محاسبات دقیق نجومی در معماری باستان
از ملیسا هایبرت (MELISSA HIEBERT)
بسیاری از ویرانه های باستانی نمایانگر این امر هستند که افراد سازنده آنها، نه تنها برای صور فلکی و ریاضیات احترام ویژه ای قائل بوده اند ، بلکه دقت عمل فوق العاده ای نیز داشته اند. شکی نیست که تمدنهای باستان، از مصر تا مکزیک، به شدت درگیر محاسبات پیچیده فضایی، ریاضیات و فعالیتهای معماری بوده اند.
هرچند بسیاری از مورخین و باستان شناسان بر سر اینکه این تمدنها دقیقا در کجا، کاری را دانسته انجام داده و کجا کاری تصادفی انجام گرفته است، دگیر بحث و مناقشه هستند، اما در اینجا مثالهایی که در اینجا آورده شده نشانه ای حیرت انگیز از ارتباط آگاهانه ریاضیات و نجوم در آثار معماری است.
در جیزه مثالهای متعددی از توجه به مختصات جغرافیایی دیده میشود. برای مثال، چهار وجه هرم بزرگ جیزه کاملا- با خطایی بسیار ناچیز- رو به چهار جهت اصلی ساخته شده اند. در حقیقت، آنها کمتر از 0.2 درجه از این جهات منحرف شده اند. هرم بزرگ بسیار دقیق ساخته شده است، زاویه های آن تنها دو ثانیه با زاویه 90 درجه کامل اختلاف دارد. برای درک بهتر این مقدار کافی است بدانید که هر درجه به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه تقسیم میشود. به علاوه – و با وجود تردید عده ای از کارشناسان- این نظر وجود دارد که اهرام جیزه با ستارگان سیف الجبار یا Orion’s belt نیز مطابقت دارند.
چیچن ایتزا (Chichén Itzá) منطقه باستانی قوم مایا نمونه ای از تمایل فرهنگی این قوم به نجوم است. هرم عظیم پله دار کوکولکان (Kukulcan) که در کانون این محل قرار گرفته است، در هر یک از وجوه خود 91 پله دارد، که در مجموع 364 پله است. با افزودن سکوی بالایی تعداد کل پله ها 365 عدد- به تعداد روزهای یک سال- است. علاوه بر این، در اعتدالین بهاری و پاییزی (اولین روز بهار و پاییز که ساعات روز و شب برابر هستند)، نور خورشید سایه یک مار عظیم را بر روی راه پله شمالی ایجاد میکند.
بنایی به نام کاراکول (Caracol) که بنا به اعتقاد کارشناسان به عنوان رصدخانه مورد استفاده قرار می گرفته است نیز در محل استقرار چیچن ایتزا وجود دارد. پنجره های این بنا طوری تنظیم شده اند که با نقاط جذاب و مهمی همطراز باشند. هرچند قسمت بالای این بنا آسیب دیده است، اما با بررسی پنجره های پایینی متوجه میشویم که آنها به سمت شمالی ترین و جنوبی ترین محل استقرار ستاره زهره، محل غروب آفتاب در اعتدالین ساخته شده اند و گوشه های بنا نیز به سمت محل طلوع و غروب خورشید در انقلابین است.
مایاها یک تقویم پیچیده نیز داشته اند که تنها یک روز در هر 6000 سال کم می آورده است. پیش بینی آنها از کسوف و خسوف به طور اعجاب آوری دقیق بوده است. شاید شنیده باشید که این قوم روز پایان جهان را پیش بینی کرده اند. این روز در تقویم امروزی میلادی، 23 دسامبر 2012 خواهد بود. اگر ترجمه آنچه در تقویم مایا آمده صحیح باشد، به گفته آنها دنیا در حدود 5 سال دیگر ناگهان به پایان خواهد رسید.
مایاها این عدد را بر پایه و اساس خاصی محاسبه کرده اند. این تاریخ زمانی را در چره تقدیمی زمین مشخص میکند که ما از عصر حوت خارج شده و به عصر دلو وارد میشویم.
اما حرکت تقدیمی چیست؟ همه میدانیم که زمین در حالی که به دور خورشید میگردد، بر روی محور خود نیز میچرخد و همانطور که از درس علوم دبستان به خاطر دارید، این محور کاملا عمودی نیست بلکه دارای زاویه ای در حدود 23.5 درجه است. اما این محور همواره چنین نیست، بلکه به آهستگی از زاویه 24.5 درجه به 22.1 درجه میرسد و هر 41000 سال یک دور کامل میزند.
درحالی که زمین چنین حرکتی دارد، به خاطر تغییر در نیروهای گرانشی، محور زمین در یک دایره در جهت عقربه های ساعت میجنبد. فقط تصور کنید که محور از بالا به سمت پایین شروع به چرخش کند. به این ترتیب زاویه زمین در حد 3 درجه اختلاف، ثابت میماند، اما جهتی که به آن اشاره میکند، تغییر میابد. برای مثال در حال حاضر ستاره شمالی ما ستاره پولاریس یا جدی است. اما حدود 13 هزار سال قبل، قطب شمال به سمت ستاره وگا یا نسر واقع اشاره داشته است و دوباره در حدود 13 هزار سال بعد به سمت آن باز خواهد گشت. این چرخش تقدیمی در حدود 25,776 سال دیگر کامل خواهد شد.
در حال حاضر ما در عصر حوت هستیم،به این معنا که خورشید هنگام طلوع در روز اعتدال بهاری، از محلی که صورت فلکی حوت در آنجا قرار دارد، برمیاید. اما بنا بر حرکت تقدیمی، هر 2160 سال یک بار در روز اعتدال بهاری، خورشید از یک صورت فلکی جدید بر می آید.همانطور که قبلا ذکر شد ما در اواخر سال 2012 از عصر حوت وارد عصر دلو خواهیم شد.
به این ترتیب، مایاها متوجه امری مهم در تغییر بروج و عصرها شده بودند و از اینرو، این تاریخ را زمان نابودی دانسته بودند. البته آنها تنها کسانی که برای اعدادی خاص اهمیت ویژه ای قائل بودند، نیستند. محیط هرم بزرگ جیزه در حدود 3,023 فوت (921.41 متر) و ارتفاع آن 481 فوت (146.609 متر است. از نظر عده ای شاید این اندازه ها در مقیاس 1 : 43,200 نماد نیمکره شمالی زمین باشد. نظر بحث انگیز دیگر این است که این اعداد درست 20 برابر عدد حرکت تقدیمی 2160 هستند و نماد گذر زمین از 20 برج فلکی و ایجاد "عصر"های گوناگون هستند.
این مثالها از اعداد تقدیمی، ریاضیات و جهت یابی نجومی که در سازه های باستانی یافت شده اند، حتی ذره ای از تشابهات یا لااقل تلاقیهای عامدانه موجود در مکانهای تاریخی و داستانها و اساطیر هم نیست. تئوریها و گمانه زنیهای موجود درباره این ساختمانهای دیدنی چه درست و چه نادرست، دقت وسواس گونه ای که در طراحی، محاسبه و ساخت آنها اعمال شده است، قابل چشم پوشی نبوده و حسی غریب و احترامی عمیق در انسان امروز ایجاد میکند. و ما تصور میکنیم پیشرفته هستیم...
redicecreations.com
فریا
6 سازه برتر دنیا برای پارکینگ
در آمريكا معماري به نام سيمون هنلي وجود دارد كه در طراحي و ساخت پاركينگ خودرو تخصص دارد.
در كشور آمريكا جاي پارك ماشين از مشكلات و دشواريهاي جدي است، به همين دليل رشتههاي تخصصي در اين حوزه وجود دارد. هنلي اخيرا در كتابي به نام معماري پاركينگ خودرو، چند پاركينگ برتر با بهترين طراحي در جهان را معرفي كرده است.
اولين اين سازههاي پاركينگي يك ساختمان 11 طبقه است كه در سال 1995 در شيكاگو ساخته شده.
اين ساختمان سيماني درون خود صدها قطعه فلز جاي داده كه در نقش ديوارهاي اصلي اين سازه به كار گرفته شدهاند. سازه پاركينگي برتر ديگر باز هم در شيكاگو قرار دارد، اما اين يكي در سال 1962 ساخته شده است.
اين پاركينگ عجيب كه در ظاهر و نگاه اول نميتوان فهميد كه يك پاركينگ است، به شكل بلال ساخته شده است. اين ساختمان 60 طبقه دارد و براي طي هر طبقه از آن، ماشينها بايد يك كيلومتر راه بروند.
سازه بعدي كه پاركينگ برتر دنيا شناخته شده در آلمان قرار دارد و كار ساخت آن از سال 1986 شروع و در سال 1992 تمام شده است.
اين پاركينگ البته فضاي بسيار زيادي براي جا دادن ماشينها در خود ندارد، اما طراحي زيباي آن اين ساختمان را به سازهاي منحصر به فرد در كلن تبديل كرده است.
سازه برتر بعدي در شهر لندن قرار دارد و به سال 1970 بازميگردد. اين سازه عظيم در درون خود فضاي بسيار زيادي دارد كه البته تيره و تار است. ---- فرانسه مركز يكي ديگر از پاركينگهاي برتر دنياست كه در سال 1994 ساخته شده است. اهميت ويژه اين سازه آن است كه به صورت يك استوانه ساخته شده و هيچ نوري در درون آن وجود ندارد.
سازه برتر بعدي در شهر هيلبرون در شمال آلمان ساخته شده كه شاهكاري از تركيب نور و ساختار و تهويه و گردنه براي پيچيدن ماشينهاست. تصوير اين سازه بيشتر به نقاشي تار عنكبوت يا كندوي عسل شبيه است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پاركينگ 11 طبقه شيكاگو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سازه بلالي شكل در شيكاگو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پاركينگ لندن (1970 م)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سازه استوانهاي در ---- فرانسه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سازه تار عنكبوتي در آلمان
منبع خبر : دنیای اقتصاد
کد:
http://www.hamkelasy.com
بافت قديم بوشهر؛ سمفوني رنگ ها
بافت قديم بوشهر؛ سمفوني رنگ ها
تماشاگر پرسان، چون بر كرانة پررمز بافت قديم بوشهر گام بردارد، بي هيچ گونه مقاومتي، جذب مغناطيس نيرومند آن خواهد شد و شيفته وار در اندرون سحر آن اسير شده و تو گويي آنكه اين تكه از عالم خاك، ارثيه اي ماورايي است كه خدايگان در زمين چون آتش پرومته اي جاي گذاشته اند و سالياني است كه فروزان بوده و اكنون با تمام خستگي و بي مهري، هنوز شراره هاي آن طنازي مي كنند و يادآور همة خاطرات آدم هبوط يافته از بهشت برين است و از اين رو است كه هر روحي در شوق وصال آن سوزان مي شود و ناخودانگيخته در شبكه كوچه هاي تنگ و پيچيده آن محو مي شود. و اين همه برخاسته از معماري دو آليسم (درون گرا- برون گرا) آن است كه فريبنده با جادوي جاودان خود، كورة عشق آتشين تماشاگر راز را فروزان مي كند.
از نمادهاي برجسته كه همچون نماية بافت قديم بوشهر خودنمايي مي كند، پنجره هاي با طاق نيمدايره است كه در تمامي پهنه هاي زواياي ديوارهاي ساختمان ها كار گذاشته شده اند و چسان عشوه هاي چشم عشاق، بر فريبندگي پيكرة بنا نما مي دهند.
هر چند كه معماران اين كهن بافت، در ساخت ديوارهاي بروني بناها از تقارن دوري جسته اند و از الگوي پيچيده و چند ضلعي پيروي كرده اند ، اما در كارگذاشتن پنجره ها با طاق قوسي از قوانين تقارن سود جسته اند و در هر ضلعي از ساختمان، با تابعيت از اصل هدايت حداكثر وزش باد و نور به اندرون، از تعداد بسيار چشمگير پنجره در هر ضلعي از بنا استفاده نموده اند كه خود بصورت نماد كم نظير بافت قديم بوشهر جلوه مي كنند. اين پنجره ها كه عموماً تا فراتر از يك تنة آدمي بلندي مي يابند، بصورت تقارن انتقالي در هر ضلع بنا نمايان مي شوند. در تقارن انتقالي كه در آن قرينه سازي عبارت از تكرار تعدادي شكل و يا فرم است، در تاريخ مهندسي ايران بسيار بكار رفته است. رديف سربازان جاويدان كه بر روي آجرها ايجاد گشته اند و ابتدا در كاخ شوش هخامنشي و بعدها در موزه هايي چون لوور در پاريس جاي گرفته اند، نمونه اي آشكار از اين نوع قرينه سازي است.
در هر ضلع از بناهاي بوشهر، بويژه در طبقات دوم و سوم، در معماري بروني، شاهد رخنمايي تقارن انتقالي مي باشيم، يعني يك پنجره با نماي ثابتي بصورت مكرر در كنار هم تكرار شده است و قرينه سازي بنا را استحكام مي بخشد، و يا در زماني نيز كه از اين قرينگي دوري مي يابد به قرينه سازي و تقارن نوع انعكاسي پناه مي جويد. در اين تقارن، شكل و يا فرم نسبت به صفحه اي تقارن دارد و مانند آن است كه تصوير يكسوي در آيينه اي واقع در آن صفحه در سوي ديگر ايجاد شده باشد. انواع اين نوع قرينه سازي در تاريخ هنرها و فنون ايران بسيار فراوان است و در معماري هخامنشي و اسلامي ردپاهاي آن را مي يابيم. در معماري سبك بوشهر نيز، در يك ضلع يا بخش هاي مختلفي از يك ضلع بنا، از عدد سه استفاده شده است؛ بدين صورت كه سه پنجره يكسان شكل يا دو پنجرة كوچك در دو سوي يك پنجرة بزرگتر جاي داده شده اند تا تماشاگر را به تحسين از بروز تقارن هندسي انعكاسي وادار نمايند. اين قرينگي انعكاسي چنان است كه با عبور صفحه اي از ميان پنجرة وسطي، مي توان دو سوي آن را بصورت مساوي بدست آورد.
بدون شك قرنيه سازي و ايجاد فرم هاي متقارن بدست هنرمندان و سازندگان بافت بوشهر، همواره از روي قصد و با هوشياري صورت گرفته است. زيرا تقارن و هماهنگي، كيفياتي هستند كه گاهي در كالبد وجودهاي مادي و نيز گاهي در قالب باورها و پندارهاي ما جان مي گيرند.
اين كيفيات بيان كنندة نظم و ارتباطي هستند كه بين اجزاء يك موجود اعم از مادي و غيرمادي برقرار است. تساوي، مشابه و وابستگي هندسي، از جمله عناصر اين كيفيات هستند. با آفرينش اين قرينگي در كالبد ساختارهاي معماري، آشفتگي ظاهر جهان، جايش را به جهاني رياضي مي دهد كه در آن كليه اشكال ظاهراً آزاد با ضرورتي قطعي، و حتي با ضرورت عقل و حقيقت كه طبق تعاليم مسلم يونان با زيبايي يكي است، بيان مي شود و اين همه فلسفه افلاطوني و نوفيثاغورسي است.
همانگونه كه اشاره شد، پنجره هاي باطاق قوسي كه بصورت نيمدايرة كامل هندسي در پنجره هاي بافت بوشهر نمايان است، در فرا باطن خود نمايانگر رويكرد معماري سبك بافت قديم بوشهر است به دانش معماري اسلامي.زيرا نماد قوس نيم دايره از عناصر تكرار ناپذير و دائم و توأمان معماري پان اسلامي است كه از چين و اندونزي تا اسپانيا خود را نشان مي دهد. كاربرد الگوهاي هندسي هنر اسلامي، يك تجانس با طبيعت است كه با زباني ديگر از سرنوشت انسان پرده برمي دارد، سرنوشتي كه با تولد، حيات و بازگشت آميخته است و در هندسه خودنمايي مي كند؛ يك نقطه (بدون بعد)، با گذار از يك مسير به آفرينش يك خط و با چرخش خط، يك صفحه (فضاي دوبعدي) و حركت صفحه نيز به خلق يك حجم (فضاي سه بعدي) مي انجامد.
با تصور آنكه چگونه يك نقطه ي بي بعد به يك وجود سه بعدي منشاء يافت، ما مي توانيم حديث بازگشت را نيز به بي بعدي دوباره تجربه كنيم. انديشة اسلامي نيز با گذار از دنياي فيزيكي سه بعدي به نقطه، در حقيقت مسير بازگشت را جستجو مي كند. از اين رو در هنر اسلامي، به فضاهاي دو بعدي كه نزديكي بيشتري با نقطة هندسي در راه بازگشت دارد، توجه بي نهايت شده است.
از اين رو، بنيان هنر اسلامي بر روي سيماها و الگوهاي دو بعدي استوار است و پابرجاترين الگوي بنيادي در هنر اسلامي، دايره است و تمامي الگوها سيماهاي هنري كه در نقش و نگارهاي اسلامي متجلي است، از حضور دايره و مماس دايره ها خلق مي شوند. بنابراين، قوس نيم دايره بر سر پنجره ها از يك سو نشانگر حضور انسان در كرة خاك و نگاه او به فراسوي افلاك در جستجوي هستي است و از سوي ديگر نقش و نگارهاي درون اين نيم دايره كه بصورت الگوهاي هندسي بي نظير، با مدد چوب نقش بسته اند، نمايش فرار انسان از فضاي سه بعدي به دو بعدي، يعني يك گام نزديكتر بر بي بعدي و بيكرانگي هستي است و اينگونه است كه حيات در درون اين بناها، در اركستري از الگوهاي هندسي معنا مي يابد.
تزئينات چوبي درون هر قوس نيم دايره اي اين پنجره ها، خود از تقارن هندسي دوراني پيروي مي كنند. تقارن دوراني تقارني است كه در آن يك شكل با دوران حول محوري با اندازة زاوية معيني،برخودش منطبق مي شود. اندازة اين زاويه معرف درجة تقارن است. تقارن دوراني يكي از كهن ترين نوع قرينه سازي است كه در هنر و فنون ايران باستان بكار برده شده است. نقش نگارها و تزئينات درون هر نيمدايرة قوس پنجره هاي بافت بوشهر، با تابعيت از اصل تقارن دوراني، با دوران 180 درجه بر نقش مقابل خود منطبق مي شود.به جرأت مي توان گفت كه هيچ نيمدايره اي از پنجره هاي بافت بوشهر در دو بنا همسان يكديگر نيستند و هر كدام از نقش و نگارها و تزئينات قوس هاي پنجره ها، خود بعنوان موجودي منحصر بفرد در پيكرة بافت قديم بوشهر به حيات خود ادامه مي دهند و همچون ارگانيسم زنده نفس مي كشند.
اين نقش و نگارهاي درون نيمدايره ها، ازالگوهاي هندسي هنر اسلامي تبعيت مي كنند و حواس بيننده را از وجود نظم پنهان رياضي اين نقش ها در وراي جهان بظاهر گسسته ساخته شده از عناصر اتفاقي به سوي نظمي متعالي هدايت مي كنند.
در هر صورت، رخنمايي اين نظم رياضي در اندرون اين نيم دايره ها، تماشاگر را به تجربة غيرعقلاني مستقيمي از حقيقت كه تمام اشياء بصورت پيوسته غيرقابل تفكيك پذير، بعنوان موجودي از كل هستند رهنمود مي سازد. در درون اين شبكه هاي چوبي كه فكورانه بر اساس منطق رياضي در درون اين نيمدايرة طاق پنجره هاي بافت بوشهر كار گذاشته شده اند، شيشه هاي رنگي جلب توجه مي كنند
اگر صفحه اي عمودي از اين نيمدايرة جادويي پنجره ها عبور دهيم، شيشه هاي رنگي در دو سوي اين صفحه بصورت تقارن انعكاسي جاي دارند و به زباني ديگر مجموعة سمفونيك رنگ، نظم پنهان خود را هويدا مي كند.استفاده از رنگ براي ايجاد تقارن و هم آهنگي در تاريخ هنر ايران، وجهي ديگر از تاريخچة تقارن گرايي و زيباجويي را تشكيل مي داده است. به گمان بسياري از پژوهندگان، كمتر مردمي در جهان به اندازة ايرانيان به كيفيات رنگ و اثرات آن هوشياري و آشنايي داشته اند.
كاربرد رنگ قرمز در تمدن سيلك مربوط به هزاره هاي پنجم پيش از ميلاد و انواع رنگ در دوره هاي بعدي، نمايانگر پيشينگي و پيوستگي تاريخچة رنگ و رنگ آميزي در ايران است، رنگ آميزي از دوران پيش از تاريخ در ايران روا بوده و در ادوار بعدي در هنر و فنون نساجي و معماري و كاشي كاري به نقطه اوج خويش رسيده است. ديدگاه زيباشناختي افلاطوني نيز در هنر معماري اسلامي در ايران ظهور نمود و اين ديد فيلسوفانه كه هر شي ء زيبا، يك گل سرخ، يك شعر، يك نقاشي و يك مسجد، دليل يا شاهد زيبايي مطلق، يعني آفريدگار گيتي است، براي مساجد ايران زمين نيز عنصر زيباشناختي به ارمغان آورد و مساجد ايران از درون و برون به رنگ آميخته شدند و در نماهاي پوشيده از كاشي هاي نفيس رنگي مساجد، فضايي از عرفان و زيبا شناسانه را به نمايش گذاشتند. در همة كشورهاي بلاد اسلامي، مفهوم ايراني مسجد نگين، مسجد جواهرگون، مسجد بهشت آسا و در نتيجه عشق به جمال، مورد قبول معماران اسلامي واقع نشد. براي اسلام برخاسته از بيابان و همواره در جوار بيابان ها، مساجد رنگي يا گچ اندود، طبيعي تر بود و با توحيدي بي چون و چرا، خدايي كه خود را در بيابان به رسولانش متجلي مي كرد مناسب تر جلوه مي نمود.
با تمام ابن مقاومت ها، جلوة متجلي رنگار معماري اسلامي ايراني و رواج هنر شيشه هاي رنگي، بر معماري اسپانيايي اسلامي تأثير گذاشته و بر گسترة اروپايي سده هاي مياني اثر شگرفي بر جاي مي گذارد.
كاربرد پنجره همراه با شيشه هاي رنگي در سبك گوتيك معماري كليساهاي جامع اروپا، با سه هدف صورت پذيرفت. نخست بعنوان عنصر زيبا شناختي بنا، دوام امكان ورود نور به فضاي پرستشگاه را فراهم مي كرد(در تفكر سده هاي مياني اروپا، نور با حضور خدا همراه بود) و در نهايت، در دل اين پنجره هاي رنگين، داستان هاي انجيل نقش بسته بود كه چون كتابي توسط افراد بي سواد قرائت مي شدند.
كليد جادويي معماري بوشهر، نهفته در دل اين پنجره هاي با هلال رنگين است كه همايشي عظيم از سمفوني رنگ ها را پديد آورده اند و از ديدگاه زيباشناختي، چنان با ضرباهنگ تنفس و گردش خون تماشاگر هم آوايي دارد كه او جذب اين هلال جادويي آميخته با رمانتيسم و تصوف مي كند. اين معماري شبكه هاي پنجره هاي چوبين هندسي كه در برگيرندة سمفوني هاي جادويي شيشه هاي رنگين است با فلسفة روشنفكران ايران در فاصلة سده هاي چهارم ميلادي و پايان سدة هفدهم انطباق كامل دارد و از اين رو، نظاره گر هر بناي بافت بوشهر، با طنازي شيشه هاي رنگي در تابش فروزان نور، با چشمان خود بخشي از كتاب هستي را قرائت مي كند و از اين رو در احساسات و هيجانات او را به تحريك وا مي دارد و همانگونه كه بوي طعمه با تحريك شامة شكارگر، او را در راه تنازع بقا سوق مي دهد، تماشاگر بافت بوشهر نيز با نيرويي كه غريزه اي است تا عقلاني ، در دام اين بافت گرفتار مي شود و اين همه در پناه پررمز هندسة پنجره هاي چوبين و شيشه هاي جادويي رنگين نيم دايره اي آن است.
تركيب و ساختار شيشه هاي رنگي و الگوهاي هندسي پنجره هاي بافت بوشهر، بي نظير است و نمي توان آن را مشابه اسپانياي اسلامي، ترك هاي عثماني، گسترة مديترانه اي، يمني، شمال شرق آفريقا و تانزانيايي دانست به يك كلام مي توان گفت اين خود سبكي بنام بوشهر است كه بصورت مستقل و منحصر بفرد جلوه مي كند.
رنگ و نور در معماري بافت بوشهر، در كنار عنصر باد، بناهاي بوشهر را به ارگانيسم هاي زنده اي تبديل نموده اند. زيرا حيات تنها در شرايطي توليد مي شود كه نور نيز فراهم باشد و از آنجائيكه نور از تركيبي از رنگ ساخته شده است، بنابراين بايد گفت كه اين اثر رنگ است كه حيات را معني مي بخشد و تأثيرگذارترين عنصر بر زيست، رنگ است و بس.پنجره ها و شيشه هاي رنگي بافت قديم بوشهر، همچون چشم و ريه هاي اين ارگانيسم هستند كه باد، نور و حيات به اندرون هدايت مي كنند و انرژي، زندگي و پويايي آنها را فراهم مي آورند.
هر چند انسان مدرنيته از هدايت رنگ و نور به اندرون خانه ها دور جسته بود و در اتمسفري از آلودگي نور و رنگ زندگي مي كند. اما در فلسفة معماري پسامدرنيته بازگشتي دوباره به شيشه هاي رنگي و جاري نمودن جوي حيات بخش رنگ و نور به اندرون خانه ها و بناهاي تجاري و مجتمع هاي مسكوني حاصل آمده است و انجمن شيشه هاي رنگي آمريكا و دهها كالج به ترويج و كارگزاري تكنولوژي شيشه هاي رنگي در بناها پرداخته اند.
مجموعة هماهنگ و متقارن نيمدايره هاي سرپنجره ها در اضلاع گوناگون بناهاي بافت قديم بوشهر با ساطع نمودن رنگ هاي گوناگون خود، همچون نت هاي موسيقي رنگي مهندسي بوشهر، نه تنها به بناهاي اين شهر نما مي دهند، بلكه با نفوذ نمودن رنگ هاي با طيف هاي ويژه در درون فضاهاي ساختمان ها، در آفرينش فضاهاي پراحساس و لبريز از آرامش، نقش آفريني مي كنند.
معماران بافت بوشهر، با انرژي جادويي رنگ ها، بصورت متقارن در هر نيمدايره، تقارن احساسي را جايگزين تقارن قدرتمند هندسي نموده اند و به زباني ديگر، نهايت درجه تكامل هنري وفني شيشه هاي رنگي در اشكال هندسي پنجره ها بكار رفته و در پناه تلفيق اين دو بوده كه پنجره ها و بناهاي بافت بوشهر، عاليترين درجة موزوني و تقارن را نمايش داده اند.
در تار و پود چوبين قوس هلالي پنجره ها، از شيشه هايي به رنگ ياقوت كبود، آبي لاجوردي، سبز يشمي، آبي فيروزه اي و زرد نارنجي، بصورت متقارن در رديف هاي نيم دايره اي متحدالمركز استفاده شده است.بي شك در مهندسي كارگزاري هر كدام از اين رنگ ها، مقصود و انديشه اي پويا در كار بوده است كه با توجه به كاربري اتاق، بالاترين كيفيت و آرامش روحي را فراهم آورده اند. از منظري ديگر، چرخش نور رنگي در هر اتاق، با توجه به گوناگوني شيشه هاي رنگي، سمفوني اي از رنگ را توليد مي كند كه مقلد طبيعت است، انسان در صبحگاهان با نور افشاني رنگ آبي در پيش از طلوع خورشيد، سايه هاي زرد در ميان روز و سبز در مناظر، و سرخ در غروب خورشيد روبرو مي شود و انگار رنگ ها با چرخش زمين بدور خورشيد، هر لحظه زنده مي مانند و گوهرة حيات را نقاشي مي كنند و انسان در چنين طبيعتي بودن را احساس مي كند.از اين رو است كه انسان پسامدرن نير به جادوي رنگ پي برده است و خواستار دوبارة آن در هارموني هاي بلوك و آهن زيستگاه خود است.
از هزاران سال پيش از اين، پزشكي چين، هند و طب سنتي تبتي، به اثرات پررمز و سودمند رنگ و نور در درمان و بهبودي تن، روان و احساس آدمي آگاه بوده اند و اكنون نيز در پزشكي پسامدرن، در مكتب هاي طب مكمل و جايگزين، نور درماني و رنگ درماني بعنوان مكتب هاي مستقل، دوباره حيات مجدد يافته اند و در مدرنترين دانشكده هاي پزشكي، به تدريس آن مي پردازند.
امروزه با تابش 60 دقيقه اي نور با رنگ زرد، التهابات روده اي وگوارشي، با تابش 60 دقيقه اي رنگ آبي، آبسه ها را و با تابش 30 دقيقه اي سه بار در روز موضعي رنگ سبز، التهابات مفاصل را درمان مي كنند.
از اين رو مي بينيم كه مهندسان معمار بوشهر، با آفرينش هاي هنري خود در مجموعة بافت، نه تنها روح، احساس، هيجان، بلكه سلامت كالبدي ساكنين را فراهم آورده بودند و به يك زبان، چون خالقي بي همتا، با چرخش انگشتان هنرمند خود، جاودانهايي آفريده اند كه چون روياي بيداري رخ نمايي مي كنند.
-------------
منبع: سایت اینترنتی دانستنی
سبك ناشناختهاي از معماري دوره هخامنشي كشف شد
سرپرست گروه كاوش باستان شناسي در محوطه تاريخي گچساران گفت:« سبک و شيوه جاسازي پايه ستونهاي اين محوطه تا كنون از هيچ محوطه دوره هخامنشي گزارش نشده و هيات اميدوار است با گزارش اين شيوه، يکي از سبکهاي ناشناخته معماري دوره هخامنشي را معرفي كند.»
خبرگزاري ميراث فرهنگي _ گروه ميراث فرهنگي _ مستندسازي مقدماتي شامل طراحي و عکاسي تمامي آثار سنگي محوطه تاريخي گچساران صورت گرفته و در حال حاضر ميتوان گفت که سبک و شيوه جاسازي پايه ستونهاي اين محوطه پيشتر از هيچ محوطه دوره هخامنشي گزارش نشده است.
سرپرست فصل نخست بررسيهاي باستان شناسي منطقه گچساران با بيان اين مطلب به CHN افزود:« هيات اميدوار است با گزارش اين شيوه، يکي از سبکهاي ناشناخته معماري دوره هخامنشي را معرفي كند. »
"احسان يغمايي" ، سرپرست فصل نخست بررسيهاي باستان شناسي منطقه گچساران در ماههاي اسفند 1386 و فروردين 1387 ، در گفت و گو با CHN همچنين افزود:« در اين بررسيها که همراه با تهيه پرونده آثار به منظور ثبت در فهرست آثار ملي بود، بيش از 100 اثر اعم از غار و اشکفت، تپه و محوطه باستاني و يادمانهاي تاريخي مورد شناسايي و مطالعات مقدماتي قرار گرفت.»
به گفته وي، با توجه به نتايج حاصل از بررسي، تعداد زيادي اشکفت و پناهگاه سنگي در اين منطقه يافته شده که از وجود استقرارهاي انساني در عصر سنگ حکايت ميکند.
همچنين محوطههاي نوسنگي و آغاز تاريخي اندکي شناسايي شد که علت آن هنوز کاملاً روشن نيست.
يغمايي تاكيد كرد:« اين موضوع، بهويژه با توجه به نتايج مطالعات و بررسيهاي باستان شناسي روستايي "دانيل پاتس" در منطقه نورآباد فارس و "کاميار عبدي" در دشت بهبهان کمي عجيب به نظر ميرسد؛ چرا که گچساران در حد فاصل دو منطقه مذکور قرار داشته و از هر دوي اين مناطق استقرارهاي مهمي از دوره نوسنگي تا آغاز تاريخي گزارش شده است. اگرچه از هم اکنون مي توان تفاوت جغرافيايي گچساران را علتي براي اين امر پيشنهاد کرد. البته اين نتايج مقدماتي بوده و در مطالعات فصول آينده تکميل خواهد شد.»
به گفته وي، با اين وصف، آثار يافته شده در دوره تاريخي و به ويژه دوره اسلامي بسيار چشمگير است.
از يافتههاي شاخص اين بررسي ميتوان بقايايي از يک منزلگاه هخامنشي در روستاي آلاکون باشت را نام برد که سرپرست گروه، پيشتر در مطالعات خود آن را به عنوان "يک منزلگاه راه شاهي هخامنشي از نورآباد تا ارجان" معرفي کرده و در شماره دوم دوره جديد مجله باستان پژوهي منتشر کرده بود.
پايه ستونهاي بزرگ سنگي و قطعات يکپارچه سنگ که روي آنها نقش گلهاي لوتوس حجاري شدهاست در اين محل وجود دارد که طي برنامهاي به زودي مورد حفاظت و مطالعه گسترده تر قرار ميگيرند.
يغمايي همچنين افزود:« مستندسازي مقدماتي (طراحي و عکاسي) از تمامي آثار سنگي اين محوطه ارزشمند انجام گرفت. در حال حاضر همين قدر ميتوان گفت که سبک و شيوه جاسازي پايه ستونهاي اين محوطه پيشتر از هيچ محوطه دوره هخامنشي گزارش نشده و هيات اميدوار است با گزارش اين شيوه، يکي از سبکهاي ناشناخته معماري دوره هخامنشي را معرفي كند.»
وي افزود:« در اين بررسي آثار زيادي از دوره ساساني هم شناسايي شد که در ميان آنها تعداد قابل توجهي قلعه و محوطه به چشم ميخورد. همچنين با توجه به اينکه منطقه مذکور از ديرباز راه ارتباطي مهمي به شمار ميرفته، بقايايي چند شهر اسلامي از جمله شهر مُلغان هم شناسايي شده و مورد مطالعه قرار گرفت.»
گفت و گو با معمار برج آزادی
برج آزادی یا شهیاد، یکی از موفقترین نمونههای بناهای یادمانی در ایران است. برجی که آن را بیانی فشرده و انتزاعی از سیر تحول معماری ایرانی نیز به حساب آوردهاند.
حرکت قوسها در دهانههای برج از معماری ایران باستان آغاز شده و به هندسه پیچدهتر در سدههای بعدی میرسد.
معمار این برج، حسین امانت، آن را در سن ۲۴ سالگی طراحی کرد. برج پس از ساخته شدن خیلی زود به نماد تهران تبدیل شد. اکنون بعد از گذشت حدود ۳۷ سال از ساخته شدن برج، سازمان زیباسازی شهر تهران در حال مرمت کردن و تعمیر آن است.
آخرین خبر در مورد برج حاکی از آن است که محوطه اطراف برج به صورت چهارباغ طراحی و آبنماهای موزیکال هم در آن نصب میشود.خبرگزاری میراث فرهنگی، ۱۹ تیرماه۸۷
از حسین امانت که در حال حاضر در ونکور کانادا زندگی میکند، میپرسم محوطه برج در اصل بر اساس چه الگوهایی طراحی شده و مداخله کردن در آن تا چه حد صحیح است؟
من راجع به مداخله در محوطه و اصولاً این پروژه تعمیر، اطلاعی ندارم. ولی طرح میدان، ملهم از نقش زیر گنبد مسجد شیخ لطفالله اصفهان است و دست زدن به آن، واقعاً خراب کردن طرح است.
ولی فکر نمیکنم کسی بخواهد آن قسمت را دستکاری کند. فکر میکنم در آن طرف خیابان، یعنی خارج از بیضیای که بنای آزادی در آن قرار دارد، در آن ناحیه میخواهند تصرفاتی بکنند.
اگر نیت این باشد فکر خوبی است، چون این کار به زندگی میدان اضافه میکند. ولی باید مسالهی مقیاس و ارتباط آن با تناسبات بنا و میدان، در نظر گرفته شده باشد. من عقیده دارم که باید یک مقدار ورود عابر پیاده را به مجموعه ی آزادی تشویق کنند.
به دلیل وجود خیابانهای دور میدان و ترافیک شدید در آنجا، ورود مردم به وسط میدان فقط از طریق راهروهای زیر زمینی ممکن است. ولی میدان باید زندگی خودش را داشته باشد و مردم دایم بیایند در فضای وسط میدان و بناهایی را که در زیر این یادمان مثل موزه و غیره ایجاد شده بود، ببینند.
این کارهایی را که شما گفتید، فکر میکنم میخواهند در فضای اطراف آن انجام دهند؛ یا اقلاً من امیدوارم کاری به آن وسط نداشته باشند، غیر از اینکه آن را تعمیر کنند و جاهایی را که خراب شده، درست کنند.
پیش از این نیز مهندس ایرج حقیقی که در زمان ساخت برج، مسوول کارگاه بود روند مرمت فعلی را غیراصولی اعلام کرد. آیا شما در حال حاضر اطلاعی از پروژه دارید و آیا اصلاً کسی با شما به عنوان طراح اصلی برج مشورت کرده است؟
کسی با من اصلاً مشورت نکرد. آقای حقیقی، ناظر اصلی این بنا بودند و حضورشان در آنجا منبع مهمی است برای آن که کارها درست انجام شود. بنابراین امیدوارم اقلاً با ایشان مشورت بشود.
اگر ایشان چیزی گفتهاند که از آن میشود این را فهمید که راضی نیستند، این خیلی خوب نیست. من خودم خیلی نگرانم که آنها چگونه به بنا دست میزنند. مثلاً بارها راجع به درز سنگها گفتهام که باید حتماً با یک ماستیک مخصوص پر بشود. اگر این درزها را با سیمان و بندکشی عادی پر کنند، سنگها میشکند و میافتد.
در بنای آزادی، به جز حضور ارزشهای نمادین، فضاهایی با کاربریهای جدید و فرهنگی مثل موزه، نمایشگاه و سالن اجتماعات هم در زیر زمین طراحی شده است. در آن زمان چه نیازهایی شما را به فکر استفاده فرهنگی از فضای زیر یک برج یادمانی انداخت؟
وقتیکه مسابقهی بنای آزادی گذاشته شد، منظور فقط یک برج بود که یادآور تاریخ ایران و تاریخ شاهنشاهی و در حقیقت سلسلههای مختلف ایران باشد. البته من این را برای خودم فرصتی دیدم که عظمت تمدن ایران را نشان بدهم.
چون این فضاهای داخلی در برج موجود بود، اولین فکری که برای استفاده فرهنگی از فضاهای داخلی آن ارایه شد، پیشنهاد خود بنده بود. یعنی بعداً، سالن ورودی زیر زمین را تبدیل به یک موزه کردیم.
البته از اول این نکته در فکر من بود که از آن باید استفاده شود. سالنهای طبقات بالا هم البته برای نگاه کردن طراحی شده، ولی فضای داخلی و دیوارهایش، طوریاست که میشود نمایشگاه هم آنجا برگزار کرد.
ولی آن عواملی که باعث شد بقیهی این مجموعه ی بزرگ زیر میدان شهیاد ایجاد شود، برنامهی سمعی و بصری بسیار جالب هنرمندان چکسلواکی آن وقت بود که در نمایشگاه مونرآل ارایه کرده بودند و شاه خواسته بود آنها بیایند و در ایران هم این برنامه را اجرا کنند.
بعداً به پیشنهاد من قبول کردند که در زیر زمین، مجموعهای ایجاد کنیم و بعد از مدتی آن مجموعهی فرهنگی هم اضافه شد. البته آن هم در زیرزمین است برای آن که به نمای برج صدمهای نزند.
در سالهای چهل و پنجاه خورشیدی شاهد تعدادی آثار معماری در ایران هستیم که به نوعی سعی داشتند دستآوردها و در حقیقت جوهرهی تاریخ معماری ایرانی را در کارهای مدرن و جدید ارایه دهند؛ مثل خود برج آزادی یا موزهی هنرهای معاصر یا ساختمان سازمان میراث فرهنگی و چند اثر شاخص دیگر. کارهایی که البته فراتر از گرتهبرداری صرف از آثار تاریخ معماری رفته بود. شما که خود یکی از معماران این جریان بودید، اکنون بعد از گذشت حداقل سی سال، نگاه و ارزیابیتان نسبت به آن جریان چیست؟
شروع این فکر البته از آرشیتکتها و معماران دیگری در ایران بوده است. یعنی از دورهی طاهرزاده بهزاد و بعد آثار آقای مهندس سیحون و بعد ماها که شاگردهای مهندس سیحون بودیم.
اتفاقاً من دو هفته پیش در کنفرانسی که در شمال کانادا و در مورد توجه به اقلیم و ناحیه در معماری بود، شرکت کردم. آنجا تعدادی از کارهای خودم، یعنی ساختمان میراث فرهنگی، مدرسه بازرگانی دانشگاه تهران، سفارت ایران در پکن، شهیاد و چند کار دیگر را معرفی کردم و نشان دادم که چهطور عوامل اقلیم، ناحیه، فرهنگ و سنت میتواند در ایجاد فضاهای معماری تصمیمگیرنده باشد.
اما معماری دنیا، الان یک حالت بیشخصیت دارد. یعنی شما در هرجای دنیا ساختمانی را که میبینید میتواند این ساختمان درهر جای دیگری هم باشد. یعنی بیجایی و بیارتباطی با محل. یعنی ساختمانی که شما در پکن میسازید، مثل همان ساختمانی است که در پاریس میسازید. این را الان به صورت یک بیماری در طراحی میبینند.
توجه به اقلیم و زمینهی کار در مورد این پروژههایی که به آنها اشاره کردیم وجود داشت. فکر میکنم نه تنها من، بلکه همه فکر میکنند که این خیلی کار مهم و صحیحی است که انسان به ریشههای خودش برگردد؛ به ریشههای تاریخی، فرهنگی و اقلیمی خودش.
شما وقتیکه ساختمان سازمان میراث فرهنگی را میبینید، این ارتباط را کاملاً با شما برقرار میکند. این ارتباط، فقط از فرم قوس یا فرمهای دیگر نتیجه گرفته نشده است، بلکه از وجود تناسبات فضا، چگونگی ورود از فضای حیاط خارجی به داخلی، از هشتی به بازار به باغ و در حقیقت از ارتباطات فضایی موجود در معماری غنی ایران آمده است.
توجه من به سابقه معمای ایران، یک امر جوهری است و نه فرم آن که حالا قوس دارد یا گنبد. بلکه توجه به آن، اصل و اساسی است که آن را جالب میکرده است. اینها چیزهایی هستند که شما اگر در ایران بزرگ شدهاید و در ایران درس گرفتهاید و در آنجا ساختمان میسازید، نمیتوانید از آن دور شوید.
البته اگر صمیمی باشید و اگر نخواهید آنچه را که درمجلات غربی میبینید، کپی کنید. به این ترتیب آنچه که در قدیم و در آن جریان معماری مورد اشاره شما انجام شده، به نظر من کار صحیحی بوده است.
فکر می کنم شروع خیلی جالبی بوده برای ایجاد نوعی معماری که از این حالت بیجا بودن و بیارتباط بودن، بری بود و ارتباط خیلی قوی با تاریخ عمیق و غنی معماری ایران داشت.
حسین امانت در حال حاضر در ونکور چه کاری انجام می دهد و روی چه پروژهی معماری متمرکز شده است؟
پروژهای که الان برای من جالب است و در حال انجامش هستم، یک مرکز کوچک شهری است در جنوب ونکور. در حقیقت مجموعهای است از یک شاپینگ مال یا یک بازار و بعد هم یک مقداری فضاهای مسکونی. شهری است که حدود دوهزار واحد مسکونی در آن ایجاد میشود.
اتفاقاً در همین کنفرانس اخیر که اشاره شد، تعدادی از طرحها و کروکیهایم را در مورد این کار شرح دادم و گفتم که چطور طرح فضاهای شهری و بازارهای ایران بسیار با انسان در اتباط است و در محیطی مثل اینجا (کانادا) هم فقط اقلیم متفاوت است ولی انسان و ارتباطش با فضا همیشه ثابت است.
در همهی این طرحها، آن چیزی که در سفرهای خودم با دوستان دانشکدهام و همکلاسیهایم و آنچه که در کوچه پس کوچه های یزد و کاشان و مساجد و آب انبارها و ایوانها و خانهها دیدهام، همیشه با من همراهند. هرکاری که میکنید نتیجهاش نزدیک است با آنچه در وطن خودتان دیدهاید.
معماري آتشكده جاويدان در مسجدسليمان الهام بخش معماران تخت جمشيد
آتشكده جاويدان (صفه سرمسجد) در مسجد سليمان، بناييمتعلق به قرن هفتم قبل از ميلاد است كه بنا بر نظر برخي كارشناسان، معماران برايساخت تخت جمشيد از آن الهام گرفته اند.
نوع معمارياين بنا «اورارتويي» است كه مهم ترين مشخصه آن استفاده نكردن از ملاط و گذاشتن سنگخشك روي سنگ خشك ديگر است.
بنا به نوشته هاي پروفسور گيرشمن، باستان شناسفرانسوي در كتاب «ايران از آغاز تا اسلام»، تخت جمشيد نيز با استفاده از همين الگوساخته شده است، هرچند معماران آن تغييراتي هم در ساخت بنا داده اند.
«قبادباقري» كه در سالهاي 1348 تا 1352 به عنوان مسئول حفاظت از آثار تاريخي خوزستان باگيرشمن همكاري مي كرده است ضمن اعلام مطلب فوق به ميراث خبر گفت: «باور گيرشمن اينبود كه آريايي ها هنگامي كه از سيبري مهاجرت كردند در اروميه توقف كوتاهي داشتند ودر همين زمان با گونه اي از معماري اورارتويي آشنايي پيدا كردند. آنها سپس بهمهاجرتشان در امتداد سلسله جبال زاگرس ادامه دادند و در ارتفاعات آن كه امروزهمسجدسليمان و ايذه و .... را در بر مي گيرد، ساكن شدند.»
مولف كتاب «بختياري درگذر زمان» در ادامه افزود: «آريايي ها در اين منطقه معماري خاص خود را به نام «بادبرده» به وجود آوردند. آتشكده جاويدان را در قرن هفتم قبل از ميلاد بنا كردند وپس از گذشت حدود 150 سال در 550 قبل از ميلاد تخت جمشيد يا پاسارگاد را با استفادهاز همين معماري اورارتويي ساختند.»
از سوي ديگر «عليرضا ظاهري عبده وند» مسئولبخش پژوهشي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي مسجد سليمان اعتقاد دارد وجود اين آتشكدهبه دوره پيشداديان و هوشنگ پيشدادي بر مي گردد.« طبق آنچه در منابع مختلف تاريخيآمده است، هوشنگ نخستين پادشاه سلسله پيشدادي براي كشتن ماري، سنگي را به سوي اوپرتاب كرد. سنگ به مار اصابت نكرد و به سنگ ديگري برخورد كرد و از جرقه حاصل از اينبرخورد آتش به وجود آمد. در بعضي از روايتها از جمله كتاب «تذكره شوشتر» آمده كهمكان اين اتفاق در شهر مسجد سليمان بوده كه در آن زمان به نام «پارسومانش» خواندهمي شده است. مردم هم از آنجا كه آتش برايشان تقدس داشت و اين آتش بدون هيزم افروختهشد و باقي ماند، دورمحل برافروخته شدن آن ديواري كشيدند. از آنجا كه نفت و گاز درسطوح زيرين اين منطقه به وفور جريان داشت، باعث شعله ور ماندن آتش شد و از آن زمان، اين محل به نام آتشكده جاويدان شناخته شد. آتشكده اي كه هيچ گاه آتش آن خاموش نميشود.» باقري درباره صحت و سقم ماجراي الهام گرفتن معماري تخت جمشيد و فرضييه هوشنگپيشدادي، مي گويد:« البته اين مسئله هنوز يك تئوري است ولي تا زماني كه فرضيه جديديكه آن را با استنادات علمي باطل كند به وجود نيايد، مي توان بر آن تكيه كرد.»
وي كه هم اكنون درباره تاريخ و فرهنگ منطقه خوزستان پژوهش مي كند تاكيد كرد: «بنا به گفته گيرشمن اولين حكومت محلي پارس ها در مسجد سليمان به وجود آمده است. درآن زمان اين منطقه به نام «پارسومانش» يا «پارسومانژ» خوانده مي شده است.
اينپژوهشگر در ادامه به ذكر ويژگي هاي بناي آتشكده جاويدان پرداخت و گفت: (مساحت اينآتشكده حدودا 50 در 45 متر است و در وسط آن آتشگاهي وجود داشته كه الان از بين رفتهاست. يك طرف اين آتشكده به كوه هاي زاگرس تكيه دارد. در شمال غربي اين آتشكده نيزمعبد آناهيتا واقع شده است.(
كمي پايين تر از آتشكده، معبد هركول قرار دارد. باقري علت وجود اين معابد را تصرف اين منطقه به دست اسكندر مقدوني و سلوكيان دانستو گفت:«اين دو معبد نشانه اي از زوال پادشاهي هخامنشي در دوره حمله اسكندر به ايراناست. چون سلوكيان بر ايران مسلط شدند براي نيايش رب النوع هاي خود در اين مناطق،معابدي برپا كردند.»
ديواري، آتشكده جاويدان را از معبد آناهيتا جدا مي كند كهدر حقيقت ميان پيروان دو ايدئولوژي مرزي مي كشيده است.
بنا به اظهارات باقري ،گيرشمن در حفاري خود در قسمت جنوبي آتشكده كه محل نذورات مردم بوده است، مهره هايتاس مانندي يافت كه نقوشي بر روي آنها حكاكي شده بود. وي در كتاب هايش ذكر كرده استكه اين مهره ها غنائمي هستند كه ايرانيان پس از فتح بابل به دست كمبوجيه ، از آن جابه ايران آورده اند.
بنا به گفته «ظاهري عبده وند» آتشكده جاويدان كه دوره هايمختلف تاريخي را از زمان عيلامي ها تاكنون پشت سر گذاشته است در زمان رضاشاه در سال 1306 به نام صفه «سر مسجد» تغيير نام داد.
باقري درباره تغيير نام اين آتشكدهگفت: (از زمان ورود اعراب به ايران نام اين آتشكده تغيير كرد و به نام مسجد خواندهشد. ممكن است علت اين تغيير نام، هراس از تخريب و تبديل بنا باشد.(
پرويزورجاوند پژوهشگر و صاحب نظر حوزه ميراث فرهنگي درباره تئوري الهام گرفته شدن معماريتخت جمشيد از معماري اين آتشكده و داستان هوشنگ پيشدادي، گفت: (البته من هم وجودشباهت هايي ميان اين دو بنا را تاييد مي كنم اما اين گونه فرضيه ها نياز به بررسيهاي دقيق و عميق تاريخي و آشنايي كامل با جغرافيايي شاهنامه دارد و به سادگي نميشودآنها را تاييد يا رد كرد.(
بناي آتشكده جاويدان در سال 1377 به همت كارشناسانميراث فرهنگي مرمت شد اما پس از دوباره به حال خود رها شد. به گفته «محمد زراسوندعليپور» رئيس انجمن دوستداران ميراث ميراث فرهنگي مسجد سليمان، هم اكنون اين بنا كهمعرف هويت ايراني ماست بر اثر زلزله و خسارت هاي ديگر به شكل مخروبه اي در آمده وبدون محافظت رها شده است. مسئله حفاظت و مرمت اين بنا در جلسه اعضاي اين انجمن بافرماندار شهر مسجد سليمان نيز در ميان نهاده شده است و به گزارش انجمن دوستدارانميراث فرهنگي مسجد سليمان، فرماندار اين شهر قول همكاري و مساعدت براي حفظ و احيايبناهاي تاريخي اين منطقه را داده است.
منبع: persian-ground.blogfa.com
وركانه، روستاي سنگي ايران
جام جم آنلاين: روستاي وركانه يكي از روستاهاي دهستان الوند كوه شرقي در شرق شهرستان همدان است.روستاي وركانه به لحاظ كار و استفاده از مصالح بومي و محلي به خصوص مصالح سنگي منحصر به فرد است و كاربرد سنگ به صورت يك مصالح عام و متعارف در چهره و سيماي روستا خودنمايي ميكند. روستاي وركانه همدان يكي از 6 روستاي گردشگري همدان است كه نام آن در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد و به عنوان منطقه ويژه گردشگري كشور مطرح شد.
عکاس: سعيد کرمي
چكیدهی معماری جهان باستان
در شوش، در كاخ داریوش اول(داریوش بزرگ) كتیبهی جالبی كشف شده است كه دربارهی مواد ساختمانی و صنعتگرانی است كه در ساختن كاخ پادشاه كار كرده و همكاری داشتهاند. میگوید:
" ... زمین تا چنان ژرفایی كنده شد كه به سنگ رسیدم و چون حفره آماده شد در بخشی از آن تا چهل آرنج و در بخشی تا بیست آرنج سنگریزه ریختم. كاخ روی این سنگریزهها بنا شد. كندن زمین در ژرفا و ریختن سنگریزه و آماده شدن خشت خام را ملت بابل انجام داد. چوبی، كه سدر نامیده میشود، كوهی در لبنان به همین نام هست، این چوب را از آنجا آوردند. ملت آشور آن را تا بابل جابهجا كرد و كاریان اهل ایونیه آن را از بابل به شوش آوردند.
چوب یاك را از گندار و كرمانی آوردند. طلا را از لیدی و باكتریا آوردند و آن را در اینجا ساختند. سنگ كاپائوتاك(سنگ ارمنی یا سنگ بخارایی) و سینكابرو(عقیق جگری)، كه در اینجا به كار گرفته شد، از سغدیان آورده شده بود. سنگ آخشاینا(فیروزه؟) از خوارزم آورده شده بود. نقره و چوب سیاه از مصر و تزیینات دیوارها از یونان و عاج به كار رفته از حبشه و هندوستان و آراخوسیا آورده شد.
ستونهای سنگی، كه در اینجا به كار رفته، از شهری به نام آبیرادوش، در نزدیكی شوش، آورده شده است. سنگتراشانی كه روی سنگها كار میكردند، از ایونیه و لیدی بودند. استادان زرگر مادیها و مصریان بودند. كارگرانی كه در كارهای چوبكاری كار میكردند، اهل لیدی یا مصر بودند. كسانی كه آجر میپختند، از بابل و افرادی كه دیوارهای بنا را تزیین میكردند، از ماد یا مصر بودند."
مواد ساختمانی گوناگونی كه در كتیبهی داریوش یاد شده است، گویا به عمد از ایالتهای گوناگون، از سودان در جنوب غربی امپراتوری تا هند در جنوب شرقی، به شوش آورده شد تا از این راه همهی سرزمینها و ملتها در خدمتگزاری به پیشگاه پادشاه ایران سهیم باشند. چنین وضعیتی را دربارهی دیگر بناهای باشكوه دورهی هخامنشی نیز میبینیم.
در بناهای باشكوه تخت جمشید نیز عنصرهای هنر محلی ایرانی را در كنار عنصرهای هنر بابلیها، آشوریها، مصریان و یونانیها میبینیم. البته، اساس و شالودهی بناهای تخت جمشید، یك خانهی عادی ایرانی است كه اكنون آثار آن در خانههای روستایی ایران، آن سوی قفقاز و آسیای میانه نیز دیده می شود.
منبع: amoozeshgah.net
معماری ایرانی؛ معماری درونگرا
معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نهتنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز دارد بلكه از نظر تنوع، پهنه وسیعی را در بر میگیرد.
عناصر طراحی نیز در معماری ایرانی از قدمتی ۳ هزار ساله برخوردار است. این عناصر از تالار گوردخمهها گرفته تا سقف چهارطاقیها و چهارایوانیها همواره در دورانهای مختلف حضور داشته و تاثیرگذاری خود را در زندگی امروز نیز حفظ كردهاند. در واقع معماری ایرانی دارای استمراری بوده كه هر چند بارها بر اثر كشمكشهای داخلی و هجومهای خارجی دستخوش فترت یا انحراف موقتی شده، با این همه به سبكی دست یافت كه با هیچ سبك دیگری اشتباه نمیشود. در ایران معماری آثار تاریخی در عین اینكه دارای مفهوم و هدف دینی و
آیینی است، مانند سایر نقاط جهان وابسته به عواملی چون اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور و بانی بناست.
اصول معماری ایرانی
مهمترین اصول معماری ایرانی را «درونگرایی»، «پرهیز از بیهودگی» ، «مردممحوری» ، «خودبسندگی» و «نیارش» دانستهاند.
درونگرایی:
یكی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده كه این امر به گونهای معماری ایران را درونگرا ساخته است. معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یك یا چند میانسرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا میكردند و تنها یك هشتی این دو را به هم پیوند میداد.
پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش میشده كار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز میكردند.
مردممحوری:
مردممحوری به معنای رعایت تناسب میان اندامهای ساختمانی با اندامهای انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمانسازی است. در ایران هم مثل مكانهای دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم میگرفته و روزن و روشندان را چنان میآراسته كه فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا میآورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یك بستر است و افراز طاقچه به اندازهای است كه نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار كه مخصوص مهمان است به اندازهای پهناور و باشكوه بوده كه شایسته پذیرایی باشد.
خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش میكردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیكترین نقاط ممكن بهدست آورند و ساختمانها را چنان میساختند كه نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اكتفا كنند. به این ترتیب كار ساختوساز با شتاب بیشتری انجام میشد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
نیارش:
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالحشناسی گفته میشود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه میكردند و آن را از زیبایی جدا نمیدانستند. آنها به تجربه به اندازههایی برای پوششها و دهانهها و جرزها دست یافته بودند كه همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبك معماری
میتوان به صورت زیر دستهبندی كرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. در این تقسیمبندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوههای دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونیهای پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
معماری پیش از پارسی:
محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلك كاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونههای این معماری هستند. نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودانها است كه برخی از آنها را در دكان داوود در نزدیكی سرپل ذهاب، در فخریك كردستان و... میتوان مشاهده كرد.
معماری پارسی:
محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه كوروش، كاخ آپادانا در شوش، مجموعه كاخهای تختجمشید و آرامگاههای واقع در نقش رستم از نمونههای معماریهای این سبك هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است كه روزگار هخامنشیان تا حمله اسكندر به ایران را در بر میگیرد. در این
معماری، بیشتر از آنكه بتوانیم به یك سبك خاص اشاره كنیم میتوانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبكهای مختلف ارزیابی نماییم.
در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمانهای ساده كه در سرزمینهای غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازهای كه با گسترش فرمانروایی پارسها روی میدهد، همكاری هنرمندان مختلف از سرزمینهای گوناگون است. علاوه بر نمونههایی كه به عنوان معماری پارسی ذكر شد میتوان به الگوی چهارباغ اشاره كرد كه یكی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است كه در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
معماری پارتی:
معبد آناهیتا در كنگاور، كوه خواجه در سیستان، آتشكده فیروزآباد، بازه هور در نزدیكی نیشابور، كاخ سروستان و كاخ قصر شیرین از نمونههای معدود این سبك معماری در داخل ایران به حساب میآیند. طاق كسری در نزدیكی بغداد، كاخ الحضرا، مجموعه فسا و كاخ آشور از نمونههای این سبك معماری هستند كه خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند. شاید بتوان گفت آنچه كه ما معماری پارتی مینامیم، نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند كه همان پوششهای طاقی در دهانههای بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
شیوه خراسانی:
مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثالهای این شیوه معماری هستند. یكی از نمونههای ساختمانهایی كه در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا كرد، مسجد است. از ویژگیهای این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردممحوری و بهرهگیری از مصالح بومی است.
شیوه رازی:
گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهارایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزودهها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برجهای خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شدهاند. شیوه معماری رازی همه ویژگیهای خوب شیوههای پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزكاری شیوه پارسی، شكوه شیوه پارتی و ریزهكاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم میپیوندند.
شیوه آذری:
گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچقماق یزد، مسجد بیبی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد كبود تبریز از بناهایی به سبك معماری آذری هستند. سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد، چراكه سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر كشور رسیده است. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده میكردند و به این سبب گوناگونی طرحها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمانهایی كه در این شیوه ساخته میشدند، همچون گنبد سلطانیه و
مسجد علیشاه تبریز از اندازههای شاهانه برخوردار بودند.
شیوه اصفهانی:
مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطفالله، مدرسه خان شیراز، مجموعه گنجعلیخان كرمان، كاخ چهلستون، هشت بهشت، مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه امام كاشان و مدرسه آقا بزرگ كاشان از نمونههای این شیوه معماری به شمار میروند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد كرده و بهترین نمونههای آن در این شهر ساخته شدهاند. این شیوه كمی پیش از روی كارآمدن صفویان از زمان قرهقویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمدشاه قاجار، دوره نخست آن به پایان میرسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است كه در واقع از زمان افشاریان آغاز و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط كامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونیهای معماری تهران و شهرهای نزدیك به آن آشكار شد و از آن پس دیگر شیوهای جانشین شیوه اصفهانی نشد.
آرش نورآقایی
تونل های زیرزمینی در اکلاهاما
راهروهای زیر زمینی در اکلاهاما، نوعی سیستم تونلی هستند که مانند پل هایی در زیر زمین، ۲۳ ساختمان در مرکز شهر اکلاهاما را به هم وصل می کنند، به طوری که طول آنها به بیش از ۱/۵ کیلومتر میرسد و از این نظر، یکی از طویل ترین راه های زیر زمینی در کل آمریکا محسوب می شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولین تونل از این مجموعه، در سال ۱۹۳۱ بین دو ساختمان قدیمی و مهم شهر زده شد و بقیه ی این راه ها در سال های بین ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۴ ، به تدریج کامل شد.
بعد از سال ۱۹۸۴، تقریبا” این راه ها به فراموشی سپرده شدند و بیشتر برای انتقال لوله های فاضلاب از آنها استفاده میشد تا اینکه بر اساس طرح هایی که توسط شهردار اکلاهاما و گروهی از طراحان داده شد، مقرر شد این تونل ها با همکاری صاحبان ساختمان هایی که این تونل، آنها را به هم وصل می کند، به کلی بازسازی شوند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هدف کلی این طرح این بود تا این تونل ها همچنان گسترش یافته و کیفیت آنها به عنوان اثری ارزشمند، بالا برود و همچنین آنها به عنوان مکانی عمومی نزد مردم شهر شناخته شوند. برای دست یابی به این هدف، ترکیبی از موسیقی، نورهای رنگی، راه هایی که به خوبی هدایت گر شما هستند و حتی ایجاد گالری های هنری در این تونل ها به کار گرفته شدند تا نه تنها این تونل ها را به مکانی عمومی تبدیل کنند، بلکه به آن خاصیت فرهنگ سازی نیز بدهند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نور ها در این تونل ها به عنوان یک قطب نما عمل می کنندو برای مثال، اگر شما بخواهید از نقطه ی A به نقطه ی B بروید، به راحتی کافیست برای مثال از تونل سبز رنگ A شروع کرده، وارد تونل قرمز رنگ و از آنجا به تونل زرد رنگ B وارد شوید؛ همچنین در طول این مسیر نیز میتوانید برای اینکه حوصله تان سر نرود،نگاهی به گالری های اطراف خود بیاندازید.
در کل، در این تونل ها از ۱۱ رنگ مختلف استفاده شده ( حتی رنگ سفید، از ترکیب رنگ های آبی وزرد تونل های مجاور حاصل شده ) که به عابران، فرصت تجربه کردن فضایی که به طور کامل آنها را از محیط بیرون جدا میکند را میدهد.
طراحیهای حیرتانگیز شرکت هرزوگ و دو مورون
حتما در طی برگزاری المپیک تابستانی پکن، استادیوم ملی پکن که به ورزشگاه آشیانه پرنده هم موسوم است، دیدهاید. شاید از خود پرسیده باشید که کار طراحی و ساخت این استادیوم را چه اشخاص و شرکتهایی انجام دادهاند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کار طراحی این استادیوم را شرکت سوئیسی «هرزوگ و دو مورون» Herzog & de Meuron انجام داده است. این شرکت در سال ۱۹۷۸ به وسیله پییر دو مورون و ژاک هرزوگ در بازل تأسیس شد. این شرکت تا به حال برنده جوایز متعدد معماری شده است و طراحیهای منحصر به فردی انجام داده است. در سال ۲۰۰۶، مجله نیویورک تایمز این شرکت را تحسینشدهترین شرکت معماری دنیا دانست. علاوه بر ورزشگاه آشیانه پرنده، علاقهمندان ورزش حتما یکی دیگر از شاهکارهای این شرکت را میشناسند: ورزشگاه مشترک تیمهای بایرن مونیخ و مونیخ ۱۸۶۰ موسوم به «آلیانز آرنا» Allianz Arena:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما کارهای این شرکت مهندسی منحصر به ساخت ورزشگاههای مدرن زیبا نیست، شماری دیگر از طراحیهای زیبای این شرکت شامل موارد زیر است:
موزه M. H. de Young Memorial در پارک گلدن گیت سانفرانسیسکو:
Walker Art Center در میناپلولیس مینهسوتای آمریکا:
Forum Building بارسلونای اسپانیا: این ساختمان را سمبل بارسلون جدید میدانند:
شرکت «هرزوگ و دو مورون» پروژههای جالب زیادی در دست ساخت دارد. یکی از این پروژهها که این روزها در اینترنت سرو صدای زیادی به پا کرده است، پروژه ساخت یک ساختمان مسکونی ۵۷ طبقه در نیویورک است که معماری منحصر به فردی دارد. این ساختمان شامل ۱۴۵ آپارتمان دو تا پنح اتاق خوابه خواهد بود. قیمت این آپارتمانها از ۳/۵ میلون تا ۳۳ میلیون دلار متغییر است.
نیویورک شهر آسمانخراشهاست و در شهر آسمانخراشها، برای شاخص شدن، قطعا باید طراحیهای غیرمعمولی با استفاده از تخیل انجام داد.
ساخت این ساختمان در سال ۲۰۱۰ به پایان خواهد رسید.
سالن کنسرت فیلارمونیک هامبورگ و طرح جاهطلبانه استادیوم تیم فوتبال پورتموث، از پروژههای در حال ساخت و طراحی دیگر این شرکت هستند:
منبع: 1pezeshk.com/archives/2008/09/herzog-de-meuron.html
طراحی برای دیدن در سرعت-پمپ بنزین
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیلبورد های تبلیغاتی، و چگونگی رابطه ی آنها با محیط اطرافشان، وقتی کنار اتوبان یا یک جاده ای قرار می گیرند، چیزیست که همواره هم به صورت تئوری و هم به صورت عملی، مورد آزمایش قرار گرفته، مخصوصا” در جاهایی که به اهمیت تبلیغات بیلبوردی پی برده شده و حتی کناراتوبان هایی که ماشین ها با سرعت زیاد در حال عبور هستند هم از این تبلیغات استفاده می شود. برای مثال، یکی از معماران آمریکایی به نام Robert Venturi ، اخیرا” طرحی از یک پمپ بنزین ارائه داده که بر اساس این اصول ساخته شده است؛ وی این طرح را بعد از تحقیقاتی که پیرامون شکل ظاهری ساختمان ها و سازه ها، از دید ناظری متحرک داده، به طوری که این پمپ بنزین که از چندین دانه ی چتر مانند تشکیل شده است، در حین حرکت شبیه گروهی از پرندگان یا تکه هایی از ابر، در خط افق، بین زمین و آسمان می شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما خود سازه ای که این چتر ها را تشکیل داده ، سازه ای بسیار مدرن و قوی، مبتنی بر پایه هایی با قطر بسیار کم است ، اگرچه بنا بر نوع خاک منطقه، پی ای به عمق ۱۵ متر برای قرار گرفتن این ستون ها در نظر گرفته شده؛ همینطور شکل موج داری که از کنار هم قرار گرفتن این عناصر به وجود می آید، به بیننده حسی از سرعت و حرکت منتقل می کند. مساحتی که این چتر ها پوشش میدهند چیزی حدود ۳۴۵ متر مربع است.