ماشاالله چقدر استقبال : دی
قبلاً طرفدارای رضا بیشتر سر میزدن اینجا ...
امروز مهران یه لینک به من داد که کل ابهاماتم در مورد آهنگ داغ رو از بین برد ! : دی
پست وبلاگ رو به همراه پانویسهاش اینجا میارم، خوندنش جالبه ...
داغ
به : علیرضا امیری اسفندقه
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد كه آغشته به بوی نفس توست
از كوچه ما كاش گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم، اما
این خاک اگر قرص ِقمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک ؟
از تو خبری چند مگر داشته باشد
خاکستری از آن همه آتش، دل این خاک
از سینه ی من سوخته تر داشته باشد
*
آن روز كه ميبستي بار سفرت را
گفتي به پدر هر كه هنر داشته باشد
بايد برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار كه اين جاده خطر داشته باشد
گفتی : نتوان ماند از اين بيش ، یزیدی است
هر كس كه در اين معركه سر داشته باشد
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
كوه است دل مرد، ولی كوه، نه هر كوه
آن كوه كه آتش به جگر داشته باشد
كوهی كه بنوشد، بمكد، شيره ی خورشيد
كوهی كه ستاره، كه سحر داشته باشد
آن كوه كه نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه گهر داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هر چه بگویی
كوهی كه در آن نعره اثر داشته باشد
كوهی كه عبا باشدش از شعشعه ی نور
عمامهای از ابر به سر داشته باشد
آن کوه که یاقوت ، که یاقوت شهادت
در دامنه، در کتف و کمر داشته باشد
اين تاك كه با خون شهيدان شده سيراب
تا چند در آغوش تبر داشته باشد
دردا اگر از خوشه ی اين شاخه ی سرشار
بيگانه ثمر چيده و بر داشته باشد
باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
اين نيست بلایی كه سپر داشته باشد
*
رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم
تا با تو سر ِسير و سفر داشته باشد
رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر : کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود، چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد
باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
*
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
*
برگرد ، سفر طول كشيد ای نفس سبز
تا كی دل من چشم به در داشته باشد؟
مرتضی امیری اسفندقه
از کتاب چین کلاغ و همین طور کتاب کوار
یک : استاد اسفندقه این قصیده را در سوگ دومین برادر شهیدش (همو که مثنوی شگرف "بازوان مولایی" نیز در سوگش بود) سروده و به فرزند او نیز تقدیم کرده . در "تقدیم نومچه" ی کتاب چین کلاغ ، زیر سربرگ قصیده واره ی داغ ، چنین نوشته است :
علیرضا، نام تنها پسر ِ برادر شهیدم فرهاد (علی) است . او تا پنج سال پس از ازدواج با همه ی آرزو و انتظار، فرزندی نداشت . پنج سال، پس از ازدواج ، و پس از قطعنامه ی 598 ، شهید شد . آن هنگام فرزندش سه ماهه، در راه بود . در آخرین نامه اش نوشته بود : اگر ماندم و فرزند آمد و پسر بود نامش به یاد برادرم _ رضا _ رضاست و اگر نماندم به یاد من و رضا ، علیرضاست و همین شد
دو : چهار سال پیش بود که مرتضی امیری اسفندقه این قصیده را در دیدار همه ساله ی شاعران با رهبر انقلاب خواند و از آنجا بود که این قصیده مطرح شد و بر سر زبان شعر-دوستان افتاد
سه : رضا یزدانی خواننده و آهنگساز حوزه ی موسیقی راک کشورمان در آلبوم آخرش ساعت 25 شب که به تازگی منتشر شده است 14 بیت از این قصیده ی 25 بیتی را با همین نام (یعنی : داغ) اجرا کرده و بسیار خوب هم اجرا کرده . در بالا ابیاتی را که خوانده آبی کردم و آنها را که از قلم انداخته مشکی . دارم به این فکر می کنم که این اولین بار است که قصیده به طور جدی وارد موسیقی شده ، آن هم نه موسیقی مقامی و دستگاهی و نه حتی پاپ بلکه موسیقی راک . و به جز اینکه رضا زنگنه می گفت " قالب قصیده در شعر پارسی بسیار برای پاپ-راک در موسیقی مناسب است" من به این فکر می کنم که قالب قصیده (به خاطر اولا : حالت روایی فوق العاده اش و دوما : نظام موسیقایی ِ ساده و صمیمی هر بیت) کلا چقدر برای موسیقی ، مخصوصا مخصوصا موسیقی ای که تقریبا تند اجرا شود (مثل پاپ و راک و تصنیف در موسیقی ردیف - دستگاهی) مناسب است . زنده بادا این قالب پویا
پ ن : برای جبران 4500 تومانی که برای آلبوم بسیار ضعیف نوای نور استاد بزرگ حسین علیزاده دادم، چند تا از این آلبوم بسیار خوب 1500 تومانی خریدم . قربه الی الله
پ ن : در این آلبوم قطعات کوچه ملی + ساعت 25 شب + حس تاریخ + پیکان + داغ را بسیار دوست می دارم
پ ن : با تشکر ویژه از شاعران گرانمایه محمد حسین نعمتی و محمد مهدی سیار که توامان این آلبوم شگفت انگیز را به من معرفی کردند