چرا حشرات جثههاي كوچكي دارند؟
چرا حشرات جثههاي كوچكي دارند؟
جانوران روي زمين داراي جثههاي متفاوتي هستند. مهرهداران، نرمتنان، كرمها، حشرات و... همگي متعلق به سلسله جانوري هستند. ولي مشاهده ميكنيم كه افراد آنها از نظر بزرگي جثه تفاوت زيادي با هم نشان ميدهند. بزرگترين حيوانات مانند نهنگ و زرافه در رده پستانداران قرار دارند و كوچكترين آنها مثل حشرات و كنهها در گروه بندپايان هستند.
كوچكي يا بزرگي صفات نسبي هستند و يك چيز به تنهايي نميتواند كوچك يا بزرگ باشد و تنها در مقايسه با چير ديگري بزرگتر يا كوچكتر است. اگر ما در دنيا فقط حشرات را مشاهده ميكرديم نميتوانستيم بگوييم آنها جانوران كوچكي هستند ولي وقتي يك مگس را در كنار يك اسب مشاهده ميكنيم تفاوت زياد اندازه آنها ما را متعجب ميسازد و اين سوال را در ذهن ايجاد ميكند كه، چرا جثه حشرات نسبت به ساير جانوران كوچكترند؟«به علت وزن محدود اسكلت خارجي سخت، اندازه هيچ جانور بندپايي از حد معيني تجاوز نميكند»(1)(2). (يعني اسكلت خارجي سخت و محكم بند پايان از رشد زياد بدن آنها جلوگيري ميكند). اين جوابي است كه جانور شناسان و حشره شناسان به اين سوال ميدهند. ولي اين جواب حتي خود آنها را قانع نميكند، چون خيلي از حشرات بدن نرمي دارند ولي باز هم كوچكند، در مقابل خرچنگها اسكلت خارجي سختي دارند ولي خيلي بزرگتر از حشراتند! حشرهشناسان ساختمان بدن يك حشره را با ساختمان بدن جانور بزرگتري، مانند زرافه مقايسه ميكنندو به دنبال عاملي هستند كه مانع بزرگ شدن آنها ميشود ولي تا كنون موفقيت چنداني حاصل نكردهاند، ما براي اينكه به جواب مناسبي دست پيدا كنيم بهتر است در مسير ديگري حركت كنيم، به اين ترتيب كه، به جاي جستجوي عامل بازدارندهء رشد حشرات در جستجوي دستگاهي در بدن زرافه باشيم كه كمك به بزرگ شدن جثه زرافه ميكند در واقع در پي دستگاهي خواهيم بود كه در ساختمان بدن زرافه وجود دارد ولي در بدن حشرات وجود ندارد و در عين حال در ارتباط با بزرگي جثه هم هست.
مهمترين قسمت بدن هر جانور سر اوست كه مغز را حمل ميكند. مغز مهم و حساس است و در هر لحظه بايد آب و مواد لازم به اندازه كافي به آن برسد. رسانيدن آب و مواد لازم به مغز به عهده دستگاه گردش خون است، قلب همانند تلمبهاي خون را كه حامل آب و مواد غذايي است به گردش در ميآورد و رگها همانند لولههايي خون را به مغز وساير اندامها هدايت ميكنند. فرض كنيد ميخواهيم آب را از مخزن آبي كه در پايين ساختمان بلندي قرار دارد براي مصرف ساكنين به طبقات بالاي ساختمان بفرستيم. اگر يك پمپ آب و مقداري لولهء آب داشته باشيم اين كار به راحتي امكان پذير است و آب به نقاط دلخواه ما در طبقات مختلف ساختمان خواهد رسيد. اما اگر لولهء آب در اختيار نداشته باشيم و اين كار را تنها با پمپ آب انجام دهيم كارمان خيلي مشكل خواهد شد.پمپ آب بدون كمك لولههاي آب نميتواند آب را به نقاط مورد نظر ما در طبقات بالاي ساختمان برساند و تنها آب را تا اندازهاي به طرف بالا پرتاب خواهد كرد. در اين صورت نه تنها آب به طبقات بالا نخواهد رسيد بلكه در طبقات پايين هم به جاي نقاط دلخواه (حمام، آشپزخانه و ....) به اتاقها و ديوارها پاشيده خواهد شد. با نبود لوله آب ما مجبور خواهيم شد ساختمانهاي بلند نسازيم و به ساختمانهاي كم ارتفاع قانع باشيم تا بتوانيم آب را براي مصرف ساكنين برسانيم.
در ساختمان بدن زرافه، هم تلمبه قوي (قلب) وجود دارد و هم لولههاي آب فراوان (سرخرگها، مويرگها، رگهاي لنفي)، پس بدن زرافه قادر است خون را به راحتي به ارتفاع بالا جايي كه مغز در آنجا قرار دارد و هم ساير اندامها و دستگاههاي بدن برساند. هر اندام در بدن زرافه به مقدار مورد نياز خون دريافت ميكند. وقتي زرافه غذا ميخورد خون، بيشتر به دستگاه گوارش هدايت ميشود، وقتي ميدود خون، بيشتر به پاها ميرود. هر سلولي كه در بدن زرافه وجود دارد در صورت نياز به آب و مواد لازم، كافي است كه آنها را از مويرگ نزديك خود دريافت كند و هر ماده اضافي و زائد خود را به مويرگ بفرستد.
ولي در ساختمان يك حشره وضع به گونه ديگري است. در آنجا خبري از آب لولهكشي شده نيست. فقط پمپ (قلب ساده) وجود دارد كه خون را از عقب بدن گرفته به جلوي بدن ميراند. نه تنها طبقات بالايي در ساختمان او وجود ندارند در اتاقهاي پايين نيز آب به جاي اينكه در لولههايي جزيان داشته باشد تمام اتاقها را پر كرده است و ساكنين آن غوطهور در آب هستند، افراد هم، مواد غذايي از آب دريافت ميكنند وهم زبالههايشان را در اين آب ميريزند. حشرات داراي دستگاه گردش خون باز هستند يعني رگي در بدن آنها وجود ندارد و خون به طور باز در سراسر بدن گردش ميكند و همه جا پر از خون بوده، اندامها و دستگاههاي بدن داخل آن غوطهورند. هم آب و مواد لازم را از آن ميگيرند و هم مواد زائدشان را به داخل آن رها ميكنند. به علت فقدان رگهاي خوني قلب نميتواند خون را به نقاط دور و ارتفاع بالا برساند به همين خاطر تمام دستگاههاي بدن مجبورند دور و بر قلب جمع شوند و زياد از آن فاصله نگيرند تا با كمبود آب و مواد مواجه نشوند. دستگاه گردش خون يك حشره اختيار چنداني در ميزان پخش خون به اندامهاي مختلف ندارد و هر اندام ،نزديكتر به قلب باشد بيشتر مواد لازم را دريافت ميكند و وضعش بهتر است. مغز چون مهمتر از همه است درست در جلوي آئورت، جايي كه خون بيرون ميآيد قرار دارد و قلب هميشه خون را از قسمت عقب بدن گرفته و به طرف سر ميراند. اگر مغز حشره بخواهد همانند زرافه در ارتفاع بالايي قرار گيرد به علت نبود رگهاي خوني، قلب نخواهد توانست خون را به آنها بفرستد، پس مغز و ساير اندامهاي حشره مجبورند در نزديكي قلب قرار گيرند يعني جثهء حشره مجبور است كوچك باشد.
پس به اين ترتيب معلوم ميشود هر جانور كه بخواهد جثهاش را بزرگ كند و سر را بالا بگيرد بايد وسايل انتقال خون را داشته باشد و چون حشرات اين وسايل را ندارند نميتوانند جثهء خود را بزرگتر كنند. يعني حشرات به دليل نداشتن رگهاي خوني جثهء كوچكي دارند و زرافه با داشتن رگهاي متعدد ميتواند به آن بزرگي بشود. در كل ميتوان گفت جانوري كه دستگاه گردش خون كاملتري دارد جثهء بزرگتري دارد. براي روشن شدن بهتر موضوع دستگاه گردش خون و جثهء جانوران ديگر را نيز با هم مقايسه كنيم. در گروه كرمها گونههايي هستند كه كلا فاقد دستگاه گردش خون هستند. اين چنين افرادي جثههاي خيلي ريز و ميكروسكوپي دارند مانند نماتدها و .... بعضي از كرمها داراي دستگاه گردش خون ساده متشكل از چند رگ طولي و قلب ساده ميباشند. اين گونهها ميتوانند جثهء خود را كمي بزرگتر كنند مانند كرمهاي Pharonidea Spiunculoidea, Brachiopoda و ..... در بين كرمها تنها كرمهاي حلقوي هستند كه دستگاه گردش خون پيشرفتهاي متشكل از رگهاي خوني طولي و جانبي، چندين رگ و مويرگها ميباشند و داراي گردش خون بسته اند. با داشتن چنين دستگاه گردش خوني، كرمهاي حلقوي بزرگترين گونههارا در ميان كرمها دارا هستند. مانند گونههاي Rhinodrilus fafneri از اكوادور كه 210 سانتيمتر طول و 2.5 سانتيمتر قطر دارد. و گونه Eunice gigantean كه 3 متر طول دارد.
در گروه نرمتنان ما انواع دستگاه گردش خون را مشاهده ميكنيم. هم دستگاه گردش خون باز و هم دستگاه گردش خون بسته. افرادي كه دستگاه گردش خون باز و رگهاي كم و قلب ساده دارند مانند دو عصبيها و شكمپايان، جثههاي كوچكتري دارند. آنهايي كه دستگاه خونشان كمي پيشرفته تر است مانند دو كفهايها، جثهشان هم به همان اندازه بزرگتر است و در نهايت سر پايان كه تكامل يافتهترين نرمتنان هستند و دستگاه گردش خون بسته با رگهاي خوني متعدد و قلبهاي چند حفرهاي تكامل يافته دارند، جثهشان نيز از همهء نرمتنان ديگر بزرگتر است. مثل هشتپاهاي بزرگ و گونهء Architeuthis كه بدني به طول 2.5 متر و بازوهايي به طول 12 تا 18 متر دارد و در سواحل شرقي كانادا زندگي ميكند.
در گروه بند پايان همگي افراد داراي گردش خون باز هستند براي همين، جثهء آنها نميتواند خيلي بزرگتر شود. با اين حال درجهء تكامل دستگاه گردش خون در تمامي افراد اين گروه به يك اندازه نيست. خرچنگها در بين بندپايان بزرگترين گونهها را دارا هستند چون دستگاه گردش خون آنها علاوه بر قلب داراي سرخرگهاي متعددي نيز ميباشد و قلب ميتواند خون را به وسيله آنها به فواصل نسبتا دورتري هدايت كند اما باز هم به دليل فقدان مويرگها و سياهرگها خون در حفره عمومي بدن پخش ميشود و دستگاه گردش خون، باز است. دستگاه گردش خون عقربها و بعضي ديگر از بندپايان داراي تعداد كمتري سرخرگ است به همين دليل جثهشان كوچكتر از خرچنگها است. حشرات كلا فاقد رگهاي خوني هستند و تنها داراي يك رگ پشتي كه در انتها به آئورت كوتاهي ختم ميشود، هستند. براي همين حشرات جثههاي خيلي كوچكتري دارند. در بين خود حشرات نيز آنهايي كه رگ پشتي درازتر دارند مانند سوسكها ، ملخها و ... بدنهاي بزرگتري نسبت به آنهايي كه داراي رگ پشتي كوتاهتر دارند، ميباشند؛ مثل شپشكهاي نباتي و .... اما حشرات با اين جثهء كوچك، كوچكترين بندپايان نيستند و اين مقام را كنهها به خود اختصاص دادهاند. كنههاي انگل نباتي حتي كوچكتر از 0.1 ميليمتر هستند و بايد آنها را با وسايل بزرگ كننده مشاهده كرد مانند كنههاي خانواده Eryophidea . با اين ترتيب اين كنههاي كوچك بايد از حشرات نيز دستگاه گردش خون سادهتري داشته باشند و اين طور هم هست. كنههاي بزرگتر همانند حشرات رگهاي پشتي و قلب ساده را دارا هستند ولي در كنههاي كوچكتر اين اندامها نيز وجود نداشته و گردش خون تنها توسط عضلات بدني و حركت اندامهاي دروني مثل دستگاه گوارش عملي ميشود (5).
در گروه مهره داران نيز افرادي كه دستگاه گردش خونشان كاملتر است جثههايشان نيز بزرگتر است مثل پستانداران كه كاملترين دستگاه گردش خون را دارند و براي همين بزرگترين گونهها را نيز دارا ميباشد مانند نهنگها، فيل، زرافه و ....
پس نتيجيهء كلي اينكه هر جانوري كه روي زمين زندگي ميكند يك رابطهء مستقيمي بين تكامل دستگاه گردش خونش و بزرگي جثهء او برقرار بوده و هيچ كدام، از اين قاعده مستثني نميباشند.
یک تئوری جدید در مورد: چرا حشرات جثه های کوچکی دارند؟
قبل ازتوضیح تئوری جدید خودم، اشاره میکنم به تئوریهایی که قبلا دراین زمینه ارائه شده اند.
تئوری اسکلت خارجی:
حشرات دارای اسکلت خارجی هستند و این نظریه به این موضوع اشاره میکند که، این اسکلت نمیتواند زیاد رشد کند. در واقع حشره در داخل این اسکلت زندانی میشود و نمیتواند بیشتر رشد کند.
همه بند پایان دارای اسکلت خارجی هستند، و بعضی از آنها مثل خرچنگها میتوانند جثه نسبتا بزرگی داشته باشند که مغایر با این نظریه است. در عوض حشراتی هم وجود دارند که اسکلت خارجی نرمی دارند ولی بازهم نمیتوانند بزرگ شوند. همچنین در گذشته، یعنی250 میلیون سال پیش حشراتی با جثه های بزرگ وجود داشتند ( مثل سنجاقکهای به طول 75 سانتیمتر) و این نظریه نمیتواند علت وجود آنها را توضیح دهد.
تئوری دستگاه تنفس:
دستگاه تنفس حشرات از لوله های باریک و موئین به نام تراشه تشکیل شده است که اکسیژن را مستقیما از روزنه های موجود در سطح بدن، به تمام سلولهای داخلی بدن حشره میرساند. یعنی بر خلاف دیگر جانوران، اکسیژن توسط خون حمل نمیشود. بلکه با استفاده از پدیده انتشار، اکسیژن در داخل تراشه ها جریان می یابد و به سلولها میرسد.
این تئوری بیان میکند که انتشار اکسیژن در داخل تراشه ها ، تنها در فاصله های کوتاه امکان پذیر است و اگر حشرات جثه بزرگ داشته باشند، طول تراشه ها زیاد شده و اکسیژن نخواهد توانست به سلولها برسد. بدین جهت حشرات مجبور هستند جثه کوچک داشته باشند. در مورد وجود حشرات بزرگ در گذشته نیز این تئوری وجود اکسیژن، با درصد بالا را، در جو زمین پیش بینی میکند. طبق این نظریه درصد اکسیژن اتمسفر در250 میلیون سال پیش، بیشتر از درصد اکسیژن امروزی بوده است و این درصد بالای اکسیژن ، انتشار اکسیژن را در داخل تراشه های طویل امکان پذیر می ساخته است. در نتیجه حشرات در میتوانستند به 75 سانتیمتر بزرگی برسند.
این خلاصه ای بود از تئوریهای موجود در این زمینه.
نظریه جدید من در این مورد:
تئوری دستگاه گردش خون (انتقال مواد در گیاهان):
تئوری من بر اساس دستگاه گردش خون جانوران است. تئوری قدرت و تکامل دستگاه گردش خون جانوران را باهم مقایسه کرده و رابطه ای بین بزرگی جثه و قدرت دستگاه گردش خون عنوان میکند. طبق این نظریه هر قدر دستگاه گردش خون کاملتر و قویتر باشد جثه جانوران میتواند بزرگتر باشد. دستگاه گردش خون حشرات خیلی ناقص است و فاقد رگهای خونی است. بدن حشرات با نداشتن رگهای خونی، نمیتوانند خون را که حاوی مواد غذایی است به سلولهای دوردست برسانند، بدین جهت بدن حشرات مجبور است کوچک بماند.
در این تئوری فشار هوا و نیروی جاذبه زمین، دو عامل فیزیکی هستند که بر روی عمل کرد دستگاه گردش خون جانوران اثر میگذارند. بیشترین نیروی دستگاه گردش خون صرف غلبه بر جاذبه زمین میشود. هر قدر دستگاه گردش خون قوی باشد، بیشتر میتواند بر جاذبه زمین غلبه کند و خون را بالاتر به طرف مغز جانور بفرستد. در نتیجه جانور بیشتر میتواند بزرگتر و قد بلند تر بشود. مثل فیلها و زرافه ها که تکامل یافته ترین و قویترین دستگاه گردش خون را دارا هستند، در نتیجه بزرگترین و بلندترین قد را هم در بین جانوران دارا هستند.
برای امکان وجود حشرات بزرگ جثه و همچنین دیگر جانوران بزرگ جثه مثل دایناسورها و ماموتها در زمان گذشته، این تئوری یک جاذبه کم را در آن زمانها پیش بینی میکند. طبق این نظریه مقدار نیروی جاذبه زمین در گذشته کمتر از مقدار کنونی آن بوده است به همین دلیل دستگاه گردش خون جانوران میتوانست بهتر به آن غلبه کند و جثه جانوران را بزرگتر کند ولی با گذشت زمان جاذبه زمین افزایش یافته و جانوران مجبور شده اند جثه های خود را کوچکتر کنند.
همانطور که میدانید برای انقراض دایناسورها تئوریهای مثل برخورد شهاب سنگ و یا فعالیت آتشفشانها مطرح شده است. که هر کدام معایب فراوانی دارد. برای انقراض ماموتها، دورانهای یخبندان و برای دیگر انقراضها نیز تئوریهای بیشمار دیگر مطرح شده است. در مورد جثه گیاهان و انقراض گیاهان ابتدایی غول پیکر مانند دم اسبیان و پنجه گرگی های دوران کربونیفر هم تئوریهای زیادی مطرح است.
تئوری جدید من میتواند پاسخگوی تمامی این سوالها در قالب یک تئوری باشد. و لازم نیست برای هر کدام از این مسائل یک تئوری متفاوت مطرح شود.
نام تئوری من هست:
رابطه بین جاذبه زمین و تکامل.
این نظریه میتواند به سوالهای فراوانی در مورد جانوران و انقراض آنها که تابحال بدون پاسخ بوده اند پاسخ بدهد.
این نظریه در قالب چند مقاله تنظیم شده است که مجموع این مقالات به صورت یک کتاب در آمده است. عنوان این کتاب نظریه افزایش جاذبه زمین است، که با شابک به شماره
8-04-7061-964 در سال 1379 در 120 صفحه به چاپ رسیده است.
ترجمه انگلیسی این کتاب در سایت اینترنتی زیر قرار داده شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رامین امیرمردفر
1388.4.15
یک تئوری جدید در مورد: چرا حشرات جثه های کوچکی دارند؟
قبل ازتوضیح تئوری جدید خودم، اشاره میکنم به تئوریهایی که قبلا دراین زمینه ارائه شده اند.
تئوری اسکلت خارجی:
حشرات دارای اسکلت خارجی هستند و این نظریه به این موضوع اشاره میکند که، این اسکلت نمیتواند زیاد رشد کند. در واقع حشره در داخل این اسکلت زندانی میشود و نمیتواند بیشتر رشد کند.
همه بند پایان دارای اسکلت خارجی هستند، و بعضی از آنها مثل خرچنگها میتوانند جثه نسبتا بزرگی داشته باشند که مغایر با این نظریه است. در عوض حشراتی هم وجود دارند که اسکلت خارجی نرمی دارند ولی بازهم نمیتوانند بزرگ شوند. همچنین در گذشته، یعنی250 میلیون سال پیش حشراتی با جثه های بزرگ وجود داشتند ( مثل سنجاقکهای به طول 75 سانتیمتر) و این نظریه نمیتواند علت وجود آنها را توضیح دهد.
تئوری دستگاه تنفس:
دستگاه تنفس حشرات از لوله های باریک و موئین به نام تراشه تشکیل شده است که اکسیژن را مستقیما از روزنه های موجود در سطح بدن، به تمام سلولهای داخلی بدن حشره میرساند. یعنی بر خلاف دیگر جانوران، اکسیژن توسط خون حمل نمیشود. بلکه با استفاده از پدیده انتشار، اکسیژن در داخل تراشه ها جریان می یابد و به سلولها میرسد.
این تئوری بیان میکند که انتشار اکسیژن در داخل تراشه ها ، تنها در فاصله های کوتاه امکان پذیر است و اگر حشرات جثه بزرگ داشته باشند، طول تراشه ها زیاد شده و اکسیژن نخواهد توانست به سلولها برسد. بدین جهت حشرات مجبور هستند جثه کوچک داشته باشند. در مورد وجود حشرات بزرگ در گذشته نیز این تئوری وجود اکسیژن، با درصد بالا را، در جو زمین پیش بینی میکند. طبق این نظریه درصد اکسیژن اتمسفر در250 میلیون سال پیش، بیشتر از درصد اکسیژن امروزی بوده است و این درصد بالای اکسیژن ، انتشار اکسیژن را در داخل تراشه های طویل امکان پذیر می ساخته است. در نتیجه حشرات در میتوانستند به 75 سانتیمتر بزرگی برسند.
این خلاصه ای بود از تئوریهای موجود در این زمینه.
نظریه جدید من در این مورد:
تئوری دستگاه گردش خون (انتقال مواد در گیاهان):
تئوری من بر اساس دستگاه گردش خون جانوران است. تئوری قدرت و تکامل دستگاه گردش خون جانوران را باهم مقایسه کرده و رابطه ای بین بزرگی جثه و قدرت دستگاه گردش خون عنوان میکند. طبق این نظریه هر قدر دستگاه گردش خون کاملتر و قویتر باشد جثه جانوران میتواند بزرگتر باشد. دستگاه گردش خون حشرات خیلی ناقص است و فاقد رگهای خونی است. بدن حشرات با نداشتن رگهای خونی، نمیتوانند خون را که حاوی مواد غذایی است به سلولهای دوردست برسانند، بدین جهت بدن حشرات مجبور است کوچک بماند.
در این تئوری فشار هوا و نیروی جاذبه زمین، دو عامل فیزیکی هستند که بر روی عمل کرد دستگاه گردش خون جانوران اثر میگذارند. بیشترین نیروی دستگاه گردش خون صرف غلبه بر جاذبه زمین میشود. هر قدر دستگاه گردش خون قوی باشد، بیشتر میتواند بر جاذبه زمین غلبه کند و خون را بالاتر به طرف مغز جانور بفرستد. در نتیجه جانور بیشتر میتواند بزرگتر و قد بلند تر بشود. مثل فیلها و زرافه ها که تکامل یافته ترین و قویترین دستگاه گردش خون را دارا هستند، در نتیجه بزرگترین و بلندترین قد را هم در بین جانوران دارا هستند.
برای امکان وجود حشرات بزرگ جثه و همچنین دیگر جانوران بزرگ جثه مثل دایناسورها و ماموتها در زمان گذشته، این تئوری یک جاذبه کم را در آن زمانها پیش بینی میکند. طبق این نظریه مقدار نیروی جاذبه زمین در گذشته کمتر از مقدار کنونی آن بوده است به همین دلیل دستگاه گردش خون جانوران میتوانست بهتر به آن غلبه کند و جثه جانوران را بزرگتر کند ولی با گذشت زمان جاذبه زمین افزایش یافته و جانوران مجبور شده اند جثه های خود را کوچکتر کنند.
همانطور که میدانید برای انقراض دایناسورها تئوریهای مثل برخورد شهاب سنگ و یا فعالیت آتشفشانها مطرح شده است. که هر کدام معایب فراوانی دارد. برای انقراض ماموتها، دورانهای یخبندان و برای دیگر انقراضها نیز تئوریهای بیشمار دیگر مطرح شده است. در مورد جثه گیاهان و انقراض گیاهان ابتدایی غول پیکر مانند دم اسبیان و پنجه گرگی های دوران کربونیفر هم تئوریهای زیادی مطرح است.
تئوری جدید من میتواند پاسخگوی تمامی این سوالها در قالب یک تئوری باشد. و لازم نیست برای هر کدام از این مسائل یک تئوری متفاوت مطرح شود.
نام تئوری من هست:
رابطه بین جاذبه زمین و تکامل.
این نظریه میتواند به سوالهای فراوانی در مورد جانوران و انقراض آنها که تابحال بدون پاسخ بوده اند پاسخ بدهد.
این نظریه در قالب چند مقاله تنظیم شده است که مجموع این مقالات به صورت یک کتاب در آمده است. عنوان این کتاب نظریه افزایش جاذبه زمین است، که با شابک به شماره
8-04-7061-964 در سال 1379 در 120 صفحه به چاپ رسیده است.
ترجمه انگلیسی این کتاب در سایت اینترنتی زیر قرار داده شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رامین امیرمردفر
1388.4.15
MetaPhisic and Evolution Theory
دوستان سلام.
از بحث هايتان استفاده كرديم ... متشكرم.
نظريه ي مخالفان نظريه تكامل :
quote=bb;1672073]
از مهمترین دلایلی که طرفداران این نظریه برای اثبات مدعای خود میآورند میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد:
۱) وجود پیچیدگیهای غیر قابل فروکاست در هستی
۲) وجود پیچیدگیهای کاملا مشخص شده در هستی
۳) وجود ثوابت فیزیکی كه مقدارشان دقیقا تنظیم شده است
باید منتظر ماند و دید که داور بی رحم علم− که چیزی جز آزمایشات زیستشناختی پیش رو نیست− در نهایت به نفع کدام جبهه رای صادر خواهد کرد و کدام یک از این نظریات بهتر خواهد توانست نتایج آزمایشات را توجیه کند.
[/quote]
البته اين انتظار چندان مفيد نخواهد بود از اين جهت كه تغييري در اساس نظريه تكامل ( و نه لزوما نظريه داروين ) به لحاظ درستي يا نادرستي آن ايجاد شود. چرا كه نه تنها :
نقل قول:
شواهد زيادي از تكامل پشتيباني ميكنند . امروزه برعكس زمان داروين، اين شواهد به بقاياي فسيلي محدود نميشوند. زيستشناسي مولكولي شواهد محكمي بر تاييد آن فراهم كرده است .
و :
نقل قول:
اجماع علمي درباره تكامل شگفتانگيز است آن دسته از دانشمنداني كه سخنان آنان به عنوان مخالفان نظريهي تكامل مطرح ميشود، در خود تكامل شك ندارند، بلكه جنبههايي از چگونگي تكامل را نميپذيرند.
و:
تاكنون هيچ عامل غير فيزيكي و غير شيميايي - كه موثر در تنوع و تحول گونه هاي زيستي - باشد، اثبات نشده است و حتي احتمالي علمي مبني بر وجود چنين عواملي نيز وجود نداشته است.
بلكه :
اصولا عقل فلسفی و علمی انسان با متافيزيك ناسازگار و بيگانه است. اما واقعيت اينه كه نميشه در اين باره با رعايت قوانين سايت به ادامه ی بحث پرداخت. پس من مجبورم پيشنهاد كنم كه خودتان در اينترنت به دنبال منابع بيشتر برويد و يا از اطلاعات دوستان حاضر در سايت بهره مند شود.
با توجه اينكه اغلب دوستان مايل به بررسي رابطه ی بين نظريه تكامل و نظريات دينی و يا ابعاد انسان شناسي و جامعه شناختي اين نظريه هستند ، پيشنهاد ميكنم كه كتاب
"The God Delusion" اثر Richard Dawkins را مطالعه كنيد.
در ضمن دوستانی كه نگران تغيير اعتقادات مذهبي شان هستند و يا دچار دغدغه هايي فلسفي از اين نوع ؛ بطوريكه برخي ها حاضرند براي مصون ماندن عقيده هاشان بصورت زير به مخالفت با تئوري تكامل بپردازند :
نقل قول:
دوستان این ها همه نظریه هستن احتمال داره روزی تغییر کنن
هیچ دلیلی برای تکامل انسان از میمون وجود نداره . و فعلا به خاطر یه مشت فسیل ما این نطریه رو قبول کردیم احتمال داره در آینده ثابت شه که این فسیل ها متعلق به موجودات دیگر بوده .
نگران نباشد ؛ چون به سادگي هر چه تمام تر ، ميتوان حاصل قرن ها تحقيق دانشمندان را با تغييري محسوس يا نيمه-محسوس در تفسير كتب مقدس - البته در صورت تناقض با يافته هاي علمي - التيام بخشيد و يا آن را در اذهان آدمي خنثي نمود.
منشا حيات پيچيدهتر شد: چهرهاي جديد از جدمشترک همه موجودات جهان
بیولوژیستها طی مطالعه ای جدید به این نتیجه رسیده اند که آخرین جد مشترک موجودات جهان پیچیده تر از چیزی است که از گذشته تصور می شده است.
مطالعه ای جدید نشان می دهد معجون شیمیایی که حیات به تدریج از آن تکامل پیدا کرد و به گونه های مختلفی تبدیل شد نسبت به آنچه از ابتدا تصور می شد، بسیار پیچیده تر است. آخرین جد مشترک جهانی یا LUCA نامی است که به ارگانیزمی اولیه اختصاص داده شده و اکنون می توان نشانه های آن را در تمامی گونههای زیستی از گیاهان گرفته تا حیوانات، قارچها و جلبکها پیدا کرد.
درباره این جد بزرگ حیات اطلاعات بسیار محدودی در اختیار دانشمندان است و تعدادی از دانشمندان هنوز در مورد اینکه آیا LUCA اصلا یک سلول بوده یا نه، تردیدهایی دارند. اما مطالعه ای جدید نشان می دهد LUCA ارگانیزمی پیچیده تر از تصور اولیه بوده و از ساختاری پیچیده برخوردار بوده که می تواند آن را به عنوان یک سلول معرفی کند. نتایج این مطالعه بر اساس مطالعه ای چندین ساله بر روی ویژگی های سلولهای میکروبی انجام گرفته بود، ارائه شده است.
در این مطالعه تصریح شده است که سلولهای میکروبی از تمرکز بالایی از پلی فسفاتها، نوعی واحد انرژی در میان سلولها، برخوردار بوده که این مخزن پلی فسفات نشانگر اولین "ارگانل" یا اندامک جهانی شناخته شده بوده است. ارگانل واحدی ویژه در سلولها است که مانند اندامهای مختلف بدن انسان، درون سلول عملکردهای متفاوتی را به عهده دارد.
حضور ارگانل در تمامی شاخه های درخت زندگی از قبیل باکتری ها، آرکیا" و یوکاریوتها پدیده ای رایج نبود و دانشمندان به این اجماع رسیده بودند که این ساختار در باکتری ها نیز وجود ندارد.
با این همه در سال 2003 تیمی از محققان دانشگاه ایلینویز نشان دادند که ساختار مخزن پلی فسفات در باکتری ها از نظر فیزیکی، شیمیایی و عملکرد شباهت زیادی به ارگانلی به نام "اسیدوکلسی سوم" ها دارد، ارگانلی که در بسیاری از یوکاریوتهای تک سلولی یافت می شوند.
این به آن معنی است که اسیدوکلسی سُومها پیش از شاخه های یوکاریوتی و باکتریایی درخت زندگی به وجود آمده اند و به این شکل ارگانل قدمتی بیشتر از آنچه پیشتر دانشمندان برای آن متصور شده بودند، پیدا خواهد کرد.
محققان در مطالعه جدید تاریخ تکامل آنزیم پروتئینی به نام V-H+PPase که در تمامی شاخه های درخت حیات مشترک است را مورد بررسی قرار دادند. با مقایسه ژنهای این پروتئین در صدها ارگانیزم از هر سه دامنه حیات محققان موفق به ارائه شجره نامه ای شدند که نشان می دهد آنزیمهای مختلف در ارگانیزمهای متفاوت با یکدیگر در ارتباطند از این رو آنزیمها برای داشتن چنین ویژگی باید از LUCA نشأت گرفته باشند، یعنی زمانی پیش از انشعاب پیدا کردن شاخه های درخت زندگی به وجود آمده باشد.
محققان می گویند برای توضیح این پدیده می توان سناریوهای مختلفی را در نظر گرفت، اما ممکن ترین آنها می تواند این باشد که پیش از آغاز ایجاد تنوع در گونه های زیستی، آنزیم بر روی زمین وجود داشته است.
بر اساس گزارش دیلی میل، این یافته ها نشان می دهند LUCA نسبت به ساده ترین ارگانیزمهایی که امروز وجود دارند، ساختاری پیچیده تر داشته است و طی فرایندهای تکاملی به جای پیچیده تر شدن خود را ساده تر کرده است.