منم مث خشایار ندیدم : فردا کی هست تکرارشنقل قول:
Printable View
منم مث خشایار ندیدم : فردا کی هست تکرارشنقل قول:
آقا بی زحمت یکی بگه تکرار این ساعت چنده؟
فکر کنم چند دقیقه دیگه شروع میشه!
سریال خوبی هستااا! نه؟
اون قسمتی که شکور رو خالش از خواب بیدار کرد و میگفت چرا میخوای دریاچه (!) رو طلاق بدی ، عجب دیالوگایی داشت! از خنده مردم اون صحنه!
چند سر و گردن بالاتر از سریالای ایرانیه!
دوست عزیز ساعت دو بعداز ظهره تکرارش...:8:نقل قول:
من موندم از خونه ایی که 100 سال پیش ساخته شده و 30 سال پیش باز سازی شده
چه طوری به عدد 130 رسید ؟
خوب پری خانوم حساب کرده دیگه . پس چیز بعیدی نیست .نقل قول:
سلام
من از این پری خانوم خیلی خوشم میاد آدم باحال و پررویی و با این ضرب المثل های خاصش منو که از خنده روده بر میکنه.
سریال زیبایی هست .
آدم رو پای تلویزیون مینشونه !!
مخصوصا دختره :دی
سلام بر شما ای دوستان جان:برادرا و خواهرا هر کی این سریال رو دیده این چند قسمتی که جدید پخش شده رو لطف کنه برام تعریف کنه.
من این سریالو کلا ندیده بودم فقط چند تا قسمتش رو از وقتی شاهرخ شاهی اومد دیدم. فیلم جالبیه.نقل قول:
دو تا قسمت قبلش رو که دیدم این بود که نیما شاهرخ شاهی با باباش اومد خواستگاریه لیلا. که از قبل هم رفت و اومد خونوادگی داشتن و خیلی وقت بوده همو ندیدن و حالا نیما(که اسم تو فیلمش رو نمیدونم!) خیلی چهرش فرق کرده بوده . بعد میشینن با هم حرف میزنن و به نظر میاد که باز به خاطر خونه اومدن! بعد این نوکره (رحمت) زنگ میزنه عموی لیلا که شمال مسافرت بوده ، بهش الکی میگه که لیلا خودکشی کرده تا زود خودشو برسونه جلوی این ازدواج رو بگیره که رحمترو طبق فکری که خودش میکرده نندازن بیرون!
خلاصه عموئه با عجله خودشو میرسونه و میفهمه الکی گفتن لیلا خودکشی کرده و کلی عصبانی میشه و تلافیشو سر این نیما و باباش در میاره و اینا هم با اوقات تلخی از سر میز شام میرن بیرون!
روز بعدش لیلا طبق گفته ی عموش و عمش زنگ میزنه نیما و معذرت خواهی میکنه و دوباره دعوتشون میکنه برای نهار بیان.
بعد هم عموئه معذرت خواهی میکنه و لیلا و نیما هم میرن تو حیاط گفتمان کنن :31:
حالا تا بیبینیم بلاخره به هم میرسن یا نه :31:
با تشکر از شما که خلاصه نویسیتون دست کمی از رویای نیلی نداشت:31: منم اون صحنه هایی که هرمز سراسیمه برگشت رو ندیده بودم.
اسم نیما هم تو این سریال مهران هست.
آخرش هم دیشب با این سوال مهران تموم شد که از لیلا پرسید: " یه چیزی رو میشه روراست به من بگید؟ این که چرا میخواین ازدواج کنین؟" و تا تصویر لیلا نشون داده میشه سریال تموم میشه.
اینکه این سریال جدیدا هرشب پخش میشه و بازیگرای مهمونش هم زیادتر شده، به نظرم باعث شده مخاطباش نسبت به تابستون بیشتر بشن (تابستون معمولا کسی نگاه نمی کرد اونم با وجود مسافران:21:) و پیگیری داستان هم جذابیت بیشتری برای بیننده داره.
این صدا و سیما هم مردم رو مسخره کرده . ۲ هفته ی اعلام میکنه شمس العماره بعد از ماه رمضان حالا امشب اعلام کرد شنبه تا ۳ شنبه .:grrr:
بنظرم یواش یواش این مهران داره یه ریگی میره تو کفشش!!!:13:
چقدر امشبش با حال بود . خداییش این پری خانوم نباشه فیلمش زیاد جالب نیست .
من موندم رویا تیموریان بعد از این فیلم چند کیلو اضافه وزن پیدا میکنه همش در حال خوردنه :27::27:
فکر کنم امشب دیگه باید گلزار بیاد خواستگاری لیلا...:36:
چون هر دفه هنرپیشه ها یه پله ترقی کردن...چه از نظر تیپ چه شغلشون:5:
میگم مگه گلزار هم قراره بیآد
ای بابا سروش صحتم خوب بودااا(منهای شغل):31:نقل قول:
نه بابا گلزار کجا بود:دی
اگه گلزار میومد عمرا لیلا میتونست نه بگه:27:
دیشب نرسیدم ببینمش ... دعا کنین امروز بعداز ظهر بتونم ببینمش :5:
قراره کوروش تهامی هم یکی از خواستگارا باشه:46:
میدونین کیه؟؟؟زیر تیغ...پسر آتیلا پسیانی:8:
نظر دوستمو تایید میکنم:
"""اگه گلزار میومد عمرا لیلا میتونست نه بگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] """"
خیلی باحال میشه اگه کوروش تهامی ،پسر همین فرخ،خاطر خواه سابق شمسی خانوم از آب دربیاد...بعدم پدر و پسر یکی بیاد خواستگاری عمه یکی بیاد خواستگاری برادر زاده(شمسی و لیلا):11:
چه بلایی سر این مهندس خوش تیپ اومد اینم دکش کرد.
جداَ سریال خیلی قشنگیه...همه بازیگرای سریال شمس العماره فوق العادند و کار کشته...:20:
راستی این پری خانوم آخرش با هرمز خان ازدواج میکنه؟؟؟:31:
ازدواج احتمالییه...:27: ولی بعدش
طلاقشون قطعی یه :31:
بهترین بازیگرای این سریال مرجانه گلچین و فرهاد اییش هستن.گلاب به روتون روم به تیفال خیلی سریال خنده داریه.از مسافران خیلی بهتره.
و چندش آورترین شخصیت سریال همون بازیگر نقش اوله یعنی ل ی ل ا
دختره ی لوس مرفه بی درد
به نظرم بامزه ترین شخصیتهای سریال هم پری خانوم و دخترش دریا و شکور هستند. البته حساب زیور و رحمت جداست
دیالوگای بین هرمز خان و پری خانوم خیلی عالی بود مخصوصا" بازیشون که حرف نداره...:20:
کلا از مسافران هم خنده دار تره . خیلی باحاله !
گزارشي كه ميخوانيد، قبل از ماه رمضان تهيه شده است، در روزهايي كه گروه سازنده شمسالعماره با جديت مشغول كار بودند تا اين سريال را به پخش برسانند. ماه رمضان البته باعث شد تا گروه با صبر و حوصله بيشتري كار را پيش ببرند. گزارش را بخوانيد تا بعد از اين توقف، با حال و هواي عمارت شمسالعماره دوباره همراه شويد.
اگرچه به تاریخ، مدتی پیش است، اما خواندنش خالی از لطف نیست...
كمتر پيش ميآيد كه آدمي بتواند روياهاي طلايياش را در واقعيت ببيند، اما گاهي اتفاق ميافتد كه رويا شكل واقعيت به خود ميگيرد. ديدن عمارت شمسالعماره يكي از همين روياهاي طلايي و جوانپسندانه است كه روزي شكل واقعيت به خود گرفت. خانه يا بهتر است بگوييم ويلايي چند طبقه كه چه بخواهيم و چه نخواهيم در آن گم ميشويم؛ خانهاي در شمال تهران و جايي كه فكر ميكني بهترين جاي دنياست. اين عمارت محل ضبط سريال شمسالعماره بود كه سامان مقدم همراه گروهش در آن جمع شده بودند. در طبقه سوم دوربينها به قول اهالي هنر كاشته شده بودند و بازيگران خود را براي سكانس مورد نظر آماده ميكردند.
سامان مقدم هم آرام و صبور پشت مونيتور كارگرداني نشسته بود و از همان تلويزيون كوچكش، صحنه را نگاه ميكرد و اين وسط تنها صداي آلاله هاشمي، دستيار كارگردان بود كه مانند يك ناظم گروه را هدايت ميكرد.
كامران تفتي به عنوان يكي از خواستگاران ليلا يا همان هانيه توسلي روي پلههاي يكي از طبقههاي عمارت ايستاده و مشغول حفظ كردن ديالوگهايش بود.
شمسالعماره به روايت كارگردان
حالا همه چيز آماده بود براي گرفتن سكانس مورد نظر ... سه، دو، يك ... هاشمي با شمردن اين اعداد همه را به سكوت فراخواند. اين سكانس پس از 3 بار گرفته شدن بالاخره توانست موافقت سامان مقدم را به دست آورد. پس از گرفتن اين صحنه، دوباره هياهو شروع شد و هر كس مشغول كار خودش شد. ما هم از فرصت استفاده كرديم تا با آقاي كارگردان گپي بزنيم. او ابتدا قبول نميكرد و دليلش هم اين بود كه خود كار پاسخ تمام پرسشها را خواهد داد. اما در آخر شمسالعماره را اينگونه برايمان روايت كرد: شمسالعماره، چهارمين همكاري من با رامين عباسزاده است. با او بسيار راحت كار ميكنم و معتقدم كه بندرت ميتوان تهيهكنندهاي را امروز در عرصه سينما و تلويزيون پيدا كرد كه تا اين ميزان حساسيت و وسواس به خرج دهد و دلبسته كارش هم باشد.
مقدم ميگويد: در شمسالعماره همه حرفهاياند، از عوامل جلوي دوربين گرفته تا عوامل پشت صحنه.
كارگردان شمسالعماره از افشين اربابي به عنوان كارگردان تلويزيوني نام ميبرد و ميگويد: حضور اربابي برايم نعمت بزرگي بود و قطعا بدون حضور او به آنچه كه امروز رسيديم و دوست داشتم، تقريبا ناممكن بود.
سامان مقدم، كارگرداني است كه تا به حال بيشتر در سينما او را ديدهايم و با فيلمهايش بخوبي آشنايي داريم، از جمله فيلم «مكس» وي. مقدم درباره بازيگران اين سريال گفت: صد البته بدون حضور دوستان خوبي مانند فرهاد آئيش، مسعود رايگان، هانيه توسلي و... اين امكان ميسر نميشد كه اين مجموعه بيش از پيش ديده شود و بتواند مخاطبش را با خود همراه كند. به هر حال با وجود بازيگران حرفهاي و خوب توانستيم به هدفمان كه همان رضايت مخاطب است نزديك شويم. ضمن اين كه نميتوان حضور امير سهرابي را به عنوان سرپرست نويسندگان ناديده گرفت. او با قلم و فكرش توانست طنز متفاوتي ارائه كند.
سادگي دريا را دوست دارم
در عمارت شمسالعماره با چيزهاي عجيبي روبهرو ميشويم كه هر كدام براي خود حكايتي دارند. اتاقهاي متعددي در اين خانه چند هزار متري وجود دارد؛ اتاقهايي كه آدمهاي زيادي را ميتواند در خود جاي دهد، البته هنوز هم ميشود ردپاي گذشته را در اين خانه بزرگ ديد؛ طاقچههاي قديمي، مبلمان رنگ و رو رفته، قاب عكسهاي غبار گرفته و چيزهاي ديگر.
مشغول قدم زدن در عمارت بوديم كه دريا وارد شد. نقش دريا را مليكا شريفينيا بازي ميكند. اول فكر ميكرديم كه او مغرورتر از اين است كه بخواهد در مورد نقشش با ما حرف بزند؛ اما او با رويي گشاده پاسخگوي سوالهايمان شد. او سال پيش ازدواج كرده و همين مساله باعث شده كه مدتي كمتر كار كند. او در مورد حضور كمرنگش در سينما و تلويزيون ميگويد: بشدت درگير مسائل زندگي و كارهاي شخصيام بودم و كمتر پيش ميآمد كه بتوانم مقابل دوربين ظاهر شوم، اما هيچوقت هم دلتنگ بازيگري نشدم؛ چون خيلي عاشق اين حرفه نيستم و بيشتر دلتنگ كارهاي گرافيكيام شدهام.
او درباره حضورش در سريال شمسالعماره گفت: بعد از مدتها مقابل دوربين آقاي محمدرضا هنرمند آن هم براي سريال «آشپزباشي» قرار گرفتم. در همين حين از طرف خانم هاشمي براي بازي در اين كار دعوت شدم. در ابتدا فكر ميكردم كه نميتوانم هر دو كار را همزمان با هم پيش ببرم، اما با هماهنگيهاي لازم اين مشكل حل شد و توانستم در نقش دريا بازي كنم.
شريفينيا ميگويد: براي انتخاب يك كار بيشتر از همه به كارگردان اهميت ميدهم و بعد فيلمنامه. مثلا افرادي مانند محمدرضا هنرمند و سامان مقدم كساني هستند كه در عرصه كارگرداني شناخته شده هستند و براي همكاري با آنها هيچ شكي ندارم. وي درباره نقش دريا گفت: از همان زماني كه فيلمنامه را خواندم، اين شخصيت را دوست داشتم. دريا شخصيت بامزهاي داشت. از نظر سني به خودم نزديك بود ولي از نظر خانوادگي با من خيلي فرق داشت. اما من اين گونه آدمها را خيلي خوب ميشناسم چون از كودكي با اين تيپ افراد خيلي ارتباط داشتم.
اين وسط يك تضادي وجود داد و آن هم اين است كه دريا متعلق به يك خانواده شهرستاني است كه به واسطه ازدواجش با شكور وارد خانوادهاي اصيل و اشرافي ميشود و نميداند با اين تضاد چطور كنار بيايد.
در ادامه شريفينيا درباره تجربه بازي در تلويزيون گفت: برايم خيلي جالب بود، البته در كودكي دو سه تا سريال كار كرده بودم، اما بعدها كمتر بازي در اين رسانه برايم پيش آمد. به هر حال از اين كه توانستم در تلويزيون بازي كنم بسيار خوشحالم و اميدوارم مخاطبان هم از كارم راضي باشند.
بازيگرسريال شمسالعماره نظر جالبي درباره عمارت شمسالعماره دارد؛ شمسالعماره مكاني است كه چندين خانواده در كنار هم قرار گرفتهاند و به خاطر برخي اتفاقات كارشان به يكديگر گره خورده است، آن هم با مردن هدايتخان و اين مسائل باعث بروز يكسري اتفاقات جذاب شده كه بيرون كشيدن آنها براي ما مهم بود.
فيلمنامه برايم مهم است
به يكباره همه چيز فروكش ميكند و در اين عمارت بزرگ هر كس براي خود كاري ميكند. شكور يا همان اميرحسين رستمي با يكي از افراد پشت صحنه پينگپونگ بازي ميكند و بقيه هم يا ناهار ميخورند يا با تلفن همراهشان صحبت ميكنند. گويا فعلا زنگ تفريح است. سامان مقدم در گوشهاي آرام نشسته و متنها را مرور ميكند. در اين سريال يك چيز خيلي خودنمايي كرد و آن گريم بازيگران است. اغلب خانمهاي اين سريال با چهرهاي روشن مقابل دوربين ظاهر شدهاند و ما هم نميدانستيم تا اين كه سراغ ايمان اميدواري، طراح چهرهپردازي اين مجموعه رفتيم تا از گريم بازيگران بيشتر بدانيم. اميدواري هم اولين تجربه تلويزيونياش را به واسطه اين كار پشت سر ميگذارد. از كارهاي او در سينما ميتوان به فيلمهاي «پسر تهروني» و «دايره زنگي» اشاره كرد. او درباره حضورش در تلويزيون آن هم براي اولين بار گفت: مدتها بود كه دوست داشتم كار در تلويزيون را تجربه كنم و چه كاري بهتر از شمسالعماره، آن هم با توجه به حضور آقاي عباسزاده و سامان مقدم.
مقدم: حضور بازيگران خوب در شمسالعماره باعث شد ما به هدفمان كه جلب رضايت مخاطب است نزديك شويم.
اميدواري در پاسخ به اين سوال كه چرا بيشتر بازيگران با ابروهاي روشن مقابل دوربين رفتهاند افزود: اين مساله يك نوع سليقه است و با توجه به كاراكترهايي كه در قصه وجود داشت، ترجيح داديم بازيگران خانم با اين شكل ظاهر شوند. البته ميتوان اينگونه گفت كه يك جورهايي اين كار عمدي هم بود. مثلا درخصوص خانم تيموريان اين كار را انجام داديم، چرا كه ميخواستيم نشان دهيم اويك زن شهرستاني است و از طرفي، زرنگي او در چهرهاش نمايان شود.
اميدواري در خصوص نورپردازي اين مجموعه و اين كه نورپردازي تا چه حد روي كار او اثر داشته است، ميگويد: در قسمتهاي اول ما با نورپردازي متفاوتتري نسبت به قسمتهاي بعدي روبهرو بوديم آن هم به اين دليل بود كه خانواده عزادار بودند. به خاطر همين چهرهها و گريمها كمرنگتر بودند. اما مثلا وقتي قرار است براي ليلا خواستگار بيايد، چهرهها شادتر و نورپردازي هم روشنتر است.
چهرهپرداز سريال شمسالعماره ميگويد: درباره چهرهپردازي آقايان سعي كرديم خيلي ساده عمل كنيم. مثلا نميخواستيم آقاي رايگان خيلي تغيير كند و به همين دليل سعي كرديم گريم ايشان كاملا رئال باشد. اميدواري ميگويد: براي انتخاب يك كار به فيلمنامه اهميت زيادي ميدهد و آن را كامل ميخواند. او در آخر در پاسخ به اين سوال كه گريم كدام بازيگر زمان بيشتري برده است، ميگويد: گريم خانم تيموريان نزديك به يك ساعت به طول ميانجامد و به همين دليل هم هست كه ايشان تغيير كردهاند.
شمسالعماره يك اتفاق بود
در عمارت شمسالعماره كسي هست كه اگر چه نقش پررنگي ندارد، اما از همه چيز باخبر است و در حال حاضر هم رفيق خوبي براي ليلا محسوب ميشود، او دختر مش رحمت است. ندا مقصودي، بازيگري است كه نقش دختر خدمتكاران خانه يا همان شريفه را بازي ميكند. او ليسانس نمايش دارد و پيش از اين، در سريالهاي آخرين گناه، غيرمحرمانه و بزرگمرد كوچك به ايفاي نقش پرداخته است. در ضمن او همسر امير سرابي (نويسنده) شمسالعماره نيز هست.
مقصودي درباره حضورش در اين مجموعه گفت: من در جريان متنها از زمان نوشتنشان بودم، آن هم به واسطه همسرم. وقتي قرار شد در نقش شريفه بازي كنم، ابتدا كمي برايم سخت بود. آن هم به اين دليل كه شريفه خيلي آدم زرنگ و حاضر جوابي است. در صورتي كه من خودم اين ويژگي را ندارم. اما شخصيت شريفه را دوست داشتم با اين كه پدر و مادرش سرايدار هستند اما ابايي ندارد و براحتي به ليلا و ديگر اعضاي خانواده نزديك ميشود.
مقصودي مهمترين ويژگي اين سريال را ديالوگهاي آن ميداند و ميگويد: ديالوگها و قصه اين كار واقعا يك اتفاق است، آن هم در عرصه تلويزيون و براحتي ميتوانم بگويم بازيگران هرچه ميخواهند ميتوانند در متن پيدا كنند و از اين نظر همگي با نقشهايشان راحت هستند.
مش رحمت خرافاتي است
يكي از شخصيتهاي دوستداشتني اين سريال فرهاد آئيش است. او تا به حال در نقشهاي متفاوتي ظاهر شده است و ميتوان گفت نقش مشرحمت يكي از زيباترين كارهاي او در اين چند سال اخير محسوب ميشود.
آئيش درباره نقش مشرحمت گفت: من كاراكتر مشرحمت را دوست داشتم، چرا كه چالشبرانگيز و قابل تامل است.
البته بماند كه يك جاهايي مشرحمت حرص مخاطب را درميآورد و آدم از دست كارهايش حسابي عصباني ميشود. آئيش در اين خصوص گفت: مشرحمت سادگي و در عين حال بدجنسيهاي بخصوصي دارد، علاوه بر آن، او خرافاتي است و نسبت به مصرف آب و برق وسواس دارد كه اين مورد يكي از طنزهاي شمسالعماره محسوب ميشود. آئيش گفت: كارگر خانه شمسالعماره به نوعي خود را عضوي از خانواده ميداند، اگرچه با آنها اختلاف طبقاتي دارد ولي به آنها حس نزديكي دارد و حفظ تركيب خانواده براي او اهميت زيادي دارد. چون اگر موقعيت خانواده به هم بخورد، رحمت موقعيت خود را از دست ميدهد. اما با اين همه، به اعتقاد من او فردي بامزه و دوستداشتني است.
آئيش بازي در هر سه مقوله تئاتر، سينما و تلويزيون را دوست دارد و هر سه آنها را مقدس ميداند و از حضور در هر كدام از آنها لذت ميبرد. بازيگر نقش مشرحمت در پايان گفت: از همكاري با سامان مقدم بسيار خرسندم و خوشحالم كه شمسالعماره توانست با مخاطبانش ارتباط برقرار كند.
قصه به انتها رسيد
در حالي خانه پررمز و راز شمسالعماره را ترك ميكنيم كه هنوز خيلي از جاهاي آن را نديدهايم؛ اما فرصت كوتاه است و راهروهاي تودرتوي اين خانه طولاني
اون تیکه ای که شکور دنبال کار میگشت خیلی خنده دار بود لیلا هم از این یارو پسره بدش نیومده فکر کنم عمار تفتی اسمش هستش
سلامنقل قول:
کامران تفتی هست فکر کنم..همینه که توی سریال کاراگاهان(اسمش را درست نمی دونم)با مهدی هاشمی بود دیگه نه؟
سلام ببخشید می شه یکی بگه دیشب چی شد؟
سلام
کلا چند تا خواستگار هستن؟
به نظرم خیلی دارن کشش میدن، نه؟
دیشب اتفاق خاصی نیفتاد
شمس الزمان فهمیده که فرخ ازدواج کرده و طلاق گرفته و اینا...
جیگر هم خوردن همگی!شکور هم سند شمس العماره رو برداشته با وصیت نامه هدایت رو،حالا واسه چی؟ معلوم نیست..لیلا و هرمز هم به بهروز شک کردن به خاطر همین.
داره داستانش کشککی میشه.یواش یواش داره لوس میشه
من نفهمیدم داستان این سریال چیه؟ ؟ چرا این همه خواستگار برای این ترشیده(لیته) میاد؟؟؟؟؟( از هر قسمت دو سه دقیقه رو میبینم)
ببخشیدا...ولی من در عجبم که چجوری هر شب 1 خواستگار نمیاد!:31:نقل قول:
دلیلش اینه که نه اینقدر سریال بودجه داره نه اونقدر کشورمون بازیگرنقل قول:
آره دوست عزیز...نقل قول:
این کامران تفتیه پسر تفتی بزرگ ...همون که تو سریال فخیم زاده با ناتاشا خانوم میرفتن دزدی ...هردوتاشون پدر و پسر تو اون سریال بازی کردن...تو کارآگاهانم دستیار مهدی هاشمی بود...:46:
به نظر من کاملا حق با خانواده بهروز بود، بعد از این همه سال که یه رفت و آمدی بین اینا شکل گرفته باید به این زشتی بهشون تهمت بزنن؟! اونم وقتی که افراد حریص و پست فطرت (رحمت، زیور، پری، دریا، شکور...) توی همون عمارت به اندازه کافی وجود دارن.
این که لیلا هم تحت هر شرایطی فقط به اینکه عمارت باید بهش برسه، فکر میکنه و همه خواستگاراشو با حرفای صد من یه غاز که کلی از اپیزودها رو به خاطرش هدر میدن سر کار میذاره، طبع پایین و فرصت طلبی و بی وجودیشو می رسونه.
دیشب کاملا فرهنگ و شعور این خاندان به ظاهر اصیل از خود راضی زیر سوال رفت و من خیلی خوشم اومد....
واقعا با این همه چشم طمعی که به این عمارت دوخته شده به نظرم بهترین پایان اینه که عمارت فروخته بشه و اون چیزی که لازمه از پول فروشش بهش برسه بگیره و بره پی زندگی خودش.