با تجويز پزشك روان شناس هنوز نسخه شو دارم پرونده هم اونجا موجودهنقل قول:
آیا شما اولین بار که دوسال قبل دارو رو مصرف کردید مصرف خودسرانه بود یا تجویزی؟
Printable View
با تجويز پزشك روان شناس هنوز نسخه شو دارم پرونده هم اونجا موجودهنقل قول:
آیا شما اولین بار که دوسال قبل دارو رو مصرف کردید مصرف خودسرانه بود یا تجویزی؟
نقل قول:
پیگیری هم کردید یا رها کردید؟
(برای این میپرسم چون قاعدتن اگر با پزشکتون در ارتباط باشید در مورد دوز داروتون سوالی بوجود نمیاد)
پزشك چيز خاصي نگفت فقط دارو نوشت و گفت با مصرف اينا خوب ميشيننقل قول:
پیگیری هم کردید یا رها کردید؟
(برای این میپرسم چون قاعدتن اگر با پزشکتون در ارتباط باشید در مورد دوز داروتون سوالی بوجود نمیاد)
شايد با شرح حالي كه من دادم اينجوري برداشت كرده كه مشكل مهمي نيست
2 ماه مصرف کردم ولی کوچکترین تاثیری نداشتنقل قول:
دقیقا روانشناس براتون دارو تجویز کرد یا روانپزشک؟نقل قول:
درسته یا شما شرح حال ناقصی دادید یا پزشک خوبی نبودهنقل قول:
چون باید جلسات بعدی تعیین میکرد و نحوه ادامه دارو یا داروها رو مشخص میکرد
در هر حال راه همان مراجعه به یک روانپزشک حاذق و پیگیری درمان از مجرای عادیه
دو توصیه شخصی ساده: حتمن روابط سازنده و خالی از ظن و ترجیحن جدید در محیط واقعی ایجاد کنید....
زیاد ذهن رامشغول نکنید و بقول معروف در مسایل خرد نشوید(داخل جزییات نشوید)
موفق باشی
روانپزشك عزيزم اشتباه تايپي بودنقل قول:
قیقا روانشناس براتون دارو تجویز کرد یا روانپزشک؟
باور كن عزيزم به خيليا اعتماد كردم اما همشون بهم نارو زدن اونا باعث شدن من به همه بدبين بشم خيلي سخته برام اعتماد كردن به ديگراننقل قول:
دو توصیه شخصی ساده: حتمن روابط سازنده و خالی از ظن و ترجیحن جدید در محیط واقعی ایجاد کنید...
نقل قول:
بالاخره باید از جایی شروع کرد و ما خوب یا بد مجبور به تعاملیم
من نمیگم چشمهارو باید شست و همه چی باحاله و مانادانیم : )
ولی میگم بالاجبار چون جانور اجتماعی هستیم تنهایی در درونمان تولید زهر میکنه
باید از بد و بدتر بدرو انتخاب کرد..گاهی فلسفه عملگرایی بد نیست!
-اینها نظرات شخصی هستند و ربطی به موضوع اصلی تاپیک که طبیعتن پزشکی و تخصصی است ندارند
ميشه بيشتر توضيح بدين من 6 ساله تنها زندگي ميكنم ممكنه اين افسردگي و توهومات مال اين تنهايي زندگي كردن باشه؟نقل قول:
تنهایی در درونمان تولید زهر میکنه
جناب منم دقیقا مشکل شمارو دارم . یعنی ترس از اجتماع و شادی بیش از حد مخصوصا خنده زیادنقل قول:
قبلا این مشکل شدیدتر بود که بهتر شدم . دو قطبی هستش فک کنم .
من با رفتن به محیط خیلی خوب دانشگاه دوره کارشناسی ، توکل به خدا ، خواندن کتابهای خوب و
خود تلقین که باعث افزایش اعتماد به نفس شد مشکلمو حل کردم .
هیچکی وضعش به بدی من نمیتونسته باشه با توجه به فشارهای بسیار شدید روانی ( دوره تحصیل ، اذیت
وحشتناک پدرم ، اموزش سربازی ) . البته الان وضعم خیلی بهتر شده . به لطف خدا
الان هم یه مقدار مشکلات مالی فشار میاره که اونم با گرفتن وام و کسب و کار جدیدم حل میشه انشالله
فكر ميكنم منشا تمام بيماري هاي ما آزرده شدن كودك درون مون هست من انقدر به خواسته هاش بي توجهي كردم كه دچار بيماري هاي روحي و رواني شدم كسي مطلب درباره شفاي كودك درون داره؟
واقعا حرف قشنگی بود...نقل قول:
ببین من خجالتیم مثلا تو یه جمعی یه چیزی رو دوست دارم بگم با تمام وجودم ولی خجالتم و ترس گرفتن فیدبک
مانعم میشه....این میشه که من نمیگم و تو دلم میمونه . که باعث میشه دچار همین حرفهای قشنگی که زدید
بشیم. باورت نمیشه من 4 روزه دارم سیتالوپرام میخورم اینقد ردارم حرکات بچه گانه از خودم د رمیارم انگا رکودک
درونم خودشو داره خالی میکنه ... مثلا تو پارک شوخی کردن با دوستام و نترسیدن از گرفتن جواب...
کاری که هیچ وقت انجام نمیدادم و الانم ناخوداگاه میاد تو ذهنم انگار دست من نیست...
ولی هنوز هیچ اثری رویه فوبیای اجتماعیم نذاشته ...ولی بین دوستان خیلی خوب شدم.
اینم همون مطلبی که فرمودید بزاریم ( شفای کودک درون)
شفای کودک درون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم درون ما کاهش می یابد. در مقاله قبل به توضیح در باره شیوه های عملکرد افراد در سه سطح والد، بالغ، و کودک پرداختیم، ویزگی های کودک درون و نیاز های او را بررسی کردیم و طریقه شناخت آن را در مواقع مختلف زندگی ذکر نمودیم. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.
کودک درونتان علاقهمند به شنیدن چه چیزهایی است؟
او مایل است که به او بگویید:
دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همانطور که هستی میپذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی، متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آنطور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، میتوانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت میخواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.
پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون
وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواستهها و نیازهای کودک درون را سرکوب میکنید، در معرض خطرات زیر قرار میگیرید:
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه آرام باشید و استرسهای خود را کنترل کنید.
- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه میکنید و از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمیبرید.
- نسبت به افرادی که از زندگی لذت میبرند، بدبین میشوید.
- از صمیمی شدن با دیگران میترسید، منزوی میشویدو میترسید که در ارتباط با مردم بیکفایت ارزیابی شوید.
مراحل شفای کودک درون
مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشمهایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال (3 تا 8 ساله) مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنشهای کودکانه خود دقت کنید.
- خودتان را با هم بازیهایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت میبرید.
- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار میکنید.
اگر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.
مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
الف) کودک درونتان را چگونه وصف میکنید؟
ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟
ج) چگونه میتوانید پیامهای مثبت را به او انتقال دهید؟
د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟
مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامهریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آمادهاید. سه فعالیت زیر میتواند در برنامهریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.
فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشمهایتان را به روی زیباییهای طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حسهایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.
برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادیآور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گامهایی بردارید:
احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.
یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف میکند.
آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه میکنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.
فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.
سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان» خود را رها سازد.
سعی نکنید حالتها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.
بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.
برای خودتان چشن تولد بگیرید.
در مجموع، همه فعالیتهای ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد. بهعلاوه زخمهای احساسی شما زودتر بهبود مییابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتیهای جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.
منبع:
[PHP] http://www.tebyan.net/social/house_family/lifesknowledge/2008/7/28/70947.html [/PHP]
عزيزم سيتالوپرام رو با چه دوزي مصرف ميكني؟و ساخت كدوم شركته؟نقل قول:
باورت نمیشه من 4 روزه دارم سیتالوپرام میخورم اینقد ردارم حرکات بچه گانه از خودم د رمیارم انگا رکودک
درونم خودشو داره خالی میکنه ... مثلا تو پارک شوخی کردن با دوستام و نترسیدن از گرفتن جواب...
سیتالوپرام با دوز 20 میلی گرم صبح ها ادونه بعد از صبحانه. ساخت سبحان دارو.نقل قول:
مادرم دیشب رفت پیشه روانپزشکش که استاد دانشگاهه گفتش به پسرتون بگید اصلا قطع نکنه سیتالوپرام
خیلی براش خوبه مخصوص فوبیای اجتماعی و اضطراب اجتماعیه.
امروز صبح هم که رفتم بیرون واقعا تاثیرش رو حس کردم باروم نمیشد بعد 4 روز اینقدر خوب اثر کنه و اضطرابم
اینقدر کم بشه..
مصرف بلند مدتش اثر بدي رو كليه و كبد نداره؟نقل قول:
صلا قطع نکنه سیتالوپرام
من مادرم 2 ساله داره سیتالوپرام مصرف میکنه و هیچ مشکلی نداشته خداروشکر..نقل قول:
فکر نمیکنم اثر بدی داشته باشه.
اینجوری که من میبینم فکر کنم خودمم باید طولانی مدت مصرف کنم شاید تا آخر عمر..چون خیلی کمکم میکنه و خیلی خوب جلوی اضطرابم
رو میگیره
نسبت به قبل از مصرف اخلاقش تغيري كرده؟نقل قول:
من مادرم 2 ساله داره سیتالوپرام مصرف میکنه و هیچ مشکلی نداشته خداروشکر..
100 البته که تغییر کرده... خیلی مهروبنتر شده . قبلا همش اعصابش خورد بود الان آروم شده..نقل قول:
شاد شده خیلی تاثیر خوبی داره روش واسه همینه 2 ساله داره می خوره .
1 بار اومد نخوره دیگه دوباره همونجوری شد اعصابش زود خورد میشد و حتی افسردگی می گرفت
و گریه می کرد. بیشتر واسه افسردگیش می خورد اضطراب نداشت چون سنش هم زیاده تقریبا 39 سالشه..
من میدونم که مشکلاتی اضطرابیه من بیشتر بخاطر ژنتیکمه چون هم مادرم اضطرابی بوده هم پدرم.. هم خواهرم هم خودم
ولی داداش کوچیکم اینطوری نیست و از بچگی دوستان زیادی داشته و الانم داره و حتی با سن کمش میاد در مغازه و فروشندگی میکنه
سوم راهنمایی الان و لی تعریف میکنه میگه مهمونی که میریم خیلی خجالت می کشم یهویی باید به 50 نفر سلام کنم اون به ارث برده
کلا پدر مادرم 3 تا بچه اضطرابی به دنیا آوردن من تو 3 تا بچه از همه بیشتر راضطرابیم و 2 سال پیش هم دچا حملات عصبی شدم و تحت
درمان...
فکر می کنم نمیدونم البته اضطرابمون روی چشمممون هم تاثیر داره هر 5 نفر عینکی هم هستیم با شماره تقریبا یکی 3 آستیکمات
این روانشناس ها که میری پیششون
مثلا توانایی راه رفتن نداری میگه بدو
من 5 سال پیش بخاطر همین خجالتی بودنم. یه روانشناس می رفتم هر روز یه ساعت صحبت می کردیم.نقل قول:
بعد مثلا من هر کاری که می گفتم نمیتونم انجام بدم و این برام معضل شده می گفت باید انجام بدی.
می گفت وقتی با طرف مقابل صحبت میکنی تو چشمش باید نگاه کنی.
نمیدونم مهمون اومد خونتون برو پذرایی کن و .......
یه حرکتی هم انجام میداد می گفت چشماتو ببند حالا روی تمام اعضای بدنت تمرکز کن روی پات روی دستت
گفت حالا چه احساسی داری گفتم حس سرما گفت نه حس میکنی گرم شدی .
خلاصه 1 هفته رفتم پشت سر هم و خودش گفت برو روانپزشک باید دارو بخوری به یه روانپزشک معرفیم کرد.
روانشناس ها چیزهایی میدونند که دیگران و پزشکها و داروسازها نمیدونند.نقل قول:
واقعا روانشها خیلی اطلاعات زیادی دارند و خیلی زندگیها رو نجات دادند..نقل قول:
من پسرعمم اسمش مرتضی عاشق دختر عموش زهرا شد.
زهرا پدرش آدم با عقیده و مذهبی و مرتضی آدم امروزی و اهل آهنگ زندگی راحت .
اینا اول نامزدی کردن ولی بعدکم کم متوجه شدن امکان داره به مشکل بر بخوررند.
یه روانشناس خیلی خوبی که چشماش نابیناست رفتند.
که مثلا قد و وزن و رنگ پوست و سن و بیوگرافی رو میپرسید این روانشناس.
بعد به هر دوی اینها گفت شما باید از هم جدا بشید وگرنه بعد از ازدواج مشکل به وجود میاد تو زندگیتون.
اونها به گفته اون روانپزشک از هم جدا شدند .
و الان هم زهرا با یه پسر دیگه مثل خودشون مذهبی ازدواج کرده و خوشبخت شده.
و هم مرتضی با یه دختر هم کف خودش از دواج کرده و زندگی خوبی داره.
و اینجا نشون میده روانشناس ها چه قدر زندگیها رو نجات دادند.
راست ميگن ديگه به نظر من 99 درصد مشكلات ماله روانه اگه بتونيم روان رو درست كنيم و با كودك درون آشتي كنيم احيتاج به هيچ داروي نداريمنقل قول:
این روانشناس ها که میری پیششون
مثلا توانایی راه رفتن نداری میگه بدو
به نظر من دارو روان پريشي رو بايد كسي مصرف كنه غير قابل كنترل باشهنقل قول:
روانشناس ها چیزهایی میدونند که دیگران و پزشکها و داروسازها نمیدونند.
من دقيقا 24 ساعته فلوكستن رو قطع كردم خيلي احساس بهتري نسبت به قبل دارم
امکان بروز سندرم ترک اساسآرآیها پس از قطع مصرف وجود دارد. به همین جهت توصیه میشود که قطع مصرف به طور تدریجی انجام شود.نقل قول:
درسته دوست عزيز من طي يه جدول زماني دوزشو از 40 ميلي به 5 ميلي رسوندم امروز هم كلا قطعش كردم سندرم خاصي مشاهده نكردمنقل قول:
امکان بروز سندرم ترک اساسآرآیها پس از قطع مصرف وجود دارد. به همین جهت توصیه میشود که قطع مصرف به طور تدریجی انجام شود.
عاليه خوب مشكل ما هم نداشتن همين تفريح هاي درست حسابيه ديگه كه افسرده ميشيمنقل قول:
نظرت چیه ؟
ممکنه در مورد این سندرم و عوارضش توضیح بدین متشکرمنقل قول:
من كه دوساله هر روز دارم مصرف ميكنم سندرم تركي نديدم اين دوستمون Life24 خيلي وارد حاشيه ميشه(شوخي):8:نقل قول:
ممکنه در مورد این سندرم و عوارضش توضیح بدین متشکرم
باور كنين چاي واسه من اعتياد اشت و اين دارو نداشت
خوب این دوستمون داروساز هستند خواستن کلاس بذارن!نقل قول:
ما هم وقتی میخواهیم کلاس بذاریم بجای اینکه بگیم فلانی وسواس داره میگیم OCD داره که یه عده ای متوجه نشن و بگن علمی حرف میزنه.نمونه دیگری از کلاس گذاشتن دانشجویان پزشکی هست که کتاب گایتون رو دائم میزنن بغلشون!
دو روزه فلوكستين رو قطع كردم توهومم خيلي كمتر شده ميل ج ن- س*يم به شدت رفته بالا و ديگه خواب آلوده نيستم كلا حالم خيلي بهتره البته بيشترش به خاطر زحمت هاي دكتر siamakdadashi هست كه همينجا در حضور همه ازشون تشكر و قدرداني ميكنم
بعد جساراتا با این میل بالا میخواهید حالا چه کار کنید:20:نقل قول:
اين نشون ميده كه قرص و دارو هاي شيمايي بدن رو ضعيف ميكنن سعي ميكنم با ورزش و فعاليت مثبت مرتفعش كنمنقل قول:
بعد جساراتا با این میل بالا میخواهید حالا چه کار کنید
دوستان مشكل اصلي من اينه:
چرا در بين تمام خوشي ها باز هم احساس مي كنم كه ته ته دلم يك "غم پنهان بزرگ" دارم كه معمولا" علتش رو هم نمي دونم اما باعث ميشه هيچ وقت از چيزي اونقدر كه بايد لذت نبرم؟
سلام من یه مشکل بزرگ پیدا کردم الکی به خودم استرس می دم هی میگم نکنه این اتفاق بیفته نکنه دنیا اون چیزی که من
فکرشو میکنم نباشه و ... لطفه کمکم کنید!
سلام برای درمان وسواس فکری چیکار باید بکنم در طول روز؟
من الان سعی میکنم تنها نباشم ، ورزش کنم ، گل گاو زبان میخورم ، سیگار نمیکشم ، قهوه هم دیگه نمیخورم ! ویتامین ث میخورم ! دیگه چیکار کنم؟
دارو های گیاهی و شیمایی چی خوبه بگیرم؟
ورزش بدن سازی تاثیری داره ؟
خوب بستگی به نوع وسواستون داره
بیشتر توضیح بدین تا دقیقتر راهنماییتون کنیم
با سلام من حدوذ 2 - 3 ساله به بیماری وسواس فکری دچار شدم ! چند مثال میزنم براتون از مشکلاتی که برام پیش میاد :نقل قول:
مثلا یه بار من حدود ساعت 2 شب بود اشتباه یک شماره تلفن رو گرفتم و چند زنگ خورد و فورا فهمیدم و قطع کردم ! تا چند روز فکر مشغول بود که نکنه این کار من باعث شده یکی تو خواب بر اثر صدای زنگ تکان بخوره و مشکلی براش پیش بیاد ! جالب اینجاس که شماره رند بود و مشخص بود شماره یه جای دولتی مثل مخابرات یا ... که شماره رند دارند هست .
یا یکبار من وقتی از تاکسی پیاده شدم وقتی درو بستم در کامل بسته نشد یعنی نیم بست شده بود ! من تا چند روز فکرم مشغول بود که نکنه در باز بشه و مشکلی پیش بیاد برای کسی .
من یکبار که داشتم راه میرفتم کنار خیابان یک سنگ کوچک جلوی پام دیدم توجه نکردم و رفتم فکرم انقدر مشغولش چد که نکنه بره زیر ماشین و مشکل ایجاد کنه که بعد از حدود 20 قدم که دور شده بودم و چند نفر از دوستام هم باهام بودند برگشتم و سنگو انداختم یه گوشه ای .
من پسر هستم الان 18 سالم هست تازه گواهی نامه گرفتم ، تو جاده بودم سبقت گرفتم متوجه ماشینی که از رو به رو میامد نشدم ولی خب به هر حال با موفقیت سبفت گرفتم، ولی فکرم باز مشغول شد و با وجود عجله ای که داشتم ، دور زدم و چند کیلومتر برگشتم که مطمئن بشم اون ماشین مشکلی پیش نیامده براش و سالم رفته . یا مشکل جدیدم اینه که پشت فرمان بودم یک عابر پیاده جلوم ظاهر شد منم سرعتم زیاد نبود ترمز شدید کردم و میلیمتری قبل از اینکه به طرف برخورد کنم ماشین توقف کرد و حادثه به خیر گذشت ولی بعد از اینکه دوباره گاز دادم و رفتم فکرم مشغول شد که نه ، شاید من زده باشم بهش و مشکلی براش پیش امده باشه چند ساعت بعد برگشتم و از مغازه های اونجا پرسیدم اینجا تصادف شده گفتند نه ! ولی هنوز که هنوز بعد از چند روز تو فکرم که شاید بهش برخورد کرده باشم و داره اذیتم میکنه ! دسترسی به روانپزشک ندارم ، تو شهر کوچیک زندگی میکنم ، چه مواد غذایی ، یه دارو گیاهی یا شیمایی بخورم ؟ چه فعالیت هایی انجام بدم؟ چطور درمان کنم خودمو ؟
دوست عزیز شما هر چه سریعتر به روانپزشک مراجعه کنین منم وسواس فکری دارم ولی نه در این حد مال شما خیلی شدیده چون به چیزای خیلی الکی فکر میکنین در ضمن وسواس شما فکری و عملی هست
نمیتونم مراجعه کنم !نه روانشناس و نه روانپزشک !نقل قول:
نسخه گیاهی ، شیمیایی ، رفتاری یا .... ای ندارید استفاده کنم ؟