در آغوش تنم
من دلی پر دارم از این سرنوشت
مرگ را با نام من باید نوشت
می گریزد مرگ از دریا شدن
ترس دارد از دل آبی من
پرگشا در بستر سردم بشین
تا دل از حسرت نگیرد بیش از این
دست من از عاشقی کوتاه شد
فکر رفتن در میان راه شد
آه از این حسرت بی انتها
می رود دل بی هدف تا به کجا
هر چه می پنداشتم بیهوده بود
پیکرش دریای پهناور نبود
مهزادمتقی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
مولانا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به ابیاتم نمیگنجید، وصف تو فقط گفتم
فدای یک نخ چادر نمازت حضرت مادر
رضوان باقری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دارم
همی دونم که درمانم ته داری
باباطاهر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندرین کار دل خویش به دریا فکنم
حافظ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باد آسایش ، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شـب یلدا نرود
سعدی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که دل بسپردم
عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم نامردم
من که روی از همه عالم به وصالت کردم
شرط انصاف نباشد که بمانی فردم
راست خواهی تو مرا شیفته میگردانی
گرد عالم به چنین روز نه من میگردم
خاک نعلین توای دوست نمییارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم
سعدی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
رهی معیری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن بهاَم ندادی
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی
به سر بلندتای سرو که در شب زمینکن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی
به کرانههای معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی
هوشنگ ابتهاج
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عاشقان هم، همه خوابند در این موقع شب
بی گمان، یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است
حامد عسکری