-
شیوه نامه مداخله در رفتارهای خودآسیب رسان زندانیان
بخش اول؛ بیان موضوع و مروری بر پیشینه پژوهشها
مقدمه
رفتارهاي خودآسيبرسان به مجموعه اقداماتي اطلاق ميشود كه در آنها شخص به طور آگاهانه قصد آسيب به خود يا نابودسازي خويش را دارد. در اين حالت فرد معمولاً احساس درماندگي و نوميدي دارد و به دنبال راهي براي رهايي از يك مسئله يا بحران است كه وي را شديداً رنج ميدهد. يكي از بارزترين رفتارهاي خودآسيبرسان خودكشي ميباشد كه تبعات ناگواري براي فرد و جامعه در پي دارد.
خودكشي در ميان زندانیان به عنوان بخش آسیب دیده جامعه نياز به توجه ويژه دارد و از آنجا كه در اين بحران جان يك انسان و متعاقباً احساس امنيت و آرامش اطرافيان در خطر است و از سوي ديگر به اين لحاظ كه معمولاً مسئولين مربوطه با نحوة اقدام مؤثر در اين شرايط آگاه نيستند و گاه به اقداماتي ميپردازند كه جزو " نبايدهاي " مداخله در بحران ميباشد، لذا وجود راهنماي عمل مناسب در مواجهه با چنين بحرانهايي لازم و ضروري ميباشد. بر اين اساس شیوه نامه ذيل جهت مداخله مؤثر در موارد تهديد، اقدام و انجام خودكشي زندانیان تهيه و تدوين شده است.
اقدامات در خصوص پیشگیری و مداخله در خودکشی- خودزنی زندانیان
1. سياستها و راهبردها
امروزه افزون بر آنكه خودكشي يكي از فوريتهاي روانپزشكي است يك مسئله بهداشت عمومي نيز بهشمار ميرود. نتايج پژوهشهاي گوناگون در زمينه آسيبهاي رواني و رفتاري، مصرف مواد و خودكشي را به عنوان دو آسيب عمده و تهديدكننده جمعيت جوان شناسايي نموده و خودكشي سومين علت مرگ در جوانان و اولین علت مرگ در زندانيان شناخته شده است. با وجود اينكه نرخ خودكشي زندانیان تقريباً نصف ميزان خودكشي همتايان غيرزندانی آنهاست ليكن به دليل اهميت و حساسيت سلامت روان زندانیان و پيشگيري از آسيبهاي تهديدكننده اين قشر از جامعه ، مرکز آموز عالی منطقه سه زندانها به عنوان متولي امور آموزش و پژوهش در حوزه زندانها و توجه به تقویت مسئله پيشگيري و مداخله مؤثر در خودكشي این پدیده را همواره جزو رئوس اقدامات و فعاليتهاي خود قرار داده است.
در همين راستا طي چند جلسه اعضای مرکز با حضور اساتید در زمينه برگزاري جلسات مشاورۀ پيرامون مسئله خودكشي و پيشگيري از آن در زندانها اقدامات صورت گرفته در تداوم اقدامات گذشته، مرکز آموزش زندانهای خوزستان در سال جاری فعاليتهاي خود را با رويكرد ديگري به اين مسئله دنبال نموده است. رويكرد جديد مبتني بر اين باور است كه افزايش دانش و جمعآوري اطلاعات از يكسو و سازماندهي راهبردها از سوي ديگر پيشنياز و مبناي هرگونه اقدام پيشگيرانه و مداخلهاي مؤثر در زمینه خودکشی زندانیان ميباشد.
2. اقدامات پیشنهادی
پژوهش
ارزيابي وضعيت موجود، جمعآوري اطلاعات و شناسايي ابعاد مختلف يك موضوع يا به عبارت ديگر پژوهش و تحقيق براي اخذ تصميمات صحيح و ارتقاء كيفي اقدامات و فعاليتهاي مرتبط در هر سازمان، نيازي مبرم و ضروري ميباشد. در اين راستا مركز آموزش منطقه 3 زندانها پيرامون مسئله خودكشي زندانیان اقدامات پژوهشي ذيل را صورت می دهد:
سرند زندانیان در معرض خطر خودكشي
از آنجا كه آگاهي از وضعيت سلامت روان زندانيان، شناسايي عوامل خطر و محافظتكننده و بررسي علايم و نشانههاي آسيبپذيري در برابر آسيبهاي رواني اجتماعي ميتواند به تدارك برنامههاي پيشگيرانه و مداخلهاي مؤثر بيانجامد، پژوهش بررسی سلامت روان زندانیان ورودی 1386زندان کارون اهواز به منظور آگاهي از نيمرخ سلامت روان زندانیان هنگام ورود به زندانها، شناسايي ميزان آسيبپذيري و بررسي عوامل خطر و محافظتكننده آنها در برابر مصرف مواد و خودكشي به عنوان طرح مقدماتی اولیه وآزمایشی انجام خواهدگرفت. در بخشی از نتايج اين پژوهش، اطلاعات جامعي در زمينه شناسايي عوامل خطرساز و محافظتكننده زندانیان در برابر خودكشي و نیز شناسايي زندانیان در معرض خطر خودكشي با توجه به نوع زندان، میزان حبس دانشكده و نوع جرم فراهم می شود .
بررسي همهگيرشناسي خودكشي در زندانيان خوزستان
اگرچه براساس نتايج پژوهشهاي متعدد آمار خودكشيهاي زندانیان در مقايسه با آمارهاي غيرزندانی ها پايينتر ميباشد، اما به دليل اهميت و حساسيت اين امر و همچنين عدم وجود اطلاعات دقيق در رابطه با وضعيت خودكشي زندانيان در ايران جهت هرگونه برنامهريزي و مداخله مؤثر، اين پژوهش با هدف بررسي همهگير شناسي خودكشيهاي زندانیان در زندانهاي منتخب تحت پوشش اداره کل زندانهای خوزستان انجام خواهد گرفت. نتايج بدست آمده از اين پژوهش اطلاعات جامعي را در رابطه با نرخ خودكشي زندانیان و وضعيت خودكشيهاي زنداني به تفكيك جنسيت، سال نوع جرم ، پیشینه کیفری، محل اسكان ، روشها و زمان اقدام به خودكشي فراهم خواهد نمود.
3. هماهنگسازي
پيرو مشكلاتي كه زندانها در رابطه با نحوه اقدام و مداخلة مناسب در وضعيتهاي بحراني خصوصاً موارد خودكشي همواره با آن روبرو بودهاند يكي از مباحث مركزآموزش منطقه 3زندانها به خودكشي و نحوه اقدام مؤثر در اين بحران اختصاص داده شده است و از اساتید، صاحبنظران و كارشناسان در خصوص راهكارهاي عملي مداخله در خودكشي زندانی ها كسب نظر گرديد. براين اساس مقرر شد تا به منظور يكسانسازي و هماهنگسازي مجموعه اقدامات زندانها جهت مداخله مؤثر در بحران خودكشي دستورالعملي تهيه و تدوين گردد و به عنوان راهنماي عمل به طور هماهنگ در زندانهای خوزستان بطور آزمایشی مورد استفاده قرار گيرد.
تدوین شيوهنامه مداخله در رفتارهاي خودآسيبرسان
پيرو تصميمات به عمل آمده در نشست اعضای مرکز آموزش زندانهای خوزستان و استادان مدعو، يك راهنماي عملي تحت عنوان شیوه نامه مداخله در رفتارهاي خود آسيبرسان زندانیان توسط آقايان شاهرخ ولی زاده و عبدالرحیم اسدالهی و با استفاده از نظرات كارشناسان در امر بهداشت روان، تهيه و تدوين گشت. اين شیوه نامه در نشست با مدیر کل و مسئولان اداره کل زندانهای خوزستان مورد بحث و بررسي قرارخواهد گرفت و نظرات پيشنهادي يا تكميلي تک تک مسئولان محترم زندانهای استان در اينخصوص جمعآوري می گردد. پس از بررسي اوليه و اعمال نظرات كارشناسي ارائه شده، نسخه نهايي شیوه نامه مذکور تدوين شده و در شوراي اداری زندانها به تصويب خواهد رسيد. متن كامل شيوهنامه به پیوست این گزارش موجود ميباشد.
برنامههاي مشابه
با توجه به اينكه پيشگيري و مداخله در آسيبهاي رواني اجتماعي نيازمند اقدامات گسترده و فعاليتهاي همهجانبه ميباشد پرداختن به پژوهش و هماهنگسازي ، ضرورت و لزوم برنامهها و اقدامات ديگر را منتفي نميكند. لذا برگزاري كارگاههاي آموزشي و انتشار بروشورهاي آموزشي در رابطه با پيشگيري و مداخله در خودكشي همچنان در دستور كار مرکز آموزش زندانهای خوزستان قرار دارد.
چکیده طرح بررسی همه گیرشناسی خودکشیهای دانشجویی
دکتر فريبا زراني و معصومه وقار
کارشناسان مرکز مشاوره اداره کل امور دانشجویی؛ وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری، سال تحقیق 1384
در بسياري از موارد آنچه تعيين كننده اولويتهاي پژوهشي ميباشد ، آمار و ارقام است. خودكشي سومين علت مرگ بعد از تصادفات و ديگركشي در ميان جوانان 24-15 ساله و دومين علت مرگ بعد از تصادفات در دانشجويان است.(روي،2000)
نرخ متوسط خودكشي جهاني 15 در 100،000 نفر است و ميزان خودكشي دانشجويان سالانه 5/7 در 100،000 ميباشد كه تقريباً نصف نرخ خودكشي همتايان غيردانشجوي آنان است (جوف،2004).
در مورد خودكشيهاي دانشجويي اگرچه آمار موجود در مقايسه با آمارهاي غيردانشجويي پايينتر ميباشد. اما از يكسو برخي مطالعات دريافتهاند كه گروههاي خاص دانشجويي ممكن است نرخ خودكشي بالاتري داشته باشند از جمله اين يافتهها نرخ بالاي خودكشي ميان دانشجويان خارجي نسبت به همتايان غيرخارجي آنها در دانشگاههاي آمريكا و انگليس ميباشد كه در سالهاي 1950، 80 در 100،000 نفر بوده است.( ليپشيتز،1990)
از سوي ديگر به دليل اهميت فينفسه اين امر خصوصاً در اين قشر، انجام بررسيهايي كه راه را براي پژوهشهاي بعدي و نيز اقدامات مداخلهاي فراهم ميسازد لازم و ضروري است. براين اساس مطالعات متعددي به بررسي ميزان خودكشي دانشجويان در دانشگاهها پرداختهاند. در ايالات متحده از سال 1998 تا 1999 تعداد 4242 دانشجو خودكشي كردند و طي سه سال در سالهاي 2000 تا 2002 اين تعداد به 4390 نفر افزايش يافت.( فراست،2005)
مطالعهاي در 2000 دانشگاه واقع در ايالات متحده در سال 2001 نشان داد بيش از 11 درصد از دانشجويان افكار خودكشي دارند و 7/1 درصد آنها اقدام به خودكشي غيرمهلك نمودهاند.( روبرتز، 2002 )
براساس مطالعه جوف(2004) از سال 1976 تا 1983 يعني طي هفت سال در دانشگاه ايلينويز 19 دانشجو در اثر خودكشي جان باختند اما بعد از اجراي برنامههاي پيشگيرانه كاهش قابل توجهي ديده شد بدين صورت كه طي هفده سال يعني 1984 تا 2001 در اين دانشگاه مجموعاً 20 دانشجو خودكشي كردند.
در دانشگاه ايوا در سالهاي 2002 و 2003 در مجموع 20 مورد اقدام يا تهديد به خودكشي وجود داشته است اما خودكشي كامل رخ نداده است.(ايوا،2003)
يكي از بالاترين نرخهاي خودكشي دانشجويي متعلق به دانشگاه امايتي ميباشد كه طي سالهاي 1980 با نرخ خودكشي 19 در 100،000 و در سالهاي 1990 با نرخ 10 در 100،000 در مقايسه با دانشگاههاي مشابه بيشترين موارد خودكشي را به خود اختصاص داده است (جفري،2000) و دانشگاه نيومكزيكو يكي از كمترين نرخهاي خودكشي دانشجويي را (7/1 در 100،000 نفر ) در سال 2003 دارا ميباشد (فونسكا،2004).
پژوهش حاضر با هدف بررسي همهگير شناسي خودكشيهاي دانشجويي در دانشگاههاي تحت پوشش وزارت علوم طي سالهاي 1377 تا 1383 انجام گرفت. دادههاي پژوهش توسط فرمهاي توزيعشده در مراكز مشاوره دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور گردآوري و اطلاعات جمعآوري شده به كمك روشهاي آماري توصيفي بررسي شدند. نتايج نشان داد تعداد موارد خودكشي مشتمل بر اقدام به خودكشي و خودكشي كامل در دانشجويان طي سالهاي يادشده ، 292 مورد ميباشد كه از اين موارد 6/8 درصد خودكشي كامل و 4/91 درصد اقدام به خودكشي بوده است. همچنين بررسي دادهها نشان داد اقدام به خودكشي در دختران (7/52 درصد ) و خودكشي كامل در پسران (8/70 درصد) شايعتر است. بيشترين ميزان خودكشي در سالهاي 79-77 (7/49 درصد) و سال 82 (9/14 درصد) وجود داشته است و در دانشجويان گروه علوم انساني (5/39 درصد) و ساكنين خوابگاهها (8/80 درصد) بيشتر ديده شده است.
شايعترين الگوي خودكشي خوردن دارو و سموم(8/69 درصد)، رگزدن(5/15 درصد) و پرتاب از بلندي(6/7 درصد) ميباشد و فصلهاي بهار (5/34 درصد) و زمستان (4/28 درصد) و ماههاي ارديبهشت (5/16 درصد) و دي( 7/14 درصد) بيشترين موارد خودكشي را در خود جاي داده است. طي اين سالها نرخ خودكشي دانشجويان حداقل 6/0 و حداكثر 6/1 در 100،000 نفر بوده است كه به مراتب پايينتر است نرخ خودكشي جهاني دانشجويي(5/7 در 100،000) ميباشد. به طور كلي براساس يافتههاي اين پژوهش و مطابق با نتياج مطالعات ديگر نرخ خودكشي مردان نسبت به زنان بالاتر است.(جوف،2002 ؛ كاستر ،1995؛ هاوتون ، 2000 و جفري، 2004 )
گروه علوم انساني بيشترين آمار خودكشي را نسبت به ساير گروههاي آموزشي دارا بود اما در تفسير آن بايد جمعيت دانشجو هر گروه آموزشي را مورد توجه قرار داد. از نظر محل اسكان اگرچه موارد خودكشي در خوابگاهها بيشتر از غيرخوابگاهها ميباشد اما ميزان خودكشي كامل در خوابگاهها (9/4 درصد ) بسيار كمتر از خودكشي كامل در غيرخوابگاهها (4/22 درصد) است و اين مسئله اهميت وجود منابع كمكرساني و نيروهاي مداخله در بحران در خوابگاههاي دانشجويي را جهت كاهش خطر مرگ ناشي از خودكشي تأييد مينمايد. الگوهاي خودكشي ميتواند تحت تأثير ابزار در دسترس بوده(مودان ،1970) و جنبه تقليدي داشته يا مفهومي نمادين وراي آن نهفته باشد.(باراكلو،1997)
در اين پژوهش نيز مطابق با مطالعات ديگر نگرانيهاي مربوط به امتحانات ميتواند بر زمان شيوع خودكشي (ماههاي ارديبهشت و دي) مؤثر باشد. همچنين اگرچه نرخ خودكشي دانشجويي در ايران(حداكثر 6/1 در 100،000) بسيار پايينتر از نرخ جهاني خودكشي دانشجويي است؛ اما از اهميت مداخلههاي مورد نياز براي پيشگيري و جديگرفتن موارد خودكشي دانشجويي نميكاهد.
بخش دوم؛ بیان موضوع و طراحی برنامه
هدف:
ايجاد وحدت رويه در زندانها در برخورد با موارد خودكشي كامل، اقدام به خودكشي و خودكشي قريب الوقوع در زندانیان
تعاريف:
الف) خودكشي كامل : عملي كه از روي قصد بوده و سبب مرگ فرد مي شود.
ب) اقدام به خودكشي : اقدام به خودكشي عبارت است از عملي غيركشنده كه در آن شخص عمداً و بدون مداخله ديگران رفتاري غير عادي را انجام داده كه منجر به خود آسيب زني يا خوردن غير عادي يك ماده به تعداد بيش از ميزان تجويز شده مي شود.
ج) خودكشي قريب الوقوع : هر رفتار غيرمعمولي كه از نظر مددکاران زندان، اساتيد، متخصصان بهداشت رواني يا گروه پزشكي زندانها، احتمال خودكشي را مطرح كرده و احتمالا اقدام به خودكشي قريب الوقوع است.
شاخصهاي چنين احتمالي عبارتند از :
1- قطع فعاليت طبيعي به همراه عزلت و گوشه گيري
2- دوره هاي طولاني مدت افسردگي
3- " بخشش " دارايي هاي با ارزش ( مانند " دوست دارم اين ضبط صوت را به شما تقديم كنم ")
4- تغييرات ناگهاني خلق و روحيه از افسردگي و نااميدي به شادي و آرامش
5- پرداخت ناگهاني صورت حساب ها، بازگرداندن موارد قرض گرفته شده و امثالهم
6- تهيه وصيت نامه و خداحافظي هاي پاياني(آخرين خداحافظي ها)
7- تهيه و جمع آوری و مخفی کردن وسيله ( مثل تیزی يا قرص) يا صحبت كردن از وسايل واقعاً كشنده (مثل خوردن دارو، اتصال به برق و از اين قبيل)
8- تشخيص يك " حالت نااميدي و درماندگي" در فرد.
شیوه مداخله در بحران
1-خودكشي كامل
در صورت وقوع خودكشي كامل، كاركنان زندان بايد بلافاصله مراتب را به ریاست زندان اطلاع دهند. در صورتي كه خودكشي در بند روي داده است كاركنان بايد بلافاصله مراتب را ابتدا به مسئول بند و سپس به ریاست ندامتگاه اطلاع دهند ریاست زندان بايد موضوع را به مدير كل زندانها (و در صورت عدم دسترسي به رئيس اداره حفاظت )، رئيس مركز مشاوره يا كارشناسان مركز، رئيس يا پزشك مركز بهداشت و درمان و در صورت لزوم و با هماهنگي مدیر کل زندانها به ساير نهادهاي قانوني مرتبط و پزشكي قانوني اطلاع دهد.
1-1- اعلام خبر فوت
نحوه اطلاع رساني خبر فوت زندانی كه اقدام به خودكشي كامل نموده است بر عهده مدیر کل زندانها مي باشد و در صورت نیاز ایشان می توانند از افراد ذيل کمک بگيرند:
1- رئيس يا پزشك مركز بهداشت و درمان زندانها 2- كارشناس روانپزشك عضو کمیته بحران 3- رئيس مركز مشاوره و مددکاری4- ریاست اداره حفاظت 5- البته قبلا بايد نسبت به شناسايي بستگان يا قيم قانوني زندانی مطمئن شد.
2-1- خدمات حمايتي
رئيس مركز مشاوره بايد هماهنگي هاي لازم را در زمينه ارائه خدمات مشاوره اي و حمايتي لازم براي نزديكان زندانی و ساير زندانیاني كه تحت تاثير منفي خودكشي قرار گرفته اند، به عمل آورد. همچنين لازم است براي ارائه مشاوره سوگ به اعضاي خانواده (يا از طريق مراكز و منابع محلي و يا در صورت دسترسي خانواده از طريق مركز مشاوره) هماهنگيهاي لازم به عمل آيد.
با توجه به اينكه احتمال تقليد خودكشي مطرح است و از طرفي نبايد موجب از بين رفتن قبح عمل خودكشي شد، لذا بايد در خصوص برگزاري مجالس ترحيم اينگونه زندانيان در زندان بسيار احتياط كرد. قوياً توصيه مي شود از برگزاري هرگونه مراسمي كه باعث تجليل و يا قهرمان پروري زندانی شود؛ پرهيز گردد. ذكر اين نكته ضروري است كه زندانی كه بر اثر خودكشي فوت كرده، اگر دچار بيماري يا مشكل روانشناختي نبوده كه جاي ترديد دارد، حداقل دچار نوعي اشكال در فرآيند حل مساله بوده و لذا چنين زندانی نبايد الگوي سايرين شود.
2-اقدام به خودكشي
در صورت وقوع اقدام به خودكشي، كاركنان زندان بايد بلافاصله ریاست زندان را مطلع سازند و در صورت زنده بودن فرد، او را سريعا جهت اقدامات پزشكي به مركز بهداشت و يا اورژانسهاي پزشكي اعزام و يا با تماس با اورژانس درخواست امدادگر نمايند. وظيفه ریاست ندامتگاه اطلاع رساني به كليه اعضاي کمیته مداخله در بحران خودكشي و حضور در محل جهت هماهنگي و همكاري لازم با ساير اعضا و نظم دهی و جلوگیری از ازدحام احتمالی مي باشد. در هر حالت مركز بهداشت و درمان زندانها به همراه مركز مشاوره موظفند يك تيم تخصصي به محل وقوع خودكشي اعزام نمايند. رئيس مركز مشاوره مراتب را به خانواده زندانی و دادگاه اطلاع مي دهد و از آنها می خواهند تا دستورالعمل های درمانی لازم را در ملاقات های بعدی پیگیری کنند.
3- تهدید به خودکشی
در صورتی که زندانی تهدید به خودکشی نماید، لازم است موارد ذيل مدنظر قرار گردد:
1- تحت “ هيچ “ شرايطي نبايد جوان مستعد خودكشي را تنها گذاشت.
2- با آرامي با زندانی صحبت كنيد تا مشخص شود كه آيا وسايل يا مواد آسيب رسان در اختيار دارد و يا به آنها دسترسي دارد (مثل چاقو ، داروها و غيره) .
3- در صورت امكان، با آرامش چنين وسايلي را از زندانی و محيط بلافصل او دور كنيد. در صورت مقاومت زندانی “ هرگز “ با وي درگير نشويد.
4- زندانی را به آرامي به مكاني از قبل تعيين شده و غير تهديدكننده و دور از ساير زندانیان منتقل كنيد. مكاني كه كارشناس دفتر مشاوره حضور و امكان تماس تلفني وجود داشته باشد. در اين زمان كارشناس دفتر مشاوره بايد مسئوليت مصاحبه در بحران را به عهده بگيرد. اگر سايرين اين فرايند را شروع كرده اند، در صورت ضرورت يا درخواست خودشان مي توانند بمانند.
5ـ كارشناس دفتر مشاوره بايستي با آرامش با زندانی صحبت كند تا خطر آسيب به خود را در او ارزيابي نمايد.
6- اگر زندانی وسايل آسيب رسان را رها نمي كند(= خطر بسيار زياد) سعي كنيد وسايل آسيب رسان را از زندانی بگيريد و مانع از آسيب رساني وي به خودش شويد. در صورت مقاومت زندانی “ هرگز “ با وي درگير نشويد. در چنين شرايطي بايد با متخصص روانشناسی مرکز بهداشت و درمان زندانها تماس بگيريد.
7-در صورتي كه زندانی وسايل آسيب رسان را رها مي كند ولي هنوز در مرحله خطر قريب الوقوع قرار دارد(= خطر زياد) بايد با تكميل "فرم ارجاع فوري زندانی به محاکم قضایی" او را به ریاست دادگاه مرتبط ارجاع داد و از پزشك زندان و روانشناس مرکز مشاوره هم خواست تا در خصوص اقامت زندانی در وضعيت كنوني در محيط هاي جمعي بند اظهار نظر نمايند.
8- لازم است زندانی پس از اتمام مراقبتهاي طبي سرپايي يا بستري مرتبط با خودكشي، به روانپزشك یا روانشناسی ( مركز مشاوره) مراجعه كند.
9- اگر زندانی در حالت خطر قريب الوقوع آسيب به خود وجود ندارد(= خطر متوسط)، بايد با زندانی يا دوستان و آشنايان و نيز والدين زندانی ارتباط برقرار كرد و آنها را در خصوص موقعيت راهنمايي كرد.
تبصره : با توجه به عدم همكاري برخي از زندانيان در دادن شماره تماس با خانواده، دفتراجرایی احکام هر زندان موظف است تلفن و آدرس كليه ساكنين بندها را در هر سال و تغييرات احتمالي آن را به صورت ديسكت در اختيار مركز مشاوره قرار دهند و از صنعت آدرس و تلفن با تماس قبلی مطمئن گردد.
4- خودكشي قريب الوقوع
در صورتي كه هر يك از كاركنان يا زندانيان متقاعد شوند كه يكي از كاركنان يا زندانیان در معرض خطر احتمالي خودكشي است (با توجه به نشانگرهاي فهرست شده در بالا)، بايستي مراتب را با رئيس زندان و مركز مشاوره در ميان بگذارند و با مشاركت آنها راهبردهايي جهت حمايت از فرد مورد نظر و يا ارجاع هر چه سريعتر وي به مركز مشاوره جهت ارزيابي و كمك تخصصي پي ريزي نمايند. اگر زنداني در وضعيتي باشد كه بدون مراقبت احتمال ارتكاب به خودكشي در مورد وي مطرح است، رئيس مركز مشاوره بايد مراتب را به اطلاع ریاست زندان و مدير كل زندانها و قاضی رسیدگی کننده به پرونده زندانی برساند. در چنين مواردي بايد ترتيب بستري كردن فرد فراهم گردد و مراتب به اطلاع خانواده وي رسانده شود تا همكاري آنان براي بستري كردن زندانی جلب گردد. با توجه به اينكه زندان از نقطه نظر حقوقي قيم زندانی محسوب نمي گردد، لذا درگير كردن خانواده در فرايند درمان و جلب موافقت آنان براي درمان ضروري است.
5- شرايط ادامه حبس و اقامت زندانی در بند
با توجه به ماهيت زندان به عنوان يك محيط اصلاحی – تربیتی و درك اين نكته كه اين محيط براي بعضي از زندانیان استرس زا است، حتما بايد به گونه اي اطمينان حاصل گردد كه زندانی اقدام كننده به خودكشي يا زندانی كه بر اثر اين شرايط استرس زا بستري شده است و بالقوه تهديدي براي خودكشي مجدد است، فعلا توانايي مقابله با اين استرسها را دارد. ادامه حبس يا تداوم اقامت زندانی در بند منوط به تاييد روانپزشك يا رئيس يا مركز مشاوره با اعلام به قاضی خواهد بود. دفتر مشاوره و دادگاه مي تواند ادامه حبس يا اقامت در بند را منوط به ارتباط مستمر زندانی با مركز مشاوره و شركت در چند جلسه مشاوره بنمايد. در صورتي كه ارزيابي متخصصان بهداشت رواني يا مركز مشاوره مبني بر ناتواني زندانی بر اقامت در بند باشد، مركز مشاوره مي تواند با همكاري اداره كل زندانها و دادگاه نسبت به درخواست تقاضاي انتقال زندان به زندانی نزدیک به محل سكونت خانواده وی اقدام بنمايد.
6- پيگيري
در پيگيري بايد به چند نكته توجه كرد:
1- تكميل پرونده و مصاحبه مددكاري با كليه زندانيان اقدام كننده به خودكشي
2- پيگيري وضعيت روانشناختي كنوني زندانی از نظر احتمال خودكشي مجدد
3- پيگيري مساله ادامه حبس و تداوم حضور زندانی در بند
4- پيگيري تكميل مراحل درماني زندانی از نظر پزشكي، روانپزشكي و مشاوره اي در شرايط سرپايي و بستري
5- در صورت نیاز، پیگیری تقاضای تغییر بند یا انتقال به زندان نزدیک محل سکونت خانواده زندانی
7- گزارش دهي و تنظيم صورتجلسه
1- براي كليه موارد اقدام و تهديد به خودكشي صورتجلسه اطلاع به دادگاه و خانواده تنظيم و توسط مددکار اجتماعی تكميل گردد. در صورت امتناع خانواده از حضور در زندانی توصيه مي گردد یک مددکار به محل سكونت خانواده اعزام و در آنجا پس از ملاقات با خانواده، فرم صورتجلسه تنظيم گردد.
2- لازم است براي كليه موارد كامل، اقدام و تهديد به خودكشي، فرم گزارش در دو نسخه تنظيم و يك نسخه آن در مركز مشاوره نگهداري و نسخه دوم هر چه سريعتر به صورت محرمانه مستقيم به دفتر حفاظت اطلاعات و دادگاه ارسال گردد.
8- بايدها و نبايدها
بايد:
• علايم آغازگر و سرنخ هاي خودكشي را بشناسيد: افسردگي، درماندگي، تهديد به خودكشي يا اخطارهاي كتبي و شفاهي، گوشه گيري، استرس شديد، شكست هاي عاطفي و...
• حتما والدين را در جريان امور قرار دهيد. در برقراري ارتباط با خانواده حتيالمقدور از بكارگيري واژگان تخصصي آسيب شناسي رواني پرهيز و بيشتر به وضعيت عاطفي و رفتاري زندانی اشاره شود.
• به قضاوت خود اعتماد كنيد.
• موضوع را با دادگاه در ميان بگذاريد. به محض اينكه متوجه شديد زندانی در معرض خطر خودكشي است ، موضوع را به مقام بالاتر يا رئيس مركز مشاوره و يا اورژانس اطلاع دهيد.
• به احساسات و عواطف موجود در وراي كلمات توجه كرده و سعي كنيد آنها را بفهميد. احساسات ابراز شده از جانب زندانی را جدي بگيريد.
• فرد را به طرح كردن آنچه افكار مرگ را در او به وجود آورده است تشويق كنيد.
• وقتي درباره تهديد صحبت مي كنيد از واژه هاي"خودكشي"، " كشتن خودت"، " تصميم به خودكشي" استفاده نكنيد.
• از زندانی بخواهيد كه تصميمش را براي مدتي به تعويق اندازد؛ در اين صورت ميتوانيد به فرد پيشنهاد كنيد كه همراه با او به دنبال منابع حمايتي بگرديد.
• به فرد كمك كنيد تا جايگزين ها و راههاي مناسب را تشخيص دهد.
• به زندانی يادآوري كنيد كه خودكشي يك راه حل دايمي براي حل يك مسئله گذرا و موقتي است.
• اين واقعيت را دريابيد كه ممكن است در بعضي از موارد نتوانيد مانع از انجام خودكشي شويد.
نبايد:
• نگران اين نباشيد كه اگر موضوع خودكشي را آشكار سازيد به اعتماد زندانی نسبت به خودتان لطمه وارد مي شود. شما مي توانيد با برملا كردن يك راز، يك زندگي را نجات دهيد.
• سعي نكنيد در مجادله مربوط به خودكشي برنده شويد. آنها ممكن است تحمل باخت را نداشته باشند.
• زندانی را موعظه نكنيد يا پند و اندرز ندهيد.
• تهديد به خودكشي يا چالشهاي پيش روي زندانی را ناديده نگيريد.
• اگر احساس مي كنيد كه زندانی در معرض خودكشي را يك خطر فوري تهديد ميكند، او را تنها نگذاريد.
• سعي نكنيد زندانی در معرض خطر خودكشي را به تنهايي نجات دهيد.
• علايم و نشانه هاي خودكشي را ناديده نگيريد. ناديده گرفتن به زندانی اين پيام را منتقل مي كند كه او را دوست ندارند يا نمي فهمند.
• از قوت قلب دادن هاي بي مورد مثل اين كه " همه چيز درست و رو به راه مي شود " بپرهيزيد.
• فریب اين گفته زندانی را نخوريد كه بحران عاطفي به اتمام رسيده است.
• تصور نكنيد كه فقط افراد پرخاشگر خودكشي مي كنند و نه افراد "خوب" ، "ساكت" يا "مطمئن".
تذکر :
با توجه به اینکه امکان دارد حسب ضرورت لزوم تجدیدنظر در این شیوه نامه به وجود آید بر این اساس پیشنهاد می شود اصلاحات پیشنهادی کلیه پرسنل و مشاوران زندانها به دفتر مرکز آموزش منطقه سه زندانهای کشور ارسال گردد.
پيوست شماره يك
کمیته هماهنگی مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان و شرح وظایف اعضاء
پیشنهاد می شود در هر زندانی کمیته ای تحت عنوان " کمیته هماهنگی مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان با حضور افراد زير و با شرح وظايف در موقع لزوم مشخص تشكيل شود:
1- معاون زندان
2- مشاور زندانیان
3- رئيس مركز بهداشت و درمان زندان
4- معاون انتظامات زندان
5- مسئول امور فرهنگی زندان
6- يك نفر كارشناس روانپزشك معتمد به پيشنهاد رئيس زندان
7- قاضی ناظر زندان
تبصره 1: مسئوليت اين کمیته بر عهده معاون زندان مي باشد.
تبصره 2: كليه امور مربوط به خودكشي زندانیان توسط اين کمیته ساماندهي مي شود.
تبصره 3: لازم است کمیته در اسرع وقت از طریق مرکز آموزش منطقه سه زندانها برنامه آموزش مداخله در بحران را برای تمامی افرادی که به نحوی درگیر مساله خودکشی زندانیان هستند ( مانند کارکنان انتظامات و مسئولان و سرپرستان و مراقبین بندها و ... ) طراحی و اجرا کند.
شرح وظايف اعضاي کمیته هماهنگی مداخله در رفتارهای خودآسیب رسان
شرح وظايف معاون زندان
1- تشكيل جلسات کمیته هماهنگی مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان به صورت اضطراري
2- در جريان قرار دادن رئيس زندان
3- انجام هماهنگي هاي لازم براي در جريان قرار دادن و همكاري با نهاد هاي قانوني نظير دادگاه رسیدگی کننده به پرونده زندانی و پزشكي قانوني ، ......
شرح وظايف مشاور
وظايف مشاور در موارد خودكشي كامل:
1- تماس با خانواده زندانی متوفي
2- انجام هماهنگي هاي لازم در زمينه ارائه خدمات مشاوره اي و حمايتي لازم براي خانواده، نزديكان زندانی و ساير زندانیاني كه تحت تاثير منفي خودكشي قرار گرفته اند.
3- تلاش و رايزني با مسئولان قضایی و خانواده زندانی متوفي از نظر نحوه برگزاري مراسم احتمالي ترحيم و پرهيز از قهرمان پروري احتمالي
وظايف مشاور در موارد اقدام به خودكشي:
1- حضور در محل اقدام
2- ارزيابي ميزان خطر خودكشي و انجام اقدامات لازم بسته به ميزان خطر( رجوع شود به دستورالعمل هاي خطر بسيار زياد ، خطر زياد، و خطر متوسط )
3- در صورت نياز به همراه یا اعزام هماهنگي با مدير و قاضی ناظر زندان براي اعزام جهت بستري كردن زندانی صورت پذیرد.
4- اعزام مددكار دفتر مشاوره جهت بازديد از زندانی در محل بستري و تهيه گزارش مددكاري و پيگيري وضعيت زندانی از نظر انجام اقدامات درماني لازم
5- پيگيري وضعيت زندانی از نظر شرايط ادامه حبس و چگونگي اقامت در بند
6- پيگيري و ارزيابي وضعيت زندانی از نظر احتمال خودكشي مجدد
7- در صورت نیاز پیگیری تغییر بند یا تقاضای انتقالی به زندانی نزدیک محل سکونت خانواده زندانی
وظايف مشاور در موارد خودكشي قريب الوقوع/ تهدید به خودکشی:
1- ایجاد هماهنگی لازم برای ملاقات روانپزشک معتمد با زندانی در دفتر مشاوره
2- انجام مصاحبه در بحران و ارزيابي خطر خودكشي و اقدام متناسب با ميزان خطر توسط خود یا کارشناس مرکز مشاوره
شرح وظايف رئيس مركز بهداشت و درمان زندان
وظايف رئيس مركز بهداشت و درمان زندانها یا پزشک کشیک در موارد خودكشي كامل:
1- تماس با خانواده زندانی متوفي در غياب مشاور
2- انجام هماهنگي هاي لازم جهت حضور پزشكي قانوني و انجام تشريفات لازم تا زمان حضور ریاست و معاون زندان ،مسئول اداره حفاظت زندانها و قاضی ناظر زندان
وظايف رئيس مركز بهداشت و درمان زندان یا پزشک کشیک در موارد اقدام به خودكشي:
1- انجام هماهنگي هاي لازم براي حضور پزشك، پرستار و آمبولانس در محل
2- در صورت نياز به بستري، انجام هماهنگي هاي لازم براي بستري كردن زندانی
شرح وظايف معاون انتظامات زندان
وظايف معاون انتظامات زندان در موارد خودكشي كامل:
1- اطلاع رساني به ساير اعضاي کمیته مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان
2- حضور در محل وقوع خودكشي و تهيه گزارش و ارائه به رئيس کمیته مداخله در بحران و مقامات قضایی
3- تماس با خانواده زندانی متوفي در غياب ساير اعضاي کمیته مداخله در بحران
4- تماس با پزشكي قانوني و ساير نهادهاي قانوني مرتبط
وظايف معاون انتظامات زندان در موارد اقدام به خودكشي:
1- اطلاع رساني به ساير اعضاي کمیته مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان
2- حضور در محل وقوع خودكشي جهت نظم دهی و جلوگیری از ازدحام احتمالی و تهيه گزارش و ارائه به رئيس کمیته مداخله در بحران و مقامات قضایی
شرح وظايف مسئول امورفرهنگی زندانها
1- حضور در محل وقوع خودکشی و انجام هماهنگي و همكاري لازم
2- در صورت خودكشي كامل، تماس با خانواده زندانی متوفي. در صورت نیاز ایشان می توانند از افراد ذيل کمک بگيرند:1- رئيس يا پزشك مركز بهداشت و درمان زندانها 2- كارشناس روانپزشك معتمد عضو کمیته بحران 3- رئيس مركز مشاوره زندانها 4- نمایندگی پزشکی قانونی
شرح وظايف كارشناس و روانپزشك معتمد
1- حضور در جلسات کمیته مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان
2- معاينه و ارزيابي روانپزشكي زندانی پس از ترخيص از اورژانس يا بيمارستان و انجام اقدامات طبي
3- ارائه نظر تخصصي و كمك به دفتر مشاوره و قاضی ناظر و دادگاه رسیدگی کننده به پرونده در خصوص اتخاذ تصميم در جهت چگونگي ادامه حبس و اقامت در بند
شرح وظایف قاضی ناظر زندانها
1-حضور در محل وقوع خودکشی و امضاء صورت جلسات مربوط به حادثه و مطالعه گزارش روانپزشک معتمد و مشاوره زندانها از وضعیت جسمانی – روانی زندانی
2-ارائه گزارش قانونی صورتجلسه اقدام به خودکشی به دادگاه رسیدگی کننده به پرونده و یا قاضی اجرای احکام و ارائه درخواستهای لازم.
عبدالرحیم اسدالهی و شاهرخ ولیزاده
نظرات کارشناسی و پیشنهادات اصلاحی برنامه:
(استاد محترم بجز پاسخوگویی به سوالات زیر؛ لطفاً نظرات خود و ایرادات برنامه را بطور مبسوط بیان فرمائید.)
1. چه مقام مسوولی و کارشناسی از قلم افتاده است و بایستی در این برنامه کابردی حضور داشته باشد؟
2. آیا شرح وظایف اعضاء روشن و جامع است؟
3. چه اقدامات دیگری باید به مجموعه رفتارهای پیشگیرانه و اجرائی افزوده گردد؟
منبع:تدوین کنندگان:
عبدالرحیم اسدالهی و شاهرخ ولیزاده
مدرسان دانشگاه جامع علمی کاربردی
articles.ir
-
نشانه بر هم خوردن زندگی مشترک
آمار جدید را شنیده اید: 10 مرد ازدواج کرده را در یک اتاق قرار دهید خواهید دید که نیمی از آنها خواهان طلاق می شوند. آمار وحشتناکی است، اما حقیقت دارد. این روزها طلاق به صورت یک شغل پر در آمد برای کسانی که ازدواج را به هم جوش می دهند و وکلایی که در طلاق گرفتن به افراد کمک می کنند در آمده است و بازار آن حسابی گرم است.
در این جا یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: مردها خیلی کمتر از زن ها به طلاق فکر می کنند. بر اساس تحقیقات در حدود 66 تا 75 درصد از کل درخواست های طلاق از جانب خانم ها ارائه داده می شود.
به عبارت دیگر آقایون خیلی کمتر از خانم ها به جدایی فکر می کنند. به هر حال بهتر است که اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با چنگ و دندان به رابطه زناشویی خود ادامه دهیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید.
فرسایش تدریجی
رابطه زناشویی یک شبه ویران نمی شود. این امر به تدریج و به صورت نا محسوس روی می دهد. درست مثل شکاف هایی که در عمق زمین ایجاد می شوند. پیش از آنکه متوجه این مطلب شوید، شکافی عمیقی میان شما و همسرتان به وجود می اید و دلیل آن هم این است که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح می دهند چشم پوشی کرده و نسبت به آنها از خود بی توجهی نشان دهند. منشا این مشکلات هر چیزی می تواند باشد؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین می باشد.
در زیر 10 نشانه از طرز برخوردی است که باید آنها را به عنوان نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده تلقی کرد.
شماره 10: دور هم جمع نمی شوید
هر سال در مراسم روز شکرگذاری صندلی کناری خود را برای خانمتان رزو می کردید، اما امسال پسر خواهرتان در کنار شما نشسته است. صندلی ای که همیشه برای سالیان پی در پی جای او بوده است. آیا تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟
شماره 9: خونسرد و بی تفاوت می شوید
تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه می کردیدی کم کم از بین می رود و به صورت فردی از خود راضی در می آیید. از یکدیگر نمی پرسید که روز خود را چگونه گذرانده و چه کارهایی انجام داده اید. زمان سلام و خداحافظی با یکدیگر رو بوسی نمی کنید. او دیگر عکس شما را درون کیف پولش قرار نمی دهد و شما هم همینطور.
می توانید به راحتی بدون او به زندگی خود ادامه دهید، به همین دلیل زمانی که هر دو در خانه هستید، ترجیح می دهید با هم در یک اتاق نباشید.
شماره 8 : دیگر ارتباط جنسی ندارید
شاید هنوز در یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین شما رد و بدل نمی شود. دور از هم می خوابید و به هیچ وجه یکدیگر را لمس نمی کنید. حتی آخرین باری که یکدیگر را در آغوش گرفتید نیز به سختی به یاد می آورید.
شماره 7 : اوقات فراغتتان را در کنار هم نمی گذرانید
اگر نمی توانید آخرین مرتبه که با هم به مسافرت رفتید را به یاد آورید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست. در چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستید که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنید. به عنوان مثال بیشتر ترجیح می دهید با دوستانتان بیرون روید و یا خودتان را راحت می کنید و بی سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی می روید.
شماره 6 : خانم با دقت دخل و خرج را حساب می کند
آیا متوجه شده اید که همسرتان از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت آنها را به عهده گرفته بود، شانه خالی می کند؟ آیا نسبت به درامد، بدهی، پس انداز و سرمایه گذاری های شما علاقه بیشتری نشان می دهد و می خواهد بیش از پیش از آنها سر در بیاورد؟ او می خواهد از این طریق محاسبه کند که بعد از طلاق چه مبلغی دست او را می گیرد..
شماره 5 : به دنبال استقلال است
یک خانم ناراضی سعی می کند تا آنجا که ممکن است فاصله خود را از همسرش دورتر کند و اتکا خود را به او کم نماید. او در کلاس های متفاوتی ثبت نام می کند، به نام خودش حساب باز می کند، سرمایه گذاری انجام می دهد، و حتی تا مرز تغییر نام هم پیش می رود. این امور نشان دهنده شکاف عمیقی هستند که در رابطه فعلی شما به وجود آمده است.
شماره 4 : به خانه نمی روید
آیا قدم گذاشتن به خانه به جای اینکه مایه آرامش باشد، برای شما به صورت کار دشواری در آمده است؟ سعی می کنید برای خانه رفتن بهانه های مختلفی نظیر کار کردن تا دیر وقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی را بتراشید؟
حتی در خانه هم به دنبال راه فراری می گردید تا از زیر حل مشکلات روابط زناشویی فرار کنید. اگر برای ساعت ها متمادی به تماشای تلویزیون می نشینید و خود را با سرگرمی های متفاوتی مشغول می کنید، باید از خود سوال کنید که این همه وقت اضافی را از کجا می آورید.
شماره 3 : تمام صحبت ها به دعوا ختم می شود
هر گاه با هم به گفتگو می نشینید، کار به جاهای باریک کشیده می شود. زندگی برای شما تکرار مکررات است، بحث و مشاجره هایی است که به نتیجه معقول ختم نمی شوند. این کار شما را عصبانی می کند و سبب می شود تا نسبت به او بی میل شوید، علاوه بر این علاقه خود را نیز نسبت به او از دست می دهید. این امر زمانی به اوج خود می رسد که وقتی در مورد خانمتان خبری را از زبان سایر افراد می شنوید، احساس خوبی نمی کنید.
شاید خیلی عصبانی شوید که جر و بحث و دعوا بین شما خیلی عادی می شود. در نظر شما او نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد و احساس می کنید که تمام کارهای شما را زیر ذره بین قرار داده است. فقط کافی است تناقضی در گفته های هر یک از شما دو نفر دیده شود، آنگاه خونتان به جوش می اید و هر دو خشمگین می شوید.
شماره 2: وظایفی که به عهده داشتید
زمانی که می خواهید پای خود را از مزرهای رضایت جنسی فراتر بگذارید، اطمینان خاطر دارید که وضعیت خوبی در خانه انتظار شما را نمی کشد. اگر در گذشته خود را مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودید، حال از خود می پرسید که چرا نباید بتوانم این کار را انجام دهم. اگر می دانید که خانمتان نیز به این اصول پایبند نیست پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که تا این حد خود را به زحمت بیندازید.
شماره 1 : حرمت ها شکسته می شود
ارزشی که در گذشته برای یکدیگر قائل بودید به تدریج از بین می رود و تنها چیزی که باقی می ماند رنجش و آزردگی است. به یکدیگر ناسزا می گویید و در بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی نیز پیدا می کنید. خشونت تنها وسیله ارتباطی شماست. بر روی زخم های گذشته نمک می پاشید تا بتوانید بیش از هر زمانی یکدیگر را آزرده خاطر سازید. در این حالت تنها منتظر جرقه ای هستید تا اتش خشم شما را شعله ور سازد.
بازی نیست
طلاق مسئله ای کاملا جدی است. اوج نقطه ای است که به اشتباه بزرگی که در زندگی مرتکب آن شده اید، پی می برید. قسمت اعظمی از زندگی شما وقف سرو کله زدن با درد و رنج می شود، تازه ما مسائل اقتصادی را نیز نادیده می گیریم.
تسلیم شدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر می کنید جز طلاق راه دیگری برای شما نمانده است، تا آنجا که می توانید بر روی تفاوت هایتان کار کنید. کارهای متعددی می توان برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی انجام داد، مثل مشاوره های خانوادگی. حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، می توانید با توافق یکدیگر زمانی را جدا از هم زندگی کنید و مسائل ازدواج خود را دقیق تر بررسی نمایید
در آخر هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق او کرده بود که تن به ازدواج با او را دادید. دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتید؛ توجه خود را به آن معطوف کنید تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید.
-
بررسی کارکردهای کنش جنسی در روابط متقابل زناشویی همسران
چکیده:
این بررسی به شیوه روندپژوهی به مطالعه ارتباط معنادار و نقش و کارکرد آمیزش جنسی در ارتباط همسری زنان و مردان خوزستانی در سال 1386 می پردازد. با استفاده از دو نظریه کارکردگرایی و تعریف انواع آن در دو صورت به و بدکارکرد برای متغیر کنش جنسی همسران و تئوری تحلیل تبادلی اریک برن
(1964) در تعریف نقش منِ شخصیت همسران در سه حالت منِ والدی، بالغ و کودک به آزمون معناداری آنها با آماره کای دو و فی پرداخته شد. جامعه آماری شامل زنان و مردان مراجعه کننده به مراکزی چون دادگاههای خانواده، کلانتریها و نهادهای دولتی و با روش نمونه گیری در دسترس و تصادفی جمعاً 75 زن و مرد بودند. متغیرهای فرعی بررسی شامل سن، سواد، شغل و طلاق نیز در ارتباط با دو متغیر اصلی بالا مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشانگر ارتباط معنادار بالا بین کارکردهای کنش آمیزش جنسی و نوع ارتباط تبادلی همسران بوده که در این میان متغیرهای مداخله گر سن در جهت مثبت و طلاق در جهت منفی ارتباط معنادار و اثرگذار بر روی متغیرهای اصلی بررسی داشتند. در مجموع می توان گفت متغیرهای سن و سواد در تقویت ارتباط تکمیل کننده بین منِ شخصیت همسران و بهره وری مناسب از کارکردهای کنش جنسی در جهت تداوم این ارتباط موثر خواهند بود. شغل فاقد ارتباط معنادار و طلاق را می توان نتیجه بدکارکردی آمیزش جنسی و ارتباط تبادلی قطع کننده منِ والد-کودکی همسران دانست.
واژگان کلیدی: کارکردهای آمیزش جنسی، روابط همسری، نظریه اریک برن، تحلیل تبادلی
مقدمه
بررسی و مطالعه کارکردهای ارتباط جنسی و مولفه های جسمانی روانی این ارتباط میتواند یکی از مهمترین موضوعات و مسائل قابل بررسی در مطالعات خانواده، پیوندهای زناشویی و روابط زن و شوهری دانست. هر چند درک و فهم این شناخت به دلیل محدودیتهای پژوهشی خاص خود مساله زاست؛ ولی دوام و پایداری بخش مهمی از یک ارتباط همسری طبق ارزشها و هنجارهای مورد تائید جامعه خود بی شک بر بد یا به کارکرد بودن پیوندها و آمیزش جنسی(میزان و نوع) زن و مرد بستگی خواهد داشت.
این پژوهش نیز در یک روندپژوهی سه ماهه در مطالعه 35 پیوند زناشویی موفق و شکست خورده در پی بررسی نوع و کارکردهای آمیزش جنسی در روابط زن و شوهری است. این تحقیق در واقع در پی مطالعه این امر می باشد که کنشهای جنسی و مشخصاً نوع جسمانی آن یعنی آمیزش جنسی از دریچه روابط همسری به عنوان چه ابزاری بکار رفته و چه کارکردی می یابد. هر چند اگر این بد یا به کارکردی، مولفه ای گذرا و موقت(از لحاظ متغیر زمان و میزان آمیزش جنسی) در این ارتباط زن و شوهری باشد. به همین منظور در این مطالعه ارتباط زناشویی 70 زن و مرد خوزستانی در اوخر سال 1385 و اوایل سال 1386 مورد مطالعه قرار گرفت.
بیان موضوع
قبل از انجام این بررسی پژوهشگر همواره در حوزه حرفه ای مطالعاتی خود به مسائل و متغیرهای اثرگذاری روبرو میگردید(و می گردد.) که بر حسب مشاهده مستقیم و غیرمستقیم علمی افراد مورد مطالعه به ناموفق بودن و غیراثربخش بودن آمیزشهای جنسی و کنشهای جنسیتی زن و شوهری اشاره داشته اند. در مطالعه برخی از شکستها در روابط همسری بصورت بالقوه و بعدها در شکل بالفعل(تشکیل پرونده در محاکم خانواده) بویژه از سوی مردان به کارکردهای منفی و نامناسب رابطه جنسی خصوصاً متغیر بدنی آن اشاره فراوان گردیده است. در مشاهده و مطالعه موردهای بررسی نیز قبل از اجرای نظام مند پژوهش به جملات و حالاتی اشاره می شد که به نوع و کیفیت ارتباط زن و شوهری از یک سو و کارکردهای کنش جنسی با تاکید بر متغیر جسمانی آن از سویی دیگر بر می گشت. مسائلی از این قبیل(پیدا و پنهان) پژوهشگر را به مطالعه کارکردهای روابط جنسی در بین خانواده های موفق و شکست خورده سوق داد. (اسدالهی، 1385)
چارچوب نظری
در پارادایم رفتارگرایانه در نظریات جامعه شناسی(پارادایمهای سه گانه کوهن: رک: ریتزر 1382) به دو متغیر کارکرد Function و کنش Action اشاره فراوان گردیده؛ بطوریکه در سلسله نظریات رفتاری جامعه شناسی بر بنیادین بودن این دو متغیر تاکید دارند. مانند نظریات افرادی چون کولی، هومنز، کالینز، هوبر و مرتون.(کوزر، 1382)
از سوی دیگر در حوزه علوم رفتاری نیز به سلسله تئوریها و نظریاتی برخورد می شود که به کارکردشناسی و سنجش نوع و کیفیت ارتباط و روابط بین فردی انسانها اهمیت می دهد. هر چند نمی توان به نظریه پردازی خاص در این حوزه اشاره نمود که بیشتر از همه این ساختار نظری ترکیبی از دیدگاه ها و تئوریهای پیوند یافته جامعه شناختی و روانشناختی است. در این مطالعه از یک سو متغیر کارکرد و کیفیت آن(بد یا به کارکردی) در مولفه آمیزش جنسی و از سوی دیگر نوع و کیفیت ارتباط زناشویی و زن شوهری در ساخت نظری والد- بالغ و کودک در نظریه منسجم تحلیل تبادلی(Transactional Analysis) اریک برن(Eric Berne, 1964) در کتاب پرفروش خود با نام نظریه بازیهای انسانها استفاده شده است.
نظریه تحلیل تبادلی اریک برن(TA)
این نوع از روابط میان فردی در بین بزرگسالان بطور نظام مند از سوی متخصصان بالینی مورد بررسی قرار گرفته است که در روان درمانی بدان تحلیل تبادلی می گویند. تبادل به عنوان هر واحد از مبادله اجتماعی تعریف شده است. اریک برن روانپزشک کانادایی در سال 1964 این تبادلها و روابط بین فردی را به شیوه های دقیق و قابل درک در کتاب خود به نام " بازیها" (Games People Play) طبقه بندی کرده است. نکته اصلی در کار برن این نظریه است که هر فردی در هر لحظه از زندگی در گروه اجتماعی خود در حالتی از منِ والد، بالغ یا کودک جلوه گر می شود و افراد می توانند به هر میزان از آمادگی خود از یک حالتِ من به حالتی دیگر تغییر یابند.(برن، 1964:23)
جنبه والد(Parental): نشانگر اقتدار، سنت و دانش یکنواخت از نحوه انجام کارهاست.
جنبه بالغ(Adult): حد واسط بین بخش والد و کودکِ شخصیت است. این جنبه نشانگر تسلط بر مهارتها و نوعی رویکرد عینی و منطقی در تحلیل داده ها در هر موقعیت است.
جنبه کودک(Children): نشانه خودانگیختگی، آفرینندگی، شهود و لذت است.
این تعاریف فاصله چندانی با مفاهیم نظری من، فرامن و نهاد فروید ندارد. به یک معنا تحلیل تبادلی را می توان کاربرد نظریه شخصیت فروید در نظر گرفت. افراد هر چقدر بتوانند سرپرستی منِ بالغ خود را برعهده بگیرند، بزرگتر خواهند بود. اما هیچ فردی نمی تواند در تمام اوقات این حالت را حفظ کند. از نظر برن سالمترین نوع ارتباط و تبادل از نظر روانشناختی تبادل تکمیل کننده(Complementary Transaction) است که می تواند مثلاً بین یک منِ والد و کودک بصورت دوسویه برقرار گردد. تبادل تکمیل کننده ساده و و در روابط سطحی زندگی و اچتماعی افراد رخ می دهد. ولی به اعتقاد برن این تبادلهای تکمیل کننده براحتی می تواند توسط تبادلهای قطع کننده فروپاشد. (همان منبع، 31: 1964)
تبادل قطع کننده(Closed Transaction) معمولاً بین منِ والد و کودک در حالتی از عدم درک متقابل هم رخ میدهد که در این وضعیت منِ کودک اصل موضوع تبادل را رها نموده و با خود شخصیت منِ والد به تعارض برمی خیزد و پاسخی قطع کننده و غیرمنتظره به منِ والد مقابل می دهد. افراد دارای تبادل قطع کننده اگر همچنان به همین شیوه گفتگو ادامه دهند؛ هیجان بیشتری بوجود آورده که سود چندانی در این ارتباط برایشان فراهم نخواهد شد. آنها خودشان را بیشتر و بیشتر در موقعیت تعارض آلود درگیر می سازند. برای بیرون آمدن از این موقعیت دست کم یکی از آنها باید یک گام به عقب برداشته و به اصل موضوع ارتباط بین خود بپردازند. این امر فوراً به ایجاد خودآگاهی در طرف مقابل نمی گردد؛ اما شرایط تبادل و در نتیجه ارتباط را تغییر خواهد داد.
روابط زن و شوهری نیز نمونه ای عالی از ارتباط تبادلی دونفره است که هم میتواند سازنده و تکمیل کننده باشد و هم به درجه ای از فروپاشی و انقطاع برسد. طلاق نمونه کاملی از پایان یک ارتباط قطع کننده بین دو منِ والد و کودک است. بر مبنای دیدگاه نظری اریک برن ارتباط تبادلی بین دو منِ والد زن و مرد و یا ارتباطی بالغی بین آنها میتواند سازنده و اثربخش بوده ولی در قالب ارتباط منِ والد-کودک میتواند جنبه های دیگر تبادل آنها بطور مثال کنش جنسی آنها را تحت شعاع قرار دهد. آنچه که این بررسی در پی درک آن است.
اهداف و سوالات پژوهش
این مطالعه در پی دستیابی به اهداف زیر است:
- کارکردهای متفاوت آمیزش جنسی در ارتباط زن و شوهری ترسیم گردد.
- نوع روابط همسری در بین افراد مورد مطالعه در ساخت نظری اریک برن بیان شود.
- ارتباط متغیرهای اصلی تحقیق(کارکرد آمیزش جنسی، روابط همسری) با متغیرهایی مثل سواد، سن، شغل و طلاق سنجیده شود.
- بر مبنای اهداف اصلی بالا بررسی حاضر در صدد پاسخگویی به سوالات زیر است:
- در ارتباط زن و شوهری نمونه های مورد مطالعه، آمیزش جنسی چه کارکردهایی دارد؟(به یا بدکارکرد)
- نوع روابط زن و شوهری در ساختار نظری منِ والد، بالغ و کودک چگونه است؟
- ارتباط بین کارکردهای آمیزش جنسی و نوع روابط همسری چه ساختی دارد؟
- آیا بین نوع متغیرهای فردی سواد، شغل، سن و طلاق با متغیرهای اصلی پژوهش ارتباط معناداری وجود دارد؟
روش شناسی پژوهش
تکنیک پژوهش و ابزار جمع آوری اطلاعات
در این مطالعه نوع پژوهش توصیفی اکتشافی و با کمک سه ابزار مشاهده غیرمستقیم، مصاحبه غیرساخت یافته و در پایان آزمون محقق ساخته به جمع آوری اطلاعات متغیرهای تحقیق اقدام گردید. آماره های بررسی شامل آزمون پارامتریک پیرسون و رتبه ای اسپیرمن و آزمون ناپارامتریک x2 و Ф می باشد.(دلاور، 1384)
آزمون مطالعه با استفاده از متغیرهای بررسی و یافته های قبلی در مشاهده غیرمستقیم و مصاحبه غیرساخت یافته طراحی و بصورت بازپاسخ از آزمودنی ها پرسش شد. نحوه جمع آوری اطلاعات از طریق آزمون و شیوه توزیع آن در نوع خود جالب توجه و قابل بیان است. با مصاحبه بدون برنامه قبلی و اعلام نشده در محیطهای خاص مثل راهروهای دادگاه خانواده، ایستگاه اتوبوس، مراکز مشاوره و سالن های انتظار مراکز خاص مثل کلانتریها، بیمارستانها و برخی از نهادهای دولتی شهری آزمونگران نیز بعضاً خود نیز بصورت مراجعه کننده و مشتری بطور تصادفی و نمونه گیری در دسترس با نمونه ها مصاحبه می نمودند.(سرمد، 1383)
بعد از گردآوری اطلاعات اولیه و طراحی آزمون مجدداً با مراجعه به مراکز مدنظر و با معرفی قبلی و کسب اعتماد(فقط توزیع و جمع آوری آزمونها دو ماه به درازا کشید.) بین آزمودنی ها نیز بطور تصادفی پرسشنامه تحقیق توزیع گردید. نکته مهم الصاق تمبر و پرداخت هزینه پست درون شهری جهت ارسال و اعاده مجدد پرسشنامه ها بود. جالب اینکه تقریباً 56 نفر از 70 نفر مراجعه کننده به مراکز فوق آزمونها را به صندوق پستی تعیین شده پست نمودند. بجز شیوه معتبر و قدیمی بالا به روش جدیدی نیز اقدام گردید. با مراجعه به اتاقهای گفتگو(Chat Rooms) متغیرهای مطالعه مورد بررسی و سوال قرار گرفتند. هر چند تاکنون پژوهشی مستقل اعتبار و روایی این روش جدید را نسنجیده است؛ ولی مولفه مهم محرمانه ماندن بویژه در تحقیقات بررسی مسائل جنسی که ریشه در تابوی اجتماعی مسایل جنسی دارد؛ بسیار اثرگذار بوده است. اعتبار یافته های آزمون در شیوه سنتی قبلی با کمک آلفای کرونباخ 65/0 بدست آمد. سطح اطمینان آزمون نیز به علت وجود متغیرهای مداخله گر فراوان فرهنگی- فردی و اجتماعی تا سطح 90/0 در نظر گرفته شد.
تعریف متغیرها و مفاهیم پژوهش
کارکردمتغیر فرعی) نقش یک عضو یا عنصر در کلی ساخت یافته که در جهت اهداف یک ساختار قرار میگیرد و با کل مجموعه معنا می یابد.(بیرو، 1382:143)
بدکارکرد: (متغیر فرعی) نقشی که در جهت اهداف یک ساختار نباشد.
به کاردکرد: (متغیر فرعی) نقشی که در جهت اهداف ساختار قرار گیرد.
آمیزش جنسی: (متغیر اصلی) به عمل و کنش جسمانی رابطه جنسی توجه داشته که به تعداد عمل مقاربت و بر احساس مثبت یا منفی برخاسته از آن بعد از آمیزش تاکید دارد.
روابط زناشویی: (متغیر اصلی) در این بررسی رابطه به ترکیبی از ایفای نقشهای منِ والد، یالغ و کودک یک زوج در قالب پیوند ازدواج آنها اشاره دارد. بدین معنا که در پیوند همسری آنها، زن یا مرد نقش منِ والد یا بالغ را ایفا میکند یا نقش منِ کودکی را.
سواد: در مفهوم برخورداری از آموزش رسمی در پنج سطح بیسواد و کم سواد؛ ابتدایی؛ راهنمایی؛ دبیرستان و دیپلم؛ دانشگاهی بکار رفته است.
شغل: به معنای برخورداری و داشتن یکی از مولفه های زیر بمدت حداقل 6ماه پی در پی است: بیکار، مشاغل خدماتی، مشاغل صنعتی و مشاغل کشاورزی که برای هر کدام دو خصیصه دولتی و آزاد لحاظ گردید.
طلاق: بدین معنا که در زمان انجام پژوهش از سوی دادگاه رسمی حکم قطعی طلاق و جدایی زن و شوهر صادر گردیده و رسماً پیوند زناشویی آنها خاتمه یافته است. به علت وجود 29 مورد طلاق قطعی در بین آزمودنی در مصاحبه مقدماتی و اولیه این متغیر در آزمون نهایی درج شد که به 31 مورد طلاق بالغ گردید.
جامعه آماری و نمونه گیری
حوزه جمعیت شناختی این بررسی به علت لزوم اجرای متنوع ابزار جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه، مصاحبه مستقیم، مشاهده غیرمستقیم و مکاتبه تا استفاده از اتاقهای چت روم و ایمیل، بسیار گسترده و متنوع بود. لذا تعیین جمعیت واقعی جامعه آماری مشکل بود. در این باره با روش نمونه گیری تصادفی و در دسترس اقدام گردید. با جمعاً 70 نفر که اکثراً خوزستانی هستند؛ مصاحبه و مکاتبه شد. مجموعاً نیز با 37 نفر در فضای مجازی اینترنت و اتاق گفتگو(Chat Rooms) مصاحبه و 76 ایمیل نیز شامل پرسشنامه و متن سوالات مصاحبه برای برخی از کاربران ارسال گردید.
فرضیه های بررسی
- بین کارکردهای آمیزش جنسی و رابطه همسری ارتباط معناداری وجود دارد.
- نوع رابطه همسری در بدکارکرد آمیزش جنسی از نوع ارتباط منِ والد-کودک قطع کننده است.
- نوع رابطه همسری در به کارکرد آمیزش جنسی از نوع ارتباط منِ والد-والدی تکمیل کننده است.
- بین سواد و کارکرد آمیزش جنسی رابطه معناداری وجود ندارد.
- بین سواد و نوع ارتباط همسری رابطه معناداری وجود دارد.
- بین شغل و کارکرد آمیزش جنسی رابطه معناداری وجود ندارد.
- بین شغل و نوع ارتباط همسری رابطه معناداری وجود دارد.
- بین طلاق و بدکارکرد آمیزش جنسی رابطه معناداری وجود دارد.
- بین سن و نوع ارتباط همسری رابطه معناداری وجود دارد.
- بین سن و کارکرد آمیزش جنسی رابطه معناداری وجود دارد.
یافته های پژوهش
داده های توصیفی
با مطالعه نمونه های آماری با سه ابزار مشاهده غیرمستقیم، مصاحبه غیرساخت یافته و آزمون محقق ساخته ابتدا یافته های توصیفی جدول یک بدست آمد:
داده های جدول شماره یک باسوادی(اکثراً دانشگاهی) با شغل اکثریت خدماتی و همچنین متاهل بودن اعضای نمونه آماری را نشان می دهد. نکته قابل بررسی و مطالعه این است که تقریباً 20% از نمونه ها(بیشتر نمونه های اینترنتی) بطور غیررسمی و خودخواسته رابطه همسری زناشویی خود را با همسرشان قطع کرده بودند.
آزمون همبستگی متغیرهای بررسی
با استفاده از آماره های همبستگی پارامتریک و ناپارامتریک به مطالعه و آزمون معناداری داده ها و متغیرها پرداخته شد. که بیشترین ارتباط همبسته در جدول شماره دو آمده است:
داده های جدول بالا نشان داد که بیشترین رابطه همبسته بین متغیرهای شغل و به کارکردآمیزش جنسی(63/0)، بدکارکردآمیزش جنسی و رابطه منِ والد- کودک(74/0)، طلاق و رابطه منِ والد- کودک(60/0) می باشد. جدول سوم رابطه همبستگی را بر اساس آماره اسپیرمن نشان می دهد.(30± ≤ rs رتبه ای اسپیرمن)
در جدول سه روابط معنادار و همبسته(مثبت و منفی) بین متغیرهای بررسی بالاتر بود. بیشترین ارتباط معنادار بین متغیرهای سن و سواد(63/0-)، طلاق و رابطه همسری منِ والد-کودک(53/0)، سواد و به کارکرد آمیزش جنسی(78/0)، سواد و رابطه همسری منِ والد-والدی(81/0)، رابطه همسری منِ والد کودکی و بدکارکرد آمیزش جنسی(60/0)، به کارکرد آمیزش جنسی و رابطه همسری منِ والد-والدی(63/0)، سن و رابطه همسری منِ کودک کودکی(63/0-) وجود داشت. پس می توان به اهمیت و نقش مولفه های سواد، سن و طلاق در نوع ارتباط زناشویی و همسری و کارکردهای آمیزش جنسی در این ارتباط پی برده و تاکید نمود.
آزمون معناداری فرضیه های پژوهش
در سطح معناداری sig: 0.10 و با کمک آزمون آماری کای دو(x2) فرضیه های این مطالعه مورد آزمون قرار گرفتند که نتایج آن در جدول چهار آمده است:
طبق داده های جدول چهار و آزمون کای دو فرضیه های 4، 5، 6 و 7 رد گردید که نشان دهنده بی ارتباط بودن متغیرهای شغل و سواد با نوع رابطه همسری است؛ اما ارتباط معنادار این دو متغیر با نوع کارکرد آمیزش جنسی در ارتباط همسری رد نگردید. در مجموع ارتباط معناداری بین متغیرهای سن، نوع کارکرد آمیزش جنسی و نوع ارتباط تبادلی همسری مشاهده شد که نشانگر اهمیت متغیر سن و به احتمال اثرگذاری آن در شکل گیری نوع ارتباط همسری در قالب منِ والد –والدی و همچنین بهره مندی از نوع آمیزش جنسی مناسب در تقویت این نوع ارتباط همسری است.
به علت اسمی بودن برخی از متغیرهای بررسی در جهت اطمینان و اعتبار بیشتر در معناداری فرضیه های تحقیق از آماره ناپارامتریک فی(Ф) نیز در آزمون معناداری متغیرها استفاده شد.(سرمد و همکاران، 1383)
بجز فرضیه های 4، 5، 9 و 10 که در مقیاس رتبه ای بودند؛ همسو با جدول چهار فرضیه های یک، دو، سه و هشت تائید ولی فرضیه هفت رد گردید.
جمع بندی و نتیجه گیری
از زمانی که در اوایل قرن بیستم زیگموند فروید نظریه روانکاوی با نگرش به سائقهای جنسی انسان را مطرح کرد؛ .دیدگاه او به بی منطقی عقلانی و آزمون ناپذیری محکوم شد. اما در نهایت توجه و تاکید بر سایقهای جنسی و نقش مهم آن در روابط بین افراد در جامعه از سوی اکثریت نظریه پردازان روانشناسی و علوم اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. در این بررسی نیز به کارکردهای مهم کنش جنسی در روابط زن و شوهری تاکید گردیده است.
این مطالعه با هدف درک اهمیت آمیزش جنسی و تغییر کارکردی آن از صورت تقویت کننده پیوندهای همسری به عاملی تخریبی و تنبیهی و سنجش ارتباط معنادار آن با نوع روابط همسری در ساختار نظری اریک برن(روابط والد، بالغ و کودک) گام برداشته است. تابوی مسائل جنسی بویژه حریم نفوذناپذیر خانواده امکان پژوهشهای اجتماعی-روانشناختی را با سختی و موانع روبرو کرده است. اما با بروز شکست در روابط زناشویی افراد امکان مطالعه بهتر در این حوزه فراهم می گردد. این مطالعه با روشهای گوناگون و ابزارهای متفاوتی از مصاحبه غیرساختمند، مشاهده غیرمستقیم گفتارها، آزمون محقق ساخته از طریق پست الکترونیکی تا پست ساده و قدیمی از نمونه ها و آزمودنی ها جمع آوری گردید. داده های و یافته های بررسی جالب توجه بودند. نمونه های آماری درصد بیشتری تحصیلکرده، دارای مشاغل خدماتی و اکثراً در زمان پژوهش دارای ارتباط زناشویی و 87% آنها متاهل بودند. نکته قابل اشاره اذعان 20% از نمونه ها به عدم ارتباط زناشویی جنسی و قطع ارتباط همسری و در واقع طلاق غیررسمی بین آنها بود.
بررسی ارتباط معنادار بین متغیرهای پژوهش نشان داد که سواد و به کارکرد آمیزش جنسی(63/0)، بدکارکرد آمیزش جنسی و رابطه همسری منِ والد و کودک(74/0)، طلاق و رابطه همسری منِ والد کودکی(60/0)، سواد و رابطه همسری منِ والد والدی(70/0) با استفاده از آماره همبستگی پیرسون بیشترین رابطه همبسته را با هم داشتند. همچنین با استفاده از آماره همبستگی رتبه ای اسپیرمن متغیرهای سواد و رابطه همسری منِ والد والدی تکمیل کننده(81/0)، سواد و به کارکرد آمیزش جنسی(78/0)، سن و سواد(63/0-)، سن و به کاردکرد آمیزش جنسی(51/0-)، به کارکرد آمیزش جنسی و رابطه همسری منِ والد والدی تکمیل کننده(63/0)، طلاق و رابطه همسری والد کودکی قطع کننده(53/0) با هم همبستگی بالایی داشتند. ارتباط معنادار این متغیرها و تایید معناداری ارتباط آنها همسویی بالایی با اهداف و فرضیه های بررسی داشت. ولی در مجموع نقش و اهمیت بالای سواد، رشد سنی و طلاق بصورت مثبت و منفی در تداوم و نوع ارتباط زناشویی و کارکرد آمیزش جنسی در استحکام این ارتباط کاملاً مشهود و قابل ملاحظه است.
آزمون معناداری فرضیه های دهگانه بررسی با استفاده از آزمونهای کای دو و فی اهمیت بالای داشت. رد شدن ارتباط معنادار فرضیات 4، 5، 6 و 7 نشان دهنده این امر بود که متغیرهای شغل و سواد با نوع رابطه همسری ارتباط معناداری با کمک آزمون کای دو نداشته اند؛ اما متغیر سن(مقیاسی رتبه ای- فاصله ای) با هر دو متغیر اصلی پژوهش یعنی کارکرد آمیزش جنسی و نوع ارتباط همسری در قالب و نقش منِ والد، کودک و بالغ ارتباط معنادار و بالایی را نشان داد. این امر اهمیت تجربه در زندگی زناشویی و نقش اثرگذار آن را در جلوگیری از شکل گیری بدکارکرد آمیزش جنسی در روابط همسران گوشزد می کند. تجربه سنی و رشد آگاهی جنسیتی زمینه ساز بهره مندی مناسب از نوع آمیزش در تقویت ارتباط والد-والدی تکمیل کننده زنان و مردان خواهد بود.
در جهت سنجش اعتبار و روایی پایاتر روابط بین متغیرها و فرضیات پژوهش و به علت اسمی بودن مقیاس برخی از متغیرها، از آزمون فی(ناپارامتریک) در آزمون فرضیه های 1، 2، 3، 6، 7 و 8 استفاده شد. آزمون فرضیات بررسی همسویی بالایی با نتایج آزمون قبلی یا آماره کای دو داشت. فرضیه های یک، دو، سه و هشت تائید ولی فرضیه هفت رد شد. فرضیه اخثیر فرض ارتباط معنادار بین شغل و نوع ارتباط همسری بود که تائید نگردید. اما در مجموع با کمک آماره های Ф و x2 و آزمونهای همبستگی اسپیرمن و پیرسون این بررسی به این نتایج منتهی شد که نوع و کیفیت کارکردهای آمیزش جنسی در نوع ارتباط منِ والد کودک همسران و تقویت و تداوم آن کاملاً موثر است. همچنین در حالت بدکارکرد آمیزش جنسی نوع ارتباط همسران در قالب آمارانه و قطع کننده والد کودکی بوده است. عامل و معلول بودن هر یک اهمیت چندانی ندارد؛ مهمتر از همه ارتباط چرخشی و تداوم دهنده این بدکارکرد و نوع ارتباط آن است.
در سویه مقابل در حالتی که همسران به کیفیات ارتباط منِ والد والد تکمیل کننده بین هم اعتقاد و اذعان داشته اند؛ به این امر که آمیزش جنسی در تقویت این ارتباط نقش به کارکردی داشته تاکید نموده اند. طلاق را میتوان در واقع پایانی بر ارتباط همسری دانست. آن زمان که حتی کارکردهای آمیزش جنسی تحت تاثیر قرار گرفته یا موثر واقع می شوند. فرضیه هشتم بررسی به این ارتباط معنادار اشاره داشت. بدین معنا که آیا طلاق یا شکست در ارتباط همسری می تواند ناشی از بدکارکرد آمیزش جنسی همسران باشد؟
در هر دو آزمون آماری (هر چند هر دو متغیر ناپارامتریک بوده اند.) این فرض ارتباط معنادار تائید گردید. میتوان این گونه فرض نمود که طلاق هم عامل و هم معلول بدکارکردیهای آمیزش جنسی همسران است. چون شکست در ارتباط زناشویی آنها حاصل یک تصمیم در لحظه ای خاص از زمان و آنی نیست؛ بلکه روندی طولانی است که چرخه نامناسب آن با کارکردهای آمیزش جنسی در یک پیوستار از روابط همسران شکل گرفته و تقویت میگردد.
یافته ها و نتایج بررسی حاضر با همه سختی ها و با در نظر گرفتن خطای آماری و پژوهشی جالب توجه بود. هر چند به اهرمها و فاگتورهای تقویت کننده روابط زناشویی همسران پی برده شد؛ اما به نکات تاریک و منفی این پیوندها هم اشاره گردید. مهمترین راهکار در پیش رو برای همسران این است که این امکان را برای هم در تمام طول زندگی و لحظات پیوند زناشویی حتی در جسمانی ترین آن فراهم کنند تا ترسیمی از نوع ارتباط همسری خود صورت پذیرد و همواره در ارتباطِ در اصل دوسویه خود در نقشهای منِ والد و بالغ تکمیل کننده عمل نمایند. آموزشهای پیش از ازدواج بر دو گزینه و متغیر اصلی این بررسی یعنی نوع ارتباط همسری و ترسیم همیشگی و مداوم آن، کارکردها و کیفیت آمیزش جنسی آنها در تقویت یا تخریب آن تاکید نمایند. این پژوهش نشان داد که اگر چه برای فرزندار شدن زمان و سن اهمیت دارد(هر چند با علم پزشکی این مشکل نیز برای زنان و مردان میانسال حل شده است.)؛ ولی برای یک پیوند و ارتباط همسری پربار و زیبا، گذر زمان و کسب تجربه افزونتر در دنیای پیچیده و گوناگون ارتباطی انسانها یک گنجینه دست یافتنی است. پس می توان با اطمینان بالاتری گفت که با افزایش سن نمی توان لزوماً شاهد پیوند ازدواجی ناکارآمد و از ریخت افتاده بود.
-
خلاقیت در کودکان
خلاقيت قابليتي است كه در همگان وجود دارد اما نيازمند پرورش و تقويت ميباشد تا به سر حدشكوفايي برسد. فرد خلاق كسي است كه از ذهني جستجوگر و آفريننده برخوردار باشد. خلاقيت عبارت است از « توانايي ديدن چيزها به شيوه هاي جدي، شكستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فكر كردن به شيوه اي متفاوت، ابداع چيزهای جديد، استفاده از چيز هاي نا مربوط و تبديل آن به شكل هاي جديد.» می توان نتیجه گرفت که خلاقیت برآیند فرآیندهای ذهنی و شخصیتی فرد بوده و به تولیدات و آثاری منجر می شود که نو و بدیع بوده، خاصیتی متکامل داشته و با واقعیتها، منطبق بوده و در غایت به سود جامعه بشری هستند.
خانواده يكي از عوامل بسیار مهم در رشد و پرورش خلاقيت کودکان محسوب مي گردد که نقش مهمي در شكوفايي خلاقيت هاي كودكان دارد. از آنجا كه كودك حساسترين مراحل رشد خلاقيت را در محيط خانه سپري ميكند، محيط مناسب خانوادگي، شيوه و نگرشهاي صحيح فرزندپروري در رشد و شكوفايي خلاقيت سهم مهمي ايفا ميكند. « كليگان » ( 1971 ) معتقد است براي ظهور خلاقيت راههاي زيادي در شيوههاي فرزندپروري وجود دارد كه ميتواند باعث ظهور يا محو خلاقيت شود. نحوه تربيت و استفاده از شيوههاي دموكراتيك يا مستبدانه، اعمال نحوه انضباط و شيوه ابراز محبت هر كدام به نوعي در پرورش يا سركوب خلاقيت کودکان مؤثر است. اساساً پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرند. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل به اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
در واقع والدين از طريق درگير شدن در فعاليتهاي خلاق كودك در رشد خلاقيت او سهيم هستند. خانواده ها باید فرصتهاي لازم را براي سؤال كردن، كنجكاوي و كشف محيط به كودكان بدهند و هرگز آنان را تنبيه و تهديد نكنند. زمينه رشد خلاقيت در خانه زماني فراهم مي شود كه به كودكانتان آزادي زيادي بدهيد و به آنها به عنوان يك فرد احترام بگذاريد، از نظر عاطفي در حد اعتدال به آنها نزديك شويد و بر روي ارزشهاي اخلاقي و نه قوانين خاص تأكيد نماييد. محیط خانه را به صورتي درآوريد كه در آن فعاليت، بازي و خنده به مقدار زيادی وجود داشته باشد. شما و كودكانتان سعي نمائيد كارها را به روش هاي جديد و جالب انجام دهيد. با تشويق و تأييد رفتار كودك و فراهم آوردن زمينه هاي مساعد و تدارك بازيهاي دلخواه او، قدرت تخيل و خلاقيت كودك را تقويت كنيد. خيالپردازيهاي كودكان را سرزنش نكنید زيرا خلاقيت او را محدود مي سازید.
تحقيقات نشان مي دهد كه والدين كودكان خلاق در رفتار خود هماهنگي بيشتري نشان مي دهند، كودكان خود را آنگونه كه هستند قبول دارند و آنها را به كنجكاوي درباره اشياء و امور تشويق مي كنند و كودكان خود را در انتخاب موضوعات مورد علاقه آزاد مي گذارند و كارها و برنامه هاي آنان را تحت نظر دارند و پي گيري مي كنند. شايسته است والدين تا آنجا كه امكان دارد كودكان خود را مستقل بار آورده و در ايجاد اعتماد به نفس، آنان را ياري كنند و دستاوردهاي آنان را با آغوش باز پذيرا شوند و هنگام شكست، به جاي سرزنش، راهنما و راهگشاي مشكلات كودكان خود باشند، تا كودكان بتوانند ضمن احساس ارزشمندي در انجام كارها، راه حل ها و عقايد غير معمول و دور از ذهن را نيز بيازمايند، چراكه چنين كارهايي پايه و مايه اصلي خلاقيت است.
اغلب اوقات اگر كمي وقت و حوصله كنيم متوجه وجود خلاقيت در بچه ها مي شويم. بهترين زمان براي اطلاع از خلاقيت كودكان ، تماشاي آنها به هنگام بازي است. خلاقیت عامل مهم بازی است. كودك را در حالي كه آزادانه و فارغ البال با مواد و اسباب بازيهايش سرگرم بازي است تماشا كنيد. كودكان خلاق اغلب براي هر يك از وسايل بازي خود موارد استفاده متفاوتي پيدا مي كنند و قبل از اينكه از وسيله اي به سراغ وسيله ديگر بروند از آن به انواع مختلف استفاده مي نمايند. كودك خلاق اغلب از منابع خود به انواع و اشكال مختلف و گاه حيرت انگيز استفاده مي كند.ممكن است يك جعبه خالي براي كودك خلاق ارزشي به مراتب بيش از بهترين و پيچيده ترين اسباب بازيها داشته باشد. کودکان خلاق می توانند با توجه به موقعیت و مکان خاص بازی را تغییر دهند، بازیهای جدید ابداع کنند، مقررات خاصی وضع کنند، رهبری بازی را در دست گرفته و با سازمان بندی منسجم په به صورت فردی و چه به صورت گروهی بازی کنند. بازی این گونه افراد از تنوع و گوناگونی آکنده بوده و می توانند با توجه به علایق خود و بازی کنان هدفهای بازی را اعمال کنند. در مقابل کودکانی که از خلاقیت بی بهره بوده و یا خلاقیت کمی دارند در بازی ها نقش پیرو را به عهده گرفته، خود را ملزم به رعایت کامل مقررات بازی می دانند، تخطی از قوانین را جایز نشمرده و بازی را بیشتر به عنوان وظیفه و کار تلقی می کنند تا وسیله ای برای رشد، بنابراین سهم آنها از لذت بازی کمتر از کودکان خلاق است.
ویژگیهای کودکان خلاق:
- كودكان خلاق اغلب با آب و تاب حرف مي زنند. ذكر جزييات يك ماجرا و به تفضيل سخن گفتن مي تواند نشانه قدرت خيال و تصور زياد باشد.
- دقت و توجه شدید در گوش دادن، مشاهده كردن يا انجام دادن كاري دارند.
- شور و نشاط و مشغوليتهاي شديد جسماني دارند.
- در صحبتهای خود از قیاس استفاده می کنند.
- عادت به وارسی منابع مختلف دارند.
- با دقت به اشیا و پیرامون خود می نگرند.
- اشتیاق به صحبت کردن درباره كشفيات با ديگران دارند.
- توانایی ابداع بازیهای جدید و تغییر در بازیها دارند.
- کنجکاوی زیادی برای سردرآوردن از امور دارند.
- در گفتار خود جسارت زیادی دارند.
- سئوالات عجیبی طرح می نمایند.
انگيزه و خلاقيت كودک در محيط خانواده زماني از بين مي رود كه :
- تاكيد بيش از حد والدين بر هوش و حافظه كودک
- ايجاد رقابت ميان كودكان
- تاكيد افراطي بر جنسيت كودک]
- قرار دادن قوانين خشك و دست و پا گير در منزل
- عدم آشنايي والدين با مفهوم واقعي خلاقيت
- انتقاد مكرر از رفتارهاي كودک
- بيهوده شمردن تخيلات كودک
- عدم شناسايي علائق دروني كودک
- عدم وجود حس شوخ طبعي در محيط منزل
- تحميل نقش بزرگسال به كودک
برای افزایش خلاقيت كودكان باید:
- هرگز کودک را تحقير نکنيم. کودکي که احساس حقارت کند هرگز دست به خلاقيّت نميزند.
- محيطي مناسب براي انجام كارهاي خلاق آنها فراهم نماييد.
- امكانات و وسايلي در اختيار آنها قرار دهيد تا به كمك آنها خلاقيت هاي خود را ابراز نمايند. به عنوان مثال وسايل موسيقي، نقاشي و طراحي و ...
- كارهاي خلاق كودكان را تشويق كنيد و آنها را در معرض نمايش قرار داده و از ارزيابي بيش از حد آنان خودداري كنيد.
- به عنوان بزرگسال، خود به انجام كارهاي خلاق بپردازید و اجازه دهيد كودكان شما شاهد كارهاي خلاق تان باشند.
- به شيوه هاي آموزشي در خانواده خود توجه داشته باشيد.
- براي كارهاي خلاق ديگران ارزش قائل شويد.
- از تأكيد بر تصورات قالبي در خصوص جنسيت كودكان شديداً خودداري نماييد. ( به عنوان مثال دختر ماشين بازي نمي كند، پسر عروسك بازي نمي كند يا پسر گريه نمي كند.)
- امكان شركت در فعاليت ها و كلاسهاي ويژه را براي آنان فراهم نماييد.
- اگر مشكلات يا گرفتاريهاي در خانواده وجود دارد از آن مشكلات به شيوه مثبتي استفاده كنيد و با تشويق به كودك خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهيد.
- توجه داشته باشييد كه استعداد فقط سهم كوچكي از خلاقيت است و تمرين و نظم بخشيدن به آن از اهميت بيشتري بر خوردار است.
- اجازه بدهيد كودك خودش باشد حتي اگر رفتارهاي عجيب از او سر بزند و سعي كنيد در حضور جمع كودك خود را خلاق معرفي نكنيد؛ در غير اين صورت اطرافيان انتظارات بيش از حدي از كودك شما خواهند داشت.
- با كودك خود شوخ طبع و مهربان باشيد.
منبع:
- برات، نگين. ( 1382، 29 مهر ). خلاقیت و یادگیری در کودکان. همشهری، ص 19.
- پیرخائفی، علیرضا. ( 138۲). خلاقیت و هوش ( مبانی نظری و پژوهشی ). تهران: انتشارات مهربرنا.
- سليماني، افشين. ( 1381 ). كلاس خلاقيت. تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
- گريوز، گارگيلو، اسلادر. ( 1379 ). خلاقیت (شناخت ويژگي هاي كودكان و برخورد مناسب با آنها )( ترجمه مهدی قراچه داغی ). تهران: پیک بهار.
- مهجور، رضاسیامک. ( 1383 ). روان شناسی بازی. تهران: انتشارات ساسان.
-
مقابله با استرس در محل كار و زندگی
استرس، فی نفسه خطرناك نیست، هر كس در زندگی اهداف، فعالیت ها و فراز و نشیب هایی دارد. اما وقتی اینها از حد بگذرند، خطرآفرین می شوند. شما می توانید استرس غیرقابل كنترل را تشخیص دهید و از راههای رفع آن مطلع شوید.
شناخت استرس
استرس، نقطه شروع ابتلا به افسردگی است كه می تواند بر سلامت جسم و روح شما تأثیر بگذارد. از این رو شناخت عوامل استرس زا و آنچه را كه برای كاهش این عوامل می توانید انجام دهید، دارای اهمیت است.
هرگونه واقعه ای نظیر مرگ عزیزی، طلاق، یا جدایی، بیرون رفتن فرزند از خانه درست مانند داشتن بیماریهای طولانی مدت یا نقص عضو موجب استرس می شود. اما وقایعی هم نظیر ازدواج، خانه عوض كردن، پیداكردن شغل جدید و رفتن به تعطیلات تقریباً استرس زیادی ایجاد می كنند. نگرانی درباره سررسیدها، موفق نبودن در رقابت در انجام یك كار خاص نیز ممكن است موجب بروز علائم استرس، مثل كم طاقتی، تنش، احساس خستگی و اشكال در خوابیدن شوند.
برخی از نشانه های استرس عبارتند از:
۱- بی حوصلگی شدید
۲- حساسیت شدید نسبت به انتقاد
۳- بروز اختلال در خواب
۴- علایم تنش نظیر جویدن ناخن
۵- افزایش مصرف سیگار و الكل
۶- سوء هاضمه
۷- نداشتن تمركز
اقدام در كاستن استرس های زیان بار قبل از آن كه بر سلامت شما تأثیر بگذارند، بسیار مهم است. اگر احساس میكنید كه كارهایتان زیاد است و دارید كلافه می شوید، دست از كار بكشید و چند نفس آرام بكشید تا آرامش خود را بازیابید. به مدت یك روز از كارهای روزانه و امور خانه و خانوادگی و هرچه كه بر شما فشار وارد می كند، دست بكشید. این روز را فقط به انجام كارهایی اختصاص دهید كه موجب آرامش شما می شود و احساس خوبی را برایتان فراهم می آورد. این كار می تواند موجب كاهش خطری شود كه سلامت شما را تهدید می كند.
رفع استرس
معنی و مفهوم پوشیده استرس ، همان پیامی است كه به شما می گوید كه باید مواظب خود باشید و تا حد ممكن عوامل استرس زا را از زندگی خود دور كنید. برخی از راه های غلبه بر استرس به قرار زیر است:
۱- در یك زمان فقط یك كار را انجام دهید تا فشارهای وارد بر خود را كاهش دهید.
۲- پیشنهادهای دیگران در كمك به خود را بپذیرید.
۳- توانایی های خود را بشناسید و بیش از حد از خود انتظار نداشته باشید.
۴- با یك نفر صحبت كنید. كارهایی را انجام دهید كه برایتان لذت بخش و شادی آفرینند.
۵- نیروی خشم خود را خالی كنید، مثلاً با فریاد زدن، جیغ كشیدن یا مشت زدن بر بالش.
۶- از موقعیت های پر استرس دوری كنید.
۷-سعی كنید اوقات خود را با كسانی بگذرانید كه مصاحبت با آنها برایتان لذت بخش باشد و نه با كسانی كه انتقاد كننده و خرده گیرند.
۸- آرام نفس بكشید، به طوری كه قسمت پائینی شش های خود را به تحرك وادارید.
۹- تكنیك های آرامش بخش را به كار برید.
۱۰- یك واكنش نسبت به استرس، خشمگین شدن است. درباره نحوه غلبه بر خشم خود بیشتر بیاموزید.
استرس در محیط كار
استرسی كه در محیط كار به شما دست می دهد، دومین و بزرگترین مشكل شغلی است كه سلامت شما را تهدید می كند. در یك تحقیق انجام شده، نیم میلیون از افراد شاغل در انگلستان اظهار داشتند كه دچار مسایلی از قبیل اضطراب و افسردگی هستند. از آنجا كه هنوز هم بر چنین مسایلی برچسب مشكلات روحی- روانی می زنند، اغلب افراد شاغل از درخواست كمك از دیگران روی گردانند، زیرا غالباً آنها را افرادی ناتوان تلقی می كنند. در محیط كاری، موقعیت های زیادی هستند كه موجب استرس فرد می شوند، نظیر:
۱- خویشاوند بودن با برخی از همكاران
۲- حمایت نكردن مسئولین از كاركنان خود
۳- نبود مشاوره و ارتباطات
۴- دخالت های زیادی در مسایل شخصی، اجتماعی و زندگی خانوادگی
۵- حجم زیاد كارها یا بیش از اندازه كم بودن كار
۶- فشار بیش از حد ناشی از غیرواقعی بودن مهلت انجام كارها
۷- انجام كارهایی كه بسیار مشكل اند و یا لزوم چندانی به انجام آنها نیست
۸- نداشتن مهارت كافی در نحوه انجام كار
۹- شرایط نامطلوب كاری
۱۰- داشتن شغلی كه متناسب با شما نباشد
۱۱- نداشتن امنیت شغلی و ترس از بیكار شدن
وقتی مردم در محیط كاری خود در فشار غیرقابل تحمل قرار گیرند، تمایل به سخت كار كردن در آنها ایجاد می شود تا بدین وسیله فاصله آنچه را كه به دست می آورند با آنچه كه تصور می كنند باید به دست بیاورند، كم كنند. آنان از استفاده اوقات استراحت كاری خود صرف نظر می كنند و در نتیجه از نیازهای شخصی خود غافل میشوند.
روش های زیر میتواند در حل این مشكلات به شما كمك كند:
۱- با كسی كه امین شما است، چه در محیط كار و چه در بیرون از آن، درباره آنچه كه موجب استرس شما می شود صحبت كنید.
۲- نتایج مشاوره یا حمایت هایی را كه از شما می شود، به كار بندید.
۳- ساعات مقرر كاری را به كار پردازید و از اوقات استراحت و روزهای تعطیل كه حق شما است، استفاده كنید.
۴- اگر مشغله كاری شما زیاد است، یك روز یا تعطیلات پایان هفته را به استراحت بپردازید.
۵- برای پرهیز از گرفتاری های ساعات پر رفت و آمد یا برای این كه اوقات بیشتری را با خانواده و فرزندان خود باشید، از ساعات مناسب برای این كارها استفاده كنید.
۶- با ورزش و رژیم غذایی مناسب، از خود مراقبت كنید.
۷- تكنیك های آرامش بخش را به كار بندید.
۸- مصرف سیگار و سایر داروهای مخدر را ترك كنید.
رفع استرس در محیط كار
۱- محیط كار خود را راحت و متناسب با نیازهایتان درست كنید.
۲- اعتماد به نفس خود را تقویت كنید. این كار به شما كمك خواهد كرد تا خود را از تقاضاهای غیرمعقولانه ای كه از شما می شود، حفظ كنید.
۳- درباره مشكلات كاری خود با سرپرست بخش یا رئیس خود صحبت كنید. اگر مشكلات شما حل نشد، با قسمت كارگزینی، نماینده صنفی خود یا دیگر مسئولینی كه به نوعی با مسایل كاركنان مربوطند، صحبت كنید.
۴- با همكاران خود محترمانه رفتار كنید، همان گونه كه انتظار دارید دیگران با شما رفتار كنند.
۵ - از سیاست های اداره خود درباره نحوه برخورد با ایجاد مزاحمت ، زورگویی و یا تبعیض، آگاهی داشته باشید. در این صورت خواهید دانست كه چگونه با رفتارهای غیرمعقولانه برخورد كنید و یا چه حمایتی از شما خواهد شد.
-
خشونت در جوانان
● بزهکاری دوران اولیه بلوغ ارزیابی نقش مشکلات دوران بچگی، محیط خانوادگی و فشار هم سن و سالان
محقق: کریستوفر سالیوان
تحقیق وی نشان می دهد که ارتباطی بین انواع گوناگون مشکلات عاطفی و رفتاری و بزهکاری وجود دارد. اما همچنان بعضی از جوانب این تحقیق روشن نیست. بخصوص مشکلات مربوط به مسائل عاطفی _ رفتاری و رفتار خلافکاری نیاز به زمان و عوامل حمایتی دارد. درمیان عوامل ذکر شده فشار هم سن و سالان قوی ترین عامل قابل استناد می تواند باشد. اما محیط خانوادگی می تواند نقش حمایت گری داشته باشد.
در این تحقیق نقش مسائل عاطفی و رفتاری دوران بچگی بررسی شده تا بزهکاری در محیط خانواده و تاثیرات افراد هم سن شخص پیش بینی شود. در این مقاله از سوابق و تاریخچه جنائی، معیارهای سلامت عواطف استفاده شده و با استفاده از اطلاعات تحقیقات بلند مدت توانسته است به سوالات مربوط به جوانان، خانواده آنها و موانع مربوط به آنها پاسخ گو باشد.
برای درک عواملی که منجر به بزهکاری می شوند، اطلاعات مربوط به حوادث پی درپی بنظر می رسد موثر باشد. مطالعه گروه کودکان بازداشتی یا آنهایی که از داروهای سلامت روان استفاده کرده اند، اهمیت درک مشکلات رفتاری و عاطفی را نشان می دهد. زمانی که نشانه های خاص رفتار بزهکاری در اوایل کودکی مشخص بشود، می توان خدمات لازم برای مداخلات جهت کاهش احتمال اعمال بزهکاری را صورت داد. این مطالعات، اطلاعات سودمندی را برای روشهای پیشگیرانه فراهم می آورد. تئوری ضد اجتماعی ذاتی (ICAP) Farrington و تئوری پیشرفت اجتماعی ( (SDM Hawkin در تشخیص عوامل خطر آفرین و حفاظتی مهم هستند.
تئوری Farrington برای رفتارهای ذاتی بزهکاری و کارهای شبیه به رفتارهای جنسی بی قاعده قابل کاربرد است. وی همچنین برای توضیح تئوری خود، رفتارهایی چون خشم، نافرمانی وتحریک پذیری را اندازه گیری می نماید. از نظر وی تحریک پذیری مربوط به ضد اجتماعی بودن ذاتی فرد است و عنصر اصلی مشکلات عاطفی و رفتاری شخص بشمار می آید.
Farrington (۲۰۰۵) اظهار می دارد که ارتباط مثبت و اجتماعی شدن باعث کاهش ضد اجتماعی بودن طولانی مدت می گردد. مدل SDM پیشرفت اجتماعی نیز در پی توضیحی برای مشکلات رفتاری مانند بزهکاری و استفاده از مواد مخدر است. چهار چوب پیشرفت اجتماعی و یا عرف های گوناگون و مشخص در مراحل خاصی از دوران زندگی شکل می گیرد و این نشانگر جدا شدن راه های مجزایی به سمت اجتماعی شدن و ضد اجتماعی شدن شخص است. زمانی که رشته های مودت و دوستی از سوی قیم و سرپرست بچه به اندازه کافی شکل بگیرد و یا زمانی که این روابط به شکل حسنه و قوی و منسجم صورت پذیرد، خطر همراه شدن با عوامل و رفتارهای بزهکاری خطر آفرین کم تر می شود و زمانی که شخص با فامیل یا دوستان هم سن ضد اجتماع خود بیشتر ارتباط و انسجام یابد، شکل گمراهی و کجروی را در پیش می گیرد.
بسیاری از افراد در مدل SDM، حالات منفی، افسردگی زود رس و رفتارهای (aggressive) پرخاشگری پیدا می کنند. بیش فعالی از مشکلات رفتاری _ عاطفی این اشخاص به شمار می آید. شواهد تجربی نشاگر این است که مشکلات رفتاری _ عاطفی اولیه به روی مراحل پیشرفتی بعدی کودکان اثر می گذارد. مطالعات چندی حاکی از این مطلب است که مشکلات سلامت رفتاری و عاطفی باعث بزهکاری و استفاده از مواد مخدر در زندگی این کودکان خواهد بود. اختلالات بیش فعالی، عدم توجه کافی، اختلالات اساسی افسردگی، اختلالات نافرمانی نیز از دیگر عوارض مشکلات عاطفی کودکان است.
● تاثیر خانواده و رفتار بزهکاری
خانواده جوانان نیز نقش مهمی را در رفتار خلاف کاری آنها بازی می کند. عدم پرورش و تربیت مناسب بچه ها منجر به رفتارهای ضد اجتماعی آنها می شود. عدم نظارت والدین، عدم دخالت والدین، طرد بچه ها از سوی والدین از موارد قابل پیش بینی خلاف کاری جوانان هستند. تعلیم و تربیت و نظارت ضعیف والدین نیز از عوامل پیشرفت رفتارهای ضد اجتماعی در نوجوانان می باشند. سرپرستی ناهماهنگ، سهل انگاری والدین از عواملی به حساب می آیند که در استفاده جوانان از مواد مخدر در اوایل نوجوانی موثرند. سطح خلاف کاری در خانواده های بالا تر است که کشمکش های فامیلی زیادی را تجربه نموده اند.
جوانانی که از سطح حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند (مثل کسانی که در انجام تکالیف به آنها کمک و یا با آنها صحبت می شود) در بین آنها سازگاری و انعطاف پذیری بیشتری دیده می شود. بخصوص در بین افرادی که از نظارت مستقیم خانواده بهرمند هستند، احتمال کمتری برای استفاده ازمواد مخدر وجود دارد
● تاثیر جوانان هم سن و سال و رفتارهای خلاف کاری
در سن جوانی، طبعا جوانان بیشتر اوقات خود را بیرون از خانه با افرادی به جز اعضای خانواده خود سپری می کنند. بر همین اساس بعضی از مطالعات انجام شده در مورد تاثیر رابطه بین دیگر اشخاص هم سن و سال جوانان بزهکاری آنها می باشد و می تواند از دلایل استفاده از مواد مخدر باشد. این مطالعات به شکل طولانی مدت بوده و نمونه هایی از آنها را در زیر می توان ذکر نمود.
در تحقیق نمونه از ۱۲۶۸۶ افراد ۱۴ تا ۲۱ سال که در سال ۱۹۷۹ برای اولین بار مصاحبه بعمل آمده است. در سال ۱۹۸۶ از ۵۴۱۸ نفر ۲۱ تا ۲۸ ساله استفاده شده و از مادرها و بچه ها مصاحبه شده است، در این تحقیق بچه ها بین ۴ تا ۶ ساله بودند. سپس در مورد این گروه درسالهای ۱۹۹۴- ۱۹۹۲تحقیقات دنبال شد. در آغاز سال ۱۹۸۸ برای جوانان ۱۰ تا ۱۴ ساله پرسش نامه ای حاوی موضوعات مناسب سن آنها فراهم آورده شد. این پرسش نامه شامل سوالاتی مربوط به استفاده از مواد مخدر، بزهکاری و روابط آنها با افراد هم سن و سالشان بود.
از مادران خواسته شد تا اطلاعاتی در مورد سلامتی، تحصیل، مشکلات رفتاری و پیشرفت اجتماعی نوجوانان خود فراهم آورند. در گزارشات خود کودکان مطالبی همچون: سرقت از فروشگاه ها، صدمه زدن به اشخاص تا حدی که فرد مصدوم احتیاج به پزشک پیدا کرده، یا گریختن از مدرسه را ذکر کردند. پرسشنامه شامل سوالات دیگری مانند استفاده از مواد مخدری مثل ماری جوانا، الکل بود. جواب این سوالات به شکل بله و خیر صورت می گرفت.
حالات این نوجوانان به شش دسته متفاوت تقسیم شده است:
الف) نوجوانانی که ضداجتماعی هستند (نسبت به دیگران با خشونت برخورد میکنند)
ب) نوجوانانی که دچار اضطراب هستند. ( دارای تغییر حالات ناگهانی می شوند)
ج) نوجوانانی که وابسته هستند.( به بزرگترها و والدین خود وابستگی شدید دارند)
د) افرادی که کله شق هستند. ( دوست دارند مدام بحث و جدل کنند)
چ) افرادی که بیش فعال هستند.( بسرعت گیج می شوند و پر جست وخیز می باشند)
خ) نوجوانانی که دارای تضاد هستند.( بچه های دیگر به او علاقه ندارند)
● نتایج تحقیق
نوجوانان مذکر در صد بزهکاری بالاتری داشته اند که بین سنین ۹ تا ۱۲ سالگی متغییر بوده است. گروه های نژادی خاصی نسبت به سفید پوستان میزان بزهکاری بیشتری را نشان داده اند. در محیط های خانواده هایی که رفتار مثبتی نسبت به بچه ها نشان داده اند کاهش بزهکاری دیده شده است. تاثیر و نفوذ کودکان هم سن و سال افراد نوجوان نیز بر رفتار های خلاف کاری آنها مشهود بوده و قوی تری ارتباط را با رفتار های بزهکاری آنها دارد. مشکلات عاطفی _ رفتاری تاثیر بسزایی در بزهکاری اوایل دوران بلوغ افراد دارد. بنابراین اگر بخواهیم بچه ها اجتماعی پرورش یابند، نبایستی این نوع مشکلات را نادیده بگیریم.
حمایت خانواده تاثیر بسزایی بر کاهش بزهکاری در این مرحله دارد. اهمیت خانواده در حل مشکلات همه جانبه جوانان مشهود است. خانواده هایی که در این دوران در معرض خطر بالایی هستند، بایستی از مسائلی که ممکن است بچه ها با آن مواجه می شوند، درک کاملی داشته باشند. برای این خانواده ها باید شناخت و آموزش لازم فراهم آورده شود و به این نوع مشکلات پاسخی فوری بدهند. خانواده ها باید در مراحل اولیه پیشرفت مشکل رفتاری از راه حل های عملی آگاه بوده و از بین آنها راه مناسبی را انتخاب نمایند. جوانانی که دچار این مشکلات هستند معمولا در خانواده هایی هستند که مشکلات انضباطی یا مالی دارند. بایستی مراقب بود که نوجوان، دوستان خلاف کاری را انتخاب نکند و بدون دلیل و یا درحد افراطی تحت تاثیر آنها قرار نگیرد.
-
تفاوت زندگی مشترک بادوستی های عاشقانه
بسیاری از جوانان تصور می کنند:که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است.و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند. در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می باشد. دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست .برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد.زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می خواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می کند.
در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می کردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می کردی که گذشته و حالت از خودت می باشد.وآزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی.همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین که وارد زندگی مشترک می شوی شرایط کاملا تغییر می کند.اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است. اینجا صحبت از یک عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است.در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی.
دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است.در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی.اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می کنی.اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند.ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند.اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود.اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است.بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می دهد.و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند.اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می شود.که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می پذیرد.
بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند.یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند. یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می کردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود.در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند.او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم .من کانون عشق و عاطفه هستم .من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم.محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم.
زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند .بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است.چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می کنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد.در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می کنند.
در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است.و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.
-
جوانان و ضرورت پرهیز از سهل انگاری و بی خیالی
بدون شک شرایط خاص جوانان ایجاب می کند که روی کارها و انتخاب ها و تصمیمات خود خوب فکر کنند، از سر تساهل با مسایل برخورد نکنند و از این مطلب که همواره در زندگی در معرض تهدیدها و آسیب هایی هستند که سرمایه آنان را به باد می دهد، غافل نباشند. زیرا اگر غافل و بی خیال و یا خیلی خوش خیال باشند، آسیب ها آنها را احاطه خواهند کرد. در عرصه اجتماعی و زندگی، بیشترین موفقیت بزرگان و دانشمندان در گرو شناخت آفت ها ومحل آسیب ها بوده که توانسته اند راه مقابله با سختی ها و دشواری ها را به دست آورند و همواره در آزمایش های سخت زندگی، سربلند و پیروز گردند. بنابراین بهتر است جوان در زندگی هوشیار باشد و قدر عافیت و سلامت را بداند. اگر بخواهیم فکر، ذهن و تخیل ما به دنبال گناه نرود و آلوده به ویروس گناه نشود، باید خودمان را کنترل کنیم و با احتیاط در زندگی قدم برداریم و مواظب آفت هایی که همواره ما را تهدید می کنند باشیم و آنها را بشناسیم.
● شناخت محیط زندگی
دنیا عرصه آزمایش است و برای رشد و کمال انسان، آفریده شده است. انسان نیز باید خودش را آماده کند تا در زندگی و در مقابله با آفت ها پیروز شود. ما در محیطی پر از آفات زندگی می کنیم و دور تا دور ما پر از مواد آسیب زا است. عاقلانه است که ما پدیده ای را به عنوان دشمن، باور کنیم. باور کنیم که در معرض حمله دشمن هستیم. با آن که بدبینی هم به اندازه خوش خیالی بد است، اما باید دانست کسانی هستند که دایم برای ما نقشه طراحی می کنند و همیشه بیدارند. ما بی خیال نباشیم و احتیاط را از دست ندهیم. بی احتیاطی ما سبب نمی شود که دشمن، دست از سر ما بردارد. ما دشمن های دیدنی و نادیدنی متعددی داریم، جدید و قدیم، درونی و بیرونی و … که همه همواره آماده هستند که به هر شکل ممکن به ما صدمه بزنند: دشمنان خاک و استقلال ما، دشمنان دین ما، دشمنان آبادانی و رفاه و پیشرفت ما و ….
از بیرون و شیطان و نفس وسوسه گر و بدخواه( سپاهی از جهل، خشونت، بی نظمی، زیاده خواهی، دروغ، تنبلی، نفاق، بی بند و باری، خودخواهی و …) از درون!
● زندگی، میدان مین
باید مواظب بود و با احتیاط گام برداشت. ما از زمانی که خودمان را می شناسیم، به این نکته باید توجه داشته باشیم که پیرامون ما مین گذاری شده، دور و بر ما، بالا و پایین ما و خلاصه همه اطراف، پر از مین است. مین های کوچک و بزرگ و تله های ریز و درشت و سنگین و سبک، عبور از این میدان مین، آداب و مقررات خاص خودش را دارد. باید آداب و مقررات عبور از مسیر میدان مین را یاد بگیریم. هر کس احتیاط نکند، با مین های کوچک و بزرگ، روبه رو می شود که زیر پایش منفجر می شوند و در هر لحظه از زمان، به بخشی از وجود او آسیب می زنند و آن را از بین می برند. گاهی چشم او را، گاهی گوش او را، گاهی دست و پای او را و گاهی شرافت و آبرو و اعتماد به نفس و قدرت ابتکار یا توانایی و استعداد دیگری از او را از بین می برند. با این همه نباید فراموش کنیم که انسان در میان چنین فضای وهم آلود و توطئه آمیزی تنها و بی سلاح رها نشده است. استعدادهایی که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده، توانایی های جسمی و روحی، قوه عقل و تفکر، راهنمایی های انبیا و پیشوایان معصوم عواطف انسانی، پیوندهای معنوی و ارتباطات اجتماعی و … در مجموع شبکه قدرتمندی از پشتیبانی و هدایت را در اطراف انسان شکل داده اند که او را به فرمان خداوند ( و البته در مسیر خواست الهی) آگاهی می بخشند، آموزش می دهند، مسلح می سازند و از معرکه ها سالم و سربلند به در می برند.
● آگاهی و تفکر
به مقررات و علایم، خوب توجه کنیم تا جان سالم از این دنیا به در ببریم. آن جایی که آگاهی نداریم، نباید حرکت کنیم! سعی کنیم آگاهانه حرکت کنیم. تعقل و تفکر کنیم که خود را با حدس و گمان و احتمالات، به آب و آتش نزنیم! بدترین دشمن ما، نفس بدخواه و وسوسه گر ماست. همان که در قرآن به عنوان نفس فرمان دهنده به بدی ها از آن یاد شده است. نفس بدخواه تو همواره، خواسته هایی دارد که باید به او بگویی: نه ،نه! از ناحیه او دایم در خطر هستی! او خواسته هایی دارد و همیشه به خاطر خواسته هایش به ما فشار می آورد و دایم ما را تحت منگنه قرار می دهد. فلان چیز را بگو، فلان چیز را بخور، فلان کار را انجام بده، به نفع توست! فلان فیلم را ببین، فلان سی دی را تهیه کن، فلان حرف را بزن و … و دایم ما را به اشباع و ارضای خواسته های نفسانی دل فرا می خواند، از هر طریق و به هر شکلی که شده، تا آنجا که در خوردن و خوابیدن، لباس پوشیدن و حرف زدن و نگاه کردن، دل بستن و مهر ورزیدن و … هر کاری که می خواهیم بکنیم و هر تصمیمی که می خواهیم بگیریم، دخالت کرده، اوضاع را آشفته می کند. این که گفته می شود دایم به خدا پناه ببرید و به یاد خدا باشید، برای همین است شیطان، یعنی بزرگ ترین دشمن درونی ما نیز تنها از طریق همین نفس بدخواه می تواند بر عقل و جان ما چیره شود و حواس ما را پرت کند تا به نحوی ما را به دام بیندازد و از راه مستقیم به در کند. بنابراین، زمینه خطر و آسیب را باید شناسایی کنیم تا خودمان را کنترل کنیم و آسیب نبینیم! شناخت، خیلی مهم است، چرا که مسیر ما به دست افراد خودی مین گذاری شده که راه را خوب می شناسند. باید با انواع و اقسام مین های داخلی آشنا شویم تا بتوانیم آنها را خنثی کنیم. باید با احتیاط و دقت با کسانی که کار آزموده تر و باتجربه ترند، حرکت کنیم و از تجربیات آنها استفاده نماییم و بعد، قدم برداریم. باید بدانیم که کجاها پا بگذاریم و کجا نگذاریم و از راه های مشکوک نرویم. با کسانی که به آنها اطمینان نداریم حرکت نکنیم و از غذاها و یا چیزهایی که ناپاک و یا آلوده است، استفاده نکنیم. با آگاهی و دقت نظر حرکت کنیم.
▪ خلاصه این که به جوانان توصیه می شود:
۱) آفت های اصلی این روزگار را بشناسید، به خصوص آنهایی را که بیشتر معترض جوان و جوانی می شوند و فهرستی از آنها را به دست آورید و ابزار مقابله با آنها را بشناسید.
۲) پس از شناخت، ساز و کارهایی برای پیشگیری و راه های مقابله با آنها را پیدا کنید.
۳) اگر علایمی از عوامل آسیب زا را مشاهده کردید و یا به آن آفت ها مبتلا شدید هرچه سریع تر برای درمان آن اقدام کنید تا زود درمان شود، چرا که در جوانی آفت ها آسان تر زدوده می شوند تا در کهنسالی.
۴) راه های موفقیت و تقویت عناصر مثبت در زندگی و در خودمان را بشناسیم و در مسیر سعادت و پیروزی، استوار گام برداریم و هیچ گاه موانع و مشکلات طبیعی زندگی را به حساب دشمنی کسی یا تقدیر نگذاریم.
-
تهیشدگی اوقات فراغت
«زمان فراغت و فضای فراغت بهطور خودکار و منفک در جامعه وجود خارجی ندارند. برعکس، زمان فراغت و مکان فراغت همواره توسط اعمال و کنشهای مردم در حال ساختهشدن و بازسازی است. بهعلاوه، این اعمال معمولا شامل درگیریهایی بنیادی بر سر معانی و موارد استفاده زمان و مکان فراغت میشوند. فعالیت فراغتی و تفریحی، فعالیتی سرشار از ارزش و معنا است. درگیریها و تنشهایی که مناسبات واقعی فراغت مردم به همراه دارد معمولا درمیان شعارهای جذاب و فریبنده برنامهریزان فراغت و مدیرانی که سخن از «جامعه فراغتی» و سیاست «تفریح برای همه» میگویند، گم میشود.» کریس روژک ۱) در تعریف رایج، اوقات فراغت به وقتهای آزادی (در برابر وقتهای کار) گفته میشود که فرد در آن به «میل» خود رفتار کرده و بابت انجام آن «دستمزد» دریافت نمیکند. پس به نظر میرسد، اوقات فراغت از دو ویژگی محوری برخوردار است؛ یکی میل و دیگری بیدستمزدی.
به گفته «ویلیامز» بهرهگیری از واژه اوقات فراغت در معنای متأخرش، مصادف است با ظهور دنیای صنعتی و اگر بپذیریم که «زمان» در دنیای صنعتی به اشغال کار در میآید و زندگی نه بر محوریت خانواده، دین، زمین و... که بر محوریت «کار» بنیان گذاشته میشود، اوقات فراغت نیز به عنوان تکهای از این جهان صنعتی شده، در درون پارادایم «کار» قابل ارزیابی و سنجش است. اساسا، اوقات فراغت، زمانی است برای استراحت و تجدید قوا تا شخص بتواند بهتر، کاملتر و بادقتتر در درون نظام اشتغال و دستمزد، کار کند یا به تعبیر «چارلی چاپلین» در فیلم عصر جدید، «له» شود. امکان اوقات فراغت در دنیای صنعتی، امکان تجدید نیرو جهت تولید هر چه افزونتر است و تا میزانی که این تولید مازاد اهمیت دارد، اوقات فراغت نیز مهم و غیرقابل انکار است. در این معنا، اوقات فراغت، سیاستی هوشمندانه و فریبکارانه از سوی نظم تکنولوژیک جدید برای کار و تولید هر چه بیشتر بوده است. اما با نگاهی دیگر، فراغت و صنعت «سرگرمی» همانگونه که «ریچارد دایر» میگوید، با فراهم ساختن امکان فرار از واقعیت موجود و دوری از پیچیدگیهای نظم ساختاری سرمایهدارانه، توانسته وجوه کارناوالی (شادانگیز) از دسترفته را تا حدودی احیا کند. به بیان دیگر، سرگرمی که در اوقات فراغت مصرف میشود، مصرفی است در جهت برآورده ساختن برخی از نیازهای واقعی مخاطبان که همانا برخورداری از فضاها یا زمانهایی فارغ از فضا و زمان هژمونیک است. چه تعبیر بدبینانه آدورنویی و چه تعبیر خوشبینانه مطالعات فرهنگی را در مواجهه با اوقات فراغت و سرگرمی بپذیریم؛ به نظر میرسد بر این مسئله توافق داریم که اوقات فراغت، موقعیتی است در کنار «کار» و در مواجهه با نظم حاکم بر نظام صنعتی.
۲) آدورنو در جایی از مقاله خود درباره «اوقات فراغت» مینویسد: «حتی آنجا که سیطره این جادو (نقش فرد در جامعه) کاهش مییابد و مردم، خود حداقل تصور میکنند که بر اساس اراده آزاد خود عمل میکنند، خود این اراده توسط همان نیروهایی شکل میگیرد که مردم درصددند در ساعات بیکاری از دست آنها فرار کنند.» رمزگشایی از اوقات فراغت نشان میدهد که همواره وقتهای به ظاهر آزاد به نقیض خود تبدیل میشوند. هژمونی فراگیر «کار» و لزوم گرفتن هر چه افزونتر «دستمزد» تصمیمگیری در چگونگی گذران وقت آزاد را از دست فرد (سوژه مدرن) رها ساخته و او را هر چه بیشتر برای گذران اوقات فراغت بیاختیار میکند. در اینجاست که اوقات فراغت به ضد خود تبدیل میشود. یعنی زمانی که قرار بود صرف «میل سوژه» و خواستهای فرد شود، از او جدا شده و تبدیل به بخشی از اوقات مسلط یعنی اوقات کار میشود. فرد، اوقات فراغت دارد تا بهتر کار کند. هر چه بتوان اوقات فراغت را با «میل» یا خواست سوژه پر کرد، به همان میزان میتوان مقاومتی در برابر هژمونی کار یا سیطره حاکم صورتبندی نمود. (۱)
شاید بتوان اینگونه باز گفت که در درون موقعیت «اوقات فراغت» نیز همچون موقعیتهای دیگر، نزاع سختی مابین قدرت، هژمونی یا ساختار با سوژه میل یا رهایی وجود دارد که مناسبات آن را به عنوان امری واقعی، ساختهاند. واقعیت موجود ما را به این نکته میرساند که در درون اوقات فراغت، وجوهی از هژمونی و ضدهژمونی یا قدرت و مقاومت وجود دارد که باید آنها را بهگونهای انضمامی شناخت.
۳) شیوه گذران اوقات فراغت، بیشک امروزه تبدیل به یکی از مهمترین وجوه «تمایز» شده است. به این معنا که نوع «سرگرمی»ها نوع «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه اقتصادی» افراد و خانوادهها را مشخص کرده و میزان «منزلت اجتماعی» آنها را تعیین میکند و میان آنها تمایز میگذارد. به تعبیر «پیر بوردیو» شما با نوع ورزش، نوع پوشش، نوع موسیقی و نوع فیلمی که میپسندید، میتوانید خود را از بقیه (دیگری) «متمایز» ساخته و طبقه خود را تعیین کنید. در این وضعیت، داشتن اوقات فراغت به نوعی «اجبار» تبدیل شده (در برابر اختیار و میل) که میدان فرهنگی شما را میسازد. شما در صورت نداشتن اوقات فراغت شایسته و سرگرمیهای پرطمطراق، به عنوان یک سرمایه نمادین، طبقه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نازلی پیدا میکنید.
بوردیو میگوید، سرمایه نمادین متراکم، امکان دسترسی به فرهنگ و استفاده عملی از آن را فراهم میکند. طبقه مسلط به دلیل برخورداری از امکان بیشتر بازدید موزهها، کتابخانهها و تئاترها و انجام مسافرتها و خرید کتاب و بهطور کلی دستیابی به سرمایههای فرهنگی، از جایگاه برتری برخوردار است. در واقع، از نظر او، ثروتهای فرهنگی که به صورت نابرابر پخش میشوند، لزوما انعکاسی از نابرابری اقتصادی نیستند بلکه میتوانند انعکاس استراتژی تشخص و تمایز، یعنی مبارزه طبقاتی در یک فرهنگ باشند. این مبارزه طبقاتی بیش از هر جای دیگر در زندگی روزمره خود را نشان میدهد. به همین سبب است که کنشگران اجتماعی به وسیله نوع مصرف کالای فرهنگی، خود را طبقهبندی میکنند و از طریق «تمایز» سعی میکنند جایگاه خود را حفظ کنند.
شیوه گذران اوقات فراغت یا انتخاب نوع سرگرمی به عنوان یک کالای فرهنگی، سرمایه فرهنگیـ اجتماعی فرد را ساخته و امکان سلطه را فراهم میسازد. بچهها در ایران تا مدرسهشان تمام میشود و از ماراتن مهلک امتحانات جان سالم به در میبرند (ماراتنی برساخته که خود، حاصل نزاع خونین میان خانوادهها ـ و نه بچهها ـ برای بالا بردن سرمایه فرهنگی و منزلت اجتماعی، جهت تمایز هر چه بیشتر است) به درون چاه تمایز بخش دیگری برای پدر و مادرشان میافتند که همانا داشتن اوقات فراغت منظم و علمی است که حتی از دوران کارشان (تحصیل و مدرسه رفتن) دقیقتر و رسمیتر عمل میکند.
بیشک عینیترین نتیجه اوقات فراغت انقیادگر کودکان طبقه متوسط، این است که میل آنان را در درون نظام کار و سازوکار نمایش منزلتهای اجتماعی احمقانه، خرد میکند و نابود میسازد. بچهها در درون بنگاههای گذران اوقات فراغت، در واقع، به ابزار منزلت اجتماعی و سرمایه فرهنگی والدین خود تبدیل شده و سلطه را هر چه بیشتر و دو سویه ـ هم از سوی نظام مدرسه و هم از سوی ایدئولوژی افزایش منزلت اجتماعی والدین ـ بر دوش میکشند.
۴) به غیر از مسئله گذران اوقات فراغت کودکان طبقه متوسط ایران، اساسا «اوقات فراغت» در جامعه ما وضعیت جالب توجهی یافته است. بر اساس یافتهها، مهمترین سرگرمی در زمانهای آزاد، تماشا کردن تلویزیون است. (۲) تلویزیون در واقع به تنها پلی از میان پلهای موجود (تماشای فیلم، کتاب خواندن، آموزش هنر و...) برای گذران اوقات فراغت تبدیل شده است. عمومیت تماشای تلویزیون در همه کشورها رایج است با این تفاوت که در ایران پر کردن اوقات فراغت توسط تلویزیون ـ در چند دهه اخیر ـ با اختلافی فاحش، بسیار بیشتر از دیگر گزینههاست. به عبارتی دیگر زمانهای آزاد در میان طبقه متوسط شهرنشین در ایران بیش از هر جای دیگری، خالی از سرمایههای هنری و فرهنگی و محدود به تماشای تلویزیون است.
در گذشته، زمانهای فراغت بهگونهای سنتی سپری میشد؛ دید و بازدید از اقوام، شبنشینیها و... اما امروزه به سبب جهانیشدن و رشد فرهنگ صنعتی از سرمایههای سنتی خالی شده و نیز با عدمبرخورداری از سرمایههای فرهنگی مدرن (همچون موسیقی، فیلم، تئاتر و...) در واقع تهی شده است.
سوال این است که چرا تا این میزان زمانهای فارغ از کار، برای طبقه متوسط، بدون دستمایه فرهنگی سپری میشود و تماما در انحصار تلویزیون است؟ به نظر میرسد به سبب چسبیدگی مفهوم اوقات فراغت با مفهوم کار، میباید برای پاسخ به مسئله فوق به اوقات کار در ایران توجه کرد.
اوقات کار در ایران به سبب حاکمیت نظام کارمندی، یعنی نظامی با یک کارفرمای بزرگ به نام دولت که افراد در آن نفع شخصی ملموسی ندارند ـ یعنی تنها مزدبگیرند ـ نظامی است سراسر انباشته از فراغت. به این معنا که با وجود ساختار و فرم مدرن، بوروکراتیک و صنعتی «کار» در ایران، محتوای زمانهای کاری؛ بر اساس منطق «بطالتگذرانی» و «از زیر کار در رفتن» میگذرد. به تعبیر دیگر، گفتمان مسلط بر اوقات کار در جامعه ما «فراغت» و نظم مدرن تا حدود زیادی، نظمی فرمال و صوری است. به سبب همین موضوع، هژمونی یا قدرت «نفس آهنین»ای بر ما مسلط نیست که بخواهد در برابر آن مقاومتی صورتبندی شود. مقاومت در جایی صورت میگیرد که قدرتی وجود داشته باشد. اگر مقاومتی در حوزه اوقات فراغت دیده نمیشود (همان وجود سرگرمیهای فرهنگی) باید علت را در فقدان قدرت بوروکراتیک کارگشا و مدرن در «اوقات کار» جستوجو کرد.
به واقع، در ایران بخش قابل توجهی از «اوقات کار» به «اوقات فراغت» تبدیل شده و به همین سبب، اوقات فراغت، در جلوی تلویزیون نابود و پوچ شده است. فرد، مقدار زیادی از اوقات فراغت خود را در زمان کار گذرانده و خیره به صفحه تلویزیون تنها، وقت میگذراند، نه اوقات فراغت.
-
مانکن شدن به قیمت مرگ
الآن چه تنتان است؟ ممکن است این جمله شبیه حرفهای مرد منحرفی باشد که پشت تلفن به کسی بگوید اما به آن فکر کنید؛ الآن چه به تن دارید؟ الآن من یک تاپ هوگو باس پوشیدهام، با شلوار جین دُلچی-گابانا، کمربند گوچی و کفشهای کانورس. اگر کمهوش نباشید، تا به حال فهمیدهاید این مقاله درباره چیست. در یک کلام، مُد. طراحان مُد لباسهای مرا طراحی کردهاند و خودِ مُد بر شیوه لباس پوشیدنِ من اثر گذاشته است. همه اینها خیلی هم عالی است؛ من از طرفداران پر و پا قرص لباسهای طراحان مُد هستم و اما نمیخواهم درباره لباسها با شما حرف بزنم.
میخواهم از این وسواس دربارهی وزن حرف بزنم که با مُد همراه است، این نیاز دایمی به لاغر بودن. میخواهم دربارهاین به شما اطلاعاتی بدهم.
این ممکن است لزوماً تقصیر طراحانِ مُد نباشد، اگر چه درباره این بحث زیاد است. این مسأله را بیشتر رسانهها درست کردهاند. در این روزگار، یک ایدئولوژی داریم که میگوید لاغر و استخوانی بودن ---- است و این را به ما حقنه کردهاند. هر جا که نگاه میکنم، زنهای لاغر و استخوانی را دور و برم میبینم. از وقتی که با رفقایم میروم آکسفورد استریت برای خرید تا وقتی که تلویزیون تماشا میکنم.
میدانم که دخترهای زیادی که در سن و سالِ من هستند، میخواهند آن چیزی باشند که در خیابان یا تلویزیون میبینند؛ اینها از شکلشان بدشان میآید، از باسنهاشان و از انحناهای تنشان. من دخترهای پنجسالهای را دیدهام که اسیر این ذهنیت هستند.
مُد و تصویر آن در رسانهها میتواند چنان تأثیر پر زوری بر مردم داشته باشد که آنها را وادار میکند خودشان را کاملاً تغییر بدهند. تغییر کردن طبیعی است اما وقتی اینقدر زیر نفوذ و تأثیر شدید بیرونی باشد که دگرسانی کاملی پیدا کنی و تبدیل به آدمی کاملاً متفاوت شوی، نگران کننده میشود.
این روزها مردم میخواهند به هر شکل ممکن لاغر بشوند. مردم میروند زیر تیغ جراحی تا اندازه شکمشان را کوچک کنند؛ به این میگویند بایپسِ معدهای. آن وقت رژیمهای غذایی افراطی میگیرند. رژیم اتکینز از آن رژیمهایی بود که مردم کربوهیدراتها را کاملاً کنار میگذاشتند. دهها رژیم گیاهی داریم که مردم فقط با خوردن سبزیجات زندگی میکنند، رژیم سوپ را هم داریم که در آن چیزی جز سوپ نمیخوری.
من خودم شخصاً یکی را میشناسم که آنقدر به وزن بدناش و جرمِ آن وسواس داشت که یکی از این رژیمهای متداول سوپ را اختیار کرد. دو روز این کار را کرد و روز سوم از حال رفت و بلافاصله بردندش بیمارستان تا به هوش بیاید. شانس آورد که جان سالم به در برد، اما این کاری است که مردم میکنند. به خودشان گرسنگی میدهند.
به جایی میرسند که بدنشان دیگر هیچ چربیای ندارد و از ماهیچههاشان تغذیه میکند و این همانجاست که شدیداً خطرناک میشود. قلب یک ماهیچه است، و چون بدن هیچ ماهیچهی خاصی را برای تغذیه انتخاب نمیکند، ممکن است از قلب تغذیه کند تا جایی که منجر به مرگ شود!
این نوک کوهِ یخ است، خطرهایی که این کار برای سلامتِ آدم دارد بالاتر از فهم ماست. مردمی که این رژیمهای فشرده را اختیار میکنند و زیر تیغ میروند از خطرهای آن برای سلامتیشان آگاهاند. کسانی که بیاشتهایی روانی دارند فشار بسیار زیادی روی بدنشان میآورند.
اما قبل از اینکه به اینها بپردازیم، چند نفر از شما واقعاً میدانید بیاشتهایی روانی چیست و چطور روی بدنهای ما اثر میگذارد؟ بگذارید نگاهی بکنیم:
«بیاشتهایی روانیِِ» تشخیصی روانپزشکانه است که اختلالی در خوردن را توصیف میکند که مشخصههای آن وزن پایین بدن و اعوجاج شکلِ تن است، با هراس وسواسگونه از افزایش وزن. افرادی که دچار کماشتهایی روانی هستند اغلب وزن بدنشان را با گرسنگی کشیدن اختیاری، پاکسازی، استفراغ، ورزش اضافی، یا روشهای کنترل وزن مثل قرصهای رژیمی یا داروهای مُدِر کنترل میکنند. این بیماری عمدتاً در دختران نوجوان غربی مشاهده میشود و در میان شرایط روانی، یکی از بالاترین میزانهای مرگ و میر را دارد که تقریباً ۱۰ درصد از مردمی که این وضعیت در آنها تشخیص داده میشوند نهایتاً به علت عوامل مرتبط میمیرند. بیاشتهایی روانی وضعیتی پیچیده است و مؤلفههای روانی، عصبی-زیستی و جامعهشناختی را در بر دارد.
بیاشتهایی روانی وضعیتی است که تهدید جانی دارد و میتواند فشار جدی روی بسیاری از اندامهای بدن و منابع فیزیولوژیکِ آن وارد کند. بیاشتهایی روانی فشار خاصی روی ساختار و کارکردِ قلب و سیستم قلب و عروق میگذارد و از همان ابتدا باعث نبض ضعیف (bradycardia) و دراز شدن بازه QT میشود. افرادی که بیاشتهایی روانی دارند به طور معمول تعادل الکترولیتی آشفتهای دارند و به ویژه میزات فسفاتشان پایین است که با نارسایی قلبی، ضعف عضلات، اختلال سیستم ایمنی، و مرگ نابهنگام مربوط است.
کسانی که پیش از بلوغ دچار بیاشتهایی روانی میشوند ممکن است روند رشدشان با اختلال مواجه شود و سطح پایینی از هورمونهای لازم را داشته باشند (از جمله هورمونهای جنسی را) و سطح کورتیزولشان به طور مزمن افزایش پیدا کند.
در ۳۸ تا ۵۰ در صد موارد نیز ممکن است به خاطر بیاشتهایی روانی، پوکی استخوان نیز رخ بدهد، زیرا تغذیه بد منجر به رشدِ پریشان ساختارهای لازم برای استخوان و چگالی آلی استخوان پایین میشود. این وضعیت به همه افراد به یک شیوه صدمه نمیزند. تغییراتی در ساختار و کارکردِ مغز نشانههای اولیه این وضعیت هستند. گمان میرود که بزرگ شدن بطنِ مغز به این گرسنگی کشیدن مربوط است و وقتی که وزن عادی بر میگردد به طور جزیی این روند معکوس میشود.
بیاشتهایی روانی همچنین با کاهش جریان خون در نرمههای گیجگاهی مرتبط است، اگر چه از آنجایی که این یافته ارتباط مستقیمی با وزن فعلی ندارد ممکن است که یک خصوصیت ریسک باشد تا عارضه گرسنگی کشیدن.»
حالا همه ما میدانیم بیاشتهایی روانی چیست و این چیزی است که خیلی از مردم خود را دچار آن میکند فقط برای اینکه شبیه چیزی باشند که در تلویزیون میبینند.
حالا که به بیاشتهایی روانی پرداختیم، بگذارید به همراه آن یعنی بیماری «جوع» نیز بپردازیم که با بیاشتهایی روانی همراه است. «جوع» اساساً بالا آوردن بعد از هر غذاست، با امید پرهیز از افزایش وزن. این را پاکسازی هم مینامند که معمولاً به صورت استفراغ است اما میتواند به صورت استفاده افراطی از مسهلها، تنقیه و سایر داروها نیز باشند.
من شخصاً افراد زیادی را میشناسم که این وضعیت را دارند. اصلاً انگار برایشان مهم هم نیست که این مشکلی جدی است. عدهای هم واقعاً از آن لذت میبرند، بعضیها هم نه. بعضیها از آن نفرت دارند و این کار را میکنند که در مدرسه کسی به خاطر اندکی اضافه وزن سر به سرشان نگذارد یا برای اینکه در جمع گوسفندانی که از این جریان تبعیت میکنند، پذیرفته شوند. حالا بیایید به پیامدهای «جوع» نگاه کنیم .
این بلایی است که این همه مردم سر خود میآورند. اگر چند تا را نام ببریم: ناباروری، پوکی استخوان، سرطان و نارسایی قلبی. «جوع» معمولاً شانه به شانه بیاشتهایی روانی میآید. در نتیجه با فشار شدیدی که این دو وضعیت روی اندامهای درونی و بدنتان میآورد، معجزهای است که افراد دچار این عارضه زنده میمانند.
در پایان، امیدوارم باعث افزایش آگاهی شما درباره این موضوعات شده باشد و امیدوارم که وقتی این مقاله را تمام میکنید به فکر فرو بروید. این مشکلی بسیاری جدی است که دختران زیادی در جهان غرب به آن مبتلا هستند. یک چیز را به عهدهتشخیص شما خوانندگان میگذارم. به نظر شما تقصیر کیست؟ تقصیر صنعتِ مُد است؟ تقصیر رسانههاست؟ یا خودِ مردمی که دچارِ اینها هستند؟ شما بگویید
-
اوقات فراغت، پرسشی بی پاسخ
گرچه گروه قابل توجهی از پژوهشگران «آموزش و پرورش» را متولی اصلی برنامهریزی و نظارت بر طرح اوقات فراغت میدانند اما پیرامون چگونگی تحقق این امر، شرایط، زمان و خصوصیات برنامههای اوقات فراغت و مشکلات کنونی فراروی این مبحث دیدگاه ها و تحلیل های مختلفی وجود دارد. موضوع اوقات فراغت از دو زاویه سختافزاری و نرمافزاری با مشکل مواجه است. در بخش سخت افزار با بحث تعدد مراکز تصمیمگیری روبرو هستیم و در بعد نرمافزاری هم مشکل آن است که کل برنامههای غنیسازی اوقات فراغت در ایران محدود به سه ماه تابستان آن هم به صورت آنی و بدون توجه به نیازهای جامعه است. تکثر در برنامه اوقات فراغت مطلوب است ولی بهتر است برنامهریزی و نظارت را یک سازمان مرتبط انجام دهد.
همچنین برای سنجش اثربخشی یک برنامه، «نظارت» نیز ضروری است.
اما چنین نظارتی در بخش برنامههای اوقات فراغت وجود ندارد. در برنامهریزی اوقات فراغت باید چند مساله جانبی مدنظر باشد که در اثربخشی آن خیلی تاثیرمیگذارد.
در مرحله نخست باید بپذیریم اوقات فراغت از زمانی آغاز میشود که فرد از برنامههای ضروری روزانه فارغ میشود. لذا باید به سراغ برنامههایی رفت که تامینکننده سلامت روحی افراد باشد.
اینکه برای یک دانشآموز بعد از ۹ ماه درس خواندن، دوباره کلاس بگذاریم و از او بخواهیم هر روز از فلان ساعت تا فلان ساعت به فلان مکان برود و چیزی بیاموزد، اوقات فراغت تلقی نمیشود.
تحقیقات نشان می دهد زمانی که نظارت نباشد، فعالیت نوجوانان و جوانان به بزه تبدیل میشود. در عین حال این را نیز باید بپذیریم که الگوهای فراغت در جامعه ما منفعل است در حالی که به الگوهای فعال نیاز داریم. اینها مولفههایی است که تصمیم گیرندگان بحث اوقات فراغت باید به آن توجه داشته باشند.
از سوی دیگر در ایران وقتی نام اوقات فراغت برده میشود، توجه مردم و مسئولان به فصل تابستان سوق مییابد در حالی که باید به موضوع غنیسازی اوقات فراغت در طول سال توجه شود و در فصل تابستان نیز میزان تراکم برنامهها افزایش یابد. نباید این مهم را محدود به فصل تابستان دانست.
بنابراین، گذران فراغت از اهم امور اجتماعی است. از نظر کیفی، فضای فراغت، همانگونه که عرصه بسیاری از خلاقیتها و آفرینشهاست، میتواند روزنه بسیاری ازآسیبها نیز محسوب شود. زیرا در فراغت است که انسانها به بزهکاری کشیده میشوند. با این همه، مسأله فراغت، مسأله گمشده جامعه ما است. کمتر محققی بدان روی میکند، کمتر کتابی در مورد فراغت نوشته شده است و اگر هم نوشتهای در این مورد باشد، از پختگی لازم برخوردار نبوده و یا فقط در حد نظریه و تئوری باقی مانده است و متاسفانه مسئولان نیز کمتر به آن بها می دهند.
فراغت، زمانی باز، آزاد، فردی و غیراستاندارد است، از همین روی نیز میتواند بسیار مفید یا بسیار مضر باشد. در بین نظریههای بسیار فراغت، نظریه اجتماعی آن جاذب است. فراغت نه لوکس است، نه بدیهی؛ بلکه زمانی است مفید که می تواند بسیار فعال باشد. جامعه در قبال فراغت، تنها مسئولیت آنی ندارد، بلکه مسئولیتی درازمدت خواهد داشت. باید بتوان آموزش گذران فراغت را از آغاز و در خانواده فراهم ساخت. زمان فراغت و گذران آن همیشه پرهزینه نیست، با آموزش استفاده فرهنگی از زمان فراغت، جامعه میتواند زمینه شکوفایی انسانها را فراهم آورد.
مفهوم جدید پرکردن فراغت که بسیاری از مسئولان به آن اشارت دارند، هرگز مطلوب نیست. زمان فراغت جایگاه آفرینشهای برتر علمی، هنری و ادبی است؛ بنابراین نباید در اندیشه پرکردن آن به هر قیمت و به هر وسیله برآمد. وظیفه اساسی جامعه، در این حوزه، تعدد فرصتهای مطلوب از یک سو و هدایت نامرئی (با آموزش و پاداش مثبت) از سوی دیگر است، تا انسانها خود شیوه مطلوب فراغت را برگزینند.
در حوزه فراغت و نحوه گذران آن، مسائل و تنگناهای بسیاری وجود دارد. بعضی از مسائل چنیناند:
● خلأ فراغت
بسیاری زمان فراغت دارند اما نمیدانند چگونه از آن استفاده کنند. جوانان بسیاری را میبینیم که در خیابانها، بیهدف سرگردانند، آنان با چندین مسأله و مشکلات عدیده ناشی از امکانات زیربنایی و روبنایی مواجهند.
● کمبود الگوها
همه تصور میکنند، باید برای گذران فراغت، پول هنگفت داشت؛ در حالیکه چنین نیست. چنانچه الگوهای خوبی فراهم آید و از آغاز (در خانواده) مطرح شود و در زمره عادت زندگی قرار گیرد؛ میتوان با کمترین هزینه، فراغت مطلوب داشت.
● نبود امکانات زیربنایی
مسئولان جامعه در اندیشه، سامان فراغت نبودهاند و امکانات زیربنایی آن را فراهم نیاوردهاند. حداقل امکانات لازم برای گذران فراغت سالم موجود نیست. نتیجه آن است که جوان در معرض آسیبهای بسیاری قرار میگیرد. اندیشه و عمل تبهکاری از روزنه زمان کار کمتر میتواند رخنه کند، زیرا در زمان کار، انواع کنترلهای اجتماعی اعمال میشود، لیکن در زمان فراغت چنین نیست. جامعه، بزهکاری را میبیند و تلاش در درمان آن دارد، لیکن به خاستگاه آن (نبود امکانات فراغتی) نیاندیشیده است.
● بیهنجاری
شیوههای سنتی گذران فراغت مطرود شدهاند (به عنوان مثال، دیگر در قهوهخانهها شاهنامهخوانی نیست، یا مراسم طولانی گذشته در تولد و ازدواج، کاهش یافته است) یا اساساً در جهان جدید قابل اعمال نیستند. شیوههای مدرن و درست نیست اندیشیده نشدهاند.
● نبود سنت برنامه ریزی
هرچند فراغت، به خودی خود امری تاریخی است؛ لیکن جای یافتن فراغت در حوزه عمومی و بسط آن، از پدیدههای جدید به شمار میآید.به رغم آن، هنوز فراغت، در حوزه برنامهریزی وارد نشده؛ حال آنکه پدیدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هم روانشناختی است.
● نبود همکاری نهادها
گذران فراغت تنها برعهده دولت نیست و چنانچه چنین باشد، هرگز قرین توفیق نخواهد بود.
هنوز آگاهی همگانی در این زمینه آنچنان نیست که مدرسه، خانواده و دیگر نهادها همگی در عرصه فراغت وارد شوند و همکاری کنند. نتیجه آن است که فراغت و گذران آن، سامان مناسب ندارد. برخی که بدان میاندیشند، در اندیشه پرکردن فراغت، به جای بارور کردن آن هستند.
● ابهام معنایی
از یک سو پذیرفته میشود که زمان فراغت، زمان آزادی است. بنابراین فراغت امری، فردی است. از سوی دیگر پذیرفته میشود که فراغت نمیتواند صرفاً به میل و به صورت فردی محض تمهید شود. بنابراین مشخص نیست جای آزادی فردی کجاست؟ جای جامعه و برنامهریزی اجتماعی کجاست؟ برخی از خانوادهها، چنان برای فراغت فرزندانشان برنامهریزی میکنند، که جایی برای آزادی فردی باقی نمیماند و برخی چنان فرزندان را آزاد میگذارند که از آن بیسامانی و احیاناً انحراف برمیخیزد.
● ویژگیهای اساسی اوقات فراغت
فراغت موضوعی با چندین ویژگی است:
ـ از یک سو، پدیدهای اقتصادی است. زیرا، انسانها برای فراغت بسیار هزینه میکنند.
ـ از سوی دیگر، پدیدهای فرهنگی است. الگوهای فراغت از دل فرهنگ برمیخیزند، بر آن وارد میشوند و بر آن تاثیر می گذارند.
ـ سوم آنکه، فراغت پدیدهای روانشناختی است. هرکس با توجه به نیازها و مشخصههای روانی بدان روی میکند.
ـ در نهایت آنکه فراغت، پدیدهای جامعهشناختی است و جامعهشناسان از جهات مختلف به آن روی میکنند.
فراغت و شیوههای گذران آن از چند لایه تشکیل میشود:
▪ فردیت
از یک سو فرد، دست به گزینش میزند. بنابراین، فراغت او تابع اندیشه، ارزشها، خواستهها و انتظارات اوست. بنابراین، لایه فردیت از گستردگی خاصی برخوردار خواهد بود.
▪ جامعه
درگذران فراغت، جامعه نیز مهم است، چه به طور مستقیم، چه به طور غیرمستقیم و از طریق خانواده؛ بنابراین، الگوهای فراغت در هر جامعه باتوجه به امکانات آن جامعه از یک سو و ارزشهای اجتماعی آن از سوی دیگر متفاوت خواهد بود.
▪ جهانی شدن
الگوهای فراغت در جهان امروز، نه فقط فردی، یا اجتماعی؛ بلکه فراملی است. گذران فراغت امروزه کاری جهانی است.
بنابراین، الگوهای جهانی فراغت نیز فراهم آمدهاند.
● فراغت، کالای لوکس
اگر محققی در باب سرقت مطالعه کند، میگویند ضروری است و لازمه آن صرف هزینه بالاست، اما مطالعه فراغت را ضروری نمیدانند. به نظر برخی فراغت در زمره تشریفات است. جامعه نیز در قبال آن مسئولیت ندارد. از دیگر سو برخی گمان میکنند که اندیشیدن درباره فراغت و گذران آن کاری باطل و سبک است. هنوز هم در کشور ما بسیاری هستند که تفریح را سبک میدانند.
بنابراین، باتوجه به آنچه گفته شد، زمان فراغت و نحوهگذران آن از اهمیتی بسیار برخوردار است؛ ابعادی از این اهمیت، به این قرارند:
۱) زمان فراغت، جایگاهی مناسب برای ورود آسیبهای اجتماعی است. یک کارمند بانک به موقع پشت میز کار حاضر میشود تا پایان وقت نیز مراجعان در صف ایستادهاند. کوچکترین حرکت او در معرض دیدآنان است. لیکن زمان فراغت زمان باز، فردی و آزاد است. بنابراین، هرکس میتواند آن را به میل در خلوت صرف کند. لذا، بسیار حساس و آسیبپذیر است. به درستی میتوان گفت هیچ مطالعه، آسیبشناختی و اجتماعی بدون مطالعه موضوع فراغت امکانپذیر نیست.
۲) همان طور که آمد، از نظر کمی، زمان فراغت، بیشترین جلوه را در حیات آدمیان فعال و شاغل دارد و در مورد افراد مسن یا کودکان، تمامی حیات آدمیان را دربر میگیرد.
۳ـ گذران فراغت، تجلیگاه شخصیت آدمی است. بنابراین، نمادی گویا در باب شخصیت است.
۴ـ زمان فراغت به عنوان جلوهای از شش تنفسی آدمیان به حساب میآید. در برابر نظام کار زنجیری، زمان دقیق صنعتی و تمامی شاخصهای مدرنیته، زمان فراغت، زمانی است که در آن انسانها احساس آزادی میکنند.
۵) زمان فراغت به عنوان زمان باز، در ساختار حیات آدمیان مطرح شده است. آنان با تمدد اعصاب و آرامش حاصل در زمان فراغت به سوی کار باز میگردند.
۶) بالاخره، زمان فراغت نه تنها زمان بازتولید ذهن است، بلکه می تواند زمانی بسیار خلاق باشد. اهمیت اصلی فراغت نیز همین است. زمان کار، فراخنای محدود دارد. یک کارمند باید در زمان معینی بیاید و برود؛ کار خاصی نیز مورد انتظار است. و حال آنکه زمان فراغت، فراخنای بسیار گستردهای دارد. فرد می تواند به اعتیاد روی آورد، و دزدی کند یا آنکه عالیترین جلوههای خلاقیت را در زمان فراغت به منصه ظهور گذارد.
-
نوجوانان! سعی كنید خودتان باشید
جوان بودن خیلی هم سهل وآسان نیست. این سنین همواره با فراز و نشیب ، و تغییرات و تجارب جدید همراه است. همه ی جوانان دوره یا دورانی را طی خواهند كرد كه احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند یا احساس افسردگی می كنند. ما همواره بدترین منتقد خود هستیم و به همین دلیل خودمان بهتر از هر كس دیگری می دانیم كه از زندگی چه می خواهیم و چه طور می توانیم به خواسته هایمان برسیم. ما نمی توانیم همواره طبق سفارشات پدر و مادر، مجلات ، تلویزیون و...عمل كنیم ، یا همواره به ما گفته شود كه چطور رفتار كنیم، چطور لباس بپوشیم و.... جامعه ای كه ما در آن زندگی می كنیم در موفقیت ما نقش مهمی دارد، حتی ارزشی هم كه ما برای خود قائل هستیم ریشه در ارزش های فرهنگی جامعه ما دارد. بنابراین عجیب نیست كه بسیاری از نوجوانان سراسر دنیا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند و این در حالی است كه دوران نوجوانی و بلوغ مهمترین زمانی است كه علاقه به خود و اعتماد به نفس می تواند در شخصیت یك فرد شكل بگیرد.
به هر حال كمبود اعتماد و احترام به نفس ، اثر خود را در زمینه های مختلف نشان می دهد:
۱ – دروغ گفتن
این كه نوجوانان به اجبار در مورد خود و توانایی هایشان دروغ می گویند یكی از علائم بارز ضعف شخصیتی آنهاست. شما در دوره ای از خودتان متنفر می شوید پس دور "خود واقعی تان" حصاری می كشید و در كمال ناامیدی شروع به ساختن شخصیت ایده آل خود می كنید. به جای این كه در خواب و خیال و دروغ های خود یك شخصیت ایده آل بسازید سعی كنید "خود واقعی" تان را به آن شخصیت ایده آل هرچه بیشتر شبیه كنید. چرا كه دروغ گفتن در مورد خودتان نه تنها شما را به خواسته هایتان نخواهد رساند بلكه اگر زمانی واقعیت هویدا شوید ، همه ی اطرافیانتان نه فقط به خاطر این كه شما آن چیزی كه گفتید نبودید بلكه به خاطر این كه به آنها دروغ گفته اید از شما فاصله خواهند گرفت.
۲ – نیاز به تأیید
انسان ها وقتی به چیزهایی كه می خواهند نمی رسند، منتظر تأیید دیگران می شوند. این تنها چیزی است كه به آنها اعتماد به نفس می دهد. اتكاء به دیگران و عقیده ای كه آنها نسبت به ما دارند برای اكثر ما بسیار مهم است . چنین حالتی ما را در یك وضعیت سست و ناپایدار قرار خواهد داد. چرا كه دیگران هیچ وقت به اندازه خودمان برای ما نگران نخواهند بود.
۳ – تحكم كردن به دیگران
این حالت یك مثال قدیمی از ضعف شخصیتی است . وقتی احساس بدی در مورد خودتان دارید، دوست دارید شخصیت دیگران را خرد كنید و اگر بالاتر از شما هستند آنها را تا سطح خود پایین بیاورید. در نتیجه سعی می كنید نقاط ضعف اطرافیان را بزرگ جلوه دهید، به هر حال بد نیست بدانید كه این روش چندان موثر نخواهد بود.
۴ – افسردگی
گاهی از اوقات ، افسردگی یكی از نتایج ضعف اعتماد به نفس است ؛ چون احساس بدی كه نسبت به خودتان دارید دید شما را نسبت به جهان تغییر می دهد و طرز فكر شما به طور كلی عوض می شود.
اما چطور می توان از پس این همه مشكل برآمد؟ چیزی كه باید بدانید این است كه اصلاً سخت نیست:
۱ - اولین گام این است كه تصمیم بگیرید به خودتان مثبت تر نگاه كنید و البته كمی هم تلاش كنید.
۱. لیستی از چیزهایی كه در خودتان سراغ دارید و به آنها علاقه مندید درست كنید. هیچ وقت نگویید "چیزی نیست كه به آن علاقه داشته باشم" بدانید كه مطمئناً نكات خوبی هم در شخصیت شما پیدا می شود.
۲. در این لیست كارهایی را هم كه در آنها مهارت دارید بنویسید و سعی كنید هر روز حداقل یكی از آن كارها را انجام دهید. پس از این ، هر بار به مشكلی برخوردید به لیست خود نگاهی بیندازید تا خود را انسان بی فایده ای ندانید.
۳. فكر نكنید همه ی كارهایتان باید مورد تصدیق و قضاوت دیگران واقع شود. شما دوست داشتنی هستید، فردی هستید با همه موفقیت ها و شكستهایتان و بدانید كه همواره در دنیا كسانی هستند كه شما را دوست دارند و به شما احترام می گذارند و همیشه لازم نیست شما انسان كاملی باشید تا مورد علاقه دیگران قرار گیرید.
-
گذرگاهی عجیب
آسیبشناسی شخصیت جوان، بحث بسیار پر دامنه و مهمی است که حتی از شناخت اصل سرمایهی وجود که همان مدت عمر انسان در این دنیاست چیزی کم ندارد؛ به طوری که اگر قدر نعمت جوانی را ندانیم و خوب از آن استفاده نکنیم، تبدیل به نقمت میشود. عموم انسانها در هر سن و سالی که باشند همیشه در معرض آفتها و آسیبهای گوناگون قرار دارند؛ اما در این میان میزان آسیبپذیری جوان بیشتر است. دنیا گذرگاه عجیبی است و ما که ناخواسته در این دنیا حضور پیدا کردهایم، خوب است بدانیم که نه آمدنمان به این جهان دست خودمان بوده است و نه رفتنمان. پیدایش ما در این دنیا گذرگاهی بین عدم و وجود جاودانه است. مدت عمر ما در این دنیا براساس فلسفهی آفرینش، پیمودن مسیر رشد و کمال با اراده و اختیار برای رسیدن به ارتقای روحی و سعادت همیشگی بوده است. باید بدانیم که چگونه با عزم و اراده از این گذرگاه سخت عبور کنیم تا پیمودن راه، پیوسته با سلامتی و سعادتمندی همراه باشد. در این میان، آگاهی ضروری است، زیرا آفتهای گوناگون و تیرهای بلا از هر سو ما را نشانه گرفتهاند؛ البته آشنایی با این مسائل نباید جوان را مایوس یا دل زده کند، بلکه باید او را با نشاط، هوشیار و بیدار نگه دارد؛ چه اینکه در این دنیای زیبا و رنگارنگ و دلفریب، همه چیز به هم پیوسته و با یکدیگر آمیخته است. شما در جایگاه یک جوان، در حقیقت مشغول تجارت و دادو ستد در این دنیا هستید؛ بنابراین چه خوب است مواظب آنچه میدهید و میگیرید باشید؛ ببینید در آخر کار چه به دست میآورید و چه چیزی از دست میدهید! سود میکنید یا زیان میببینید؟ توجه داشته باشید که در مقابل جوانیای که میدهید، چه میگیرید.
بلاها و گرفتاریها در زندگی برای آزمایش و رشد و تعالی انسان است؛ چه این که اگر انسان در خود آمادگی لازم برای دست و پنجه نرم کردن و مقابله با سختیها و استقامت و تحمل در برابر آنها را به وجود آورد، در زندگی، سرافراز و پیروز و سعادتمند خواهد گشت و سختیها و دشواریها برای او نردبان ترقی و تکامل و موجب تعالی روحی وی خواهند شد؛ مهمترین دوران زندگی
جوانی، درخشانترین دوران زندگی هر انسانی است؛ در عین حال این دوران آفتهای خاص خودش را دارد که بسیار هم ویرانگر است و بازتاب و آثارش بسیار گستردهتر و شکنندهتر از دورههای بعدی است؛ بنابراین جوان باید این مسئله و دیگر رخدادهای پیرامونی آن را خوب بشناسد. امیرمومنان علی (ع) خطاب به جوان، تعبیرهای مهم و ظریفی دارند که بسیار با اهمیت است. حضرت در نامهی ۳۱نهجالبلاغه دورهی جوانی و موقعیت جوان را با سه جمله توصیف میفرمایند:
۱) در تیررس حوادث و گرفتاریها هستی؛
۲) هدف بیماریها و امراض گوناگون واقع میشوی؛
۳) در معرض آسیبها و آماج بلاها قرار می گیری. به بیانی، هر سه تعبیر میخواهد موقعیت جوان را نسبت به این آفتها و آسیبها- که برای هر کسی ممکن است پدید آید- روشن سازد و او را به فکر وا دارد تا با چاره اندیشی و ژرفنگری خود با مسائل و رویدادهای زندگی، عادی و سطحی برخورد نکند.
● پرهیز از بیتوجهی
انسان در زندگی نباید بیخیال و در برابر محیط اطراف خود بیتوجه باشد؛ باید روی کارها و انتخابها و تصمیمهایش خوب بیندیشد و با مسائل، عادی برخورد نکند و از این مسئله که همواره شخصیت او در زندگی در معرض تهدیدها و آسیبهای گوناگون قرار دارد، غافل نباشد، زیرا در این صورت آفتها او را احاطه خواهند کرد و با در هم شکستن او، زمینهی سقوطش را نزدیک میکنند.
● سلامتی روان
طبیب روح، توصیههایی برای پیشگیری و جلوگیری از آسیبهای روانی دارد که اگر آنها را مراعات کنیم، از نظر روحی و روانی سالم و متعادل خواهیم بود. آنها سفارش کردهاند در مکانها و فضاهای آلودهی صوتی و تصویری و جاهایی که به میکروب گناه آغشته است، رفت و آمد نکنیم و با افراد آلوده دامن، همنشینی نکنیم. سفارش کردهاند زبانمان به ناسزا، غیبت و دروغ آلوده نشود. چشمانمان به نظر بازی و نگاه به نامحرم و حرام نیالاید. گوشمان به صدای حرام عادت نکند. دستمان به طرف ناپاکیها دراز نشود. شکممان به لقمه حرام آلوده نشود و ...
● زندگی و موانع
زندگی مانند میدانی است که درون و پیرامون آن پر از مینهای کوچک و بزرگ است، عبور از این میدان مین، آداب و مقررات خاص خود را دارد که باید آنها را یاد گرفت. هر کس این مقررات را رعایت نکند خواه ناخواه با این مینها برخورد میکند و طبیعتاً، بخشی از وجودش آسیب میبیند. بنابراین ضمن آن که باید تقوا پیشه کرد و احتیاط نمود، باید نوع مینها را شناسایی کرد و ابزار و وسایلی که باعث خنثی شدن مینها میشود با خود برداشت و با آگاهی کامل و درست، گام برداشت تا باعث نابودی خود و دیگران نشویم.
● دشمن کجاست؟
محیط زندگی پر از خطر است و دشمن در همه جا ایستاده و از همه جا حملهور میشود: باید دشمن را شناخت و با عزمی راسخ به مقابله و مبارزه با آن پرداخت و با احتیاط در زندگی گام برداشت تا با آگاهی و تفکر و تدبیر و به کارگیری درست ابزار و وسایل بتوانیم معبری برای عبور باز کنیم و از بین مینهایی که پیرامونمان کار گذاشتهاند به سلامتی عبور کنیم و از آفات دشمن در امان بمانیم. اینجاست که باید کاملاً تمرکز نماییم و حواسمان را جمع کنیم؛ چه اینکه دشمن ما سرسخت و قسم خورده است و آگاهانه درصدد حمله به ماست و هر روز با ما سرو کار دارد و ما را در مورد هدف قرار میدهد؛ به نحوی که او ما را میبیند و ما او را نمیبینیم. دشمنان شما به دو دستهی بزرگ تقسیم میشوند: داخلی و خارجی؛ دشمن داخلی، نفسامارهی شماست که همیشه آماده است شما را به بدی امر کند و حتی دشمن خارجی هم به کمک آن نفوذ پیدا میکند.
جوانی دورهی سخت و در عین حال شیرینی است سعی کنید این دوره را با تلاش به سرانجام برسانید و اجازه ندهید این شیرینی به کامتان تلخ شود.
-
ظهور هویت من در جوان
جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده ای روبه رو می شود, که ازسه محور او را محاصره کرده است : بحران بیولوژیکی , بحران روحی و روانی ,بحران اجتماعی . در بحران بیولوژیکی , بدن جوان تغییرات زیادی پیدا می کند که با تحریکهای جنسی توام است .
در وهله اول , جوان باید خود را با این تحولها و تغییرهای جدید جسمی و جنسی سازگاری دهد.
در بـحرانهای اجتماعی , جوان نیازهای اجتماعی خود را به صورت شرکت در فعالیتهای جمعی و اظهار تعلق به گروه و عضویت در آن برطرف می سازد.
مساله مهم بحران روحی و روانی , یافتن هویت خود است .
او تـا بـه حـال تـصـویـر درست و روشنی از خود نداشته , ولی کم کم خود را به صورت یک وجود نوظهور, کشف می کند.
او بـایـد هـویت دوره های قبلی زندگانی اش را با موقعیت جدیدش , پیوند دهد, در این جاست که هویت فردی اش شکل می گیرد.
حـالـتهایی را در خود احساس می کند و گاهی هم که تنها می شود به جستجوی سوالهایی چون : من کیستم ؟ جهان پیرامون من چیست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من کجای عالم هستم ؟ هدف من چیست ؟ من چگونه باید باشم ؟ می پردازد.
هـمـه این پرسشها بر اثر بروز هویت و آگاهی به خود برای جوان پیش می آید و او را دچار یک نوع نگرانی و سرگردانی می نماید.
جـوان در جـسـتـجـوی شـخـصیت خود, به این نتیجه می رسد که چیزهایی را که برای او مهم و کارهایی را که برایش ارزشمند است بشناسد همچنین او در پی به دست آوردن معیارهایی است که بتواند براساس آنها رفتار خود و دیگران را مورد قضاوت و ارزشیابی صحیح قرار دهد
ایـن جـسـتـجـوی ذهـنی , اگر مسیر طبیعی اش را طی کند و بر اساس بینشی صحیح , پاسخی منطقی دریافت دارد, شخصیت فردی و اجتماعی اش درست شکل می گیرد و احساس اعتماد به نفس در وی قوت می یابد در این مرحله است که نقش سازنده و حیاتی دین در توجه دادن وی به سـوی خـدا و مـبـدا کمال و نیز در پرورش روح و روان و شخصیت جوان آشکار می گردد, زیرا به پرسشهای عمیق و ظاهرا ساده که ازضمیرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـی گـردد, پـاسـخ داده مـی شـود و به قلبش ثبات و آرامش بیشتری می بخشد و او را از سرگردانی روحی و روانی , نجات می دهد.
در این صورت است که شخصیت جوان , شکل و جهت می یابد و با الگوگیری از شخصیتهای بزرگ پـیـشـوایـان دیـنی , اراده اش قوی می گردد,بطوری که با همتی بلند, بزرگترین نیروی دوران زندگی خویش را در راه سازندگی خود و دیگران به کار می اندازد.
●ترس در جوان
تـجربه ها و تحقیقها نشان داده است که اغلب ترسهای موهوم و بی پایه دوران کودکی (مانند ترس از تاریکی و تنهایی و حیوانات وب) در دوره جوانی ازبین رفته و جای خود را به ترسهای جدیدی که مخصوص این دوره است می دهند.
آن دسته از ترسهای دوره جوانی و نوجوانی که به کارهای مدرسه مربوط می شود به احساس نقص و ناتوانی و زیاده روی در اثبات مقام و موقعیت اجتماعی , مربوط می شوند.
مـمـکـن اسـت تـنها گفتگوی میان دوستان و یا خویشاوندان و یا مطالعه بعضی از موضوعات یا شنیدن خبرهایی از رسانه ها, اضطراب و پریشانی او راتحریک کند.
او در هـراس است که مبادا در امتحانها موفق نشود و یا در آینده باشکست روبه رو شود و از عهده انجام تکالیف مدرسه به خوبی برنیاید و موردتحقیر و سرزنش قرار گیرد, می ترسد موقعیت او در کـلاس درس , مـتـزلـزل شـده و مـورد تـمـسخر آموزگارو همکلاسیهایش قرار گیرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگویی نباشد.
نـوجوان به همان اندازه که دوست دارد, مستقل و دور از والدین زندگی کند, به همان میزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتی او را فرا می گیرد که مبادا والدین او بیمار شـده و یـا مـصـیـبـتـی بـرایـشـان پیش آید و یا یکی از آنان را از دست بدهد, همچنین به خاطر وضـع اقـتصادی و مالی خانواده , گاهی جوان در نگرانی به سر می برد, که مبادا فقر و بی چیزی به آنـان روی آورد و گاهی از وضعیت سلامتی خود و بیمارشدن , بیمناک است و یا از این که نتواند در آیـنـده شـغـلـی بـه دسـت آورد و یا عهده دار مسوولیت و کاری بشود, هراس دارد و از جهت اجـتـمـاعـی مـواظـب اسـت که به حیثیت اجتماعی و اخلاقی اش لطمه ای وارد نشود, در چنین شرایطی از روبه رو شدن با واقعیتها, دوری می جوید و از کفایت خود, نگران است .
بنابراین , ترس و اضطراب از آینده ای مجهول , کمرویی و گریز از موقعیتهای زندگی , پریشانی و افـسـردگـی بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتیهای گذشته , همه و همه , شخصیت نوجوان را مـتـزلـزل و او را دچـار نگرانیهای روحی و روانی می کند, در این زمان و موقعیت است که جوان , نـیـازمـندیک پایگاه امن فکری و محل اتکای روحی مطمئن می باشد, تا این که قلب او از دلهره و اضـطـراب درباره آینده و هراس و نگرانی در مورد زمان حال , باز داشته و برای ادامه زندگی به او آرامش بخشد.
در چنین شرایطی یاد خدا مایه آرامش دل جوان می گردد و با صفای باطنیی که دارد و گرایش مـذهـبـی کـه در فطرتش نهفته است , نقطه امید در قلبش روشن می شود و اضطراب روانی اش کاهش می یابد.
تجربه , نشان داده است , جوانانی که به خدا ایمان داشته و در حوادث زندگی به او توکل می کنند, تـرس واضـطراب به دلشان راه نمی یابد و همواره در صحنه های زندگی با عزمی راسخ و اراده ای پـولادیـن در بـرابـر حـوادث , پـایداری نشان می دهند, بطوری که اطرافیان را شیفته شجاعت و ابتکارخود کرده و به شگفتی وامی دارند.
صـحـنـه هـای جنگ در سالهای اخیر, بیانگر این شجاعتهای ناشی از ایمان به خداست , مثلا, یک نـوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندین نفر از افراددشمن را اسیر کرده و آنان را تا جایگاه نیروهای خودی آورده و تحویل آنان می دهد.
-
جوانی و جوانان
توجه به موقعیت جوانی و مسئولیتهای جوانان ، محوری است که در سخنان رسول گرامی اسلام به آن دقت شده است. از آن رو که جوانی فرصتی است استثنایی ، برای استفاده بهنیه از آن نیاز به برنامه و تلاش بیشتر احساس می شود. ● فرصت طلایی :
نخستین نکته در سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، لزوم بهرهگیری و استفاده بهینه از فرصت جوانی است.
حضرت در حدیثی میفرماید :
«پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار : جوانی را پیش از پیری ، سلامتی ات را پیش از بیماری ، بی نیازی ات را قبل از نیازمندی ، فراغتت را پیش از اشتغال و زندگی ات را پیش از مرگت» (نهج الفصاحة ، ح ۳۷۲)
و در حدیثی دیگر ، رسول گرامی به جای واژه غنیمت ، از واژه مبادرت و سبقت گرفتن برای استفاده صحیح استفاده کرده است و چنین میفرماید : «به سوی چهار چیز پیش از چهار چیز دیگر مبادرت کن ، جوانی ات پیش از پیری ات ، سلامتی ات ، پیش از بیماری ات ، بی نیازی ات پیش از فقرت ، زندگی ات قبل از مرگت» (نهج الفصاحة، ح ۱۰۷۳)
● پختگی :
نکته دیگری در سخنان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) لزوم پختگی جوان و بهره گرفتن از تجربه های مفید است. حضرت در حدیثی می فرماید :
«خداوند جوانی را که از خود سبکی و بیخردی نشان نمیدهد ، به دیده نخستین مینگرد.» (نهج الفصاحة، ح ۷۲۹) و در گفتاری دیگر می فرماید :
«بهترین جوانان شما آن است که رفتار بزرگسالان را داشته باشد و بدترین بزرگسالان شما آن است که رفتار جوانان را داشته باشد»
(نهج الفصاحة، ح ۱۵۱۴)
از این احادیث میتوان فهمید که استفاده بهینه از فرصت جوانی و بهرهمندی از تجارب بزرگسالان باید در حدی باشد که در پرتو این تجارب نشانی از خامی و اقدامهای نسنجیده در رفتار جوان مشاهده نشود. پیام حدیث نبوی ، تقلید جوان از رفتار ظاهری بزرگسالان نیست ، بلکه منظور ، برخوردهای پخته و سنجیده و عاقلانهای است که یک جوان میتواند در پرتو بهره وری از تجارب از خود نشان دهد.
● احترام به بزرگ تر :
محور دیگر در سخنان رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) ، اهمیت احترام جوان به بزرگسالان است که افزون بر پیآمد های مثبت دنیوی و اخروی ، زمینه استفاده از تجارب او را فراهم میکند.
حضرت در حدیثی میفرماید: «هر جوانی که پیری را برای بزرگی سنش گرامی دارد ، خداوند هنگام پیری او کسی را بگمارد که وی را تکریم کند». (نهج الفصاحة، ح ۲۵۶۹)
پیام این حدیث نبوی نیز توجه جوانان به یکی از وظایفی است که بر عهد دارد. با عمل به این وظیفه که تکریم بزرگسالان است ، جوان به نوعی خود را آماده دوران پیری و چگونگی برخورد دیگران با خود میکند و در پرتو عمل به این وظیفه ، روح او به صورت غیر مستقیم ، احساس لطافت و سبکی میکند و به طور طبیعی از بسیاری از امور نابخردانه و خشونتآمیز خودداری میکند.
● فضایل اخلاقی :
نکته دیگر در سخنان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ، ارزشمندی پای بندی جوان به فضایل زیبای اخلاقی است. حضرت در گفتاری می فرماید : «جوان سخاوتمند نیک خو در پیشگاه خداوند از پیر بخیل بد خو محبوبتر است.»
(نهج الفصاحة ، ح ۱۷۸۸)
از این حدیث میتوان فهمید که معیار فضیلت ، بهرهمندی از اخلاق خوب است و جوانی با بزرگسالی نقشی در فضیلت ندارد. البته اگر جوان در سنین جوانی پای بند به عبادت باشد ، ار ارزشمندی ویژهای برخوردار است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی میفرماید :
«خداوند به جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مباهات میکند و میگوید : بنگرید به بنده من که به خاطر من از شهوتش چشم پوشیده است» (نهج الفصاحة، ح ۷۳۸)
از این حدیث میتوان فهمید که شرایط سنین جوانی اقتضای پیروی از تمایلات و شهوات را دارد و اگر جوانی در چنین شرایطی در مسیر بندگی خدا و اطاعت باشد ، آن چنان ارزشمند است که خداوند به او مباهات میکند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در گفتاری دیگر میفرماید :
«همانا خداوند جوانی را دوست دارد که جوانی خود را در عبادت و اطاعت او سپری میکند» (نهج الفصاحة، ح ۸۰۰)
و در حدیثی دیگر حضرت میفرماید :
«هفت نفرند که خداوند در روزی که سایهای جز سایه او نیست ، آنها را در سایه خویش قرار میدهد. اول ، پیشوای عدالت پیشه است و دوم جوانی است که در عبادت خداوند رشد پیدا کند ...» (نهج الفصاحة، ح ۱۷۳۲)
ارزشمندی عبادت در سنین جانی را حضرت در سخنی دیگر این گونه تبیین می فرماید :
«فضیلت جوان عابدی که از آغاز جوانی عبادت کند ، بر پیری که وقتی سنتش زیاد شد ، عبادت کند ، هم چون فضیلت پیامبران بر سایر مردم است.» (نهج الفصاحة، ح ۲۰۵۰)
از این حدیث میتوان فهمید که موفقیت یک جوان در سنین جوانی و پیروزی او بر تمایلات نفسانی و بندگی او آن چنان ارزشمند است که موقعیت او را چون موقعیت ویژه پیامبران در میان افراد جامعه میکند.
● توبه جوان :
محور دیگر در سخنان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) توجه به ارزشمندی توبه در سنین جوانی است. شرایط جوانی زمینه مناسبی برای سرکشی و طغیان و انحراف است و معمولا انسانها در چنین سنینی بیشتر گرفتار گناه و اشتباه هستند و به همین دلیل ، نیاز آنها به توبه و بازگشت بیشتر است. بر همین اساس ، رسول گرامی میفرماید :
«خداوند جوان توبه کار را دوست دارد.» (نهج الفصاحة، ح ۷۴۹)
پیام این حدیث ، امیدوار ساختن جوان است که هر چند ممکن است لغزش هایی در دوران جوانی رخ دهند ، توبه نه تنها راه مبارزه با این لغزشها و جبران خطاهاست. بلکه آنچنان ارزشمند است که جوان توبه کننده محبوب پیشگاه الهی است. این واقعیت را رسول گرامی در حدیث دیگر، این گونه بیان میکند : «توبه نیکو است ولی از جوانان نیکوتر است.»
(نهج الفصاحة، ح ۲۰۰۶)
از این تعبیر استفاده میشود که اگر انسان در شرایطی باشد که زمینه اش برای رنگ پذیری و انفعال بیشتر است ، اقدام و مقاومت و پایمردی نه تنها خوب و ارزشمند است ، فضیلت بیشتری نیز دارد ؛ زیرا خارج شدن از جو حاکم و گریز از شرایط فشار نه تنها ارزش که هنر است.
در حدیثی دیگر، رسول گرامی میفرماید :
«هیچ چیز نزد خداوند والا از جوان توبه کننده محبوبتر نیست و هیچ چیز نزد خداوند بزرگ از پیری که پایدار بر گناهانش باشد مبغوض تر نیست.» (نهج الفصاحة، ح ۲۶۷۹)
● ازدواج :
محور دیگر در سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، تأکید بر ازدواج در سنین جوانی است.
حضرت در حدیثی می فرماید :
«هر جوانی در آغاز جوانی ازدواج کند ، شیطان او بانگ بردارد که وای بر او ، دین خود را از دستبرد من محفوظ نگه داشت»
(نهج الفصاحة، ح ۱۰۳۴)
از این تعبیر میتوان فهمید که ازدواج نقش بسیار تأثیرگذاری در دین داری جوان دارد و یکی از بهترین راهها برای حفظ دیانت اوست.
نکته دیگری که در این زمینه مطرح است ، اقدام پدر برای ازدواج فرزند در سنین مناسب است.
رسول گرامی میفرماید :
«حق پسر بر پدر است که نوشتن و شنا کردن و تیر انداختن به او بیاموزد و جز غذای پاک و خوب به او نخوراند و همین که بالغ شد ، برای او زندگانی تشکیل دهد». (نهج الفصاحة، ح ۱۳۹۴)
روشن است که سنین جوانی اوج خودنمایی غریزه جنسی است و شاید از تعبیر رسول گرامی که میفرماید :
«جوانی شعبهای از دیوانگی است و زنان دام شیطاناند.» (نهج الفصاحة، ح ۱۷۹۲)
ـ به قرینه قسمت پایانی حدیث که زنان را دام شیطان معرفی فرموده است ـ می توان فهمید که منظور از این حدیث ، سنین ازدواج جوان است ؛ یعنی در بلوغ جنسی ، جنون به وجود میآید و باید غرایز جنسی کنترل شود. بهترین راه کنترل و هدایت این غرایز «ازدواج» است.
از تعبیر رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) نیز میتوان فهمید که عدم اقدام مناسب در برابر این غریزه، جامعه را از مسیر عقل و خرد خارج میکند و چنین جامعهای در خطر آسیبهای گوناگون است.
-
جوانی و شکلگیری هویت
● مقدمه نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی تعریف میشود و دوره جوانی دوره انسجام هویت و مدخل زندگی بزرگسالی است. سنین ۲۰ سالگی و بعد دورهای است که فرد به کمال رشد بدنی خود رسیده تواناییهای شناختی و زبانی و رشد اجتماعی او از کیفیت بالایی برخوردار است و تغییرات روانی مربوط به انسجام هویت وی نیز بسیار برجسته و شوق آفرین است. ورود به زندگی اجتماعی – افتصادی و سازگاری و نقش آفرینی فرهنگی نیز در این سالها رخ میدهد.
● ویژگیهای دوره جوانی
فراغت از تحصیلات دبیرستانی ، گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورود به به بازار کار یا دانشگاه ، ازدواج و تحولات دیگر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تمامی از جمله ویژگیهای رشد دوره جوانی است. این ویژگیهای رشدی سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی را میتوان در ۵ مقوله انسجام هویت ، رشد اجتماعی و فرهنگی ، استحکام اندیشه و جهانبینی ، انتخاب شغل و همسر گزینی و تشکیل خانواده بررسی کرد.
از آنجا که دوره جوانی زمان تصمیمگیریهای اساسی است و این تصمیمات عموما تاثیر بسیار بزرگی بر تمام زندگی فرد میگذارد، دوره جوانی را باید به عنوان یک دوره جداگانه و پراهمیت در زندگی به حساب آورد. این دوره برای والدین و خود فرد بسیار حائز اهمیت است. به دلیل اهمیت فراوان تصمیمگیریهای دوره جوانی ، مهمترین جنبه دستگاه روانی فرد در این دوره همان رشد فکری و سطح آگاهی اوست. بدون این رشد فکری ، فرد قادر نخواهد بود تفاوتهای اصلی افکار خود با دیگران را دریابد و اندیشههای خود را به صورتی واقعبینانه بررسی و نقد و ارزیابی کند.
انسجام هویت و رشد فکری دوره نوجوانی و انعطافپذیری افکار باعث میشود که شخص بتواند در کناری قرار بگیرد و به صورتی بیطرفانه به خود به عنوان یک شخص بنگرد. در این صورت او خواهد توانست خویشتن را به عنوان یکی از ابنا بشر ، به عنوان فردی در میان افراد دیگر ، به عنوان یک فرد اندیشمند و به عنوان فرد صمیمی در اجرای نقشهای مختلفی که بر عهده میگیرد، در نظر داشته باشد.
● مساله اساسی دوره جوانی
مشکلترین مساله جوانی در رشد شخصیت و تثبیت هویت این است که فرد نه تنها بخواهد که بزرگسال باشد و در همین جهت برنامهریزی کند، بلکه باید قادر به تشخیص و پذیرش نیروهای متضاد در شخصیت خود نیز بشود و راههای موثرتر کنترل خویش را بشناسد. (حدود ۲۰ الی ۲۵ سالگی). چگونگی تثبیت هویت در جوانی به وقایع مهم در زندگی فرد در این دوره بستگی دارد. به عنوان مثال هویت شغلی و اجتماعی کسی که پس از تحصیلات دبیرستانی به یکی از رشتههای معلمی وارد میشود، با کسی که به یکی از رشتههای مهندسی وارد میشود. متفاوت خواهد بود این هویتهای گوناگون بطور مسلم تاثیرات خود را بر چگونگی سایر جوانب هویت افراد نیز به جای خواهند گذاشت.
اگر در سالهای کودکی و نوجوانی خانواده بیشترین تاثیر را بر شکلگیری هویت بر عهده داشت، اینک در دوره جوانی ، محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی در تثبیت هویت ایفا میکند. به نظر میرسد که تحولات رشد دوره جوانی ، بیش از آنکه نتیجه یک تکامل تعامل میان موجود زنده و محیط باشد، یک مجموعه تغییرات پی در پی متاثر از عوامل محیطی است. امروز کمتر کسی را میتوان یافت که فکر کند رشد شخصیت همراه با کامل شدن رشد بدنی متوقف میشود.
● نظریات مرتبط با رشد هویت و جوانی
دو نظریه متفاوت در این باره بین دانشمندان متداول است: نظریه الگوی هنجاری – بحرانی و دیگری نظریه الگوی زمانی واقعهها. روانشناسان سنتی به الگوی اول و روانشناسان دیگر به ترکیب هر دو الگو با تاکید بر الگوی دوم باور دارند. رشد آدمی بخصوص در سنین بالای ۲۰ سال را نمیتوان به صورت مرحلهای یعنی در چهار چوب الگوی هنجاری-بحرانی تقسیمبندی کرد. به همین دلیل ترجیحا از اصطلاح دوره رشد جوانی ، بزرگسالی پختگی و پیری استفاده میکنیم. تعیین کننده چگونگی رشد در این دورهها وقایع زندگی است که در هر دوره اتفاق میافتد و رشد افراد را با وجود شباهتهای آنان در یک دوره معین از یکدیگر متفاوت میسازد.
نوع وقایع زندگی و زمان وقوع آنها نقش مهمی در چگونگی تثبیت هویت جوانی دارد. مثلا زمان وقوع ازدواج و چگونگی و ادامه آن ، تاثیر بزرگی بر زندگی روانی فرد میگذارد. و یا موقعیت تحصیلی و شغلی و یا ناکامی در آنها به این ترتیب حوادث محیطی ، در مقایسه با تحولات مرحلهای درونی ، تاثیر بیشتری بر چگونگی هویت فرد در دوره جوانی به جای میگذارد. ساختار هویت در دوره جوانی ، همچنین ، شدیدا متاثر از زمینههای اجتماعی – فرهنگی است. به هر حال ، محتوای هویت فرد هر چه باشد، تثبیت آن عموما در سنین جوانی رخ میدهد. در این دوره معمولا استقلال کامل از والدین و تصمیمگیری شخصی و قبول مسوولیت زندگی حاصل میشود.
توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسائل و یافتن دانش نسبتا وسیع درباره هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی ، زمینههای لازم را برای آنان فراهم میآورد تا به تثبیت هویت و انسجام خود برسند. در این دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عمومی ، ارزشها و طرح و برنامه مشخص زندگی جلوهگر میشود. آنان هویتی مییابند که حاکی از وقوف به شایستگیهای تحصیلی ، تواناییهای بدنی ، مهارتهای شغلی و باورهای اجتماعی است و نقشهای گوناگون خود در موقعیتهای مختلف را به خوبی میشناسند و با تغییر موقعیتها آنان نیز نقش خود را تغییر میدهند.
به این ترتیب آنان بطور فزایندهای تواناییهای رفتار بهنجار در شرایط گوناگون وقتی متضاد را از خود بروز میدهند و انطباق استانداردهای مطلوب خود را با واقعیتهای زندگی به عنوان یک وظیفه اساسی در دوره جوانی پیش رویشان قرار گیرد. تثبیت هویت و انسجام خود در بین گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگی تا حد زیادی متفاوت از یکدیگر است. تحقیقات مارکوس وکیتایاما نشان میدهد که در فرهنگهایی که بر جنبه استقلال فردی تاکید میکنند، هویت افراد نیز بیشتر حالت فردگرایی ، خودمختاری و اتکای به خود دارد. در حالی که در فرهنگهایی که بر وابستگیهای جمعی تاکید میشود، حالات دیگری از هویت مانند جمع گرایی ، وابستگی ، اتکای به غیر و جامعه محوری مورد نظر جوانان قرار میگیرد.
این محققان میگویند جوانانی که فرهنگشان بر استقلال فردی تاکید دارد، افرادی متمایز ، پیگیر در هدفهای شخصی ، متمرکز بر اندیشهها و عقاید خویش بار میآیند. اما برعکس جوانانی که فرهنگ آنان بر ارتباط و وابستگی افراد به یکدیگر تاکید میکند، فردی با سعی در سازگاری خود با اهداف دیگران میشوند که یاد میگیرند که در هر مورد ذهن دیگران را بخوانند و خود را بر آن منطبق سازند. این دو نوع هویت باعث میشود که مسائل جوانان متعلق به فرهنگهای مختلف با یکدیگر همانند نباشد.
در مورد دوم که با تثبیت هویت در میان بیشتر جوانان کشور ما همانندی دارد. فرد آن همه آزاد نیست که هر طور بخواهد فکر کند و یا هرچه را شخصا میپسندد، انتخاب کند و به همین دلیل تثبیت هویت تا حد زیادی متاثر از الگوهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی است. به جز در میان جوانان طبقات مرفهتر و تحصیل کردهتر که عمدتا بر استقلال فردی خود تاکید دارند.
در میان اکثریت مردم یعنی در طبقات متوسط و پایین و در بین گروههای سنتی و در میان زنان ایرانی ، تثبیت هویت با استقلال فردی بسیار کمتری همراه است. حد و مرز ایفای نقشهای بزرگسالی در میان گروههای سنتی جامعه از قبل معین شده و جوانانی که از آن محدوده پا فراتر گذارند و در صدد سنتشکنی برآیند، با مشکلات جدی در خانواده و جامعه مواجه خواهند شد. این وضعیت موجب میشود که بیشتر مردم در چهارچوبهای تمرکزگرایی فکری و رفتاری بیندیشند و عمل کنند و الگوهای موجود برای زندگی را لایزال و غیرقابل تغییر بشمارند.
-
بلوغ، و تغییرات شخصیتی عمیق و ماندگار
نوجوانی دوره ای از زندگی است که نخستین تجارب زندگی در حساس ترین دوران رشد انسان رخ می دهد،آینده نگری، انقلابی گری و شورش، عشق، رابطه جنسی، تحصیل و شغل آینده وتثبیت هویت، همه در این دوران شکل می گیرند. شاید از همین روست که توجه به روانشناسی نوجوانی در دهه های گذشته از اهمیت بیشتری، به ویژه در کشورهایی که جمعیت جوان آنها رو به افزایش بوده، یافته است.
در ایران براساس آمار رسمی نوجوانان حدود سی درصد از کل جمعیت جوان کشور را تشکیل می دهند.
این درحالی است که به نسبت این جمعیت نه تنها متخصصان روانشناسی بالینی و مشاوره کافی وجود ندارد بلکه هنوز جایگاه و نقش آنان در فرایند بهداشت روانی نوجوانان به خوبی روشن نشده است.
در این نوشتار به مرور برخی از مفاهیم روانشناسی نوجوانان می پردازیم:
● تعریف بلوغ:
نوجوانی دوره ای از مراحل رشد انسان است که حد فاصل کودکی و جوانی محسوب شده و مشخصه اصلی آن بلوغ و پدیداری ویژگی های جنسی در فرد است.
سن آغاز بلوغ با خصائص اجتماعی و فرهنگی، زیست بوم و تفاوت های فردی به ویژه خصائص ارثی در جوامع، شهرها و یا حتی خانواده های مختلف متفاوت است، در سال های اخیر انقلاب ارتباطات نیز به عنوان یکی از عوامل موثر بر بلوغ زود رس مطرح شده است.
روانشناسان رشد می گویند ارزیابی ها نشانگر آن است که سن آغاز بلوغ بطور کلی از قرن بیستم تا اولین دهه قرن بیست و یکم در چندین مرحله پایین تر آمده است؛ در اوایل قرن بیستم سن آغاز بلوغ در اروپا و آمریکای شمالی بطور متوسط شانزده سال محسوب می شد.
آغاز بلوغ در دهه شصت به زیر پانزده سال رسید و در دهه نود به چهارده سال و گفته می شود که هم اکنون در اروپا و آمریکا بین دوازده تا سیزده سال است.
درک صحیح از سن آغاز بلوغ از آن رو دارای اهمیت است که جامعه، خانواده و مدرسه آمادگی لازم را برای برخورد با شرایط حساس و ویژه کودک در این مرحله گذر داشته باشند.
در ایران تا پیش از دهه پنجاه سن بلوغ شانزده سال برآورد می شد اما در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ این سن به زیر چهارده سال رسید، یکی از دلایل اصلی این امر جو انقلابی آن سال ها و مشارکت و گاه پیشگامی نوجوانان درعرصه فعالیت های انقلابی بود.
با این حال اولین مطالعات گسترده روانشناسی رشد در دهه هفتاد خورشیدی در ایران نشانگر آن بود که میان سن آغاز بلوغ در استان های جنوبی به ویژه خوزستان و استان های شرقی مانند ایلام و کردستان با دیگر استان های کشور تفاوت چشمگیری وجود دارد و سن بلوغ بطور متوسط یک سال تا یک سال و نیم در آبادان زودتر از تهران آغاز می شود.
این امر علاوه بر آن که موید آن است که در آب و هوای گرمسیری بلوغ زودتر از آب و هوای سردسیر رخ می دهد، تابع شرایط فرهنگی و متغیرهای خاص منطقه مانند جنگ در خوزستان، ایلام و کردستان نیز هست.
به هر روی پژوهش های روانشناسان ایرانی حاکی است که سن بلوغ برای کودکان در تهران بین سیزده تا چهارده سال است.
بین دختران و پسران در آغاز بلوغ تفاوت چشمگیری به چشم می خورد، دختران زودتر به بلوغ می رسند و زودتر مرحله بلوغ را به پایان می رسانند ولی پسران ممکن است بیشتر از یک و یا حتی دو سال از دختران در رسیدن به بلوغ عقب بمانند.
بین طبقات مختلف نیز تفاوت هایی دیده می شود،در طبقه فقیر بلوغ زودتر آغاز می شود، به عبارت دیگر بررسی مجموع تحولات روانی- جسمانی در یک دختر سیزده ساله ساکن جنوب شهر تهران که در خانواده ای کارگری رشد کرده است با دختری که از نظر سن تقویمی با او یکسان است ولی در خانواده ای مرفه درشمال شهرزندگی می کند، در اغلب مواقع نشانگر بروز نشانه های مشخص بلوغ در دختر جنوب شهری است.
با این حال عواملی چون رسانه ها وگستردگی و در دسترس بودن آنها رفته رفته این تفاوت را به سوی متعادل شدن پیش می برد.
به عبارت دیگر اگر دختر سیزده ساله ساکن نواحی محروم شهری بنا به شرایط محیطی و اقتصادی با بلوغ زود هنگام روبرو می شود، دختر سیزده ساله ساکن نواحی مرفه نشین شهری به دلیل دسترسی به رسانه های مختلف آماده رویارویی با بلوغ می شود.
برای آن که سرانجام بدانیم سن آغاز بلوغ که مشخصه نوجوانی است از چه زمانی است به یافته های روانشناسی استناد می کنیم که بیانگر آن است که سن شروع نوجوانی در ایران و بیشتر کشورهای اروپایی از ۱۲ و ۱۳ سالگی شروع و در ۱۸ و ۱۹ سالگی خاتمه می یابد.
● ویژگی های نوجوانی:
برخی از مردم تصور می کنند که نوجوانان دمدمی مزاج، افراط گرا، بی بند و بار، پیرو مد و یا شورشی هستند در حالی که تمام این خصائص بخشی از بحران بلوغ محسوب می شود.
در واقع نوجوان در این دوران بطور دائمی در حال تغییر و تکامل است از همین روست که ممکن است دیدگاه های متفاوت و متعارض در هر دوران نسبت به موضوعات یکسان از خود نشان دهند و یا حالات روانی متفاوتی داشته باشند، گاهی بسیار پر شر و شور و گاهی آرام و درونگرا.
درهمین دوران است که نوجوان باید با یکی از مهمترین بحران های روانی زندگی خود رو در رو شود: بحران بلوغ.
بحران بلوغ، بخشی از خصیصه طبیعی این دوران انقلابی است که اگر نوجوان موفق شد به خوبی با آن رو در رو شود و از پس آن بر آید در مرحله جوانی با مشکلات کمتری روبرو خواهد شد.
● نوجوان ویژگی های منحصر به فردی دارد که می تواند آنها را چنین دسته بندی کرد:
▪ نوجوان موجودی است:
- از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود؛ از دیدگاه فرهنگی تابع محیط
- همه چیز می خواهد، اما نمی داند چخ چیز باید بخواهد
- فکر می کند همه چیز می داند اما چیزی نمی داند
- تصور می کند همه چیز دارد اما در واقع چیزی ندارد
- نه از مزایای کودکی بهره می برد نه از امتیازات بزرگسالی
- در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت رو در روست
- مستی است هشیار و خوابیده ای است بیدار
(هاروکس)
▪ نوجوان چه می خواهد:
نیل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر: نوجوان برای اثبات هویت و شخصیت خود در صدد اثبات خود است.
- گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: یادگیری اجتماعی
- علاقه به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: آزمون و خطا و استعداد
- کوشش در راه تامین مالی و استقلال اقتصادی: عدم وابستگی به والدین
- گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: خیال پردازی و آزمون وخطا
- آمادگی برای پی بردن به ارزشهای اخلاقی و معنوی: روش حل مشکل
- آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر:برخورد منطقی با رقابت ها و واقع بینی
- قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارتهای مختلف: کسب تجربه و درک مفاهیم بزرگسالان
- نیاز به راهنمایی و پیشرفت به سوی کمال: الگوها و تجارب مناسب
هویگهرست( دکتر محمد پارسا)
● انقلاب جسمانی و روانی:
نوجوانان در طول چند سال بارها تغییر می کنند نه تنها از نظر جسمانی بلکه همچنین از نظر روانی
دگرگونی های جسمانی و روانی با ترشح غده های جنسی آغاز و با ترشحات سایر غدد نظیر هیپوفیز و فوق کلیوی تکمیل می شود.
متابولیسم انقلابی، ماهیچه های قوی، رشد استخوان ها، رشد سریع تر ساق های پا به نسبت بالا تنه، حجم قلب به دوبرابر افزایش می یابد که همزمان با بالارفتن فشار خون است
اما رشد مغز به نسبت دوران کودکی چندان سریع نیست و بسیار ناچیز جلوه می کند؛ میانگین وزن مغز دختران ۱۲۴۴ و پسران ۱۳۷۴ گرم است، اما وزن مغز به خودی خود تاثیر در افزایش هوش بهر ندارد.
● بلوغ جنسی:
در مناطق گرمسیری ممکن است بلوغ دختران از نه سالگی آغاز شود، ولی در سطح جهانی انتظار می رود که دختران بین سنین نه تا چهارده سالگی وارد این مرحله از رشد جنسی شوند.
در عوض پسران به ندرت ممکن است زودتر از یازده سالگی وارد بلوغ شوند.
اولین عارضه بلوغ جنسی، تمایل شدید به برقراری رابطه جنسی با جنس مخالف ( یا رابطه جنسی به معنای کلی آن) است.
در واقع تمایلات نهفته و کمتر متمرکز شده جنسی دوران کودکی در این دوران به طرزی کاملا آشکار بارز می شوند.
▪ خصائص اولیه نوجوانی: آلت جنسی، اندام جنسی، تکوین رشد جنسی
▪ خصائص ثانویه نوجوانی:موهای بدن،دورگه شدن صدا در پسران، بزرگ شدن سینه و لگن خاصره و باسن در دختران
● نشانه های بلوغ در دختران:
افزایش قد (تا حدود هشتاد درصد تا زمان توقف در حدود ۲۵ سالگی از کل قد)، بزرگ شدن سینه ( تا حدود نود درصد از رشد کامل)، لگن خاصره و باسن( تا حدود هشتاد درصد از رشد کامل) : عادت ماهیانه- پایان رشد بدنی و بلوغ جنسی
نکته: عادت ماهیانه اغلب همراه با تخم گذاری نیست، افزایش استروژن در بدن دختران گاه تا سه سال طول می کشد.
▪ اضطراب عادت ماهیانه:
عادت ماهیانه ممکن است در برخی موارد با اضطراب در میان دختران همراه شود، در جوامع و خانواده هایی که آموزش جنسی الزامی به نوجوانان ارائه نمی شود، اولین عادت ماهیانه ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت، اعتقادات مذهبی و یا احساس طرد شدگی و سردرگمی در دختران همراه شود.
نوجوان ممکن است تصور کند که عادت ماهیانه که معمولا همراه با خونریزی،درد در آلت جنسی، احساس ضعف و حالات جسمانی ناخوشایند مانند سر درد و یا دل درد است نوعی بیماری است، به ویژه انکه برخی از دختران در این دوران دستخوش اختلالات خلقی ملایم هم می شوند،بی حوصله، گوشه گیر و عصبی و یا بهانه جو و پرخاشگر می شوند.
تمام این نشانه ها ممکن است نوجوانی که تجربه و یا اطلاعات کافی در باره عادت جنسی ندارد را دچار اظطراب کند.
ازهمین رو بسیار ضروری است که از پیش برای تجربه عادت ماهیانه دارای آمادگی باشد و بداند که چگونه باید با آن روبرو شود و یا معنای این رخداد در بلوغ برای وی چیست.
عادت ماهیانه دردناک که با نشانه های درد شدید در مهبل همراه است در برخی از نوجوانان از همان اولین بار بروز می کند با این حال این تجربه که می تواند ناشی از عوامل روانی یا روانی/جسمانی باشد بر روی زندگی آتی و به ویژه خصایص جنسی نوجوان تاثیر بگذارد.
در برخی موارد ممکن است سبب واکنش افراطی وی به جنسیت و --- شود و او را به دوری گزیدن از جنس مخالف و --- وادارد و یا سبب سردی وبی میلی جنسی وی شود ، که تشخیص و درمان عادت ماهیانه دردناک می تواند از عواقب بعدی آن پیش گیری کند.
در سالهای اخیر توجه به بروز زمینه های عادت ماهیانه دردناک در نوجوانان بیشتر شده است و تمرکز بسیاری بر عوامل روانی و عواقب آن صورت گرفته است.
همچنین در مورد عادت ماهیانه تصورات و باورهای مذهبی نیز می توانند مشکل زا باشند، مثلا اگر دختر نوجوان عادت ماهیانه را دورانی بداند که در آن نجس و ناپاک است و از برخی فعالیت های اجتماعی منع شود می تواند تاثیرات منفی در ساختار شخصیت وی بگذارد.
عادت ماهیانه در دختران سرآغاز توجه جدی تر به جنسیت هم هست، دختران در این سن به نشانه های بلوغ در بدن خود توجه بیشتری نشان می دهند و در واقع بدن خود را کشف می کنند، ساعات بسیاری را به مشاهده اندام خود در آینه می گذرانند و به ویژه به آلت جنسی خود دقت زیادی می کنند، در برخی موارد ممکن است این توجه به جنسیت سبب شود تا اثر تاثیرات محیط خانواده جهت یابی های جنسی نوجوان دستخوش تغییرات ناخواسته ای شود. مثلا در خانواده ای که دختر خانواده را همچون پسر بار آورده اند و یا از وی خواسته اند که نقش های پسرانه را ایفا کند، دوگانگی یا بحران جهت یابی جنسی ممکن است به درازا بکشد و یا سبب در هم آمیختن نقش های جنسی شود.
● آموزش جنسی دختران:
دختران در برخی جوامع کمتر در مورد بلوغ با یکدیگر صحبت می کنند و یا از آموزش های رسمی، آموزش های خانواده و یا یادگیری از رسانه ها در مورد بلوغ برخوردار می شوند از این رو کمتر از پسران از آمادگی برای روبرویی با تغییرات سریع و اظطراب برانگیزی که در بدن خود می یابند، برخوردار می شوند.
در برخی جوامع مانند ایران ممکن است برخی از دختران در این دوران گوشه گیر، پرخاشجو و به ویژه نسبت به جنس مخالف دوری گزین شوند، خجالتی و یا عصبی به نظر برسند ولی آن چه همه آنها در این دوران تجربه می کنند میل شدید به تجربه رابطه جنسی است که به دلیل شرایط فرهنگی و منع های اجتماعی سبب می شود که اغلب دختران این میل را از طریق “والایش” سرکوب کنند و به فعالیت های دیگر فرهنگی، هنری، علمی و یا ورزشی برای مهار آن روی بیاورند.
از آنجایی که رابطه با پسران ممکن است از سوی خانواده مخاطره آمیز یا گناه آلود تلقی شود، اغلب این نوجوانان به رابطه با جنس موافق یا خود ارضایی روی می آورند، برخی از مطالعات در ایران نشانگر آن است که میزان دختران نوجوانی که در سنین نوجوانی خود ارضایی می کنند تقریبا یک و نیم برابر پسران است.
همچنین برخی مطالعات نشانگر تجربه جنسی دختران با همجنسان خود در این سنین است، در واقع در سال ۱۳۷۹ در یک مطالعه در تهران، نود درصد پاسخگویان مونث در باره اولین تجربه جنسی خود گفته بودند که اولین بار با یک دختر دیگر چنین تجربه ای داشته اند.
-
مخاطب شناسی در گفتگو با جوانان
« با درختی که زند سر به فلک به زبان مه و ابر
به زبان لجن و سایه و لک
به زبان شب و شک حرف مزن
با درختان برومند جوان
به زبان گل و نور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشان حرف بزن»
مخاطب شناسی در گفتگو با جوان نکته ای است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و متأسفانه بسیاری از مشکلاتی که در نحوه ارتباط گیری با جوان وجود دارد از آن سرچشمه می گیرد. بنابراین لازم است برای پرداختن به موضوع مخاطب شناسی در ابتدا تعریفی از «ارتباط» و «جوان» داشته باشیم.
در هر «ارتباط» ۴ جزء وجود دارد که عبارتند از:
۱) پیام،
۲) پیام رسان،
۳) پیام گیر
۴) واکنش.
به نظر می رسد در بین این اجزاء، «پیام رسان» از اهمیت ویژه ای برخوردار است و یکی از وظایف و مسؤولیتهای سنگین آن، شناخت روحیات و ویژگیهای «پیام گیر» یا «جوان» است.
در نحوه و نوع ارتباط با جوان معمولاً دو مشکل عمده وجود دارد: عدم شناخت کافی و لازم از جوان و فاصله گرفتن از او به بهانه تفاوت بسیار زیادی که این نسل با نسل قبلی خود دارد. استاد مطهری در این زمینه می گوید: «ما اول باید درد این نسل را بشناسیم. درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می کند و نسل گذشته احساس نمی کرد...»
جوانی مرحله ای از عمر است که مرز سنی ۱۸ تا ۲۶ سال را در برمی گیرد. این دوره از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین مراحل حیات است . جوانی دوران تربیت پذیری است و فرصتی که در آن عقیده و اخلاق ریشه دار شده و فضایل و ملکات انسانی در جوان تثبیت می گردد.
در ذیل به برخی از ویژگیهای این دوران اشاره می گردد؛
۱) مهمترین تعبیری که برای این مرحله به کار می رود تعبیر «شباب» است. شباب در لغت به معنای برافروختگی و زبانه کشیدن است و همه حالات و رفتار جوانان حکایت از برافروختگی و هیجان دارد. جسم، روان، عواطف، احساسات و افکار جوان در کمال رشد و برافروختگی است. که البته این ویژگیها در صورت عدم کنترل، می تواند خطرآفرین باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در روایتی این دوران را به «سکرالشباب» تعبیر فرموده اند. دوران بلندپروازی، امید و آرزوهای دور و دراز، آرمان خواهی، حقیقت جویی و همت های بلند.
۲) کنجاوی طبیعی در این دوران به چراجویی مبدل گشته و جوان را به سوی منطقی روشن و استدلالی قانع کننده می کشاند.
۳) «جوان» رقیق القلب و فردی پیشتاز است. شور، شوق، عشق و شیدایی او در مرحله ای از توان و رشد است که برای اقدام در دشوارترین امور حاضر به سرمایه گذاری است.
۴) جوانی مرحله ای است که فطرت انسان بیدار است و می تواند بسنجد و راه و رسم انسانیت و اخلاق را در پیش گیرد.
آنچه در بالا بدانها اشاره شد، تنها بخشی از ویژگی های دوران جوانی است که برای برقراری یک ارتباط موفق با جوان باید مدنظر قرار گیرد. حال با توجه به این خصوصیات، نحوه برقراری یک ارتباط موفق با جوان به چه صورت است؟
به نظر اندیشمندان، بی تفاوتی و سهل انگاری والدین همانقدر آرامش جوان را بر هم می زند که دخالتها و امر و نهی های بیش از اندازه و نابجا. اگر کسی بخواهد جوان را از راه تربیت صحیح و آگاهانه به آزادی، تفکر، استقلال رأی و احساس مسؤولیت فردی و اجتماعی هدایت کند، لازم است در نهایت متانت، بدون دخالت مستقیم و احیاناً تحمیل، او را در راه ناهمواری که در پیش رو دارد همراهی کند . کسانی که در ارتباط مستقیم با جوانها هستند باید بدانند که رشد عقلی و روحی انسان خواه سریع، خواه کند ، خواه با کمک بزرگترها و یا بدون دخالت آنها به همان نسبت پیچیده است که حیات در سیر آفرینش و تبدیل یک کرم ابریشم بی دفاع به یک پروانه ی بلند پرواز...
نگرانی از آینده سبب یأس و ناامیدی در جوانان می شود. و احساس ناامنی اجتماعی و روانی بوجود می آورد و به این ترتیب ممکن است جوان دچار افسردگی شود. فرد افسرده جامعه پذیر نیست و گرایش به آسیب های اجتماعی دارد، بنابراین ایجاد شادی معقول و منطقی در این افراد مانع از افسردگی و انواع ناهنجاریهای اجتماعی می گردد و در نتیجه باعث افزایش کارآیی می گردد.
بسیاری از جوانها در زندگی خود هدف مشخصی ندارند، باید به آنان کمک شود که هدفهای خود را انتخاب و برای آن کوشش نمایند و در این راه آموزش مهارتهای زندگی سبب می شود تا بهتر بتوانند با مشکلات و معضلات زندگی های عصر ماشینی مقابله کنند.
به نظر می رسد آشنایی جوانها با ارزشها به نحوی که خدا ، رسول خدا و انبیاء و علمای جامعه راه را نشان داده اند به خوبی فکرش را به سوی درست اندیشیدن هدایت خواهد کرد.
در پایان اینکه متأسفانه در اغلب اوقات نه تنها در نحوه ارتباط با جوان بلکه در سایر ارتباطات اجتماعی نیز فراموش می کنیم که «گوش دادن رمز ارتباط است» و خوب گوش دادن را از یکدیگر دریغ می کنیم. شاید کلید طلایی موفقیت در ارتباط با جوان این است که بدانیم «تفاوت نسیم و طوفان در نوع برخورد است.»
-
اصیل زندگی کن
زندگی بر مبنای ارزش هایی که واقعا به آنها معتقدیم حس اضطراب و ناخوشایندی مان را به حداقل می رساند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آغوشتان را برای تغییرات باز کنید ولی اجازه ندهید ارزش هایتان پر بزنند.
دالایی لاما
ما هر روز با کلی تصمیم گیری مواجه می شویم به عنوان یک پدر، یک همسر و یک حرفه ای و در هر شغلی که باشیم شرایطی تازه را تجربه می کنیم که صبوری، شخصیت و آرامش ذهنمان را در بوته آزمایش قرار می دهد. در این میان چه چیزی می تواند به ما کمک کند؟ما را راهنمایی و دلگرم مان کند؟
در من ارزش هایم راهنمایی ام می کنند و اولویت ها و واکنش هایم را شکل می دهند. آنها به عنوان نشانگرهایی به من می گویند که آیا زندگی ام در راه درست قرار دارد یا از راهی که مورد نظر من است خارج شده و این نکته بسیار مهمی است که همه ما بر اساس ارزش هایمان درستمان زندگی کنیم.
وقتی اعمال و رفتار ما براساس ارزش هایمان تراز شده باشند زندگی در حالت کلی اش خوب است و ما احساس خوشنودی، اعتماد و رضایتمندی داریم.
ولی وقتی رفتارهایمان با ارزش هایمان هم تراز نباشند ما به زودی احساس ناراحتی و پریشانی می کنیم و این احساس ها درون ما رشد خواهند کرد. این احساس های ناخوشایند به ما می گویند که رابطه مان با جهان در حال حاضر با مشکل روبه رو است. ما احساس خالی بودن می کنیم و نمی توانیم هیچ گونه ارتباط درستی با جهان اطرافمان برقرار کنیم. این احساسات می تواند موجب نگرانی ها، اضطراب ها و ناخوشایندی در ما شود. پس لازم و ضروری است که ارزش هایمان را بشناسیم و در این راه تلاش کنیم. چراکه داشتن یک تلاش آگاهانه و سنجیده برای شناسایی ارزش هایی که اضطراب ما را کاهش می دهند باعث بالا رفتن خوشنودی و احساس شخصیت و خودآگاهی در ما می شوند.
اگر ارزش های شخصی مان را بشناسیم و بدون در نظر گرفتن شرایطی که با آن مواجه هستیم تلاش کنیم، با این ارزش ها زندگی کنیم و به آنها احترام بگذاریم، زندگی سازنده تر و کم دردسرتری را تجربه خواهیم کرد. اما گاهی نمی دانیم ارزش های اصلی زندگی مان کدام است، در حالی که ارزش های کلی در زندگی هر انسانی وجود دارد که مهم ترین ارزش هایی هستند که باید در زندگی مان به آنها عمل کنیم. مثل:
▪ تقدیر کردن: صرف کردن لحظه ای کوتاه برای گفتن «متشکرم» یا قدردانی کردن از یک خدمتکار رستوران که برای شما ایستاده نه تنها برای شنونده اش خوشایند است بلکه درونتان را سرشار از این حس خواهد کرد.
▪ اعتماد به دیگران: اعتماد هم باعث پیشرفت شما در رابطه هایتان می شود و هم آرامش درونی تان در حالی که شک نابودکننده دنیای بیرون و درون است و یک چیز شگفت انگیز دیگر اینکه اعتقاد مسری است. هر چقدر شما به دیگران بیشتر اعتماد داشته باشید و آنها را باور کنید اعتماد و باورتان به خودتان هم افزایش می یابد.
▪ مراقبت: مراقبت از دیگران به همان خوبی که به خودمان توجه می کنیم و از خودمان مراقبت می کنیم به شما اجازه می دهد تا کمک به دیگران را گسترش دهید. وقتی ما برای رسیدگی به دیگران وقت می گذاریم و نشان می دهیم که مراقبت از دیگران برایمان مهم است در اصل ما این واقعیت را نشان می دهیم که هنوز در جهان انسان های خوب زیادی زندگی می کنند.
▪ تعهد: تعهد می تواند وفاداری همراه با سرسختی و همچنین شجاعت ما را به خوبی نشان دهد. تعهد ما قولی است که داده ایم و انتظاری است که به وجود آورده ایم. احترام به تعهدات می تواند تفاوت بین رسیدن به چیزهایی که برای ما مهم ترین ها هستند و احساس ناامیدی و شکست را بسازد.
▪ شفقت: همه ما جزیی از چیزی هستیم، به نام وضعیت بشر شکی نیست که رنگ پوست های مختلف داریم و در مذهب و سیاست متفاوتیم ولی در نهایت ما هنوز هم به مراقبت از یکدیگر نیاز داریم.
▪ همکاری: حتی پیچیده ترین وظایف و مشکلات وقتی با همدیگر دنبال راه حل آن باشیم بسیار ساده تر خواهد شد.
▪ تواضع: دفعه بعدی که به یک در رسیدید و کسی ده قدم عقب تر از شما بود فقط چند لحظه صبر کنید و در را برای او چند لحظه نگه دارید. بسیار شگفت انگیز است. کاری که فقط به اندازه پلک زدنی طول می کشد تا چه حد می تواند ارزشی این چنین پایدار ایجاد کند.
▪ فداکاری: اهمیتی ندهید که چقدر ممکن است شرایط متفاوت باشد مگر اینکه در شرایط سوءاستفاده جسمی و روحی قرار بگیرید. ادامه دهید و هیچ گاه تسلیم نشوید. من شکست خورده بودن را به بازنده بودن ترجیح می دهم. شکست خورده کسی است که با تمام تلاشش موفقیت را پیدا نمی کند ولی بازنده کسی است که وقتی شرایط سخت می شود تسلیم می شود و کنار می کشد.
▪ ایمان: بعضی از روزها از روزهای دیگر بهتر هستند. درست به همین شیوه روابط درونی و ایمان ما با هم متفاوت است. این روزها همه چیز بسیار بدون ثبات و متغیر است ولی اگر همیشه ایمان خود را حفظ کنیم مانند ستونی است که ما را در این موقعیت های لرزان پایدار نگه می دارد.
▪ تلاش: مهم نیست که نتیجه اش چه باشد. همیشه تلاش پایدار کردن ارزشمند است، مخصوصا وقتی صحیح و با معنی باشد.
▪ بخشش: هدف از بخشیدن، بخشش و عفو کردن فرد خطاکاری که به شما ستم روا داشته نیست بلکه وقتی شما می بخشید، بهتر می توانید گذشته و آنچه که در آن رخ داده، فراموش کنید و دوباره به زندگی بازگردید و ادامه دهید.
▪ دوستی: دوستان ما حامی های ما هستند و درخواست های ما را بدون چشمداشت می پذیرند. دوستان ما را در سختی ها یاری مان می دهند و در شادی ها کنارمان هستند.
-
اینقدر نگو من، من، من!
۹ آفت ارتباط سالم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همدیگر را ملاقات می کنیم، عاشق می شویم و ازدواج می کنیم اما کم کم عشقمان را از بین می بریم و نابود می کنیم...
بیایید با واقعیت روبه رو شویم: شانس اینکه از یک بیماری صعب العلاج جان سالم به در ببریم، بیشتر است یا شانس اینکه یک رابطه خوب را برای طولانی مدت، سالم نگه داریم؟ در «نفس عمیق» این هفته قصد داریم نشان بدهیم که چگونه «تک صدایی» می تواند یک رابطه را از بین ببرد و چرا به طور غریزی، بیشترمان این خطاها را انجام می دهیم. اگر می خواهید رابطه هایتان را صحیح و سالم نگه دارید، از این ۹ خطای ارتباطی پرهیز کنید.
۱) خودبرتربینی
اگر می خواهید هر نوع رابطه ای را خراب کنید کافی است همیشه به خودتان مطمئن باشید که از همه (مخصوصا از همسرتان) باهوش تر، زیباتر، جذاب تر، شادتر و لایق ترید.
۲) فریبکاری
خیلی از مردم این کار را در ارتباط های خودشان انجام می دهند؛ مخصوصا با افرادی که به آنها بسیار نزدیک هستند. والدین و فرزندان برای هم نقشه می کشند، کارفرماها کارمندان شان را فریب می دهند. همسران بارها همدیگر را فریب می دهند و ... نه تنها فریب های احساسی، بلکه حرف های طعنه دار و تهدید به قهر و ترک کردن را هم باید جزو همین خطای ارتباطی به حساب آورد.
این رفتارهای منفی که گاهی بی ضرر به نظر می رسند، بیشتر از هر عامل دیگری، روابط را از بین می برند. اگر می خواهید رابطه ای طولانی مدت و موفق داشته باشید، باید یاد بگیرید در مقابل این فریب های پیش پا افتاده مقاومت کنید؛ حتی اگر خودتان را مسوول و محق بدانید.
۳) حالت تدافعی داشتن
طبق تحقیقات متعدد در بین زوج ها، معلوم شد که بیشترین عامل ناراحتی ها و طلاق ها، داشتن حالت تدافعی و مقاومت نشان دادن در برابر انتقاد است. این مقاومت نه تنها مخرب است؛ بلکه چشم دیدن بازخوردهای باارزش را هم برای شما می بندد. برای موفق شدن در روابط شخصی باید با آغوش باز اشتباهات را پذیرفت. بیشتر افراد، حتی زمانی که به وضوح درمی یابند اشتباه از آنها بوده، ترجیح می دهند بگویند تقصیر طرف مقابل است. شما با دفاع همیشگی از عملکردتان باعث می شوید دیگران با شما شریک و همراه نشوند و این مساله رابطه را مخدوش کند. ضمن اینکه این احتمال وجود دارد که بدون شنیدن نقد دیگران، بارها همان اشتباه را تکرار و دیگران را از این اشتباه، خسته و دلزده کنید. بهترین روش برخورد با انتقاد دیگران، نفی کردن یا حتی مقاومت نشان دادن در برابر آن نیست. بهترین راه، این است که مشتاقانه به آنها گوش دهید و عیوب را در خودتان پیدا و اصلاح کنید. سعی نکنید مدام خودتان را اثبات کنید. به جایش تلاش کنید که حداقل به بعضی از حرف های منتقدان اعتبار ببخشید و مشکلات خودتان را رفع کنید.
۴) همیشه منتقد بودن
درحالی که انتقادات سازنده و بازخوردهای مفید آن برای روابط بسیار لازم هستند، زیاد از حد شدن آنها نیز بسیار مخرب خواهد بود. اگر شما دایما از رفتار دوست یا شریکتان انتقاد و او را سرزش کنید، بالاخره باعث رنجشش او خواهید شد و او را از خود دور خواهید کرد. اغلب اوقات، مردم سعی دارند به شدت از دیگران انتقاد کنند و اعتقاد دارند که این کار برای کمک کردن به آنهاست. خیلی از افراد سعی دارند تا دیگران را درست کنند، تغییر بدهند یا آنها را کنترل کنند. آنها دوست دارند دیگران را با تصورات خودشان هماهنگ کنند یا رفتارهایشان را تغییر دهند تا با استانداردهای آنها همخوانی داشته باشند.
اشتباه دیگر بعضی ها این است که دیگران را مورد قضاوت های انتقادی خود قرار می دهند، به جای اینکه انتقادات شان را مستقیما به آنها بگویند. آنها اشتباهی را از دیگران پیدا می کنند و هر حرکتی از آنها را با خطایشان مرتبط می کنند. این کارشان رفته رفته رابطه شان را از بین خواهد برد.
۵) خودخواهی
یکی دیگر از راه های از بین بردن رابطه ها این است که همیشه خودخواهانه رفتار کنید و سعی کنید به شیوه خودتان عمل کنید. تنها به خواسته ها، نیازها و آرزوهای خود فکر کردن و اول از همه به خود توجه کردن و نیازهای دیگران را نادیده گرفتن، راهی است که مخصوصا خیلی از ازدواج ها را از بین می برد.
۶) تقلب
یک راه دیگر برای از بین بردن رابطه های صمیمانه، متقلب بودن است؛ گفتن مکرر دروغ های مصلحتی، سعی برای خوب نشان دادن خود وقتی عصبانی یا افسرده اید، گفتن اینکه به کسی کاملا اعتقاد دارید وقتی که به او شک دارید و...
۷) خیانت
از یاد بردن قول ها و تعهدهایی که به دیگران داده اید و انجام کارهایی که می دانید همسرتان از آنها رنجیده می شود و گفتن اینکه آن قول ها برای گذشته بوده و حالا همه چیز عوض شده است، یکی دیگر از راه های تضعیف ارتباط های سالم است.
۸) کنترل افراطی
بعضی ها همیشه تلاش می کنند که همسرشان را مجبور کنند مثل خودشان فکر کند یا احساساتی شبیه احساسات آنها داشته باشد. ترساندن همسر از اینکه مقابل شما بایستد یا مخالف شما باشد، از راه های تضعیف ارتباط است.
۹) اطمینان افراطی
مطمئن بودن به اینکه هر کاری که شما می کنید و هر احساس و عقیده ای که درباره همسرتان یا زندگی دارید، همیشه درست و بی نقص است؛ گاهی می تواند برای رابطه تان خطرناک باشد. راهنمایی نخواستن از دیگران و همیشه خود را مطمئن نشان دادن برای اینکه دیگران فکر نکنند شما ضعیف یا احمق هستید، کار اشتباهی است که می تواند برای رابطه سالم شما گران تمام شود.
● ۳ عـامـل مـخـرب دیـگـر ارتـبـاطـات
مسایلی وجود دارند که به روابط آسیب می زنند. بعضی از آنها به حدی می توانند یک رابطه را تحت تاثیر قرار دهند که دیگر قابل برگشت نباشد و در بعضی از اوقات مدت زمانی طولانی باید طی شود تا رابطه به شکل اولیه خود بازگردد. ۳ عامل وجود دارد که مشخصا می تواند روابط را به این شدت تهدید کند:
۱) اعتماد: اولین باری که دیوار اعتماد در رابطه ای شکسته شود، دوباره برقرار کردنش خیلی سخت خواهد شد. اگر در رابطه ای دونفره، یکی از طرفین مساله ای ایجاد کند، از آنجا که اعتماد مختل می شود، رابطه آنها دوامی نخواهد داشت و گسسته خواهد شد. گاهی افراد می توانند اعتماد سلب شده را بازگردانند ولی این مساله همیشه در ذهن فرد دیگر به صورت تردید باقی خواهد ماند.
۲) مادیات: اگر بخواهید با کسی رابطه ای سالم داشته باشید ولی نظر بسیار متفاوتی درباره مادیات داشته باشید (مثلا اگر یکی از شما پس انداز کردن را لازم و حیاتی بداند و دیگری آن را به هیچ عنوان قبول نداشته باشد)، به علت دور بودن عقایدتان نسبت به مسایلی که همیشه در زندگی مورد توجه است، رابطه تان را خراب خواهید کرد. شما نمی توانید با فردی که درست در جهت عکس شما حرکت می کند، رابطه ای بلندمدت و سالم برقرار کنید.
۳) ارزش ها: در یک رابطه دو نفره، طرفین حق دارند در مورد هم و معیارهای اخلاقی شان و درباره غلط بودن و درست بودن و بحق یا ناحق بودن آنها نظر بدهند و نظر بخواهند. اگر ۲ نفر عقایدی متضاد داشته باشند، به علت وجود ۲ هسته متفاوت فلسفی در زندگی، این امر می تواند باعث به وجود آمدن مساله، سوال و در نهایت، سوءتفاهم شود. در جایی که باید اصول و زمینه های شبیه به هم وجود داشته باشد تا ۲ نفر بتوانند آنها را با هم قسمت کنند، روابط خشک جای روابط بااحساس و درک دوطرفه را خواهد گرفت.
خانه ای که به ۲ قسمت مجزا تقسیم شود، قطعا پایدار نمی ماند. اگر هیچ اتصالیبین طرفین رابطه وجود نداشته نباشد، نگه داشتن و پیش بردن رابطه غیرممکن خواهد بود. اغلب افراد برای فهمیدن تفاوت ها و شباهت هایشان وقت زیادی صرف نمی کنند.
ترجمه: اعظم ولی قیداری
روزنامه سلامت ( )
-
صدور مجوز سوء استفاده ممنوع
آیا تاکنون با خود فکر کرده اید که چگونگی ارتباط دیگران با شما به چه عواملی بستگی دارد؟ در واقع مردم با شما چگونه رفتار می کنند؟ آیا فکر می کنید به عنوان فردی مستقل از احترام کافی برخوردار نیستید؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آیا تاکنون با خود فکر کرده اید که چگونگی ارتباط دیگران با شما به چه عواملی بستگی دارد؟ در واقع مردم با شما چگونه رفتار می کنند؟ آیا فکر می کنید به عنوان فردی مستقل از احترام کافی برخوردار نیستید؟ آیا دوستان و اطرافیانتان در برنامه های گروهی نیازی به مشورت با شما حس نمی کنند؟ آیا اغلب برحسب میل و علاقه دیگران، وظایفی که دوست ندارید به شما واگذار می شود؟ باید بدانید این خود شما هستید که به مردم می آموزید چگونه با شما رفتار کنند. بنابراین هرگاه احساس کردید که اطرافیان با گفتار و رفتارشان، از شما سوءاستفاده می کنند و رفتار مناسبی با شما ندارند، از خود بپرسید: "چه کرده ام که به آنان اجازه سوءاستفاده از خود را داده ام؟" مادامی که در قبال واکنش دیگران خود را مسئول ندانید، شک نداشته باشید که تحت نفوذ اطرافیانتان قرار خواهید داشت.
در واقع فردی که شما را آلت دست قرار می دهد، به ظاهر به شما اهانت نمی کند؛ بلکه تصویر عملکردش در ذهن شما اهانت آمیز به نظر می رسد. بنابراین هنگامی که از کسی رنجشی به دل می گیرید، این طرز تلقی شماست که مسئول و مسبب ناراحتی شماست و برای رهایی از این مشکل، فقط باید رفتار و گفتار خود را مرور و بررسی کنید و طرز برخورد خود را با دیگران مورد بازنگری و اصلاح قرار دهید. همانگونه که گفتیم شما برحسب انتظار و آنچه مورد قبولتان واقع می شود، واکنش دیگران را در قبال خود تعیین می کنید. اگر در برابر سوءاستفاده، مقاومتی نشان ندهید، این پیام را به دیگران ارسال می کنید که برای بازیچه واقع شدن آمادگی دارید.
برعکس اگر با رفتار و اعمالتان به طرف مقابل القا کنید که سوءاستفاده برایتان قابل تحمل نیست و برخورد مناسبی با او داشته باشید، فرد سوءاستفاده گر را خلع سلاح خواهید کرد. به خاطر داشته باشید هرگونه تردید و مخالفت سطحی نشان دهنده آن است که <شما فردی سلطه پذیر هستید و با کمی اصرار و پافشاری می توان شما را قربانی ساخت.> در واقع طرز برخورد شما، تنها روشی است که می توانید با توسل به آن به دیگران بیاموزید که حد خود را نگه دارند و به حقوق شما احترام بگذارند.
● حرف نزنید، عمل کنید!
اگر سعی داشته باشید از راه مباحثه و مجادله راه افراد سلطه جو را سدکنید، آنچه به دست می آورید تنها ردوبدل تعدادی لغت و عبارت است. همچنین افراد سوءاستفاه کننده اغلب به این طریق، راه سوءاستفاده خویش را صاف و هموار می کنند. شما می توانید برای رهایی از یک مشکل، ساعت ها به پند و اندرز اطرافیانتان گوش فرا دهید اما تا زمانی که این افراد با رفتار و عملکردشان از شما حمایت نکنند، یک بازیچه به حساب خواهید آمد. اما عمل کردن و اقدام مناسب، بزرگ ترین آموزگار است. یک حرکت بجا و مناسب معادل هزاران کلمه سنجیده شده با ارزش است. در واقع طرز برخورد شما، تنها روشی است که می توانید با توسل به آن به دیگران بیاموزید که حد خود را نگه دارند و به حقوق شما احترام بگذارند. فراموش نکنید این خود ما هستیم که اصول و قواعد اجتماع را نادیده می گیریم و زندگی را به کام خود تلخ و ناگوار می کنیم.
● انتظارات بیجا
داشتن توقع بیجا از دیگران از جمله دام هایی است که بعضی افراد در آن فرو افتاده و خود را قربانی می کنند؛ زیرا برآورده نشدن توقعات دور از انتظار، آنان را می رنجاند و باعث می شود که حس کنند مورد اهانت قرار گرفته اند. بهترین راه این است که <از هر کسی به اندازه توانایی ها و قابلیت های خود او انتظار داشته باشید>، در غیر این صورت فقط خود را آزار می دهید. مثلا اگر از همسر کم حرف خود انتظار دارید پرحرفی کند، باید بدانید که کم حرفی از خصوصیات ذاتی اوست و تلاش شما برای گفتگوی زیاد با او یک انتظار بیجا و غیرمعقول است. در واقع توقعات بیجا مانند مورد بالا به سرعت و به آسانی باعث ناراحتی دیگران می شود و ارتباطات شما را با مشکل روبه رو می سازد.
● قاطعیت داشته باشید
اغلب مردم فکر می کنند که قاطعیت به معنای داشتن رفتاری خشک و خشونت آمیز است؛ حال آنکه داشتن جدیت و قاطعیت یعنی دفاع از حقوق و امتیازات خویشتن و اطمینان حاصل کردن از بازیچه نشدن توسط دیگران. شما می توانید بدون اینکه فردی منفی یا جنجال آفرین باشید به ابزار قاطعیت مجهز شوید و از حق و حقوق خود محافظت کنید. در واقع فقط با وجود قاطعیت و جدیت می توان از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن رهایی یافت.
● افراد همیشه معترض
سعی کنید همیشه در برابر افراد منفی باف و همیشه نالان که تمام ناراحتی های خود را نزد شما می آورند، قاطعانه ایستادگی کنید و به آنها بفهمانید که <ذهن شما محل تخلیه احساسات منفی آنها نیست.> البته خوب است که گاهی به عنوان سنگ صبور دیگران، راهی برای آرام شدن آنها باشیم اما باید به آنها بیاموزیم که با دیدن شما به یاد گرفتاری های خود نیفتند و از لذات و خوشی های خود هم صحبت کنند.
● افراد آسیب پذیر
همه ما در معرض قربانی شدن هستیم. مرد یا زن، پیر یا جوان و... ممکن است در برخوردهای متفاوتی که در طول روز دارند مورد اعمال نفوذ قرار گیرند؛ چرا که در همه جا و در هر زمان افرادی در صدد هستند تا از ناآگاهی دیگران سوءاستفاده کنند و به اهداف خود برسند.افراد سلطه پذیر فکر می کنند که مقابله با افراد سلطه جو تلاش زیادی می طلبد و کاری از آنها ساخته نیست اما افراد مقاوم، قاطع و سازش ناپذیر هیچ گاه به کسی اجازه نمی دهند از آنها سوءاستفاده کنند. اما شما برای اینکه <مرکز و محور جهان خود باقی بمانید، بایددر قبال رفتار قربانی کننده دیگران، خود را مسئول و مقصر بدانید.> در واقع این خود شما هستید که با شیوه، رفتار و حالات و حرکات و کلامتان به دیگران می آموزید که طعمه خوب و مناسبی برای سودجویی آنان هستید.
پس برای تغییر طرز تفکر و بالابردن سطح آگاهی خویش، رفتار و گفتاری سنجیده و قاطع در پیش بگیرید و عرصه را برای تاخت و تاز سوءاستفاده کننده ها باقی نگذارید؛ برای اینکه به دیگران بیاموزید جهت گیری تازه ای در زندگی خود ایجاد کرده اید و دیگر مورد اعمال نفوذ قرار نخواهید گرفت، قاطعیت را سرلوحه رفتار خود قرار دهید و با حالات و حرکات مناسب، راه هرگونه نفوذی را در زندگی خود سد کنید. از هر کسی به اندازه توانایی ها و قابلیت های خود او انتظار داشته باشید، در غیر این صورت فقط خود را آزار می دهید. اگر فرزندانتان در قبال مسئولیت ها و تعهدات خود کوتاهی می کنند به شکوه و گلایه اکتفا نکنید؛ بلکه با اقدامی بازدارندهدر برابر آنها بایستید. کلمه ها و عبارت های گلایه آمیز را از واژه نامه شخصی خود خط بزنید.
در واقع خود را مقصر بدانید و بگویید خود من به دیگران اجازه داده ام چنین رفتاری با من داشته باشند. از انجام کارهایی که علاقه ای به آنها ندارید خودداری کنید. برای مثال اگر از کارهایی مانند ارائه خدمات همیشگی به دیگران به ستوه آمده اید باید بدانید که در واقع خود شما با رفتار و گفتارتان به آنان آموخته اید که می توانند چنین انتظاری از شما داشته باشند. با برخوردهای شدید افراد سودجو مانند حرکات خشم آلود، صدای بلند یا لحن تند آنها ، از موضع خود عقب نشینی نکنید. همچنین به آنان اجازه ندهید که با دادن هدیه و رشوه، رفتار قاطع و جدی شما را سست و لرزان کنند. مراقب باشید صدایتان بلند و لحن کلامتان خشن و طعنه آمیز نباشد. از حرکات خشم آلود مانند گره کردن مشت، اخم کردن و... خودداری کنید. کودکان در خشمگین کردن والدین خود بسیار ماهر هستند. آنان با انجام این کار اغلب والدین خویش را مورد اعمال نفوذ قرار می دهند و کنترل اوضاع و شرایط را به دست می گیرند.
بنابراین ایستادگی و مقاومت به جای خشمگین شدن و از کوره در رفتن بچه ها را در رسیدن به این اهداف ناکام و به تدریج از عصبانیت شما جلوگیری می کند. بر ترس و تشویش و مواضعی که اجازه نمی دهد به راحتی به دیگران جواب منفی بدهید غلبه کنید. مطمئن باشید که صراحت در استفاده از کلمات، به وقت مناسب نه تنها از محبوبیت شما کم نمی کند بلکه احترام و شخصیت شما را ارتقا می بخشد. بدین ترتیب قطعا از ارتباطات اجتماعی خود با دیگران بیشتر لذت خواهید برد.
-
اصلاح ارتباطات با حل مساله
حل مساله در روابط بین فردی . . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بشر، موجودی اجتماعی است. از این رو، ما در جامعه زندگی می کنیم و ناگزیر، روابط معینی با دیگران داریم. پدران و مادران، فرزندان، زن و شوهرها، با هم روابطی دارند و ممکن است در این ارتباط ها درگیر شوند و مخالفت هایی بروز دهند.
از این درگیری ها و مخالفت ها نمی توان پرهیز کرد ولی می توان برای حل آن ها اقدام نمود. نتیجه ی تلاش ما به چگونگی گفت وگو ، بخشش و میزان استفاده ی ما از مکانیزم های اصلاحی، بستگی دارد. البته می دانیم که گاهی وقت ها درگیری ها و اختلاف ها به طور تقریبی، راه حلی ندارند. در این مورد، نتیجه ی مطلوب به این بستگی دارد که ما تا چه حد، قدرت کنار آمدن و ساختن با یکدیگر را داریم.
گاهی وقت ها درگیری ها و اختلاف ها به طور تقریبی، راه حلی ندارند، در این مورد، نتیجه ی مطلوب به این بستگی دارد که ما تا چه حد، قدرت کنار آمدن و ساختن با یکدیگر را داریم.
از طرف دیگر، هر نوع رابطه، تقاضا، خواسته و وظیفه هایی را در هر دو طرف رابطه به وجود می آورد و می بایست تا آن جا که امکان پذیر است، تحقق پیدا کند و به اجرا درآید. هر دو طرف حق دارند خواسته های خود را داشته باشند. اگر یکی از آنان، این خواسته ها را برآورده نسازد، طرف دیگر، آگاهانه یا غیرآگاهانه، دست به گله و شکایت، انتقاد و اهانت می زند که ما انتقاد و اهانت را شکل ناسالم ارزیابی می کنیم. بنابراین، درگیری و حتی رنجیدن پیش می آید که به طور کامل عادی و طبیعی است ولی خردمند می کوشد آن ها را حل کند، اشتباه را تصحیح کند و به جبران خطا بپردازد.
البته همه می دانیم که حل مسائل، اغلب آسان نیست و ما نیاز داریم به مهارت هایی تسلط پیدا کنیم و فنونی را بیاموزیم. فرض کنیم از مهارت ها و فنون هم آگاه شدیم، باید بدانیم که آگاهی کافی نیست، ما زمان لازم داریم و به تمرین هایی نیازمندیم تا بتوانیم آن ها را به اجرا بگذاریم. ما به جرأت، قدرت، اراده و اعتماد متقابل نیازمندیم، به ویژه وقتی احساس می کنیم آسیب دیده ایم، عصبانی هستیم و قربانی شده ایم، اگر این مهارت ها و فنون را به کار ببریم، رفته رفته آن ها به عادت تبدیل می شوند و هر وقت ضرورتی پیش آید، بدون آگاهی حاضر می شوند .
در زیر به برخی از مکانیزم های اصلاحی در این زمینه اشاره شده است:
● آرام بگیرید:
تقاضای زنگ تفریح یا به اصطلاح، فاصله ای بکنید. پیشنهاد کنید بحث و مجادله تا مدت معینی به تأخیر بیفتد. توضیح دهید که قصد پشت گوش انداختن بحث را ندارید و فقط می خواهید فاصله ای داشته باشید تا آرام بگیرید. در این صورت، بهتر می توانید حرف طرف مقابل خود را بشنوید و نقطه نظرهای او را بهتر درک کنید.
یادگیریِ آرام شدن به ویژه برای مسائل خاصی، کارساز است. نیاز به حالت دفاعی یا قهر کردن را کاهش می دهد و ضدعصبانیت می باشد.
در طول این فاصله، هر کاری که شما را آرام می سازد، انجام دهید. برخی با ترک مکان، آرام می گیرند ، گروهی سوار ماشین می شوند و دوری می زنند، برخی دوش می گیرند، به موسیقی گوش می دهند، به دوستی تلفن می زنند و... وقتی احساس کردید آرام گرفته اید و تنش ندارید، بازگردید و به گفت وگوی خود ادامه دهید.
● غیردفاعی حرف بزنید:
غیردفاعی شنیدن و حرف زدن، کمک می کند با برخی از عادت های ویران کننده مقابله کنیم. با این شیوه، طرف مقابل را وادار می کنید کمتر حالت دفاعی به خود بگیرد. می توان به روش های زیر نیز عمل کرد:
الف) قدردانی و تحسین کنید:
هر شخصی به قدردانی و تحسین واقعی و اصیل و تعریف صمیمی، و اکنش مثبت نشان می دهد. قبل از شروع هر بحثی، نقاط مثبت طرف خود را به زبان آورید و قسمت پر لیوان آب را ببینید.
مراقب حالتهای بدن خود باشید. هرگز با زبان بدن تان، کسی را دست نیندازید و مسخره نکنید.
ب) خشم طرف مقابل را بپذیرید:
خشم به طور معمول، نوعی تأکید است. معنای آن، این است که به خواسته ی من توجه کن. به آن چه می گویم، گوش بده و به آن چه که نیاز دارم، توجه کن.
ج) حالت های زبان بدن را بخوانید:
شما می توانید با چشمان تان هم بشنوید. مراقب حالت های بدن و چهره ی طرف مقابل خود باشید. هرگز با زبان بدن تان، کسی را دست نیندازید و مسخره نکنید.
▪ نکته های زیر را رعایت کنید:
احساس خود را نشان دهید.
روراست باشید.
تنها روی یک مورد معین، انگشت بگذارید.
از عبارت های خود، انتقاد و اهانت را حذف کنید.
از شخصیت طرف مقابل انتقاد نکنید.
توهین نکنید، دست نیندازید و نیش و کنایه نزنید.
شخصیت طرف مقابل را تحلیل نکنید.
ذهن خوانی نکنید.
● اعتباربخشی:
منظور از اعتباربخشی، این است که خود را به جای طرف مقابل بگذارید. درک احساس او به شما کمک می کند تا مسأله را بهتر حل کنید. وقتی طرف مقابل احساس کند که ما برای فکر و خواسته اش اعتباری قائل هستیم، به ما اعتماد بیشتری خواهد داشت و کمتر حالت دفاعی یا قهر به خود خواهد گرفت.
در این زمینه، نکته های زیر را بیشتر رعایت کنیم:
مسؤولیت خود را بپذیرید. اگر اشتباهی کرد ه اید، آن را قبول کنید.
عذرخواهی کنید. تنها می توان گفت: «من به احساس یا خواسته ی تو توجهی نکردم، کارم اشتباه بود، از تو عذر می خواهم.» از عذرخواهی شرمی نداشته باشید. هرکسی گاه به گاه خطایی دارد. عذرخواهی، کسی را کوچک نمی کند بلکه به بزرگی او می افزاید و می توان آن را نوعی بزرگ منشی به حساب آورد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع: شادکامی و موفقیت
تنظیم برای تبیان: مریم عطاریان
تبیان ( )